"عصر یخبندان" روایت فردیت کور و جامعه بی‌‌آرمان

کدخبر: 1012008

کیایی در عصر یخبندان به خوبی مناسبات منجمد میان افراد یک جامعه بی‌‌آرمان را به تصویر می‌‌کشد و ورطه‌‌ای را نشان می‌‌دهد که خانواده اصلی‌‌ترین قربانی آن است

گروه فرهنگی «نسیم»-جواد محرمی-عصر یخبندان تازه ترین اثر سینمایی مصطفی کیایی پس از فیلم خوب خط ویژه است که توانسته در اکران رمضان و به برکت طرح افطار تا سحر و البته ساختار نسبتا خوب و بهره بردن از بازیگران چهره در گیشه موفقیتی نسبی داشته باشد.

کیایی در اثر قبلی خود، خط ویژه نیز نشان داده که به سینمای داستانگو علاقه دارد و خلق حادثه و گره های داستانی اهمیت زیادی در روایتگری او دارد.

عصر یخبندان هم مانند خط ویژه از ریتم نسبتا تندی برخوردار است و همین ضرباهنگهای ریتمیک که در خط ویژه هم به خوبی خودنمایی می کرد باعث همراه شدن تماشاگر تا انتهای فیلم می شود و به عبارتی فرازو فرودهای مستمر داستانی به مدد دراماتیک کردن خط سیر داستان آمده و مخاطب را تا انتها با خود همراه می کند.

کیایی نشان داده که به سینمای اجتماعی علقه خاصی دارد و موضوعات آثارش معضلات جدی جامعه امروز را تشکیل می دهد.

پرداخت او به معضل بزرگی چون نظام بیمار بانکی کشور در خط ویژه و اینبار بازنمایی سبک زندگی قشری که هویت اصلی خود را از کف داده و در برزخی خودساخته فرو رفته است قابل ستایش است.

عصر یخبندان روایت روابط ملتهب و از هم گسیخته آدمهایی است که به نوعی فردیت کور مبتلا شده اند و درون گردابی ویرانگر نسلی را تصویر می کند که در بند مناسبات معاصر گرفتار شده اند و هستی خود را به ورطه تباهی می برد.

کیایی در واقع در عصر یخبندان به خوبی مناسبات منجمد میان افراد یک جامعه بی آرمان را به تصویر می کشد و سیستمی را نشان می دهد که خانواده اصلی ترین قربانی آن است.

فیلمساز به نوعی در عصر یخبندان به پدیده آقازادگی و رانت خواری و پولهایی که از رابطه های نامشروع انباشته می شود نیز گریزهایی غیر مستقیم می زند و رابطه فساد اخلاقی را بار دیگر پس از خط ویژه با فساد اقتصادی البته به شکلی کم رنگ تر در فیلم بازنمایی می کند.

نگاه کیایی به مسائل و معضلات جامعه نگاهی تک بعدی نیست و سعی می کند از زوایای مختلف ریشه های این آشوب اجتماعی و فرهنگی در قشر مرفه جامعه را تا حد وسع رمزگشایی کند.

اشاره به خیانت زن به شوهر در عصر یخبندان تا حدی باعث شوک بیننده می شود اما در واقع می تواند نوعی تلنگر باشد چرا که کیایی توانسته نکبت و بدبختی ناشی از چنین سبک زندگی را به خوبی بازنمایی کند.

فیلم از سویی یک مرد خانواده را نشان می دهد که دلبسته زن و زندگی اش است اما به تدریج با واقعیت تلخ و باورنکردنی خیانت شریک زندگی اش مواجه می شود و مخاطب را با این پرسش مواجه می کند که چرا باید مرد فیلم عصر یخبندان با بازی فرهاد اصلانی دچار چنین سرنوشتی شود و این درگیری ذهنی می تواند به وجود خلا معنوی سبک زندگی افراد در عصر یخبندان منجر شود.

در عصر یخبندان با وجود بازنمایی یک زندگی مادی هیچ کس خوشبخت نیست و گویی که هیچ چیز سرجای خودش نیست و بر خلاف قصه های بنی اعتماد که ریشه نابسامانیها را فقر نشان داده در عصر یخبندان اغلب آدمها مشکل مادی ندارند و از معنا تهی شده اند.

فیلم قصد سیاه نمایی ندارد و بخشی از زندگی یک قشر از جامعه را نشان می دهد که دست به انتخابی خسران آفرین زده اند و قافیه را باخته اند و کلید خوشبختی را گم کرده اند.

نقش آفرینی های عصر یخبندان یکی از نقاط قوت آن است و این مسئله در دیگر آثار کیایی نیز رخ نمایی می کند. سحر دولتشاهی شانس این را داشته تا در قالب کاراکتری خاص ظرافتهای هنری خود در عرصه بازیگری را بروز دهد و بازیگران دیگر نیز همه در حد متوسط به بالا به ایفای نقش پرداخته اند.

عصر یخبندان به اندازه خط ویژه از ساختار منسجمی بهره نمی برد و در کارنامه سینمایی کارگردانش یک قدم رو به جلو محسوب نمی شود اما کلیت فیلم شامل جزییاتی است که اثر او را قابل دفاع می کند.

پایان بندی فیلم یکی از نقاط قابل نقد عصر یخبندان است چرا که کارگردان بارها می توانست به پایان بندی مطلوبی برسد اما هربار با کش دادن ماجرا داستان را دچار چالش جدیدی می کند و همین مسئله تا حدودی با فیلم لطمه وارد کرده است.

ارسال نظر: