سینما به مثابه یک هنر عامه پسند

کدخبر: 1013545

کلید حل مشکلات سینما در ایران فهم این مسئله است که سینما هنری عامه پسند است و گستره مخاطبان این پدیده نباید محدود به طیف یا اقلیت خاصی در جامعه شود/هنوز هم هستند افرادی که از درک ذات این هنر-صنعت-رسانه عاجز مانده‌‌اند

گروه فرهنگی خبرگزاری نسیم، جواد محرمی- عامه پسند بودن سینما به این معنا نیست که سینما نمی تواند مخاطب خاص هم داشته باشد اما چنانچه قرار است این مدیوم به عنوان یک صنعت مطرح شود و تاثیرگذاری بر هدایت و کنترل افکار عمومی داشته باشد در واقع باید دایره مخاطبانش را بسیار گسترده بگیرد.

با بررسی تاریخ سینما در کشورهای محتلف می توان به وضوح پی برد که هرگاه هنر سینما در یک کشور به ورطه این انحراف افتاده که سینماگر مخاطب اثرش را در بین خواص جامعه و طبقه ای خاص محدود کرده در سراشیبی ورشکستگی و انحطاط فرو غلطیده است.

برای مثال سینمای فرانسه در مقطعی از تاریخ خود با این رویکرد خسران آفرین مواجه شد و سینماگران این کشور از منظری روشنفکرانه به این هنر پرداختند و فهم نکردن سینما برای عوام را به عنوان یک امتیاز فرض کردند و همین رویکرد زمینه ای شد تا سیر پیشرفت این سینما متوقف شده و به مرور رو به اضمحلال برود

نسخه سینمای روشنفکری برای جهان

یکی از راههای نابودی سینما در هر کشوری پیچیدن نسخه ای است که دایره مخاطبان این هنر را محدود فرض کند و فیلمها با نوعی نگاه تحقیرآمیز به مخاطب ساخته شوند، عده ای برای تخلیه روحی و حظ درونی فیلم بسازند و با هم فکران خود فیلم را ببینند و عدم فهم فیلم اتفاقا جزو امتیازات آن قلمداد شود.

چنین سینمایی بی تردید محکوم به شکست است. سینما اگر قرار است یک رسانه باشد معلوم است که باید ظرفیت ارتباط گیری با طیفهای مختلف جامعه را داشته باشد وگرنه نمی توان از آن به عنوان یک پدیده ای که خاصیت رسانه به معنای کامل کلمه را دارد یاد کرد.

از سوی دیگر سینما اگر قرار است یک صنعت باشد که در واقع برای هر پدیده ای که داعیه روی پای خود ایستادن دارد ضرورت محسوب می شود باید عوام را به عنوان مخاطب درنظر بگیرد و در وهله اول برای جذب آنها به سالن سینما اندیشه کند.

سینما پدیده ای است که به خودی خود و فی نفسه جزو نیازهای اساسی بشر مانند خوراک و پوشاک محسوب نمی شود، به واقع افراد چه در شرایط اقتصادی مناسب و چه در شرایط اقتصادی بد در صورتی که احساس نیاز نکنند حاضر به اختصاص وقت و هزینه برای پدیده ای چون سینما نخواهند شد.

بی تردید برای جذب تماشاگر عام به سینما باید در مخاطب نیاز رفتن به سینما ایجاد شود و اصلی ترین شرط تحقق این نیاز رعایت قواعد بازی در سینما یعنی قواعد عامه پسند بودن آن است.

جذب و ارتباط با عوام یک قاعده دینی است

هالیوود به عنوان یکی از اهرمهای فرهنگی مروج سبک زندگی ضد دینی در جهان بیش و پیش از همه هالیوود به این قاعده دینی اشراف پیدا کرده که باید برای موفقیت عوام را به عنوان جامعه هدف قرار دهد. در واقع تمدن غرب که برپایه مدرنیسم بنا نهاده شده به این اصل اساسی که در تمام ادیان بر آن تاکید شده اشراف پیدا کرده که مسیر تحقق خواسته های یک ملت از کانال جذب عوام و مردم به شکل ارادی میسر خواهد بود و سینما اصلی ترین تجلی این مسئله است.

هالیوود امروز به عنوان یکی از اهرمهای حاکمیت بر ملتها در جهان نقش بی بدیلی بازی می کند، حکومت بر افکار عمومی به این معنی که شهروندان یک جامعه به شکلی ناخودآگاه و بدون اعمال قوه قهریه از سوی حاکمیت دنبال کننده سیاستهای سیستم حاکم باشند موضوعی است که شاکله اصلی دولتهای مدرن را تشکیل می دهد.

به تاریخ ادیان و زندگی پیامبران الهی که رجوع کنیم می بینیم که همواره به آنها امر شده که عوام را مورد خطاب قرار دهند و همه پیامبران الهی مخاطب اصلی پیام خود را قشرهای مستضعف و پایین جامعه قرار داده اند، این دقیقا همان رویکردی است که هالیوود از ابتدای شکل گیری سینما تا به حال دنبال کرده و همواره مخاطب خود را توده ها قرار داده است.

ادبیات پایه اصلی سینما

هالیوود برای جذب توده ها ادبیات را اصلی ترین پایه هنر سینما قرار داده است و از تکنیک، فرم و تکنولوژی همواره به عنوان مکمل استفاده کرده است، برخلاف بسیاری از فیلمسازان جوان در کشورهای مختلف از جمله ایران که می پندارند پایه اصلی سینما در هالیوود تکنولوژی است باید گفت که از ابتدا تا کنون ادبیات در قوام و رشد سینمای هالیوود حرف اول را می زند و همیشه فیلمنامه نویسان پردرآمدترین و قدرتمندترین صنف در هالیوود بوده اند.

کشورهایی مثل ایران که نویسندگان سینمایی همواره نویسندگی را به عنوان سکویی برای ورود به عوالم دیگر سینما چون کارگردانی و بازیگری می دانند و پس از جا افتادن در این رشته و درحالیکه با پشت سر گذاشتن آزمون و خطاها به دوران پختگی نزدیک می شوند این رشته را رها می کنند و وارد عرصه ای می شوند که دلمشغولی اصلی آنهاست، درست بر خلاف هالیوود که فیلمنامه نویسی بالاترین شان را در میان رشته های مختلف سینمایی داراست.

در واقع ضرورت اصلی شعار دموکراسی در جوامع غربی که نگاه به شکل دهی و هدایت افکار عمومی دارد سینما را به عنوان یک ابزار رسانه ای واسطه اصلی ارتباط با عوام در جامعه می داند و به واقع سینما بهترین و موثرترین ابزار رسانه ای محسوب می شود چرا که این قدرت را دارد که افراد را با میل و اراده خود به سمت محلی بکشاند که قرار است پیام را به آنها مخابره کند و شهروندان حاضرند برای دریافت پیام هزینه هم بکنند.

کارگردان قصه های عامه پسند مخالف سینمای کیارستمی

کوئنتین تارانتینو کارگردان شاخص و مطرح سینمای هالیوود که با فیلم قصه های عامه پسند به شهرت جهانی رسید از جمله فیلمسازانی است که به کلیدوارگی عامه پسند بودن سینما اعتقاد و التزام عملی دارد تا جایی که عنوان یکی از بهترین آثار او قصه های عامه پسند است و در جهان با این نام به شهرت رسیده است.

تارانتینو که از مخالفان آثار فیلمسازانی چون عباس کیارستمی است معتقد است که سینما باید جذابیت های لازم برای ارتباط با تماشاگر عام را داشته باشد و اگر غیر از این باشد سینما نیست.

او در قصه های عامه پسند که از روایتی غیر خطی بهره می برد و اولین نمونه برجسته این سبک از تدوین و قصه گویی در سینما محسوب می شود برخی از مولفه های لازم برای یک سینمای واقعی را ارائه داده و جالب است که با وجود دستکاریهای فرمالیستی توانسته به طرزی شگفت انگیز مخاطب عام و حتی خاص سینما را با خود همراه کند.

هنر طی قرون مختلف حوزه اشراف و طبقات خاص جوامع بوده و اغلب طبقات جامعه از آن بی بهره و بی اطلاع بوده اند اما با اختراع پدیده ای به نام سینما که همه هنرها را درون خود جمع کرده و به کار گرفته است هنر به پدیده ای جهانشمول و مردمی و البته به مرور به ابزاری برای کنترل افکار عمومی جوامع مختلف تبدیل شده است.

سینما یک هنر-صنعت-رسانه است

حالا و در حالیکه سینما مرزهای جهان را درنوردیده و یک فیلم قابلیت این را پیدا کرده تا در تمام نقاط جهان توسط مردم دیده شود و به طور طبیعی پیام خود را انتقال دهد هنوز هم هستند افرادی که از درک ذات این هنر-صنعت-رسانه که بر پایه ادبیات داستانی جوامع را مسحور خود کرده است عاجز مانده اند و دلخوش به آثاری هستند که گستره مخاطب آن به چند جشنواره غربی و اقلیتی خاص محدود می شود.

به نظر می رسد فهم این موضوع اساسی در سینما امروز بیش از هر کس از عهده سازندگان سریال پرمخاطب پایتخت برآمده باشد، آنجایی که محسن تنابنده نویسنده پایتخت نام بازیگر نقش اول این مجموعه را نقی معمولی گذاشته است و پیچیدگیهای زندگی معمولی آدمهای قصه اش را به شکلی عادی و روان و جذاب جلوی دوربین برده است، چنین اثری به دلیل گستره گسترده مخاطب هم ادعای انتقال پیام و تاثیرگذاری در جامعه را دارد و هم از توان جذب اسپانسرهای مالی به عنوان بازوی اقتصادی بهره می برد که اینجاست که به واسطه بهره بردن از ظرافتهای هنری تبدیل به یک پدیده ای می شود که به جرات می توان آنرا یک هنر-صنعت-رسانه نامید.

سینما از این منظر و با همراه کردن مخاطب عام به واسطه رعایت اصول و قواعد ضروری آن و اشراف بر اینکه از چه توان و ظرفیتی برخوردار است در تبیین، تحکیم و تثبیت سبک زندگی ایرانی- اسلامی کارکردی بی بدیل داشته و غفلت از کارویژه های این پدیده و فهم ذات آن از سوی مدیران و فعالان این عرصه در کشوری مانند ایران که از توانمندیهای بسیاری در این حوزه برخوردار است نوعی کفران نعمت و بدسلیقگی محسوب می شود.

ارسال نظر: