حبیبی‌کسبی: غزل پست مدرن دست‌پرورده عملکرد فرهنگی دولت دهه ۷۰ است

کدخبر: 1021562

این شاعر در گفتگوی تفصیلی با «نسیم» با نقد "غزل پست مدرن" گفت: ما در غزل پست مدرن صرفا با یک سری اثر مواجهیم و انبوهی از ادعا!/ اساسا غزل پست مدرن ادبیات بی‌ادبان است

گروه فرهنگی «نسیم»؛ ابتذال زبانی و موضوعی تنها عناصر پست مدرنیسم هستند که در غزل پست مدرن رعایت شده اند؛ پرداختن به ابعاد مختلف سکسوالیته یکی دیگر از مشخصات ادبیات پست مدرن است اما ذکر این نکته ضروری است که انعکاس سکس و برون فکنی روابط جنسی بیشتر راهی برای بازنمایی بدن و هویت جنسی است تا به تصویر کشیدن ابتذال غرایز.

در غیر اینصورت رمان یا شعر پست مدرن تفاوت چندانی با داستانهای عاشقانه و کم مایه که حول محور روابط جنسی می گردند نخواهد داشت. از سوی دیگر، بافت فرهنگی، اجتماعی و مذهبی کشور ما به گونه ای است که باز کردن پای سکسوالیته به زبان ادبی همواره تابو و گاه شرم آور است.

محمود حبیبی کسبی، شاعر در گفتگو تفصیلی با «نسیم» به معرفی غزل پست مدرن و ویژگی های این گونه از شعر پرداخته است:

«نسیم»: به عنوان سوال اول کمی برایمان از چگونگی شکل گیری سبک غزل پست مدرن بگویید؟

حبیبی کسبی: برای اینکه به ورود غزل پست مدرن به شعر فارسی اشاره بکینم؛ باید به دو نکته پیش نیاز اشاره کنم؛ یکی بحث قالب غزل و دیگری هم این عنوان غزل پست مدرن است.

پیش از انقلاب شعر سپید و نیمایی قالب اصلی ادبی کشور شده بود

بحث اول تاریخ تطور غزل در شعر فارسی است، می دانیم که غزل در سپیده دم شعر فارسی پس از اسلام، بخشی از قصیده بوده است، در دوره خراسانی غزل شکل می گیرد، در دوره عراقی رواج می­یابد و حافظ آن را به اوج خود می رساند، در دوره سبک اصفهانی و هندی هم امثال صائب و کلیم و بیدل این قالب را متعالی تر می کنند.

بعد از ادبیات مشروطه و پس از آن با تغییراتی که نیما یوشیج در فرم و محتوای شعر فارسی به وجود آورد، برای مدتی قالب غزل از سطح اول ادبیات کشور فاصله می گیرد اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این سیر وارونه شد. زیرا انقلاب در فرهنگ عمومی جامعه و به فراخور آن در ادبیات، رجعت به سنت های قومی و مذهبی را به همراه داشت. و بازگشت به سنت ها در ادبیات، مساوی بود با احیا شدن و رواج مجدد قوالب کهن شعر فارسی که در صدر آن قالب غزل قرار داشت.

شما ببینید که در دوره پیش از انقلاب که شعر سپید و نیمایی قالب اصلی ادبی کشور شده بود؛ شاید یکی دو تا غزل سرا داشتیم که کمابیش نامی داشتند؛ در این دوره استاد شهریار، هوشنگ ابتهاج و خانم بهبهانی غزل سراهای معروف هستند اما بعد از انقلاب می بینید که تعداد غزلسرایان به نام چندین برابر شده است و این نشان دهنده این است که انقلاب باعث شد تا شعرا مجددا به قالب های کهن رو بیاورند. البته در محتوای شعر هم همین رجعت وجود داشت و وفور مضامین آئینی و ارزشی در شعر دهه 60 مبین این باور است.

اما این سیر در سالهای میانی دهه 70 که کم کم نسل سوم شاعران پس از انقلاب به صحنه جدی ادبیات وارد می شدند، تغییر کرد. شعرایی که متولد سال هایی پایانی دهه 50 یا حتی سال های ابتدایی دهه 60 بودند، نوعی از غزل را به فضای ادبیات رسمی معرفی کردند که بعدتر با عناوینی چون «غزل پست مدرن» و «غزل نیمایی» و «فرا غزل» و... نام گذاری شد.

ما در غزل پست مدرن صرفا با یک سری اثر مواجهیم و انبوهی از ادعا!

نکتۀ دوم اینکه خود این عنوان چه معنایی می دهد؟ غزل یک قالب کهن است اما غزل پست مدرن یعنی چی؟ معنای غزل را همه می دانیم؛ حالا پست مدرنیسم را هم کمابیش می دانیم که یک موقعیت است نه یک سبک! قرار گرفتنش این پست مدرن در کنار غزل باید یک تعریفی به ما بدهد؛ که هنوز این اتفاق توسط کسانی که این نوع شعر را ابداع کردند و به آن معتقدند نیفتاده است. لذا ما به لحاظ تئوریک نمی دانیم با چه چیزی طرف هستیم صرفا با یک سری اثر مواجهیم و انبوهی از ادعا! که مولفین اینها معتقدند آثاری که تولید کرده اند غزل پست مدرن یا چیزی شبیه به این است؛ پس ما هم بر مبنای آن آثار باید حرف بزنیم.

این نوع شعر که اصطلاحا به آن غزل پست مدرن میگویند، چند مولفه دارد و این مولفه ها کاملا در تعارض با غزل متعارف فارسی است.

ضعف تالیف در غزل پست مدرن ارزش تلقی می شود

اولین مولفه اش و اولین اختلافش با غزل پیشینیان این است که در این قالب مانند هر قالب دیگری، صحت و استحکام زبان و سلاست و بلاغت یک ارزش و عدم آن، ضد ارزش است اما در غزل به اصطلاح پست مدرن کاملا برعکس است؛ هرچه زبان شعر سست تر و شلخته تر باشد و کمتر قواعد لفظی و معنوی رعایت شده باشد، هر چقدر شاعر بیشتر تن به ضعف تالیف داده باشد، در این نوع شعر ارزش تلقی می شود.

غزل پست مدرن به شدت شعر بی عفتی است

دومین مسئله بحث محتواست؛ غزل از دیرباز ظرف ترکیب مضامین عاشقانه و عرفانی بوده است. و غزلسرایان به نوعی عشق زمینی و آسمانی را تلفیق کرده اند؛ اینها را می گویم تا به این برسم که غزل همواره عفیف بوده است، اما تفاوتی که غزل پست مدرن با غزل پیشینیان دارد، غزل را از پرده عفاف بیرون می آورد؛ یعنی به شدت این نوع شعر بی عفت است. به شدت هنجارهای ادبی و اجتماعی را رعایت نمی کند و اصلا معتقد هم نیست که بخواهد رعایت کند. شما وقتی غزل پست مدرن می خوانید با یک شعر بی ادب طرف هستید؛ یا بهتر است بگوییم اساسا غزل پست مدرن ادبیات بی ادبان است؛ که به هیچ عرفی و هنجار ارزشی معتقد نیست .

سومین نکته هم بحث خیال و جنس خیال است. در بسیاری از غرل هایی که به اسم پست مدرن تولید می شود عموما خیالی وجود ندارد. این در حالی است که در تعریف شعر تمام حکمای غرب و شرق گفته اند شعر کلامی است مخیل. البته ما می گوییم شعر کلامی است موزون و مقفا و مخیل ولی خب بعضی از تئوری پردازهاغربی و بعداً هم شرقی گفته اند که مثلا وزن و قافیه جزء جوهر شعر نیست و جزء عرضیات شعر است اما همین حکمای جدید و قدیم می گویند جوهر شعر، خیال است؛ اما در بسیاری از این نوع سروده ها از اصل و اساس خیالی وجود ندارد و بعضا شما با یک نوع نظم صرف طرف هستید، آن هم نظمی سست.

یعنی یک سری معانی مستهجن و اعتراضات بی پایه را منظوم می کنند و این می شود غزل پست مدرن! در بسیاری از این سروده ها خیال منسجم وجود ندارد.

«نسیم»: در صحبت هایتان به بحث ابتذال و پوچ گرایی در این نوع شعر هم اشاره کردید، کمی در مورد این بحث صحبت کنید.

غزل پست مدرن دست‌پرروده عملکرد فرهنگی دولت دهه 70 است

حبیبی کسبی: در دهه هفتاد با تغییرات اجتماعی که در سطح کلی کشور به وقوع پیوسته بود و با توجه به سیاست های فرهنگی که وجود داشت، فضای فرهنگی کشور به نوعی متفاوت شده بود؛ در این دوره، سیاست های فرهنگی به نوعی بود که منجر شد به گسست های عظیم فرهنگی و این اتفاق ادبی که شاهدش هستیم و غزل پست مدرن در شعر کلاسیک مولود این جریان بود. حاصل این سیاست ها شد تربیت یک نسل سست آیین! این نسل اساسا به لحاظ باورداشت های مذهبی، به شدت سست اعتقاد و بیشتر از آن تحت تاثیر تئوری های ترجمه شده غربی هستند. اگر دقت کنید، می بینید که از سال 75 تا 80 یک دفعه این نوع شعر مد شد. ما هم که اساسا آدم های مدگرایی هستیم یعنی جوان هایی که شروع می کردند به شعر گفتن و هنوز به زبان، وزن، مفهوم و خیال پردازی تسلط پیدا نکرده بوند؛ طرفداران این نوع غزل بودند. طرف اولین شعرش را می گفت، ولی چون هنوز تسلطی بر فنون ادبی نداشت، می گفت غزل پست مدرن است؛ در حالی که هر بچه ای که شروع کند به شعر گفتن با توجه به مولفه های این نوع شعر، خیلی راحت می تواند غزل مثلا پست مدرن بگوید.

بنابراین یک نوع مدی در بین شعرای تازه کار در گرفت، که همه غزلسرای پست مدرن شدند و از آنجا که یکی دیگر از مدهایی که در این جمع ها بود، ابتذال و بی پروایی و بی توجهی به ارزش های مذهبی جامعه بود؛ هر کسی که با این شیوه می پیوست، باید به اعتقاداتش هم پشت پا می زد. شاید به همین دلیل است که مخاطبان این نوع شعر همه تینیجرند، همه نوجوان و جوانان زیر بیست سال هستند.

شعر صحیح گفتن کار سختی است؛ همین باعث می‌شود شاعران به سمت غزل پست مدرن بروند!

«نسیم»: دلیل پذیرفتن این نوع شعر توسط شعرای تازه کار چه بود؟

حبیبی کسبی: خب دلیلش این بود که شعر صحیح گفتن کار سختی است. بی خوابی شب و بی تابی روز می خواهد. بی دلیل نبود که قدما می گفتند باید اول چندین هزار بیت شعر از بر کنی، تا اجازه داشته باشی شعر بگویی. اما الان این طور نیست و شاعر بدون اینکه هیچ تسلطی داشته باشد، بهترین بهانه ای که می توانست با آن ایرادهای شعر خودش را بپوشاند همین بود که غزل پست مدرن بسراید و بگوید این ضعف زبانی که در شعر من وجود دارد؛ سبک من است و مشکلات معنایی سبک شعر من است. حال آنکه تمام این کج تابی ها، حاصل دل بستن به ترجمه های کج و مهوج از تئوری های دست چندم غربی است.

بنابراین اغلب آثاری که در این سبک آفریده شد اغلب به لحاظ اعتقادی مشکل ابتذال را دارند؛ یک نکته ای که برای من خیلی جالب بوده است این است که من در چند سال اخیر در چندین جشنواره به عنوان داور حضور داشتم و آثار را خوانده ام، بسامد این نوع شعر در شهرهای کوچک بسیار بالاتر از شهر های بزرگ است اغلب شعرای غزل سرای شهرهای بزرگ کسانی هستند که غزل را به شیوه سالم و سنتی کار می کنند اما پست مدرن ها اغلب از شهرستان ها می آیند.

«نسیم»: علت استقبال شهرستانی ها از این نوع شعر چیست؟

شاعران شهرستانی بیشتر به سمت سرایش غزل پست مدرن می‌روند

حبیبی کسبی: استنباطی که من برای خودم در این مورد دارم، این است که آدمی همواره دنبال آن چیزی می رود که ندارد و سعی می کند آن را بدست بیاورد؛ مدرنیزم و پست مدرنیزیم چیزی است که شهرهای بزرگ ما به آن نزدیک تر هستند؛ تهران الان شهر مدرنی شده است ولی شاعری که در شهرهای کوچک زندگی می کند، با مدرنیتیه خیلی فاصله بیشتری دارد و آن را یک چیز دست نیافتنی تر می داند و فکر می کند اگر شعر پست مدرن بگوید خیلی اتفاق بزرگی برایش می افتد. ولی شاعری که در دل صنعت و تکنولوژی شهرهای بزرگ زندگی می کند، از مظاهر تمدن فراری است.

بماند که من معتقدم چیزی که به عنوان غزل پست مدرن گفته می شود، اصلا پست مدرن نیست و در تعریف پست مدرنیسم نمی گنجد.

«نسیم»: یک بحث دیگر کلاس ها وکارگاه های شعر و ترانه ای است که این افراد برگزار می کنند و خب نوعی سبک زندگی را در کلاس هایشان به جوانان می آموزند، به نظرتان چه کاری می شود برای مقابله با نفوذ این افراد و سبک شعری شان بر جوانان انجام داد.

در فضاهای زیرزمینی اینها عرف های جامعه و اعتقادات از بین می رود

حبیبی کسبی: بله در این حلقه های ادبی، تبلیغ یک نوع سبک زندگی وجود دارد. ببینید ما در هر چیزی که می خواهیم تغییر به وجود بیاوریم، باید به پیشینه آن کار عالم باشیم؛ مثلا فقط یک فوق تخصص جراحی قلب می تواند راه جدیدی برای جراحی قلب بیابد، نه یک نوازندۀ ساکسیفون! اما باز یکی از وجوهی که طرفداران غزل پست مدرن در آن مشترک هستند، این است که اغلب بی‌سواد هستند و اصلا به گذشته و تاریخ ادبیات فارسی تسلط ندارند و به هیچ وجه تاریخ ادبیات فارسی را نمی شناسند؛ صرفا چند تا کتاب نظریه ادبی غربی می خوانند و چند "ایسم" یاد می گیرند و این "ایسم" ها را در جلساتشان خرج می کنند و لذت می برند؛ یعنی شما در جلسات اینها که بنشینی و چند "ایسم" جدید و عجیب و غریب بگویی، به فتح الفتوحی دست یافته ای!

بنابراین اینها نسبت به صاحبان این مکاتب یک نوع ضعف دارند و هر چیز که از این کتاب های نظریه غربی می خوانند، می پذیرند.

نکته دوم این است که اصل و اساس شان بر پایه پوچی و بی اعتقادی شکل می گیرد؛ از آن جایی که مردم حقیقی جامعه و اقشار گوناگون اجنماع، اینها را به لحاظ اعتقادی نمی پذیرند، و از حیث فرمی و محتوایی هم از آثار اینها لذت نمی برند، بنابراین این نوع شعر از فضای حقیقی فرار می کند و تنها محملی که برای بروز و ظهورش پیدا می کند، همین فضای مجازی است.

شما وقتی به فضاهای مجازی این ها سر می زنید، می بیننید که این نوع شعرها فقط در همین فضاها طرفدار دارد و در فضای حقیقی جامعه کسی خریدارش نیست؛ بنابراین می بینید شاعری که غزل پست مدرن می گوید و در فضای مجازی هر شعرش ده هزار لایک می خورد، وقتی در فضای حقیقی کتاب شعر منتشر می کند، عملا کتابش فروش ندارد و به زحمت ارقام فروش کتابش به اعداد سه رقمی می رسد؛ این ها یک فضای مالیخویایی دارند که ما شعرمان آزاد است و وابسته به حکومت ها نیست، که این اداها هم برای جلب مخاطبان ساده لوح است. اما همه این ها توهم است و تمام مخاطبان اندکشان هم بی سوادتر از خودشان هستند که صرفا از سر تفنن و تفریح یک لایکی می زنند و می گذرند.

این ها در فضای عمومی وقتی مخاطب ندارند، لاجرم باید در محافل خصوصی خودشان بروند؛ اینها وقتی در فضای عمومی شعر بخوانند، هیچ کسی نمی تواند هیچ لذتی از شعرهایشان ببرد. برای همین، فقط خودشان باید از شعرشان لذت ببرند؛ ده نفری یا بیست نفری جمع بشوند در یک فضای زیرزمینی و غیرمجاز و اجباراً از شاهکارهای هم لذت می برند! و وقتی فضا، یک فضای زیرزمینی باشد، قطعاً هیچ چیزی با روی زمین مطابقت ندارد. پس هم عرف های جامعه از بین می رود و هم اعتقادات از بین می رود.

بسیاری از خانواده ها شاید رضایت نداشته باشند فرزندانشان در این محافل شرکت کنند اما این نوع شعر اساساً افراد را جوری بار می آورد که آدم های بی اعتقاد و سست عنصری می شوند و به همین دلیل به جز فضاهای زیرزمینی و فضاهایی که فقط با جذابیت های جنسی می شود افراد را جذب کرد، کسی تحویل گیرنده این نوع شعر نیست. لذا اینها از هر چیزی برای معروف شدن استفاده می کنند و چرندیاتشان را می دهند آن خواننده ملعون توهین کننده به ائمۀ معصوم (ع) وق وق کند که باعث تأسف است.

ارسال نظر: