یادداشت تحلیلی علی خضریان در مورد سازوکار وحدت اصولگرایان؛

وحدت علیه وحدت؟ آقایان اصولگرا، لطفاً از ترس مرگ خودکشی نکنید!

کدخبر: 2003310

آیا با این شرایطی که پیش آمده، وحدت می تواند خود به عاملی برای شکست جریان اصولگرایی منجر شود؟ به عبارت دیگر آیا در شرایط فعلی، ممکن است وحدت، بر ضد خودش عمل کند و تبدیل به پاشنه آشیل اصولگرایان شود؟ آیا وحدت می تواند علیه وحدت باشد؟

به گزارش گروه سیاسی « نسیم آنلاین »، علی خضریان یادداشتی تحلیلی را پیرامون ائتلاف اصولگرایان در انتخابات دهم مجلس شورای اسلامی و نقدهای وارد بر آن منتشر کرده است: در مورد تحولات آرایش گروه ها و جریان های سیاسی در آستانه دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، حرف ها و نوشته هایی، کم و بیش منتشر می شود. این یادداشت تلاش می کند از منظر یک شهروند عادی و ناظر بیرونی، نکاتی را در باب تصمیمات و مناسبات جریان اصولگرایی - آن هم از روی دغدغه و دلسوزی- بیان کند.

جریان اصولگرایی در حالی وارد گود انتخابات مجلس دهم می گردد که وجه غالب هوش و حواس این جریان از یک سو شکل گیری مجلسی کارآمد و خدمتگزار و از سوی دیگر معطوف به تکرار نشدن مجلسی مانند مجلس ششم است که البته این دغدغه در جای خود، درست و قابل تامل است.

بر همین مبنا جریان اصولگرایی از چندین ماه قبل،‌ با دغدغه همگرایی نیروهای انقلاب، جلساتی را با حضور سه طیف اصلی و دارای عقبه اجتماعیِ این جریان آغار نمود و کوشید تا مدلی کارآمد برای وحدت اصولگرایان ارائه کند.

با گذشت زمان و جدی تر شدن موضوع ائتلاف اصولگرایان، برخی افراد و گروه ها که تا پیش از آن تلاش داشتند که این رویه وحدت شکل نگیرد، حالا همگی به صف مدعیان حضور در ساز و کار ائتلاف اصولگرایان پیوسته اند! بطوریکه بنا بر اخبار منتشره، هم اکنون قریب به 20 نفر از نمایندگان گروه ها و برخی اشخاص حقیقی در این جمع حضور دارند.

اما در این میان چند سئوال مطرح است:

اولاً، شاخص و استاندارد اصولگرا بودن و قرار گرفتن در جریان اصولگرایی چیست و این شاخص ها را از کجا باید احصاء کرد؟

ثانیاً، رقیب جریان اصولگرایی کیست؟ آیا رقیب اصولگرایان، حامیان و منسوبان آقای روحانی هستند؟ یا اینکه رقیب اصولگرایان، اصلاح طلبان هستند؟ یا شاید رقیب اصولگرایان، ائتلافی از حامیان دولت و اصلاح طلبان است؟ یا حتی باید رقیب اصولگرایان واقعی را در برخی گروه ها و افراد وارد شده در همین ساز و کار وحدت جستجو کرد؟

ثالثاً، آیا در شرایط کنونی، وحدت - با ساز و کار غیر شفاف فعلی- به نفع اصولگرایان است؟ اگر صلاح جریان اصولگرایی در وحدت است، حدود و ثغور این وحدت تا کجاست؟ یا به معنای دیگر، وسعت دایره اصولگرایی تا چه شعاعی را در بر می گیرد؟

رابعاً، آیا با این شرایطی که پیش آمده، وحدت می تواند خود به عاملی برای شکست جریان اصولگرایی منجر شود؟ به عبارت دیگر آیا در شرایط فعلی، ممکن است وحدت، بر ضد خودش عمل کند و تبدیل به پاشنه آشیل اصولگرایان شود؟ آیا وحدت می تواند علیه وحدت باشد؟

برای پاسخ به این سئوالات باید گفت:

1- برای احصاء شاخص های اصولگرایی، چاره ای جز رجوع به منشور فکری حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری نیست. چرا که هم بهترین و موثق ترین تفسیر از گفتمان انقلاب اسلامی یا همان گفتمان اصولگرایی را این دو بزرگوار مطرح نموده اند و هم اینکه مراجعه به هر راهی غیر از این، موجب سردرگمی و اختلاف بر سر مفاهیم و تعابیر و اولویت هاست؛ پس خط امام و رهبری، معیار اصولگرایی است و نه عنوان و نام حزب و گروه و ظاهر افراد و ادعای اشخاص و ...

چه بسا شخصی یا گروهی پسوند اصولگرایی را با خود به یدک بکشد، اما اصولگرا نباشد و چه بسا افرادی یا گروه هایی در دسته بندی های ظاهریِ سیاسی در اردوگاه اصولگرایان نباشند ولی در عمل به مراتب اصولگراتر از برخی از اصولگرایان باشند که ما نمونه اش را مکرر در سال های اخیر- به ویژه در جریان فتنه 88- دیدیم.

در کلام امام و رهبری، تقوا، قانون مداری، استکبارستیزی، عدالت خواهی، ساده زیستی و... جزو شاخص های گفتمان انقلاب اسلامی شمرده شده اند که با گذشت قریب به 37 سال از انقلاب اسلامی و امتحانات مختلفی که نخبگان داده اند، تطبیق مصادیق آن با افراد، کار چندان مشکلی نیست.

2- از اول انقلاب تاکنون، همواره کشورمان در پیچ و خم مشکلات و دشمنی ها به سر می برده و شرایط حساسی بر آن حاکم بوده است؛ یا جنگ و تجاوز علیه مرزهای کشورمان داشته ایم، یا تحریم داشتیم، یا جنگ نرم داشتیم، یا فتنه داشتیم و ... و این در حالی است که همه پیشرفت ها و دستاوردهایمان در همین شرایط متلاطم و حساس حاصل شده است.

ما امنیت و اقتدار و استقلالمان را در همین شرایط حفظ و تثبیت کردیم؛ در همین شرایط کشور را پس از 8 سال جنگ تحمیلی ساختیم؛ در همین شرایط ده ها انتخابات برگزار کردیم؛ در همین شرایط هسته ای شدیم؛ در همین شرایط رشد علمی داشتیم و ...

حال که اینگونه بوده، پس چرا بایستی دائما برخی افراد و سیاسیون، چماق «شرایط حساس کنونی!» را بر سر نیروهای جوانِ متدین و انقلابی بکوبند و بگویند حالا که شرایط فلان است و بهمان است، باید از اصول و آرمان های انقلاب و گفتمان اصولگرایی کوتاه بیایید و عقب نشینی کنید؟!

افکار عمومی به خاطر دارد برخی از همین آقایان سیاسیون، در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 می گفتند بایستی به خاطر اینکه آقای دکتر معین رای نیاورد، از آقای هاشمی رفسنجانی حمایت کنیم! وگرنه روزگار بر نیروهای انقلابی سیاه می شود! و ... آخرش هم دیدیم که ایستادگی نیروهای انقلابی جواب داد و نه تنها اصلاح طلبان رادیکال رأی نیاوردند، بلکه مردم به نزدیکترین کاندیدایی که شعارهای جریان اصولگرایی و گفتمان انقلابی را در آن انتخابات مطرح نمود، اعتماد کردند.

حالا هم که سال 94 است، عده ای با همان استدلال ها به دنبال مطرح شدن حداقلیِ اصول انقلاب در انتخابات مجلس دهم هستند و به اسم وحدت حداکثری اصولگرایان، بر طبل عدول از آرمان ها و اصول می کوبند و راه تسامح و تساهل بی مورد در پیش گرفتند!

نگارنده عمیقاً معتقد است که بایستی رقیب گفتمان انقلاب اسلامی را جدی گرفت و در عین حال به نتیجه هم عنایت کافی و جدی داشت، اما بحث بر سر انتخاب بهتر و اصلح و گزینش و رأی به افراد کارآمدی است که تعلق خاطر حداکثری و پایبندی جدی به اصول انقلاب دارند. لذا تبدیل انتخابات به هم‌آوردی حق و باطل و سیاه و سفید کردن آن، خطایی راهبردی است و تجربه هم نشان داده هر جا آقایان، بی جهت درهای جریان اصولگرایی را به روی هر کسی باز گذاشتند، نتیجه هم خلاف میل و انتظار بوده است.

به عنوان مثال، همین رویه در انتخابات مجلس ششم در پیش گرفته شد؛ در لیست جریان اصولگرا (که آن موقع به جریان راست شهرت داشت) از آقایان هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی تا محمود احمدی نژاد حضور داشتند. اما نتیجه چه شد؟ لیست نه چندان معروف اصلاح طلبان بر لیست ژنرال های جناح راست پیروز شد و حتی آقای هاشمی رفسنجانی هم معلوم نشد بالاخره در تهران 30 ام شدند یا 31 ام؟!

آخرین موردش نیز همین تجربه انتخابات ریاست جمهوری اخیر است. مگر ائتلاف به اصطلاح 1+2 شکل نگرفت؟ آیا برخی آقایان به ملزومات همین ائتلاف 3 نفره پایبند بودند که حالا در ساز و کار وحدت اصولگرایان دعوت شده اند؟ مگر یکی از همین حضرات به اصطلاح اصولگرا نبود که در مناظره های انتخاباتی پاس گل به رقیب می داد، در حالی که در ائتلاف 1+2 هم بود؟! آخرش هم در واپسین روزهای تبلیغات انتخابات، حتی پاسخ تماس های تلفنی مرحوم آیت الله مهدوی کنی را هم نداد! و همین آقا در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 نیز در حالیکه در ائتلاف 5 نفره حاضر شده بود از صحنه رقابت کنار کشید و رسماً اعلام کرد به نفع آقای هاشمی رفسنجانی (یکی از کاندیداهای خارج از ائتلاف) کنار کشیده است! اینگونه افراد، معلوم نیست بالاخره دل در گرو چه کسی دارند؟ اصولگرایان یا اصلاح طلبان؟! ظاهرا هزینه ها و دردسرهای برخی آقایان برای جریان اصولگرایی است و منافع و دستاوردهایشان به کام تکنوکرات ها و اصلاح طلبان!

با این پیش فرض، اصولگرایان بایستی با آرامش، غیرعجولانه و منطقی تصمیم بگیرند و از تجربیات گذشته استفاده کنند. قرار نیست اصولگرایان از ترس مرگ، خودکشی کنند! اگر فرضاً اصولگرایان انتخابات را به حریف واگذار کنند، شاید در کوتاه مدت شکست خورده باشند، اما اگر به اسم اصولگرایی و به نام نیروهای علاقه مند به انقلاب، مجلسی تشکیل شود که در عمل، همان مقاصد و اهداف اصلاح طلبان و چه بسا فراتر از آن را پیاده و اجرا کنند، در چشم انداز دراز مدت دچار چالش خواهند شد و اعتماد و پشتوانه بدنه اجتماعی خود را از دست خواهند داد.

3- اصولگرایانِ واقعی نبایستی به هر قیمتی و با هر فرد و یا جریانی ائتلاف و وحدت کنند. اگر برخی افراد، سابقه قابل قبولی در مسائلی همچون صداقت، ساده زیستی، استکبارستیزی، دینداری، مردمداری و ... ندارند، دلیلی ندارد در ساز و کار وحدت اصولگرایان قرار داشته باشند؛ چه رسد به آنکه آن افراد یا گروها، فاقد بدنه اجتماعی و رای هم باشند و فقط به خاطر لابی های سیاسی و برخورداری از تریبون و رسانه و پول، خود را اصولگرایان تحمیل کنند.

آیا افرادی که بر خلاف نص صریح فرمایشات رهبری مبنی بر طی شدن روند قانونی تصویب «برجام» در مجلس، ظرف 20 دقیقه این قانون مهم و سرنوشت ساز را تصویب کردند و اجازه اظهار نظر به منتقدین را ندادند، اصولگرا هستند که حالا در ساز و کار وحدت اصولگرایان حضور داشته باشند؟

آیا افرادی که برای ابقاء فردی همچون فرجی دانا در پست وزارت علوم، در مجلس نهم سینه چاک کردند و خود را به آب و آتش زدند و مخالف استیضاح وی بودند، اصولگرا هستند که حالا در ساز و کار وحدت اصولگرایان حضور داشته باشند؟

آیا افرادی که یکشنبه سیاه مجلس را در وقف دانشگاه آزاد رقم زدند و بی چون و چرا از افرادی همچون آقایان هاشمی و جاسبی حمایت کردند و بر تخلفات دانشگاه آزاد سرپوش گذاشتند، اکنون حق دارند با پرچم اصولگرایی وارد مجلس دهم شوند؟

آیا برخی افراد که تاکنون چندین دوره نماینده مجلس بوده اند، اساساً در زمینه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، قانون گذاری، نظارتی و ... عملکرد حداقلی و قابل قبولی داشته اند که باز هم بایستی ایشان را در مرکزیت اصولگرایان قرار داد؟

آیا افرادی که هنوز فتنه 88 را انکار می کنند و نه تنها برای دفع فتنه کار نکردند و سکوت کردند، بلکه آب هم به آسیاب دشمن ریختند، اصولگرا هستند که حالا در ائتلاف اصولگرایان حاضر باشند؟ آیا افرادی که تا آخرین دقایق عمر دولت دهم، نسبت به جریان انحرافی سکوت و بعضاً همراهی کردند، اصولگرایند که حالا در ائتلاف اصولگرایان حضور داشته باشند؟

اگر آقایان محترم و بزرگان اصولگرا به این مسئله توجه ندارند و یا با تسامح و ساده اندیشی با اینگونه موارد برخورد می کنند، به این نکته هم بایستی توجه کنند که بدنه اجتماعی و جوانان انقلابی و اصولگرا، اینگونه نیست که «بله قربان گو» و گوش به فرمان محض برخی آقایان باشند و هر آنچه آقایان پشت درب های بسته و با ساختارهای غیرشفاف تصویب نمایند، انجام دهند.

احزاب و گروه ها و بزرگان اصولگرا نبایستی فکر کنند که بدنه اجتماعی، منتظر و دست به سینه نشسته است تا به هر قیمتی دود سفید از دودکش اردوگاه اصولگرایان بلند شود و همه به گزینه مورد نظر آقایان رای دهند؛ بلکه اقناع لازم است، حضور چهره های موجه و توانمند و دارای سوابق ارزشمند و شفاف لازم است؛ نه اینکه همان بازمانده های قدیمی و تکراری جناح راست سنتی، با همان دیدگاه ها و میزان کارآمدی، به اسم اصولگرایان معرفی شوند و به جای لیستی مبتنی بر شایسته سالاری و اصولگرایی، لیست «سهامی خاص احزاب» به مردم ارائه دهند.

4- همانطور که مقام معظم رهبری در دیدار اخیرشان با مردم قم فرمودند، "اگر پیشنهاد دهندگانِ لیستها، مؤمن و انقلابی هستند و خط امام را واقعاً قبول دارند می توان به لیست آنها درباره مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان اعتماد کرد اما اگر به انقلاب و دین و استقلال، چندان اهمیتی نمی دهند و دلشان دنبال حرفهای امریکا و دیگر بیگانگان است، قابل اعتماد نیستند".

این رهنمود راهگشا دو جنبه دارد؛ یک جنبه آن تکلیف امثال نگارنده به عنوان رأی دهندگان و انتخاب کنندگان است و یک جنبه آن افراد و جریاناتی هستند که لیست ها و کاندیداها را معرفی می کنند. این حقِ رأی دهندگان است که افرادی معتمد و انقلابی در مرکزیت تصمیم گیری برای چینش لیست ها قرار داشته باشند و عناصر نامطمئن در این فرایندها نفوذ نکنند.

بی پرده بگویم، نیروهای جوان انقلابی و اصولگرا، نگران ردپای آقای هاشمی رفسنجانی و جریان تکنوکرات در ساز و کار وحدت اصولگرایان هستند که در آن صورت، شرط لازم، یعنی اعتماد به لیست اصولگرایان مخدوش خواهد شد.

5- در آخر، شاید برخی خرده بگیرند که در شرایط فعلی، گفتن و نوشتن اینگونه حرف ها صلاح نیست و خلاف مصلحت است و به نفع جریان اصولگرایی نیست و موجب می شود که رقیب بر صدر امور حاکم شود و ....

در پاسخ ایشان باید بگویم، بالاخره وقت گفتن این حرف ها کی و کجاست؟ بر مبنای این منطق هیچ وقت نباید سخنی انتقادی گفت چرا که در هر مقطعی ممکن است مورد سوء استفاده قرار گیرد!

به هر حال، به اعتقاد نگارنده، ساز و کار فعلی وحدت اصولگرایان از منطق قابل قبولی در شکل و محتوا برخوردار نیست و توانایی بسیج افکار عمومی معتقد به گفتمان انقلاب اسلامی را دارا نمی باشد. ضمن اینکه این ائتلاف با این مشخصه،‌ وحی منزل و امری قدسی نیز نیست که نتوان به آن انتقاد کرد.

امیدوارم دوستان جریان اصولگرایی، به این نکته واقف باشند که کم توجهی به خواست و مطالبه عمومی بدنه اجتماعی متدین و انقلابی، به شکاف عاطفی و سیاسی بین رأس و بدنه جریان اصولگرایی منجر خواهد شد و مجاری تحقق ایده ها و تصمیمات مرکزیت اصولگرایان، عملاً مسدود شده و پیامشان به جامعه هدف منتقل نخواهد شد.

ذکر این نکته خالی از لطف نیست که دلسوزان جریان اصولگرایی بدانند که وحدت با این ساز و کار و این مسیر، خود نوعی وحدت شکنی آشکار است. «وحدت شکنی با نام رمز وحدت».

ارسال نظر: