یادداشت

سناریوی مشترک سالمندان سیاسی

کدخبر: 2003348

به نظر می‌رسد آل سعود و هاشمی رفسنجانی، در مقام وضعیت، شرایط، طرح، برنامه، هدف، اجرا و ابزار، مشترکات زیادی دارند

گروه سیاسی « نسیم آنلاین »، یاسر جلالی، تحلیلگر مسایل سیاسی طی یادداشتی نوشت:

خیز دشمن برای استفاده از فرصت دو انتخابات پیش‌رو و تبدیل آن به تهدید برای انقلاب اسلامی هویدا است. روزها و ساعت‌هایی که در آن هستیم، فوق‌العاده حساس و خاص است. روند اتفاقات و حوادث و ابتلائات، نشان از قرار گرفتن کشور در شرایط بی‌نهایت پیچیده و بسیار دشوار دارد.

در این نوشتار کوتاه برآنیم که به توصیف اجمالی وضعیت دو بازیگر جدی در صحنه داخلی و منطقه بپردازیم و انطباق مسیر این دو خبره تنش‌زایی را مورد بررسی قرار دهیم.

در یک سال اخیر و یادداشت‌های قبلی، بارها از استراتژی مواجهه آمریکا با انقلاب اسلامی و برنامه جامع تعامل[۱] سخن گفته‌ایم. این برنامه از اواخر سال ۲۰۰۶ توسط دشمن ریل‌گذاری شد. قطار جدید و نو شده تغییر به راه افتاد تا برنامه را به مقصد برساند. از همان ابتدا گفته می‌شد که این برنامه ظرافت و دقت زیادی لازم دارد؛ این برنامه نرم است و اقدامات سخت، ریسک عملیاتی شدن آن را بالا می‌برند؛ این برنامه هوشمندانه است و حرکت‌های دیوانه‌وار و کاتوره‌ای آن را به مخاطره می‌اندازد. این برنامه فراگیر است و تمرکز صرف بر حوزه خاص، آن را از مسیر خود منحرف می‌کند؛ و درنهایت این برنامه بلندمدت و صبورانه است و حرکت‌های شتاب‌زده و بالا بردن سرعت حرکت قطار تغییر، امکان واژگونی را افزایش می‌دهد و زیرساخت‌های ایجادشده و ریل‌های حرکت را تخریب می‌کند.

فتنه ۸۸ در مسیر این برنامه بود اما مختصات فتنه به‌گونه‌ای بود که قطار تغییر را از محدوده استاندارد سرعت و شتاب خارج می‌کرد. طراحان فتنه با چراغ سبز و راهنمایی عوامل داخلی -که امید تغییر در ذهن می‌پروراندند- مشتاقانه و امیدوارانه بر سرعت قطار افزودند و بر آتش لوکوموتیو آن هیزم ریختند و پیوسته بر شعله‌ها دمیدند تا زودتر به مقصد برسند.

اما این التهاب و آتش و دود و سرعت و شتاب، با درایت و بصیرتی مثال‌زدنی نقش بر آب شد. این نوشتار به دنبال شرح حوادث مربوط به آن دوران نیست و توصیف اتفاقات و تشریح ارتباط آن با برنامه جامع تعامل و پروژه تغییر مجال موسع دیگری می‌طلبد.

مقصود از مقدمه گفته شده، شباهت بسیار زیاد حوادث سال جاری و بخصوص ماه‌های منتهی به اسفند ۹۴ با توصیفی است که از آن سال‌ها گفته شد. در صحنه فعلی و آرایش جریانی آن، علاوه بر بازیگران اصلی، دو بازیگر خاص که قابل تمایز از بقیه هستند نیز نقش‌آفرینی می‌کنند.

از یک سو جریان و ائتلافی با محوریت آل سعود در حال نقش‌آفرینی و انجام حرکت‌های رادیکال و متمایز در منطقه است؛ به‌گونه‌ای که پیگیری تحرکات این جریان، حاکی از تلاش برای پیاده‌سازی سناریوی آتش و انفجار در منطقه با تمرکز بر درگیری با جمهوری اسلامی ایران است.

ناکامی طرح جدید آمریکایی برای منطقه که با میدان‌داری عمده عربستان، ترکیه و قطر اجرا می‌شد و شکست‌های پیاپی در عرصه میدانی جنگ در سوریه، یمن، عراق و لبنان و زمین‌گیری سیاسی در صحنه بین‌الملل، سرخوردگی مزمنی برای ترک‌ها و سعودی‌ها رقم زده است.

صبر آل سعود و آقازاده‌ها و شاهزادگان سعودی به سر آمده و از ناکامی‌های خود و ضربه‌هایی که به حیثیت و اعتبارشان وارد شده است، عصبانی‌اند.

سعودی‌ها زمان را از دست داده‌اند و فرصت کافی برای پیاده‌سازی کامل برنامه تغییر[۲] و دیدن ثمرات آن ندارند؛ و توانسته‌اند با تعامل و همکاری و همراهی جمهوری‌خواهان و بخشی از دموکرات‌های کنگره و جریانی در دولت و بدنه تصمیم‌گیر و نیز چند قطب تصمیم‌ساز در امریکا، اجازه اجرای سناریویی موازی در قبال ایران را بگیرند تا آخرین شانس خود را برای رسیدن به نتیجه‌ای سریع و کوتاه‌مدت بیازمایند.

هرچند ممکن است آن‌ها از مخاطرات این اقدامات رادیکال و تند آگاه باشند اما ظاهراً چاره‌ای نیست. آل سعود به آخر خط نزدیک شده و یا باید شاهد سقوط منفعلانه در حاشیه و خاموش باشد یا فعالانه و با انتحار، آتشی بزرگ بر پا کند. التهاب‌آفرینی و تحرکات تند اخیر سعودی‌ها و دودی که از دور مشاهده می‌شود، گویای این است که آن‌ها مهیای آتش شده‌اند و برنامه‌ای برای شعله‌ور کردن درگیری مستقیم دارند.

از سوی دیگر، نکته جالب اینجاست که به نظر می‌رسد جریانی در داخل با محوریت آقای هاشمی هم دقیقاً وضعیتی مشابه دارد. کسی که حق‌الناس بزرگی به نام رأی مردم را صرفاً زمانی موجه و معتبر می‌داند که کنترل‌شده و هم‌راستا با قدرت و گرایش‌ها قبیله‌ای خاص باشد و نشان داده که قائل به حاکمیت خانوادگی و موروثی است، انتخابات را بستری برای ضربه زدن به نظام اسلامی می‌بیند.

درواقع باید گفت که شاهد هم‌افزایی سناریوی مشترک سالخوردگان و سالمندان سیاسی هستیم. این دو بازیگر داخلی و خارجی که گرایش‌های مشترک بسیاری دارند و تجربه پاس‌کاری در صحنه سیاست را داشته‌اند اکنون نیز در قالب یک ائتلاف به دنبال دستور کار نزدیک به هم در جهت رسیدن به هدف مشترک هستند.

روشن است که آقای هاشمی نیز فرصت و زمانی برای صبر کردن ندارد. شاید ایام فعلی جزو آخرین دوره‌های مأموریت وی در صحنه سیاسی باشد. برخی معتقدند هاشمی به دنبال تسویه‌حساب بزرگ و تنبیه انقلاب اسلامی به دلیل ایستادگی و پایبندی به اصول آرمان‌ها و حرکت در مسیر ترسیم‌شده از سوی بنیان‌گذار آن است.

آقای هاشمی هم همچون آل سعود ناکامی‌های زیادی را در سال‌های اخیر تجربه کرده است. هاشمی عصبی است و این عصبانیت را در اظهارنظرهای پرتعداد دو سال اخیر و بخصوص سخنان دو ماه اخیر ایشان و نزدیکانش می‌توان مشاهده کرد. او از طرف خاندان خود و آقازاده‌هایش نیز به شدت تحت فشار است.

هاشمی که استفاده از آتش‌فشان و دود و آتش را در سال ۸۸ تجربه کرده است، ظاهراً اکنون هم مهیای آتش و آشوبی بزرگ‌تر و متفاوت‌تر است. او که این روزها صریح‌تر از گذشته سخن می‌گوید، با ترسیم شرایط منطقه، تهدید کرده است که اگر نتیجه مطلوب وی در انتخابات حاصل نشود، کشور دچار ناامنی و از بین رفتن امنیت پایدار خواهد شد.

به نظر می‌رسد آل سعود و هاشمی رفسنجانی، در مقام وضعیت، شرایط، طرح، برنامه، هدف، اجرا و ابزار، مشترکات زیادی دارند. درواقع شاید بتوان گفت سازمان کاری واحد، با دو پیمانکار اصلی تحت هدایت آمریکا و رژیم صهیونیستی و با مشارکت برخی کشورهای غربی و سرخوردگان منطقه‌ای شکل گرفته است که تهدید امنیت ملی از داخل و خارج و وارد کردن تکانه شدید امنیتی به کشور و محور مقاومت، مأموریت اصلی آن است.

ظواهر امر گویای این است که طیفی وسیع از گروه‌های بدسابقه، از دسته‌های سیاسی متصل به دشمن و فتنه‌گران سال ۸۸ -که بارها بخش‌هایی از هزینه‌های فعالیت خود را مستقیماً از آل سعود گرفته‌اند- تا داعش و دیگر گروه‌های تروریستی داخلی نیز، ابزار مشترک این سازمان کار محسوب می‌شوند.

با پیاده‌سازی سناریوی سالخوردگان در چند ماه آینده و بلند شدن آتش خشم این خبرگان تنش و التهاب و انتحار، افکار عمومی شاهد شباهت‌های زیادی در رفتار و مهم‌تر از آن، در تفکر ارتجاعی این دو به اصطلاح پیمانکار آمریکا خواهد بود؛ و نگارنده نیز به تفصیل به ذکر شواهد و استنادات پرتعداد این قرابت و نزدیکی خواهد پرداخت.

ارسال نظر: