یادداشت «نسیم آنلاین» بر کتاب "حمیدرضا شکارسری"؛
کتابی که اشعارش حول محور "فروتنی" میگردد
شکارسری در شکار لحظههای ناب شاعرانه بسیار توانمند عمل کرده است؛ به سهولت میتوان گفت این کتاب ۳۰۸ لحظه شاعرانه است که حول یک محور گرد آمدهاند: "فروتنی"!
گروه فرهنگی « نسیم آنلاین »؛ حمیدرضا عرفانیفر؛ زبانِ بیان و انتقال مفاهیم در شعر، اگرچه از همان کلماتی استفاده میکند که زبانِ روزمره بهره میگیرد، امّا ساز و کار دیگرگونه ای دارد. چرا که مربوط به سطح ذهنیای غیر از سطح ذهنیِ مربوط به امور روزمرّه است. اگر برای ذهن انسان، سه سطح «خودآگاه»، «مشارکت اجتماعی» و «تخیّل» در نظر بگیریم، زبانِ مربوط به هر کدام از این سطوح «زبان حدیث نفس»، «زبان علم» و «زبان ادبی» هستند. البته این زبانها جداگانه از هم نیستند، بلکه سه دلیل متفاوت برای به کارگیری کلمات میباشند.
شعر در حقیقت چیزی نیست جز شکست نرم زبان عادی و منطقی زبان، و حادثهای است که در زبان روی میدهد و در حقیقت گوینده ی شعر با شعر خود، عملی در زبان انجام میدهد که خواننده میان زبان شعری و زبان روزمره و عادی تمایز احساس میکند. در اشعاری که ساده سروده میشوند، شباهتِ میان زبان روزمره و شعر بیشتر نمود دارد تا تفاوتشان. حتی گاهی شعر آن قدر ساده و بسیط می شود که در نگاه اول، مفهوم شاعرانهی آن خود را نشان نمیدهد و دقت بیشتری را طلب میکند. شعر خوب دقت بیشتر میطلبد نه تفکر بیشتر و زور زدن افزونتر!
«شکل های فروتنی» از «حمیدرضا شکارسری» مجموعه شعری با اشعار کوتاهِ هم ریخت است که همگی در یک سیستم واحد در جهت به ثبت رساندنِ یک مفهوم واحد هستند. شکارسری در شکار لحظههای ناب شاعرانه بسیار توانمند عمل کرده است. به سهولت میتوان گفت این کتاب ۳۰۸ لحظهی شاعرانه است که حول یک محور گرد آمدهاند: «فروتنی»!
چه فروتن!
پنجرهی گشوده
به سمت دیوارهای سیمانی
(ص۴۱)
شاعر با کشف تضادها و تناسب ها، تصاویری را رقم می زند که در عین سادگی، لذتی خاص را به مخاطب می بخشند. شاعر این مجموعه در یافتنِ لحظات خاص و یا خلق تصاویر بدیع هم مهارتی ستودنی دارد. کشف های این مجموعه هرگز خام و به شکل اولیه رها نشده اند. بلکه همگی در یک نظامِ متحد و با شکلی آراسته و هدفمند به کار رفته اند. نشان دادن مناظری بکر از مفاهیمی تکراری و تصاویری نخ نما شده، مهارت ویژه ای را طلب می کند که شاعر این مجموعه دارای آن هست.
چه فروتن!
درخت
با یک گلوله
تمام پرندگانش را به آسمان بخشید
«فروتنی» در این دفتر شعر معنایی موسّع پیدا میکند و پایش را از گلیم معنایِ روزمرهاش بیرون مینهد. آنچه دریافت میشود، حقارت و ضعیف بودنِ عناصر هستی در مقابل خالقشان است. کوچک بودن چیزهایی که هرکدام را در جای خود ممکن است بسیار بزرگ بشماریم، امّا وقتی در اتفاقی شاعرانه از جنس شعرهای این دفتر مشاهده می شوند، ناچیز بودنشان توی چشم می زند، هر چند از منظری دیگر و در جایی دیگر صاحب عظمتی دیگر باشند.
چه فروتن!
کوه
سنگ پشتی از او سبقت می گیرد
(ص۱۳۲)
همهی شعرها با جملهی اعجابیِ «چه فروتن!» آغاز میشوند و در خط بعدیِ شعر اولین کلمه شیئی است که شاعر سعی در نشان دادنِ فرتنیِ آن چیز در موقعیتی خاص دارد. این اشیاء (چیزها) بر طبق حروف الفبا چیده شده اند. گویی اینکه شاعر با این چینش سعی دارد هم ارز بودن این اشیاء را در عالم هستی نشان بدهد و برای آنها مراتبی نسبت به موضوعی که برگزیده است، یعنی فروتنی، قائل نشود.
چه فروتن!
سجادهای که پس از اذان
منتظر نشسته است.
تمام پدیدههای هستی فروتنیِ خود را در مجموعهی شکارسری نشان دادهاند و خداوند تبارک و تعالی است که در اوج کبریاییِ خود بر فراز ایستاده است.
چه فروتن!
انسان
در گرانترین حالت
نود میلیون (ص۲۲)
خداوند هیچ گاه فروتنی ندارد. در شعرهای این دفتر لفظ خدایان بعد از چه فروتن قرار دارد، امّا خداوند احد هرگز. در شعر زیر که به «خدا مرده است» نیچه اشاره دارد، این امر را می بینیم:
چه فروتن!
خدایانی که پیش از آفریده های خویش
مردهاند (ص۵۹)
کبریایی تنها صفتی است که خاص حضرت باری است و شیطان به جرم فخر فروشی از درگاه حضرت حق رانده شد. در حدیثی امام حسن مجتبی(ع) می فرمایند: هَلاکُ النّاسِ فى ثَلاث: أَلْکِبْرُ، أَلْحِرْصُ، أَلْحَسَدُ؛ أَلْکِبْرُ بِهِ هَلاکُ الدّینِ وَ بِهِ لُعِنَ إِبْلیسُ؛ أَلْحِرْصُ عَدُوُّ النَّفْسِ وَ بِهِ أُخْرِجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّهِ؛ أَلْحَسَدُ رائِدُ السُّوءِ وَ بِهِ قَتَلَ قابیلُ هابیلَ؛ هلاکت و نابودى مردم در سه چیز است:کبر، حرص، حسد. «تکبّر» که به سبب آن دین از بین میرود و به واسطه آن، ابلیس، مورد لعنت قرار گرفت. حرص که دشمن جان آدمى است و به واسطه آن آدم از بهشت خارج شد. حسد که سررشته بدى است و به واسطه آن قابیل، هابیل را کشت .
شکار سری در این مجموعه تکبّر را مورد حمله قرار میدهد و به ۳۰۸ شکل مختلف آن را ابطال میکند. البته تفاوت شعر با گزارههای اخلاقی در این است که شعر بر خلاف گزارههای اخلاقی حرفی از «باید» نمیزند. بلکه از «هستها» سخن میگوید. شعر در این صورت طبق نظریهی ادبی ارسطویی وظیفهی محاکات را بر عهده دارد و آنچه هست را باز مینماید. شعرهای این مجموعه هم تواضع را به عنوانِ یک اصلِ موجود نشان میدهد و استنباط باید از این هست را به عهدهی مخاطب میگذارد.
چه فروتن!
فالگیر پیر
سرنوشت در چروک دست هایش
(ص۱۱۷)
چه فروتن!
عینک پدربزرگ
جهان کوچک مرا
بزرگ می کرد
(ص۱۱۶)
فرای، نورتروپ، تخیّل فرهیخته، ترجمۀ سعید ارباب شیرانی، تهران، نشر دانشگاهی، چاپ دوم، 1372ش.
شفیعی کدکنی، محمدرضا؛ موسیقی شعر، تهران، توس، 1373، چاپ چهارم، ص13.