یادداشت/ فاطمه معصومی

روایت خوراک مجازی آدم های حقیقی

کدخبر: 2028633

شاید اگر کمی بیشتر در این رابطه فکر کنیم خواهیم فهمید این دنیای مجازی که انسان ها را به ساکنان جزایر گوناگونی در کنار هم بدل کرده است ؛کاربردی غیر از این نمی تواند داشته باشد. ی

گروه فرهنگی « نسیم آنلاین »، فاطمه معصومی- وقتی که شبکه‌های اجتماعی وارد سازوکار ارتباط بین انسان‌ها شد. نمی‌دانستیم قرار است با چه پدیده‌ای دست به گریبان شویم. همه چیز اینقدر ساده به نظر می رسیدکه خیلی‌ها خیال کردند این نظام ارتباطی جدید قرار نیست کارکرد عجیبی داشته باشد. بی تفاوت از کنارش عبور کردیم، سال‌ها گذشت و اکنون حضور یک موجود پر قدرت در اتفاقات پیرامونی خود را به خوبی احساس می‌کنیم.

بحث در ارتباط با شبکه‌های اجتماعی گسترده‌تر از این است که بتوان با یک گریز به سادگی زیر و زبر آن را تحلیل کرد. ولیکن در همین مدت بسیار کوتاه پدیده‌هایی بروز و ظهور پیدا کرده‌اند که شاید بتوان قدری بیشتر درباره آن‌ها تأمل کرد.

با توجه به سرعت زیاد زندگی روزمره، شبکه های اجتماعی نیازی را که در گذشته شاید با خواندن یک رمان،دیوان اشعار و دیدن یک فیلم بلند برطرف می شد را آداپته کرده اند. درحقیقت مخاطب شبکه های اجتماعی امروزه به جای رمان یا حتی داستان کوتاه به خواندن یک خط از یک کتاب بزرگ و تماشای یک عکس اکتفا می کند.

کار به جایی رسیده است که دیگر قدرت مطالعه یک مطلب طولانی از مخاطبان شبکه های اجتماعی سلب شده است. این مساله برای کشور ما که حتی قبل ظهور چنین پدیده ای سرانه مطالعه ی پایینی داشته است،زنگ خطر جدی به حساب می آید.شاید پیش بینی آینده در رمان هایی که انسان ها را طوری توصیف می کرد که با خوردن کپسول یا تزریق آمپولی به آگاهی مد نظر خود درهر زمینه ای دست می یافتند؛ چندان گزاف نبوده است. تفاوتی که وجود دارد اما در نوع انتقال مفاهیم است چرا که در این فرآیند گویی انسان ها تنها دست آورد کوچکی از اطلاعات مورد نظر نصیبشان می شود.

اگر به شبکه ها و کانال های پر مخاطب شبکه های اجتماعی ایرانی سری بزنیم برخی صفحات را خواهیم دید که حدود یک تا دو میلیون مخاطب دارند که اکثرا هم جوانان و نوجوانان را شامل می شوند این صفحات عمدتا با نام مجلات هنری و افرادی که دغدغه های هنری دارند معرفی می شوند در صورتی که نقش اصلی شان موریانه های ذهن و روح نوجوانان و جوانان اسیر در تار های نامرئی است که صفحات اجتماعی به دور آن ها تنیده اند.

تصاویر تولید شده توسط این صفحات سراسر پمپاژ سبک زندگی و فرهنگ غربی است. اشعار و نوشته های مبتذل از سردمداران فرهنگ منحط غربی به صورت قوانینی درآمده و گرد مسمومیت خود را در جامعه پراکنده می کند. شاید این نوشته ها با هیچ گونه پیش زمینه ای قرار داده شده و هدف تولید کننده ی این محتوا این بوده که تنها پسند هایش را صید کند. اما بسیار سهل انگاری است اگر اینگونه بیندیشیم که قراردادن این تصاویر تنها به خاطر جذب مخاطب بوده و اهداف دیگری را مد نظر نداشته است. سرعت قطار غرب زدگی نسل جوان روز به روز افزایش می یابد. گویا هر کسی که سعی کند موانع این راه را به حداقل برساند جایزه دریافت خواهد کرد.

گاهی این صفحات مملو از تصاویر کارتونی دختر های شاد و خوشحالی هستند که لاک زدن ،آرایش،بدپوششی،ارتباط با جنس مخالف،حضور در مهمانی های مختلط را ترویج می کنند و مستقیما گفته می شود که تو اگر این کار ها را انجام ندهی دختر نیستی. بالطبع اگر پسر ها هم شخصیت های کاریکاتوری پسرانه همسو با این تفکر را داشته باشند،در این فرهنگ پذیرفته خواهند شد و اگر چنین نباشد احمقانه به نظر می آیند. شاید بتوان گفت که این صفحات در نقش بهبود دهنده هایی به نظر می رسند که جوانان را به داشتن سبک زندگی ناسالم تشویق می کنند و راهکار هایی در این رابطه ارائه می دهند.

این منابع که تامین کننده ی اصلی خوراک فرهنگی نسل جوان ایرانی محسوب می شوند؛ پر از متناقض گویی های فمنیستی هستند. سرشار از مطالبی که هرگونه دربند سنت ماندن را نفی می کند و سعی می کند مخاطب عصیانگر خود را راضی کند. شاید بهتر بگوییم عصیان را در ذهن او بکارد تا هر آنچه بیشتر مفهوم آزادی غربی را در وجود او نهادینه کند.

از شگرد های دیگر این نوع جذب مخاطب نگاه پست مدرنی به اشعار کلاسیک نظیر حافظ و سعدی و مولانا و پختن آش شله قلمکاری است که حقیقت اشعار را در تفسیر پیش پا افتاده ای پنهان می کند. معنای مبتذلی از آن استخراج کرده و نتیجه گیری کند. درحقیقت کوچکترین دست مایه ای که می تواند ما را با گذشته ی خود پیوند داده و در هیاهو های فرهنگ مهاجم یاریمان کند. البته این به دور از انتظار نیست که فضای مجازی حجاب زندگی حقیقی است. هرآنچه که بتواند مخاطب خود را در این گرداب غرق کند؛ در قطع ریشه های زندگی واقعی موفق بوده است. اگر زبان فارسی را تنها حلقه ی اتصال با فرهنگ فارسی بگیریم؛ به غیر از آن، هیچ جای این صفحات رد پایی از فرهنگ اسلامی-ایرانی نمیبینیم.

بر اساس همان ماهیت وجودی شبکه های اجتماعی برخورد های لحظه ای بر تاثیر این نگاه حداقلی به حیات می افزاید. مخاطب به محض روبرو شدن با یک محتوا فرصت کافی برای فکر کردن و ارتباط با آن یا حتی سبک و سنگین کردن مفاهیم آن را ندارد. او می خواهد باسرعت همه ی مطلب جدید را مشاهده کند یا به محض نگاهی سطحی به محتوای آماده قصد دارد نظرش را هرچند درست یا غلط را بیان کند. یعنی همه چیز مهیا برای یک برداشت سطحی است. از آن جایی که محتوا نیز به گونه ای آماده می شود که هدف اصلی همان درک لحظه ای از آن چه نوشته یا به تصویر کشیده شده باشد. این مساله تنها به ضرر مخاطب تمام خواهد شد.

شاید بتوان برای برقراری امنیت ونظم اجتماعی در دنیای واقعی ایست های بازرسی تشکیل دهیم. اما مساله ای که همواره با بی توجهی از کنار آن گذر می کنیم. تاثیر عمیق تبلیغات و رسانه های اجتماعی بر سبک زندگی مردم جامعه از نحوه غذا خوردن تا پوشش و... است. می توان فهمید تلاش مشابهی برای جا انداختن فرهنگ راستین ایرانی انجام نشده است. تمام این خدشه متوجه نهاد های مسوول فرهنگی نیست چه بسا این حرکت ها خودجوش و وابسته به علاقه افراد می توانند بالندگی برسند.

اومانیسم اساس تفکری است که این صفحات به اصطلاح تینیجری یا نوجوانه از آن طبعیت می کنند عکس،فیلم،موسیقی و قطعات کوتاه مسکن مانند را به خورد مخاطب می دهند.به این معنا که بشر، تنها عامل تاثیر گذار دنیا هست و خواهد بود. شاید اگر کمی بیشتر در این رابطه فکر کنیم خواهیم فهمید این دنیای مجازی که انسان ها را به ساکنان جزایر گوناگونی در کنار هم بدل کرده است ؛کاربردی غیر از این نمی تواند داشته باشد. یعنی ظرفی است که نمی توان توقع اصلاح و مجموع ساختن اجتماع را از آن طلب کرد. بلکه گوناگونی صفحات آن هر آنچه بیشتر آدمیان را دچار کثرت کرده و از وحدت به دور ساخته است.

ارسال نظر: