گفتگوی تفصیلی «نسیم آنلاین» با منوچهر محمدی:

انگلیس، مانع تشکیل جمهوری پس از پهلوی اول بود/ خود رضاخان از خیانت انگلیس، متعجب بود

کدخبر: 2065061

حتس رضاخان هم از بی وفایی انگلیس به خودش تعجب کرده بود و می گفت"من مملکتی را برای انگلیسی ها امنیت آن را تامین کردم چگونه نمی توانم امنیت یک خط آهن را تامین کنم؟"

گروه تاریخ « نسیم آنلاین »، فاطمه مقدمی- خروج رضاخان از ایران به دلیل همزمانی با اشغال ایران توسط متفقین فراری ذلت بار را از پهلوی اول در خاطر مردم رنج کشیده ایران ماندگار کرد. اینکه دلیل اصلی برکناری رضاخان توسط انگلیس و جایگزینی محمدرضا چه بود اصلی ترین مسئله ای است که در این مصاحبه به بررسی آن می پردازیم.

آنچه پیش رو است. مشروح مصاحبه نسیم آنلاین با منوچهر محمدی، رئیس کارگروه تحول و ارتقاء رشته علوم‌سیاسی و استاد و پژوهشگر علوم سیاسی است.

« نسیم آنلاین »: خروج رضاخان را فرار محسوب می کنید یا تبعید، در این رابطه صحبت بفرمائید و این که دلیل این تغییر در سلطنت چه بود؟ چرا رضاخان رفت و پسر او جایگزین شد؟ نظریه های مختلفی وجود دارد عده ای علت آن را خوش خدمتی نکردن به انگلستان بیان کردند، و عده ای تمام شدن تاریخ استفاده از او و نیاز انگلیسی ها به تغییر کاربری در ایران. درباره ی این مساله توضیح بفرمائید.

محمدی: در این مورد باید به آغاز جنگ جهانی دوم برگردیم، جنگ جهانی دوم با حمله آلمان هیتلری به اتریش و پس از آن به لهستان آغاز شد و فرانسه هم به سرعت اشغال و تسلیم شد، در نتیجه شرایطی به وجود آمد این شرایط برای مسکو خطرناک بود، به همین علت در همان آغاز جنگ قرارداد به اصطلاح ترک منازعه میان شوروی و آلمان، معروف به قرارداد مولوتف ریبن تروپ تنظیم شد، که درواقع این قرارداد به مقدار زیادی مسکو را به آلمان گرایش داد؛ در نهایت این مساله بر وضعیت ایران تاثیر داشت، چون مرز مشترک ایران با شوروی بیش از 2500 متر بود، و باید این مرز آرام می بود.

در جنگ جهانی دوم مصلحت انگلیس به این بود که ایران اعلام بی طرفی کند

انگلیس هم که تقریبا در این دوره تنها بود، در مقابله با آلمان ها ترجیح داد که ایران بی طرفی خود را اعلام کند، و جالب است که حتی وزیر جنگ ایران به انگلیس اعلام کرد که می توانیم چاه های نفت باکو را که جزء شوروی بود بمباران کنیم، به او اجازه ندادند؛ وگرنه اگر ایران هم می خواست به نفع انگلیس، با این وجود که رضاخان تحت سلطه انگلیس بود، وارد جنگ بشود چون ارتش ایران توان چنین کاری را نداشت حوزه مسئولیت انگلیس در ایران افزایش پیدا می کرد؛ و لذا مصلحت آن در این بود که ایران بی طرفی خود را اعلام کند. رضاخان هم تا به آخر به انگلیس وفادار کامل بود و هیچ نوع گرایشی به سمت آلمان ها پیدا نکرده بود،

آلمان هیتلری را خود انگلیس تقویت و مجدد احیاء کرد

البته به یاد داشته باشید که آلمان هیتلری را خود انگلیس تقویت و مجدد احیاء کرد، به علت این که بتواند نوعی توازن قوا با شوروی ایجاد کند. چون امریکا حاضر نشد وارد میدان بشود و در نتیجه به این صورت بهتر دید که خود آلمان هیتلری را تقویت بکند تا آلمان بتواند در مرز های شوروی قرار بگیرد از جمله در ایران. به همین علت آلمان ها وارد صحنه ی ایران شدند و در فعالیت های اقتصادی به استثنای نفت، درحالی که به نفت هم نیاز شدید داشتند، شرکت کردند، مثل ساختمان سازی، جاده سازی، تونل زنی و...، این ساختمان های فعلی مثل ساختمان وزارت خارجه، دادگستری، دارایی، تونل کندوان، پل ورسک، خط آهن شمال و... کار آلمان ها بود، اما خط قرمز انگلیس فقط نفت بود و آن ها حق نداشتند راجع به نفت صحبتی کنند، آن هم به دلیل انحصاری که در نفت داشتند.

رضاخان تا آخر به انگلیس وفادار کامل بود و هیچ گرایشی به آلمان ها پیدا نکرد

لذا آلمان ها حتی وارد ساخت تسلیحات در ایران هم شدند، جالب است که اگر زیربنای قورخانه و مهمات سازی را ببینید، من رفته ام و دیده ام، آلمانی است شرکت های آلمانی آمده اند، حتی سندی را دیده ام که در آن رضاخان از سفارت انگلیس درخواست کرد که شرکت های انگلیسی را معرفی کنید آن ها شرکت های آلمانی را معرفی کردند؛ هنوز هم زیربنای سازمان صنایع دفاع ما زیربنای آلمانی است، و شرکت های آلمانی که وارد ایران شده بودند هنوز هم ارتباط آن ها حفظ شده است. بنابراین این مساله که می گویند رضاخان گرایش پیداکرد اینگونه نبود.

انگلیس برای تامین امنیت مسیر تدارکات تسلیحاتی به روسیه باید ایران را اشغال می کرد

بعد از یک سال هیتلر این حماقت را کرد که باوجود این که قرارداد ترک مخاصمه داشت؛ به شوروی حمله کرد درنتیجه شوروی راهی را جزء پیوستن به متفقین ندید، بعد از این جریان هم امریکا به متفقین ملحق شد و هم دولت در تبعید فرانسه که ژنرال دوگل مسئول آن بود؛ درنهایت شرایط جنگ تغییر کرد و انگلیس در این زمان به ایران برای تدارکات تسلیحاتی به شوروری، نیاز داشت، یعنی دیگر در این زمان نمی توانست ایران همچنان بی طرف باشد، و می بایست ایران اشغال بشود، چون باید مسیر تدارکات جنگ ایمن باشد، و این امنیت هم نمی توانست برعهده ی ایرانیان باشد، و فقط در سایه ی اشغال تامین می شد.

خاطرات چرچیل: نیاز استراتژیک جنگ ما را مجبور به اشغال ایران کرد

بنابراین آنچه را که می گویند ماموریت رضاخان به اتمام رسیده بود، در همین مساله بود که درواقع این طور تشخیص دادند، حتی چرچیل در خاطرات خود نقل می کند که نیاز استراتژی جنگ ما را مجبور به اشغال کرد. اولتیماتومی که دادند هم حرکتی صوری بود چون به هر حال ایران رسما بی طرف بود بنابراین باید اولتیماتومی می دادند تا بتوانند ایران را اشغال کنند؛ از این رو این عنوان دروغین را مطرح کردند که ایران به آلمان ها گرایش پیداکرده است؛ چون کارشناسان آلمانی از قبل و از همان دوران اول حکومت ها در ایران بودند و حتی جالب است که در دوران جنگ به شدت کاهش یافتند، عده ای محدود و آن ها هم تحت کنترل دولت بودند و مشکلی نمی توانست ایجاد کند.

بنابراین می بایست مساله ای می بود تا ایران را اشغال کنند مثل ماجرای 11 سپتامبر که برج های دوقلو زده شد و بهانه ای برای حمله به افغانستان و عراق شد. آن زمان هم همینطور بود.

« نسیم آنلاین »: یعنی گرایش رضاخان بهانه ای بود که خود انگلیسی ها برای اشغال ایران ایجاد کردند؟

محمدی: مطلقا چنین چیزی(گرایش رضاخان به هیتلر) وجود حقیقی نداشت؛ عرض کردم که حتی وزیر جنگ ایران به انگلیسی ها اعلام کرده بود که ما می توانیم چاه های نفت شوروری آن زمان را به نفع شما بمباران کنیم، مساله جالب تر این است که رئیس هیئت دولت هم در این زمان، رجعبلی منصور، پدر حسنعلی منصور، بود، پس از اولتیماتومی که دادند بیانیه ای که به وسیله رجبعلی منصور تدوین شد بیانیه تندی علیه متفقین بود؛ در دولت بیان می کنند که این بیانیه اعلان جنگ به متفقین است، و او جواب می دهد که "قرار هست چنین نوشته شود". یعنی دستور خود انگلیسی ها بود که شما این طور بنویسید تا ما دستمان باز شود. چرچیل در خاطرات خود می گوید که نگران بودیم که اگر ایران اولتیماتوم را بپذیرد و سریع آلمان ها را بیرون بیاندازد ما با چه بهانه ی دیگری می توانیم وارد ایران شویم. و لذا دستور می دهد که به این صورت عمل کنند.

خود رضاخان هم از برخورد انگلیس ها بسیار تعجب کرد

درمجموع می توان گفت که خود رضاخان هم بسیار تعجب کرد و گفته بود که "من مملکتی را برای انگلیسی ها امنیت آن را تامین کردم چگونه نمی توانم امنیت یک خط آهن را تامین کنم؟" و لذا برای خود او تعجب آور بود. به هر حال به او ابلاغ شد که کار او تمام است و موقعی که ایران اشغال شد، رضاخان متوجه شد که دیگر ماندن او ضرورتی ندارد.

« نسیم آنلاین »: باوجود این بهانه چرا باز هم رضاخان نماند؟

محمدی: وقتی ایران در حال اشغال شدن است دیگر ضرورتی ندارد که یک فرد قدر و قلدر حاکم باشد، بلکه باید یک آدم ضعیف النفس حاکم باشد تا اجازه بدهد که نیروهای مسلح خارجی بیایند و همه امکانات را در اختیار بگیرند. از رضاخان یک چهره ملی قلدری ساخته بودند که هنوز هم بسیاری از این موضوع یاد می کنند، ولی دیگر لزومی نداشت باشد، می بایست ایران ناامن بشود و امنیت این ناامنی را خود خارجی ها به ویژه متفقین حفظ کنند؛ یادتان باشد که هم در سال 1914 و هم در سال 1907، یعنی قبل از جنگ جهانی اول؛ یک قرارداد محرمانه ای بین انگلیس و روسیه تزاری وضع شده بود که ایران را به دو قسمت تقسیم کرده بودند: یکی حوزه نفوذ روس ها در شمال و دیگری حوزه ی نفوذ انگلیس ها در جنوب؛ این قرارداد هم هنوز بین این دو کشور حاکم بود.

رضاخان وقتی چنین شرایطی را فهمید به شدت ترسید و سوم شهریور که ایران اشغال شد، برای خروج اعلام آمادگی کرد؛ او به ویژه از شوروی بسیار ترس داشت چون حزب کمونیست، 53 نفر، را در ایران سرکوب کرده بود و این وحشت را داشت که اگر گیر روس ها بیافتد او را نابود می کنند؛ از انگلیسی ها چندان وحشت نمی کرد؛ روس ها هم تا قزوین وارد شده بودند و رضاخان منتظر بود تا برای جانشینی اش تعیین تکلیف شود.

آقای فردوست هم واسطه بین سفارت انگلیس و دربار بود که درنهایت پس از گذشت سه هفته به توافق می رسند که محمدرضا جانشین بشود. در آن زمان بر سر بسیاری از افراد کار کرده بودند از جمله نوه ی قاجار، که در انگلیس و عضو نیروی دریایی بود، که حتی آرتور هیلر با او ملاقاتی داشت، و متوجه شدند که او حتی یک کلام فارسی بلد نیست، محمدعلی فروغی مطرح بود که رئیس جمهور شود، روس ها بر محمد ساعد مراغه ای تکیه داشتند، و حتی به علیرضا متوجه بودند، و در نهایت بهترین فرد را محمدرضا دیدند که فرد بسیار ضعیف النفسی و به شدت ترسو و جوان (20 سال) بود؛بنابراین وقتی در بیست و پنجم اعلام کردند که انتخاب جانشین مشخص شده است، رضاخان درحقیقت از ترس روس ها پا به فرار گذاشت و به شدت از آن ها می ترسید که اگر گیر آن ها بیافتد او را از بین می برند. بنابراین از طریق اصفهان و کرمان به بندرعباس رفت و کلیه زیورآلات و جواهراتی را هم که دراختیار داشت با خود برد، و وارد کشتی کرد و به بمبئی رفت، که تحت نظارت خود انگلیسی ها بود.

مصادره تمام اموال رضاخان در بندر بمبئی/ جواهراتی که هرگز به ایران بازنگشت

در بمبئی کشتی او را که در آن همه جواهرات و زیورآلات بود، تخلیه و مصادره می کنند و او را با کشتی دیگری به جزیره موریس در جنوب افریقا می برند، این جزیره جزیره ای بسیار بد آب و هوا است که او را همراه با خانواده به استثنای محمدرضا به آنجا تبعید کردند. آنقدر وضع آب و هوا در آنجا بد بود که رضاخان رو به موت رفت و لذا انگلیسی ها ترجیح دادند که او را به ژوهانسبورگ که جای نسبتا خوش آب و هواتری است، ببرند و در آنجا ماند تا این که دق کرد و مرد.

تنها مانع جانشینی محمدرضا علاقه و گرایش به آلمان ها بود « نسیم آنلاین »: دقیقا چرا محمدرضا برای جانشینی رضاخان انتخاب شد؟

محمدی: عرض کردم که بحث جانشینی بر سر افراد بسیاری مطرح شد، انگلیسی ها بیشتر اصرار داشتند که محمدرضا انتخاب شود ولی کمی هم نگران بودند زیرا از درون دربار خبر داشتند که محمدرضا گرایش شخصی به آلمان ها و پیشرفت آلمان ها داشته و بر روی نقشه به طور مرتب محل پیشرفت آن ها را با سنجاق پیگیری می کرده است، و لذا فقط این امر مانعی بر سر راه محمدرضا به عنوان اولین فرزند ذکور برای ولیعهدی بود که جانشین شود. در طول این مدت دو سه هفته رفت آمد بین سفارت و محمدرضا ازطریق فردوست انجام می شود که در خاطرات فردوست هم به تفصیل بیان شده است، که درنهایت محمدرضا قول می دهد طوق عبودیت انگلیس را برگردن بگیرد و نقشه ها را جمع می کند و درنتیجه آن ها می پذیرند.

معمولا وقتی می خواهند کسی را در قید عبودیت قرار دهند و سلطه کامل بر سران یک حکومت داشته باشند، باید به خوبی او را از همه چیز، غیرت و همیت و تعقل تخلیه کنند، تا کاملا بر سر آن سوار شوند، بنابراین این نگرانی را که در این زمان داشتند از بین بردند، محمدرضا هم فردی بسیار ترسو بود، جالب است که رضاخان می گفت که در خلقت محمدرضا و اشرف، خواهر دوقلوی محمدرضا، اشتباه شده است و جابه جا شده اند، یعنی هرچه قدر که اشرف جرات و جسارت داشت درعوض محمدرضا برعکس بود.

حکایت اشرف از ترسو بودن محمدرضا

در خاطرات اشرف نقل شده که وقتی ایران اشغال می شد، و به محمدرضا خبر رسید که ممکن است نیروهای متفقین داخل کاخ هم بشوند، محمدرضا دو تفنگ داشت که یکی را خود برداشت و دیگری را به اشرف داد و گفت به محض این که وارد شدند، من به تو شلیک می کنم و تو هم به من شلیک کن، اشرف هم او را مسخره کرد، یعنی اینقدر آدم ضعیف النفس و ترسویی بوده است.

« نسیم آنلاین »: در صحبت های خود به این اشاره کردید که رضاشاه اعلام آمادگی برای ترک ایران کرد، یعنی دراصل خروج رضاخان نوعی فرار به حساب می آید؟ و او به نقل شما به جهت ترس خود از روس ها از ایران فرار کرد؟

محمدی: تردیدی نیست که او فرار کرد، البته خواست متفقین هم بود، که رضاخان تبعید بشود و برود، چون به هر حال متهم بود که به آلمان ها گرایش یافته است، و کشور را در ید آن ها گذاشته است، بنابراین به این بهانه دیگر نمی توانست در داخل کشور باقی بماند، به ویژه از این جهت که فردی بسیار قلدر و دیکتاتور مسلمی بود، ضرورت داشت که برود و خود او هم علاقه مند بود که هر چه زودتر از ایران خارج بشود.

« نسیم آنلاین »: در رابطه با اتفاقی که در تبعید رضاخان افتاد، فرمودید که به بمبئی رفت و در آنجا کشتی او را عوض کردند و اموال وی را مصادره کردند، در جائی خواندم که رضاخان هنگام ترک ایران کاملا بازرسی شده و چیزی را نمی توانسته با خود ببرد؟

محمدی: نه اموالی را با خود برد. رضاخان فردی ثروت اندوز بود، بر دو چیز طمع داشت، یکی دررابطه با املاک که بسیار ملک دوست داشت، و مرتب از مردم غصب می کرد، دیگری هم جواهرات، البته در حساب های انگلیس هم پول داشت، که بعدا به محمدرضا منتقل شد، و دراختیار او گذاشتند؛ اینطور نبود که در بندرعباس هیچ چیز را نبرده باشد، بلکه در بمبئی همه اموال او را گرفتند.

« نسیم آنلاین »: با این توضیحات این پرسش پیش می آید که اصلا دلیل روی کار آمدن رضاخان چه بود و در چندسالی که در ایران حکومت می کرد چه مسئولیتی را از طرف غرب داشت؟

محمدی: این تصمیمی بود که به طور کلی انگلیسی ها بعد از این که متوجه شدند قاجار دیگر نمی تواند ادامه بدهد، و برای این که آن ها هم نمی توانستند حضور داشته باشند، چون دوره استعمار تمام شده بود؛ بنابراین در همه این حوزه های نفوذ خود به دنبال خلق دیکتاتورهای مطلق نظامی بودند؛ و این کاری بود که هم در افغانستان، هم در ترکیه و هم در ایران انجام دادند.

جالب این است که در سه کشور، ژنرال آقاخان در افغانستان، رضاخان در ایران و ژنرال آتاتورک را در ترکیه برسرکار آوردند؛ این سیاستی بود بر این اساس که اکنون که نباید ما مستقیما حضور داشته باشیم، یک دیکتاتوری مطلق را با صورتی مدرن وارد کار کنیم که ارتش مدرنی هم داشته باشد؛ تا تامین کننده های خواسته های ما باشد و بتواند مذاهب را سرکوب کند، و نوعی نظام لائیک را حاکم کند تا به گذشته قبل از اسلام برگردند؛ که این کار را در این کشور ها انجام دادند.

بنابراین اصل سرکارآوردن رضاخان بر این بود که ژنرال آیرونساید، فرمانده عملیات نظامی در منطقه هند و فرماندار شبه قاره هند در آن زمان، از شخصی به نام سر اردشیر رپورتر، فردی ایرانی تبار اما انگلیسی شده ساکن بمبئی، درخواست می کند که به دنبال چنین شخصی بگردد؛ و او در ایران درپی این شخص بود که ژنرال احمدی را مطرح کرد ولی بعدها احساس می کند که رضاخان برای این کار مناسب تر است و او را به آیرونساید و اسمایل، معرفی کرد، و درنهایت رضاخان برسرکار آمد اما چون رضاخان بی سواد بود، سید ضیاء الدین را درکنار او قرار می دهند.

رضاخان جزو افسران قزاق بود، و وقتی که روسیه تزاری به شوروی تبدیل شدند، قزاق ها را رها کردند، و انگلیسی ها آن ها را تامین مالی می کردند، یعنی افسران قزاق واقعی رفته بودند و فرماندهی افسران قزاق را برعهده ی رضاخان گذاشته بودند؛ و لذا شرایط کودتا به این صورت شد که بالاخره رضاخان برسرکار آمد و آن کودتا را انجام می دهد که بعدها حتی سیدضیاء الدین را هم نمی تواند تحمل کند که او را کنار می گذارند؛ روند به همین صورت بود.

« نسیم آنلاین »: در اتفاقات برکناری رضاخان، ارتباط بدنه ی دولتی که همراه رضاخان و در ایران برسرکار بود، با انگلیس چگونه بود؟ از سخنان شما متوجه شدم که خود دولت بستر را برای برکناری رضاخان فراهم کرده است؟

محمدی: به طورکلی بدنه ی دولت فراماسونری بود، از همان زمان قاجار این طور بود و تغییری هم نکرد؛ فقط مساله مهم این بود که رضاخان به دلیل دیکتاتوری مطلقی که داشت نهاد قدرتمندی به نام ارتش به وجود نیاورد، برخلاف پاکستان، افغانستان، ترکیه، که هنوز هم نهاد ارتش نهاد قدرتمندی است. به قول خود رضاخان زمانی که به یاراحمدی درجه ژنرالی داده بود دیگران هم درخواست کردند، گفته بود که ارتش ایران ژنرال نمی خواست و این یکی هم از عهده ی من خارج شد؛ چون می ترسید که درمقابل خود و پسرش قدعلم کند؛ ولذا این ضعف وجود داشت.

رضاخان از ابتدا به دنبال جمهوری بود، زمان نخست وزیری، مثل همه جا درپی جمهوری شدن بودند، اما با مخالفت روحانیون و روشنفکران با این مساله چون نمی دانستند از جمهوری چه حاصل می شود؛ نتوانستند این کار را بکنند، رضاخان بدش نمی آمد که قدرت درخانواده خودش باقی بماند.

مردم واقعا از رضاخان ناراحت و ناراضی بودند و ازاین لحاظ که رضاخان رفت احساس خوشحالی می کردند « نسیم آنلاین »: یکی از مسائلی که از زمان برکناری رضاخان مطرح می شود این است که درحالی که کشور داشت اشغال می شد چرا فتوایی از علما و مقاومتی از مردم ایران ظاهرا ثبت نشده است؟

محمدی: اولا فرصتی نبود، چون در عرض 24 ساعت اولتیماتوم داده شد، و بلافاصله از هوا و زمین اشغال صورت گرفت؛ ثانیا هم علما و هم مردم از رفتن رضاخان خوشحال بودند، اما درمقابل اشغال نیرویی نداشتند، چون ارتشی که رضاخان ساخته بود، سریع و به راحتی از هم پاشید؛ افسران آن با لباس زنانه فرار کردند؛ بنابراین نه ارتشی وجود داشت، مردم هم واقعا از رضاخان ناراحت و ناراضی بودند و ازاین لحاظ که رضاخان رفت احساس خوشحالی می کردند؛ در اینجا هم مساله کودتا مطرح نبود بلکه اشغال بود، درمقابل اشغال هم مردم با دست خالی کاری نمی توانستند بکنند.

در ایران دوره قاجار، انگلیسی ها تحریکات قومی بسیاری داشتند اما در آن برهه قرار بر این بود که متحد بماند « نسیم آنلاین »: ایران چه طور در آن برهه و وضعیت وخیمی که داشت از خطر تجزیه عبور کرد؟

محمدی: برای این که در آن زمان در واقع اصل ناسیونالیزم ملاکی بود که توانست هم عثمانی را تجزیه کند و هم کشورهای عربی را به طرق مختلف. در ایران علیرغم وجود قومیت های مختلف قرار بر این بود که متحد بماند؛ قبل از رضاخان یعنی در دوره قاجار، تحریکات قومی به وسیله ی انگلیسی ها بسیار انجام می شد، که نهضت هایی را هم در بخش های مختلف باعث شد؛ اما در این زمان برنامه تجزیه ی ایران نبود، برنامه این بود که سلطه ی کامل انگلیس همچنان حفظ بشود و واقعا هم اینگونه شد؛ یعنی تا 22 بهمن 57 می بینیم که تصمیم گیر اصلی و نهایی در دوران پهلوی، انگلیس بود. به خصوص بعد از سال 1969 قرار بود ایران ژندارم منطقه بشود؛ طبیعتا می بایست حتی اختیارات بیش تری هم به آن داده بشود.

« نسیم آنلاین »: فرض کنیم رضاخان همان قلدری را که داشت درمقابل انگلیس برای برکناری خود نشان می داد و آن را اصلا قبول نمی کرد و مقاومت می کرد.

محمدی: نمی توانست، چون واقعا وقتی هجمه متفقین وارد شد رضاخان همه اقتدارش به خود انگلیس بود و انگلیس پشتیبان او بود؛ وقتی پشتوانه برداشته شد، دیگر کاری نمی توانست بکند.در حال حاضر هم مثلا درمورد آقای اردوغان ملاحظه کنید باوجود این که می داند امریکائی ها علیه او کودتا کرده اند، نمی تواند آن ها را رها کند چون قدرتی به جزء آن ندارد.

« نسیم آنلاین »: افرادی مثل قوام در آن برهه چه کاری انجام می دادند و چه نقشی داشتند؟

محمدی: قرار بر این بود که دیکتاتوری مطلقی به وجود بیاید و هیچ کس دیگری در مقابل رضاخان نباشد، به همین علت درجریان کودتایی که رخ داد، قوام را دستگیر کردند، به دنبال دستگیری مصدق، که در آن زمان والی فارس، هم بود؛ و بسیاری از افراد قدرتمند دوره قاجار باید دستگیر می شدند؛ و فقط رضاخان و سیدضیاء به عنوان یک انقلاب علیه قاجار و فساد موجود در آن حاکم بشود؛ بعدها از این لحاظ ناکام شدند درنتیجه دو سه ماه بعد از برکناری سید ضیاء، رضاخان که اول وزیر دفاع و بعد نخست وزیر شد، مجبور شد که قوام السلطنه را آزاد کند و قوام السلطنه نخست وزیر بشود و مصدق هم که مخفی بود، عضو کابینه، در ابتدا وزیر خارجه، سپس وزیر دارایی و سپس والی آذربایجان، شد. حتی هشت نفر مشاور گرفت که از جمله آن ها مصدق بود.

رضاخان همواره نسبت به نزدیکان و اعضای کابینه خود بدبین و نگران بود

با این وجود همواره نسبت به این افراد بدبین و نگران بود، طوری که به تدریج قوام را هم از کشور تبعید کرد، و نیز هر آن کسانی را قدرتی داشتند مثل شیخ اعظم که تبعید کرد، مصدق را دستگیر و او را به تربت حیدریه تبعید کرد؛ بنابراین الزام در این بود که این افراد را داشته باشد درعین حال هروقت خواست همه این ها را هم سرکوب کرد.

انگلیس مؤثر ترین سد راه برای جمهوری شدن نظام ایران بعد از پهلوی اول نسیم آنلاین »: اشاره داشتید که رضاخان از جمهوری نشدن چندان بدش هم نیامد، چون با مقاومت و نظر مخالف علما و... همراه بود، بعد از رضاخان چرا سیستم کشور جمهوری نشد؟ یعنی اصلا این مساله دیگر مطرح نشد؟

محمدی: چرا مطرح بود، یعنی قرار بود فروغی، ساعد مراغه ای رئیس جمهور بشود و نظر امریکائی ها هم بر جمهوری بود اما انگلیس در این مرحله نگران بود که کنترل از دست او خارج بشود. می توانست روی سلسله پهلوی سلطه ی خود را داشته باشد، امثال شاپور رپورتر، اردشیر رپورتر، ارنست پرون و... که حتی تا اتاق خواب رضاشاه و محمدرصا نفوذ داشتند، به همین علت محکم ایستاد؛ حتی بعد از کودتای 28 مرداد هم امریکائی ها به دنبال جمهوری بودند اما او مقاومت کرد و این اجازه را نداد که جمهوری بشود و یا افراد دیگری به غیر از خاندان پهلوی برسرکار بیایند.

« نسیم آنلاین »: یعنی در پس جمهوری نشدن ایران هم باز انگلیس بود؟

محمدی: در این مرحله بله. در مرحله رضاخان به جمهوری شدن تمایل داشت چون می بایست سلطنت قاجار لغو شود و حکومتی مدرن برسرکار آید.

« نسیم آنلاین »: پس در دوره رضاخان تغییر رویه استعمار را می توان مشاهده کرد.

محمدی: در قرارداد 1919 وثوق الدوله قرار بود ایران براساس استعمار کهنه، مستعمره ی مستقیم بشود، مثل هند، اما مخالفت های شدیدی که از طرف روحانیونی امثال مدرس صورت گرفت ننتوانستند آن را به ثمر برسانند؛ درنتیجه وقتی دیدند چنین چیزی وجود دارد فکر کردند که استعمار نو را مطرح کنند؛ استعمار نو به این معناست که عوامل خود اما بومی به قدرت برسند، که در این کار موفق هم شدند. لذا می بینید که مثلا در کشورهای حاشیه خلیج فارس زمان استعمار همین خانواده و تبار بودند با این تفاوت که فرماندار فرمانداری انگلیسی بود، اما حال فرماندار انگلیسی نیست اما همان افرادی که در آن دوران تحت سلطه بودند همچنان ادامه می دهند و آن فرماندار انگلیسی امروز به عنوان مشاور عمل می کند.

« نسیم آنلاین »: در پایان اگر نکته ی خاصی مدنظر شما است بفرمائید.

محمدی: ما در تحلیل های خود باید همواره تاثیری که نظام سلطه بر حوادث و اتفاقات کشورهای دیگر دارد درنظر بگیریم. مثلا فرض کنید وقتی می خواهند سیاست خارجه دوران پهلوی را بنویسند محمدرضا یا رضاخان را به عنوان یک بازیگر مستقل می بینند، درصورتی که این غلط است، من حتی کتابی درمورد روابط خارجه دوران پهلوی به نام "تصمیم گیری در نظام تحت سلطه" نوشتم، درواقع این دو بازیگرانی درمحدوده ی بازی که برای آن ها تعریف می شد، بودند و مطلقا اجازه نداشتند از آن خارج بشوند. فلذا باید این را درنظرداشته باشیم که اغلب فریب تحلیل های خود غربی ها را می خوریم؛ چون غربی ها هیچ وقت نمی گویند که ما دخالت و سلطه داشتیم.

ارسال نظر: