محمدی در یادداشتی نوشت:

پیگیری سیاست‌های فرهنگی و سفارتخانه‌ای توسط مدیران فرهنگی کشور!

کدخبر: 2073618

این کارشناس مسائل فرهنگی طی یادداشتی نوشت: از اواسط دهه هفتاد زمزمه‌هایی مبنی بر ایجاد مراوداتی بین برخی هنرمندان حوزه هنرهای نمایشی با برخی سفارتخانه‌های مقیم تهران به گوش می‌رسید.

به گزارش خبرنگار فرهنگی « نسیم آنلاین »، محمد محمدی، کارشناس مسائل فرهنگی طی یادداشتی درباره ارتباط هنرمندان با برخی از سفارتخانه های مقیم در تهران نوشت:

از اواسط دهه هفتاد زمزمه‌هایی مبنی بر ایجاد مراوداتی بین برخی هنرمندان حوزه هنرهای نمایشی که اغلب آن‌ها جوان و آینده‌دار بودند با برخی سفارتخانه‌های مقیم تهران به گوش می‌رسید، مراوداتی که در غفلت دستگاه‌های نظارتی و اجرایی حوزه‌ فرهنگ و هنر هرچه جلوتر رفت گسترده‌تر، منظم‌تر و پررنگ‌تر گردید تا جایی که در اوایل دهه هشتاد با حمایت مادی و معنوی همان سفارتخانه‌ها با تابلوی یک برند تجاری خاص، فستیوال فیلم کوتاه که آن زمان برای کشف جوانان مستعد حوزه سینما بود افتتاح شد، جشنواره‌ای که نه‌تنها از جوایز قابل‌توجه مالی برخوردار بود بلکه با دعوت از فیلم‌سازان مطرح و به نام کشور برای داوری آثار هر فیلم‌ساز جوانی را نسبت به تولید و ارسال اثر وسوسه می‌کرد و صدالبته که با حضور به‌موقع برخی نهادهای مربوطه بعد از دو دوره برگزاری از ادامه آن جلوی گیری به عمل آمد.

اما این رویه همچنان با فراز و فرودهایش به شیوهای متفاوت و متنوعی در لایه‌های زیرین هنرهای نمایشی کشور دنبال گردید، رویه‌ای که از اوایل دهه نود با شتاب فراوان و وقاحت روزافزونی تا به امروز در عرصه فرهنگ و هنر کشور در حال جولان دادن است تا جایی که در این سال‌ها سفارت‌خانه‌ها و وابستگانشان نقش بسیار پررنگ و البته غیر آشکار و پنهانی را در برخی آثار هنری و هنرمندان ایفا می‌کنند.

البته ذکر این نکته ضروری است که بنا به فراخور آن زمان، سینما سهم بیشتری را در این‌گونه حمایت‌ها (بخوانید نفوذها) برخوردار بود که بنا به برخی دلایل که ذکر آن از مجال این مطلب خارج است در سال‌های اخیر سهم تئاتر به‌عنوان هنری جامع‌الشرایط بیشتر و در اولویت اهدافشان قرارگرفته است؛ اما نکته اصلی و تأسف‌بار این اتفاق آنجاست که دستگاه‌های فرهنگی و دیپلماسی کشور نیز نه‌تنها واکنشی نسبت به این رویه نشان نمی‌دهند که با بی‌تفاوتی راه را برای این جریانات مهلک باز گذاشته به گونه‌ا‌ی که برخی دستگاه‌های مهم دولتی نیز ذیل عنوان مراودات فرهنگی با حمایت و دستور شخصی برخی وزرا موظف به همکاری کامل می‌گردند. مراوداتی که در تمام این مدت کاملاً یک‌جانبه و تنها خواسته‌ها و درخواست‌های آنان تائید و بی ‌کم‌وکاست به مرحله‌ی اجرا گذاشته‌شده است.

بدون شک مقصر وقوع چنین خطایی را نه هنرمندان و آثارشان بلکه برخی بی‌تدبیری‌ها و عدم مدیریت صحیح و سیاست های غیر انقلابی دستگاه‌های فرهنگی و دیپلماسی کشور باید دانست. وقتی دستگاه فرهنگی کشور ازیک‌طرف تنها به نظارت و ممیزی، آن‌هم بدون هیچ‌گونه حمایت مادی و معنوی از هنرمندان و آثارشان سرگرم است و از طرف دیگر دستگاه دیپلماسی در انفعالی عجیب حاضر به حمایت حقیقی از گروه‌های نمایشی برای اجرا در آن‌سوی مرزها نیست دیگر چه انتظاری می‌توان برای عدم پذیرش پیشنهاد‌های اغواکننده و وسوسه‌انگیز سفارت‌خانه‌ها به گروه‌های جوان و صدالبته با نیت‌های سو و اهداف غیرفرهنگی با پوشش و ظاهری فرهنگی داشت و اساساً این اشکال و خطای استراتژیک به دستگاه‌های فرهنگی و دیپلماسی کشور وارد است که چرا با ‌بی‌تفاوتی و بی‌مدیریتی هنرمندان و گروه‌هایشان را این‌چنین در معرض نفوذ جریانات مهلک قرار می‌دهند؟ و تمام این‌ها در حالی است که کشورهای غربی اهتمام فراوان خود را برای ترویج فرهنگ و هنرشان در هزاران کیلومتر دورتر از مرزها به‌طور ویژه‌، دقیق و خاصی به کار بستند. به‌عنوان‌مثال در سال گذشته و در قالب جشنواره تئاتر فجر، گروهی از یک کشور اروپایی با حمایت سفارتخانه مقیم شان در تهران با صرف هزینه‌های هنگفت بزرگ‌ترین سالن تئاتری کشور را در اختیار گرفتند، نمایشی که استقبال از آن به میزانی بود که علی‌رغم حضور چند برابر ظرفیت در تالار وحدت خیل عظیمی از مخاطبان پشت درب‌های این تالار نگه‌ داشته شدند و تأسف‌آورتر آنجا بود که اغلب مدیران فرهنگی و غیرفرهنگی کشور نیز برای دیدن این اثر دست از پا نمی‌شناختند و خود را به هر نحوی که شده به محل اجرای این نمایش رساندند و نکته بسیار تأسف‌آور که در این داستان به چشم می‌خورد حضور مدیران ارشد فرهنگی کشور که تنها بر اساس فضاسازی‌های ایجادشده در رسانه ها بدون شناخت سازنده اثر، متن و سایر عناصر و ارکان تنها برای جا نماندن از فضاسازی‌های صورت گرفته خود را به هر نوع و نحوی که امکان داشت به تالار وحدت می‌رساندند و به تماشای این نمایش می‌نشستند.

قطع به‌یقین اگر این نمایش در کشور مبدأ و وطن اصلی خود به صحنه می‌رفت آن‌قدر مدیران مربوطه‌ شان برای دیدن و به نظاره نشستن دست‌و پا نمی‌زدند که متأسفانه مدیران فرهنگی کشور ما برای دیدن آن مشتاق بودند.

اما هنوز 6 ماه از این اجرا نگذشته بود که مجدد در سالنی دیگر نیز گروهی متشکل از چند کشور اروپایی به بهانه یکصدمین سالگرد تولد شکسپیر نویسنده نامی و شهیر انگلیسی برای سفیران سایر کشورها و برخی هنرمندان داخل کشور نمایشی را به صحنه بردند، اجرایی کاملاً خصوصی در قلب پایتخت تنها برای به رخ کشیدن فرهنگ و هنر بریتانیایی به سایرین و بازهم تأسف‌آور آنکه مدیران حاضر در مراسم نیز نه‌تنها با کمال میل نظاره‌گر چنین فخر فروشی‌هایی بودند که خود نیز حظ وافر را از چنین مراسمی در سطح و سطوح مدعوین حاضر که اغلب از مدیران و سفرای ارشد بودند، می‌بردند.

البته شایان ذکر است که نگارنده فی‌نفسه مخالفتی با این اجرا‌ها در کشور ندارد اما آنچه جای تأسف است پاسخ به این پرسش است که آیا دستگاه دیپلماسی و فرهنگی ما نیز با چنین وسعتی در سایر کشورها فعالیت فرهنگی و هنری دارد؟ آیا سفارتخانه‌های ما نیز این‌چنین از گروه‌های نمایشی داخلی برای اجرا در خارج از کشور حمایت می‌کنند و سالن مجهز و پرظرفیتی را به جهت ترویج فرهنگ و هنر در مقابل دیدگان سفرا و مدیرانشان در اختیار می‌گیرند؟ و آیا برای بزرگداشت نویسندگان و فرهیختگان مطرح سرزمینمان گامی این‌چنینی برمی‌دارند؟ متأسفانه آن‌گونه که از شواهد و قراین پیداست، در معدود موارد انگشت‌شمار نیز هر زمانی که نمایش‌هایی هم از کشورمان برای اجرا در آن‌سوی مرزها انتخاب می‌شوند، نوع نگاه و اندیشه غربی را ترویج می‌کند نه اندیشه و هنر ایرانی را و در چنین غفلت و انفعالی آشکاری است که مناسب‌ترین بستر برای مراودات به‌ظاهر فرهنگی با نیت‌ها و اهداف سیاسی از طرف سفارتخانه‌ها با هنرمندان کشور به وجود می‌آید، ارتباطاتی که در سایه بی‌مدیریتی و غفلت دستگاه‌های دیپلماسی و فرهنگی کشور روز بروز وسیع‌تر و عمیق‌تر می‌شود؛ و تمام این‌ها در حالی است که دستگاه‌های فرهنگی و دیپلماسی ما هیچ‌گونه برنامه مشابهی ازآنچه بیان شد ندارند و تنها سهم ما از این اتفاقات میزبانی خوب برای پیاده کردن اهداف استراتژیک و مهم آن‌ها بوده است.

اما نگارنده به ضرس قاطع امیدوار ‌است که به فضل خدا روزی فرا خواهد رسید که دستگاه‌های دیپلماسی و فرهنگی کشور با همت مدیران و هنرمندان متعهد به اصل و اساس انقلاب و نظام با حضور فعال خود در این عرصه‌ها، انفعال و بی‌برنامگی حاضر را به سامانی رسانده و ما نیز در قلب کشورهای اروپایی این‌چنین فرهنگ و هنر سرزمینمان را به منصه ظهور و بروز برسانیم به گونه‌ای که مدیران و هنرمندانشان برای دیدن آثار هنری ما دست از پا نشناسند. همان‌طور که در داخل کشور باکمال تأسف هستند برخی مدیران به‌ظاهر فرهنگی که چنان ذوقی برای دیدن این آثار دارند که گویی اگر لحظه‌ای از این آثار را نبینند دچار خسران غیرقابل‌ جبران خواهند شد. به فضل الهی دور نخواهد بود آن روز.

ارسال نظر: