انتفاضه صفر مردم عراق برای راهپیمایی اربعین ؛
ماهیت راهپیمایی اربعین حسینی یک مفهوم "ضداستکباری" است
پژوهشگر تاریخ معاصر ایران گفت: ماهیت و جوهره حرکت حسینی و همچنین پیاده روی اربعین یک مفهوم ضدستمگری و ضدسلطه نامشروع است. ماهیت یک ماهیت الهی هست یعنی وقتی افراد با خدا مرتبط میشوند، غیرخدا را میخواهد چه کار کند؟
به گزارش « نسیم آنلاین »، از چند روز گذشته که حضور سیل عظیم جمعیت در راهپیمایی اربعین تیتر یک خبرگزاریها و رسانهها را به خود اختصاص داده بود به این فکر افتادیم که درباره تاریخچه این راهپیمایی و اثراتی که این حرکت در طول تاریخ داشت تحقیق کنیم، لذا بر آن شدیم تا پای گفتگوی کسی بنشینیم که با تاریخ ایران و عراق آشنایی دارد؛ بر همین اساس در یک ظهر پاییزی به سراغ یک پژوهشگر و مورخ متعهد و خوش صحبت رفتیم. وی با خوشرویی ما را در اتاقش پذیرا شد. اتاقی که هر طرفش را نگاه میکردی کتاب بود، از کتابخانهای که یک ضلع اتاق را به خود اختصاص داده بود تا میز کاری که کتابهایی به زبان فارسی و عربی بر روی آن چیده شده بود. بر روی یکی از دیوارهای اتاق قاب عکسی خودنمایی میکرد که در آن آقای تبرائیان در کنار آیتالله سید حسن نصرالله ایستاده بود.
نام صفاءالدین تبرائیان برای همه اهل تاریخ نامی آشناست. وی که متولد سال 1339 در شهر کاظمین است، سابقه تحصیل در چهار کشور عراق، ایران، لبنان و سوریه را دارد. تبرائیان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و هنگامی که مسئول کتابخانه مسجد شفا در یوسفآباد تهران بود، افتخار شاگردی امام جماعت همان مسجد یعنی آیتاللهالعظمی سیدرضی شیرازی، نوه میرزای بزرگ را دارد؛ درست همان دورانی که وی در 16-17 سالگی کتاب "نهضت انبیا" را مینویسد.
پرکارترین پژوهشگر تاریخی چند سال اخیر طبق آمار وزارت ارشاد، که فارغالتحصیل "الاثار الشرقیه" یا به تعبیر خود "شرقشناسی" است، آشنایی بسیار خوبی با حزبالله لبنان و جریان مقاومت در منطقه دارد و روزهای سخت حوادث عراق را به خوبی درک کرده است. بیشک صفاءالدین تبرائیان یکی از آشناترین محققان با تاریخ عراق از دیرباز تا امروز بوده است و این را میتوان از آثار منتشرهاش فهمید.
نویسنده "نهاد مرجعیت شیعه در 200 سال اخیر"، "احیاگر حوزه نجف" را تألیف میکند و کسی که در سالهای دور "انتفاضه صفر" را به رشته تحریر درآورد و با "انتفاضه شعبانیه" تاریخ سراسر مقاومت مردم و مرجعیت عراق را به تصویر کشید. وقتی هم که پای این رزمنده دفاع مقدس، به جبهه مقاومت باز میشود این خطر را به جان میخرد که با "خوابگردها"، ملتها را بیدار کند و پرده از چهره کثیف منافقین و ارتباط آنها با رژیم بعث بردارد. در حال حاضر نیز کتابهایی با موضوعات زندگینامه آیتالله العظمی خویی و شهدای ترور جهان اسلام که به دست تکفیریها به شهادت رسیدهاند، در دست پژوهش دارد. همه اینها مشتاقمان میکرد که هر چه زودتر باب گفتگو را با او باز کنیم. متن زیر گفتگوی دو ساعته ما با صفاءالدین تبرائیان است:
آقای دکتر، مضامین عاشورایی همواره در مبارزه با ظلم مورد استفاده انقلابیون قرار می گرفته است. در انقلاب اسلامی ایران نمونه اش فراوان است. راهپیمایی اربعین هم همینطور. به عنوان مثال در اربعین سال 1357 راهپیمایی عظیم در تهران به راه افتاد که پایههای رژیم پهلوی را لرزاند و 20 روز بعد از این راهپیمایی، رژیم پهلوی کاملا نابود شد و به زباله دان تاریخ پیوست. با توجه به اینکه راهپیمایی اربعین در عراق قدمت بیشتری دارد این حرکت چه تاثیری در ظلم ستیزی در عراق داشت؟تبرائیان: بسم الله الرحمن الرحیم. همانطور که میدانید بعثیها سال 1968 میلادی با یک کودتایی که در ابتدایش خیلی هم خونریزی نداشت روی کار آمدند. هماهنگیهای لازم با امریکا و انگلیس صورت گرفته بود. بدین ترتیب آنان عبدالرحمن که رئیسجمهوری ضعیف بود را کنار زدند و بعثیها روی کار آمدند. در سال اول و در ظاهر خود را همراه و همسو با مردم عراق نشان دادند که 68 درصد آنان شیعه هستند. به عنوان مثال مقتل پخش میکردند و خودشان هم در عزاداریها شرکت میکردند. دقیقا همان کاری که رضاخان در ایران انجام داد.
توجه کنید که رضاخان در ایران، مصطفی کمال در ترکیه و امانالله خان در افغانستان تقریبا همزمان روی کار آمدند. در ترکیه اتفاق عجیبی رخ داد و خلافت ریشهدار عثمانی توسط جمعیت ترکان جوان که با ماسونها ارتباط داشتند سقوط کرد.
از این طرف رضاخان با کمک انگلیسیها، یک سلسله 200 سالهای مانند قاجار را منقرض میکند. در بین این مثلث یک فکر مشخصی حاکم بود و آن هم مبارزه با دین و شریعت بود. در چنین شرایطی یک اتفاق عجیبی در همسایگی این کشورها یعنی در عراق رخ میدهد و آن ثوره العشرین یا انقلاب 1920 است. این انقلاب به رهبری یک مرجع تقلید و با صدور فتوای دفاعیهای که حضرت آیتالله محمد تقی حائری شیرازی صادر میکند آغاز میشود و سپس شیخالشریعه اصفهانی رهبری قیام را به عهده میگیرد. خب انگلیسیها سیلی محکمی از روحانیت و مراجع عالیقدر میخورند.
میگویند وقتی مرحوم میرزای شیرازی حکم تحریم تنباکو را داد و آمدند گفتند که مظفرالدینشاه از قرارداد صرفنظر کرده است؛ میرزا گریه کرد. گفتند چرا گریه میکنید باید خوشحال باشید. میرزا فرمود گریه من از این است که اینها میفهمند ما چه قدرتی داریم. با وجود اینکه نخواستیم از این قدرت هم استفاده کنیم. میرزا که قصد سرنگونی مظفرالدین شاه را نداشت. یک نهیبی زد. آنها فهمیدند یک آخوندی نشسته در سامرا میتواند همچنین کاری بکند؛ و از این به بعد است که به فکر نقشه و دسیسه میافتند.
بعثیها هم دقیقا همین کار را کردند. کمتر از یک سال که بعثیها سرکار آمدند . میشل عفلق از بنیاندگذاران حزب بعث در سوریه به بغداد آمد. "هِردان التَکریتی" در خاطراتش نقل میکند و میگوید به جز البکر تمام مقامات به فرودگاه رفتند. سپس میشل عفلق آمد و یک جلسهای گذاشت و در آن جلسه یک دستورالعملی داد. اتفاقا در همین سفر بود که به میشل عفلق گذرنامه عراقی دادند. در آن دستور موارد مهمی آمده بود. میگوید هرچه زودتر یک حمله گستردهای را علیه علمای دین انجام بدهید و یک تعدادی را بازداشت بکنید و به بدترین چیز هم متهمشان بکنید.
در آن مقطع اگر میخواستند به کسی اتهام بزنند بدترین چیز این بود که میگفتند جاسوس اسرائیل است. حالا حزبی یا حاکمیتی که توسط خود امریکاییها و انگلیسیها و صهیونیستها روی کار آمده دیگران را متهم میکند به جاسوسی. میگوید اگر دیدید که خیلی اتهام نمیچسبد بگویید جاسوس ایران هست. خب اینها با شعار ضدصهیونیستی و ضدمجوسی سر کار آمدند. یکی از مقامات بعث کتابی نوشته بود و گفته بود که سه چیز را خدا خلق کرده و من از اینها متنفر هستم یکی یهودی؛ یکی مجوسی؛ یکی هم پشه.
"نفوذ" بعثی ها به حوزه های علمیه برای انحراف روحانیتدر این مقطع زمانی قبل از این اتفاقاتی که رخ بدهد حدود 200 نفر از علمای نجف و کربلا بازداشت شدند. بعضیها هم تحت شکنجه قرار گرفتند. طرح دوم این بود که در حوزههای علمیه رخنه کنید. این حوزهها و مراقد ائمه و مراکز دینی همهاش باید تحت نظر اوقاف قرار بگیرد که بتوانند کنترل بکنند. بعد عدهای روحانی بسازید. میگویند در آن مقطع 50 تا مأمور اطلاعاتی حزب بعث وارد حوزهها شدند و عمامه سر گذاشتند و درس دینی خواندن را شروع کردند.
یعنی بعثی ها هم مانند عمال رژیم پهلوی از حربه نفوذ در حوزههای علمیه استفاده می کنند تا روحانیت را منحرف کنند؟ تبرائیان: بله. همه اینها مکتوب است و وجود دارد. یکی دیگر از این طرحها طرح ترور امام موسیصدر در سال 1969 و همچنین طرح سوء قصد به برخی از علمای ایرانی و لبنانی بود .بحث دیگر استفاده از روحانیون سرسپرده بود که معروفترینش شیخ علی کاشفالغطا است. خب این موضوعات همان موقع مدنظر بوده است. بعداً تمام این کارها انجام شد و حتی ترور بعضی از آخوندهایی که اصلا نه ایرانی بودند و نه لبنانی؛ مثل ترور شیخ محمد شریعت در پاکستان، شیخ رجب احمد و شیخ عبدالامین صالح در هند. آن دوتای اول ترورشان ناکام بود ولی سومی انجام شد و ایشان به شهادت رسید.
اقدام دیگر آنها کوتاه کردن دست علمای دین از گرفتن وجوهات بود یعنی همان کاری که رضاخان در ارتباط با مرجعیت آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی انجام داد به طوری که تا مدتها از ایران وجوهاتی نمیرسید. بعد برای دلجویی یک نمایندهای فرستاد خدمت سید ابوالحسن تا به او بگوید که ما میخواهیم مسیر این کمکرسانی را تسهیل بکنیم که سید به آن نماینده نهیب میزند و به او با تشر میگوید که شما چه کاره هستید که میخواهید تسهیل کنید؟ بعد که او میرود سید به یکی از اصحابش میگوید اینها میخواهند منابع مالی ما را شناسایی کنند و تضییقات ایجاد بکنند و ما نباید چنین اجازهای بدهیم.
به هر حال بعثی ها با چنین وضعیتی بر روی کار آمدند. یعنی دقیقا مثل رضاخان که ابتدا بر سر و صورت خود گل میمالید و در دستهجات و مراسم مذهبی شرکت می کرد اما بعد شرایطی پیش آورد که حضرت آیتالله مددی میفرمود در دوران رضاخان زمانی که علما میخواستند به حرم رضوی بروند مجبور بودند عمامه را با کفش تحویل کفشداری بدهند فقط به خاطر اینکه اینها را تحقیر بکند این رفتار را با ایشان میکرد.
ماجرای انتفاضه صفر مردم نجف علیه رژیم بعث برای راهپیمایی اربعین حسینی درباره نحوه روی کارآمدن بعثی ها که شباهت فراوانی با روی کار آمدن رضاخان میرپنج در ایران داشت صحبت کردید. رضاخان در ایران تلاش کرد تا با روحانیت و مذهب مبارزه کند و برای این منظور بسیاری از امور مذهبی را به حاشیه راند. رضاخان عزاداری برای ائمه(ع) را ممنوع کرد و تلاش کرد تا جایگاه روحانیت را دچار خدشه کند. رژیم بعث عراق چگونه این اقدامات را انجام داد و مردم عراق در مقابل تلاش بعثی ها برای مبارزه با اسلام چه کردند؟تبرائیان: در چنین فضایی بعثیها سر کار آمدند. یعنی ابتدا با احترام به حوزههای شریعت، رجال دین و ... روی کار آمدند. سال اول مقتل امام حسین(ع) از رادیو بغداد پخش می شد. اما این فقط همان سال 1968 بود و بعد از آن دیگر همینطور تضییقات ایجاد کردند.
هر سال یک تضییق جدیدی ایجاد میکردند تا اینکه در 10 فوریه 1977 میلادی که مقارن است با 20 صفر 1397 قمری و 21 بهمن 1355 شمسی یک اتفاق خیلی مهمی رخ میدهد که واقعه اربعین در این روز است. متنهی این واقعه قبل از آن شکل پیدا میکند یعنی از جمعه 14 صفر، شش روز قبل از اربعین شروع میشود و آن هم این است که استاندار نجف که یک شخص مجرمی به نام "جاسم الرکابی" است، مسئولین هیئات مذهبی شهر را جمع میکند. حالا چرا نجف؟ به واسطه اینکه این سنت اربعین بطور متمرکز از نجف آغاز میشده است. یعنی از شهرهای مختلف عراق میآیند و به کربلا می رسند. از حلّه و سامرا و کاظمین، ولی درواقع یک فلسفه و طرز فکر هم این بود که ما میرویم نجف از ابوالائمه(ع) اجازه میگیریم و به سمت مزار فرزند ایشان حرکت میکنیم. یعنی مرکزیت و کانون حرکت مردم دیار علوی بود و بعد به سمت کربلا حرکت میکردند.
خب "جاسم رکابی" استاندار نجف رؤسای هیئات مذهبی را در سالن استانداری جمع میکند و میگوید که از شورای انقلاب دستور اکید آمده مبنی بر اینکه امسال هیچ راهپیمایی به طرف کربلا صورت نگیرد. پس از این موضوع برخی از مسئولین هیئات مذهبی مات و مبهوت شدند و البته بعضیها هم خیلی تعجب نکردند؛ بالأخره انتظار این را داشتند چون هر سال یک تضییق جدید ایجاد میشد.
بنابراین مسئولان هیئتها به این سیاست اعتراض کردند؛ شدیدترین اعتراض را شخصی به نام "عباس عجینه" انجام داد که بعداً در این حرکت به شهادت رسید. "عباس عجینه" مسئول یکی از این موکبهای خیلی بزرگ بود. این آقای شهید عجینه در آن جلسه با شجاعت و شهامت میایستد و اعتراض میکند و میگوید ما به این قضیه توجه نمیکنیم و این یکی از مظاهر عزاداری حسینی است. خیلی چیزها را از ما گرفتید. اجازه نمیدهید مواکب بیرون بیایند٬ دیگر چه کاری مانده که انجام نداده باشید؟ در حضور استاندار و نیروها و عناصر امنیتی این حرفها را میزند و تا حدودی به نمایندگی از هیئات مذهبی این اعتراض را انجام میدهد.
به هر حال روز جمعه 14 صفر فرا میرسد و ساعت 9 قرار میشود هیئات جمع شوند. پرچمهای کوچکی درست کرده بودند و محل اجتماعشان هم محله البُراق بود. شروع میکنند به شعار دادن و به سمت خیابان امام صادق (علیهالسلام) در محله " هُوِیش" در نزدیکی حرم علوی حرکت میکنند و بعد میآیند در" ساحهالمیدان" نزدیک حرم امیرالمومنین (علیهالسلام) و از آنجا از سوقالکبیر میآیند سمت حرم تا اجازه بگیرند و حرکت بکنند.
شعار " ابد والله مانَنْسَ حُسینا" میدادند. یک پرچم سبز بزرگی هم درست کرده بودند که جلوی جمعیت حرکت داده میشد. وقتی از بازار بزرگ نجف میآیند که به شارع رسول وارد بشوند آنجا نیروهای امنیتی با آنها درگیر میشوند و زد و خورد صورت میگیرد. خب تعداد اینها خیلی زیاد بود و به مرور تعدادشان به چند هزار نفر رسیده بودند و این درگیری هم انگیزه اینها را بیشتر کرد و عزمشان را جزم کرد که همان روز خارج بشوند. حدود دو ساعت بعد از اینکه اینها زیارت میکنند شهر را ترک کرده و به سمت کربلا حرکت میکنند. در راه نیروهای امنیتی با اینها برخوردی نمیکنند. اولین استراحتگاهی که میرسند "خان رُبُع" است که حدود 15 کیلومتر تا نجف فاصله دارد. یک مقدار آنجا استراحت میکنند و سازماندهی مجدد صورت میگیرد. روز بعد که اینها حرکت میکنند به سمت" خان النصف" بروند با پلیس و نیروهای امنیتی درگیر میشوند. حرکت در روز دوم خیلی امیدبخش بود یعنی شماری از اهالی نجف میآیند به اینها خوراک و غذا میدهند و درواقع امر پشتیبانی و تدارکات را به عهده میگیرند و تهییج میکنند که به حرکت ادامه بدهند.
یک مقدار که حرکت میکنند یک ماشین پلیس با نقشه و توطئه قبلی میآید برخورد تحریکآمیزی میکند که اینها را بشوراند. اینها ماشین را تا پاسگاه تعقیب میکنند. یک تعدادی از این جوانان از مسیر خارج میشوند و بدون توجه به اینکه این یک توطئه است، میروند و در آن پاسگاه درگیر میشوند و حدود 4 نفر از اینها به شهادت میرسند. خبر به گوش نجفیها میرسد. سر و صدا میکنند و پیکر این شهدا را به نجف برمیگردانند ولی موکبها به حرکت خودشان ادامه میدهند. پلیس هم اقدام دیگری انجام نمیدهد. ضمن اینکه منابع نقل میکنند برخی از افرادی که در این موکبها بودند و دارای سلاح بودند به طرف پاسگاه پلیس شلیک میکنند که یک نفر از نیروهای پلیس را به قتل میرسانند و چند نفر را هم زخمی میکنند. این دفعه با شعارهای جدیدی به راه ادامه میدهند و این بار بر اساس رسم و رسومی که دارند پیراهنهای خونی شهدا را بر سر چوب میزنند و با حماسه بیشتری حرکت میکنند.
دیدار مسئولین بعثی با آیتالله صدراینجا حاکمیت متوجه میشود که یک قضیهای شروع شده و خیلی سخت میشود جلویش را گرفت. مسئولین امنیتی رژیم سریع خودشان را به نجف میرسانند و درواقع یک جلسه اضطراری را تشکیل میدهند و نتیجه می گیرند که این حرکت توسط شخصی میتواند آرام شود که بر روی این مواکب تأثیرگذار باشد و مسئولین این هیئات از او حرفشنوی داشته باشند. آن شخص هم کسی نیست جز آقای سیدمحمدباقر صدر. میروند پیش آقای صدر.
آقای صدر حرفهایشان را گوش میدهد و میگوید که من مشورت میکنم که چه کاری میتوانیم انجام بدهیم. اولین کاری که میکند این است که آیتالله سیدمحمدباقر حکیم را در جریان می گذارد. آقای حکیم رابطهاش با آقای صدر اول هم دوستی بود هم شاگردی. ایشان را صدا میکند و میگوید که به عنوان نماینده من برو با اینها صحبت بکن. بگو که اینها عزم خودشان را جزم کردند که جلوی این حرکت را بگیرند ولی من نمی خواهم مانع حرکت شما شوم. فقط حواستان بیشتر جمع باشد.
آقای حکیم حرکت میکند و خودش را به آنها میرساند و موضوع اخطار نیروهای امنیتی را به آنها ابلاغ میکند. میگویند حضرت آیتالله العظمی صدر چه فرمودند؟ میگوید: فرمودند هرچه خودتان صلاح میدانید فقط مواظب باشید. چیزی در جهت منع حرکت نفرمودند. این زمانی است که اینها به نیمه راه رسیده بودند. صبح روز بعد اینها حرکت میکنند به سمت "خان نخیله" یعنی آخرین استراحتگاهی که قبل از کربلا قرار دارد اما چند کیلومتری از آنجا دور نشده بودند که میبینند جنگندههای میگ21 دارند میآیند. اینها هم همینطور وحشتزده با همان وسایلی که دستشان بود مثل سنگ و لنگه کفش به طرف این هواپیماها پرتاب میکردند و باز به حرکتشان ادامه می دادند.
یک مقدار جلوتر رفتند دیدند که نفربر و نیرو و تانک و ... در مقابلشان قرار گرفته است. اینجاست که متوجه می شوند که دیگر راه بسته است و فهمیدند که راهی جز اینکه پخش شوند ندارند. آنها برای فرار راهی غیر از نخلستان نداشتند به همین دلیل به سمت نخلستان رفتند. صدها نفر از اینها دستگیر شدند و به زندان یکم پادگان الرشید منتقل شدند. تعداد دیگری به شهادت رسیدند. عدهای از اینها موفق شدند از مسیر نخلستان به حرکتشان ادامه بدهند. تعداد زیادی از آنها توسط نیروهای امنیتی و جاسوسها در روستاهای آنجا دستگیر شدند.
به هر حال در شهر نجف هم دست به کار شدند و مجددا آمدند با آیتالله محمدباقر صدر برخورد کردند و در آن نشست اهانتهایی هم به ایشان کردند. مبادرت به دستگیری عدهای از علمای شهر نجف هم کردند، که نه تنها نسبت به آرام کردن اینها هیچ اقدامی نکردند بلکه هیزم هم در آتش اینها ریختند. از جمله آقای سید محمدباقر حکیم. از میان اینهایی که دستگیر شدند حدود 9 نفر محکوم به اعدام شدند و عده زیادی محکوم به حبس ابد شدند که تعدادشان بالای صد نفر بودند. آقای حکیم هم جزء کسانی بود که محکوم به اعدام شدند.
نامههایی در مرکز اسناد انقلاب اسلامی هم وجود دارد مبنی بر اینکه برخی از حضرات علما به سفیر عراق در تهران نامه نوشتند و نسبت به دستگیری اینها اعتراض کردند. حتی من یادم است در متنی که مرحوم آیتالله سید عبدالله شیرازی از مشهد به سفیر عراق در تهران فرستاد یک چیز عجیبی است. میگوید: شنیدیم علامه سید محمدباقر حکیم فرزند "امام" حکیم. نکته ای که در اینجا باید توجه کرد این است که معمولا علما از این الفاظ کمتر استفاده میکنند حتی برای کسانی که درگذشته اند. اما در اینجا یک مرجعتقلیدی وقتی میخواهد به دستگیری آقازاده مرجع تقلیدی اعتراض کند، از آقازاده به عنوان علامه و از پدرش به عنوان امام حکیم یاد میکند و این نشاندهنده عظمت این خانواده است. به هر حال ماجرایی که از جمعه 14 صفر شروع شد در نهایت به جنایت بعثی ها ختم شد ولی با این حال عدهای از همین افرادی که در خان نخیله توسط نفربرهای بعثیها و جنگندههای میگ 21 مورد هجوم و محاصره قرار گرفتند توانستند خودشان را به کربلا برسانند و پیراهنهای خونین را روی مضجع حضرت عباس بیندازند چرا که اعتقاد دارند ایشان انتقام خون را خواهد گرفت.
شهدای انتفاضه صفر برای برپایی راهپیمایی اربعین حسینی چنان که مشخص است در انتفاضه صفر خون های بسیاری ریخته شد و بعثی ها جنایت بزرگی را مرتکب شدند. آیا آمار دقیقی از شهدای این جریان وجود دارد؟ در این جریان چند نفر به شهادت رسیدند؟تبرائیان: خب این فاجعه شهدای بسیاری برجای گذاشت. به عنوان مثال کسانی که در این ماجرا به شهادت رسیدند شهید "صاحب ابوکلل"، "سید عبدالوهاب طالقانی"، شهید "جاسم ایروانی"، "شهید یوسف الاسدی"، "شهید محمدسعید البلاغی" و "شهید ناجح کریم" بودند. البته در بین این شهدا یک شهید کم سن و سال هم وجود داشت که تنها 14 سالش بود و او "شهید سید عبدالامیر المیالی" است. شهید "عباس عجینه" همان آقایی که در سالن استانداری اعتراض کرده بود یکی دیگر از شهدای این جریان است. علاوه بر اینها "شهید کامل ناجی" و شهید "غازی جوده" هم از افرادی هستند که در انتفاضه صفر به شهادت رسیدند. به علاوه تعدادی را هم بازداشت کردند که از سرنوشت آنها هیچ خبری نیست؛ روشی که بعثیها همواره دنبال میکردند.
پیامدها و ثمرات انتفاضه صفر انتفاضه صفر چه پیامدهایی داشت و چه تاثیری بر حرکت های انقلابی شیعیان گذاشت؟تبرائیان: خب نتایجی که خود این واقعه اربعین برای ما به ارمغان آورد یکی آن بعد سیاسی انتفاضه صفر 1977 میلادی است و دوم آن آثار و پیامدهایی که برجا گذاشت و از جهات مختلفی حائز اهمیت است. اول اینکه برای مردم عراق مسجل شد که این رژیم واقعا قصدش انهدام دین و همه مذاهب و ارکان اسلامی است و به همین دلیل از هیچ طرح و دسیسه و اقدامی هم دریغ نمیکند.
همچنین همه شاهد خشونت و سباعیت بعثی ها بودند که با افرادی که به صورت مسالمتآمیز راهپیمایی می کردند چگونه برخورد کردند. همین الان هم توصیه به این است که در مسیر ذکر بگویید و یاد خدا باشید و مناجات کنید. این حرکت ظاهرا علیه منافع و مصالح کسی نبود. اینجا یک بحثی است که چرا قدرتها از این حرکت میترسند. اولا اینکه خود حضرت اباعبدالله(ع) وقتی قیام خودش را آغاز میکند تأکیدش بر این است که من میخواهم اصلاح بکنم. لِطَلَبِ الًاِصلاح فی اُمَّهِ جَدّی. یعنی این عنصر تغییر خیلی عنصر مهمی است.
به نظر میرسد که نظریه سیاسی اسلام را هم هرطور که بخواهیم تفسیر و ترجمهاش بکنیم بنایش بر مردم و تودههاست. یعنی هر کاری میخواهیم بکنیم به اتکا و ابتکار اینهاست. شما میدانید در زمان حاکمیت عباسیان، به کسانی که می خواستند به زیارت حضرت سیدالشهدا(ع) بروند گفته میشد شما باید مالیات بدهید. حال آن مالیات چه بود؟ به آنها می گفتند که باید یکی از اعضای بدنتان را بدهید. این اتفاقات زمانی بود که حضرت باقر(ع) و حضرت صادق(ع) زنده بودند. میگویند بعضی سنوات افرادی میآمدند که دو تا دستشان هم قطع شده بود. خب این حرکت همیشه وجود داشت. هیچ وقت نگذاشتند که این بنای زیارت زمین بخورد. روی همین حساب هم شاید برخی از فقها با استناد به اینکه اگر بدعت بود پس چرا امام معصوم جلویش را نگرفت پس بنابراین ما در این مسیر ولو اینکه جانمان را هم تقدیم کنیم؛ تقدیم میکنیم ولی این امر نباید زمین بخورد. و این شعائر نباید سرد بشود و به قیمت جان هم شده باید گرمای این شعائر را حفظ بکنیم.
ماهیت و جوهره اربعین یک مفهوم ضداستکباری و ضدسلطه نامشروع است درسی که عاشورا و قیام امام حسین (ع) داده است این است که هرگز نباید در مقابل ظلم سر فرود آورد و تسلیم شد. این مفهوم که در پیاده روی اربعین هم تجلی پیدا کرده است چقدر می تواند در مبارزه با استکبار و استبداد و همچنین ایجاد وحدت بین مسلمانان موثر باشد؟تبرائیان: ماهیت و جوهره حرکت حسینی و همچنین پیاده روی اربعین یک مفهوم ضدستمگری و ضدسلطه نامشروع است. ماهیت یک ماهیت الهی هست یعنی وقتی افراد با خدا مرتبط میشوند، غیرخدا را میخواهد چه کار کند؟ شما در نماز موقع تکبیرهالاحرام میگویید اللهاکبر. در این موقع اگر احساس کنی کس دیگری هم بزرگ است به عنوان مثال اگر حس کنی امریکا بزرگ است تو مشرکی. وقتی داری میگویی اللهاکبر یعنی هیچکدام از اینها دیگر اکبر نیستند اکبرچه هم نیستند. فقط خداست که بزرگ است. یک چنین کسی با یک چنین جهانبینی و ایدئولوژی که خدا بزرگ است دیگر چه نیازی به غیرخدا دارد.
علاوه بر این ما شاهد تجمع مسلمانان در این حرکت هستیم و می بینیم که الحمدلله برادران اهل سنت هم به پاسداشت قتل مظلومانه نوه نبی اعظم(ص) شرکت میکنند و همینطور شیعیان از سراسر عالم میآیند. این نگرانی که چرا این حرکت سال های سال سرکوب میشده را میشود در دو کلمه خلاصهاش کرد: " اَلحُسین یَجًمَعُنا" شما در مسیر این بیلبورد را زیاد میبینید: "حسین ما را گرد هم میآورد". این یعنی همبستگی که دشمنان چشم دیدن آن را ندارند.
یعنی آنها نمیخواهند ما وحدت داشته باشیم و حسین (ع) ما را جمع میکند نه آیتالله فلان و حزب فلان و جمعیت فلان و کشور فلان اینجا فقط حسین است. حالا شما صرفنظر از تئوری توطئه درنظر بگیرید آنچه که در منا رخ داد و یک حاکمیتی با همه وسایل و امکانات 2.5 میلیون نفر حداکثر سه میلیون نفر جمع میشوند در حج و برنامهریزی میشود و میبینید که آن مقدار تلفات داده میشود. اما در اربعین چه تلفاتی داده میشود؟ اینجا افراد میآیند احیا میشوند. شما به مردم بگویید میشود خواهش کنیم امسال نروید؟ میگویند امکان ندارد. مردم را در فرودگاه و مرزها میبینیم همه بیمار میشوند ولی میگویند الحمدلله این هم از نشانههای قبولی زیارت است.
نقشه دشمنان برای مقابله با راهپیمایی عظیم اربعینالان عده هستند نگرانیشان این است که در آینده کارهایی انجام دهند تا جلوی این حرکت را بگیرند. این حرکت با یک میلیون شروع شد با دو میلیون ادامه پیدا کرد و سال گذشته به 20 میلیون رسید. این یعنی چه؟ خب این برای بعضی ها خیلی خطرناک است. به همین خاطرالان یک عدهای دارند برنامهریزی میکنند تا این موضوع را سبک بکنند، تفرقه ایجاد بکنند یا یک عده آدم افراطی درست بکنند و در این حرکت ضربه بزنند. در چنین شرایطی نباید فراموش کرد که "اَلحُسین یَجًمَعُنا". کاری به آقای فلانی کاری به این دولت و آن دولت نداشته باشید. جمع شدیم اینجا فقط به خاطر اینکه قسم آن بزرگوار حضرت زینب عقیلهالعرب(س) زمین نماند ایشان قسم خورده است. برای همین است که به نظر میرسد این خیلی موضوع بسیار مهمی میتواند باشد.
ضرورت بازپروری فرهنگ راهپیمایی اربعین در تمام کشور آقای تبرائیان همانطور که اشاره کردید راهپیمایی اربعین می تواند حامل پیام های ضد استکباری و استبدادی باشد. حال برای بازپروری این حرکت چه اقداماتی باید انجام شود؟تبرائیان: به نظرم میآید این کارها را بصورت نمادین جاهای دیگر هم باید برگزار بکنند. حتی گمان میکنم این پیادهروی که الان چند سال است به مشهد مقدس برگزار میشود از برکات و پیامدهای اربعین است. فاصله زیاد است ولی از همین شاهرود و سبزوار حرکت میکنند. یک عدهای هم از بیروت حرکت میکنند میروند به سمت قبر "حضرت خوله" دختر امام حسین(ع) در بعلبک . آنها میگویند من شاید نتوانم به کربلا بروم ولی میتوانم که از خانهام حرکت بکنم. خب این حرکت باید در ایران هم انجام بگیرد.
یعنی در شرایطی مثلا اربعین نتوانستم بروم، از امام زاده صالح حرکت میکنم به سمت حرم حضرت عبدالعظیم یا از حضرت عبدالعظیم میروم تا قم و مرقد مطهر حضرت معصومه را زیارت می کنم. شما دیده اید که روز ارتحال حضرت امام (ره) کاروان راه میاندازند. این خیلی مهم است. این حرکت 28 صفر و اینها همینطوری است و نه تنها در مسیر بلکه در شهر هم باید همین اتفاق بیفتد. یعنی وقتی یک شهری مثل کربلا میتواند پذیرای این جمعیت باشد؛ برادران و خواهران مشهدی نمی توانند از 2.5 میلیون سه میلیون نفر که وارد شهرشان میشوند پذیرایی بکنند؟ همین حس را باید آنها هم داشته باشید. شما هرچه دارید از صدقه سر ضامن آهوست شما هم باید این را داشته باشید. یک بار به یکی از این کربلاییها گفتم خانهات در مسیر است شما آرامش و آسایش دارید؟ گفت این مالیاتی است که ما به خاطر زندگی در کربلا پرداخت میکنیم و شکرخدا را به جا میآوریم. یک معلمی در عمود 21 نجف میگفت ما روزشماری میکنیم که کی شما میآیید؟ تا شما را بربائیم. شما به خانه ما برکت و نور میآورید.
در تفسیر آیه " انّ الله علی نصرهم لقادرون" بدون تردید پیروزی را ضمانت میکند. جد بزرگوار ما شیخ حرعاملی در وسائلالشیعه جلد 11 در بحث امربه معروف و نهی از منکر باب جهاد این آیه را تفسیر میکند و یک حدیثی از امام صادق(ع) میآورد که میفرماید: به استناد این آیه " یقاتل المومن کل زمان". مقاتله در باب مفاعله است. مومن در هر زمانهای و دورهای پیکار میکند. یعنی این شور، این عشق، این محبت و دلداگی نباید سرد بشود و از همه راهها باید استفاده بشود. خوشبختانه الان این ظرفیت هر سال دارد بیشتر میشود و انشاالله شعلهورتر هم بشود. این همان "یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم" است. خب به آن شیوه این حرکت حفظ شده است و ما الان کار خاصی نمیکنیم. این اقل دِینی است که شرمنده عقیله بنیهاشم نباشیم.
در این راهپیمایی اربعین چه صحنههای عجیبی دیده می شود: آن شخص مادرش را کول کرده آورده؛ قهرمان ورزش نشسته دارد واکس میزند؛ بالاتر از آن هم باید بنشینند این کفشها را واکس بزنند و پاک کنند. یک روحانی سیدی بود نزدیکی های غروب داشت خاکهای مسیر را جمع میکرد و در کیسهای میریخت که ببرد. نمی دانید اینها چه صحنههایی است؟ یک مستندی نشان میداد یک آقایی نشسته بود آب تاول پای زائران را میگرفت میریخت در یک شیشه بعد میگفتند داری چه میکنی؟ میگفت این مرهم است.
فرهنگ اربعین مدافعان حرم میسازدهمین فرهنگ است که مدافع حرم میسازد. این فکر باعث میشود که طرف زن و بچهاش را رها می کند و میایستد و میگوید که حضرت زینب(س) نباید دوباره اسیر بشود و به او توهین بشود. شما الان به خیلی از اینها بگویید "سیدناصر علوی" (امام جماعت حرم حضرت زینب(س) توسط تکفیریها شهید شد) را می شناسید؟ میگویند: نه! آقای "شیخ عباس لحّام" (امام جماعت حرم حضرت رقیه) را میشناسید؟ خوب در این رابطه ما مسئولیم.
عجیب است سیدحیدرحکیم پسر دوم شهید سیدمحمدباقر حکیم تعریف میکرد که افراد میآیند یک پولی نذری میدهند میرویم آب میخریم مثلا 100 تومان. دفعه دیگر همان آب که تقاضایش بیشتر شده میرویم میگوید 80 تومان. یعنی نه تنها افزایش پیدا نمیکند بلکه کاهش هم پیدا می کند.
الان دولت عراق با این همه گرفتاریهایش ماشین گذاشته است. شما نمیدانید وزارت حمل و نقل عراق بعد از شروع مراسم تریلی و هر چه دارد میآورد. واقعا چیزی غیر از این ندارند. میگوید واقعا اگر شما فکر میکنی من نگذاشتم مرا سبّ و لعن کن. الان آقای وزیر راه و شهرسازی ما؛ چه تمهیداتی اندیشیده است که اینها با حداقل قیمت که هیچ، مجانی به خانه هایشان برگردند؟ عراق که در جنگ است الان دارد اینطور کمک میکند. رفتنش نه، کاملا مردمی است دعواست سر اینکه من پذیرایی بکنم و خدمت بکنم. ولی در برگشت تمام امکانات دولت عراق به کار میآید؛ دولتی که مشغول جنگ است الان 30 هزار نیرو برای امنیت اربعین گذاشته است.
از مردم بخواهید سازماندهی و مدیریتش را برعهده بگیرید اگر کمک نکردند. اینها برکات با خودشان میآورند. ما باید از تمام ظرفیتهایمان استفاده کنیم. خدماترسانی کنیم. از سوءاستفاده افراد کلاش جلوگیری کنیم .کسی گرانتر نگیرد، ماشینها کنترل بشود پلیس کنترل کند به قدر وسع خودش جلوی این تلفات را بگیرد. همینطور الان واژگونی اتوبوس در این چند روز پیش آمد. اینها نفی خدمات نیست بلکه طلب میکنیم بیشتر بشود. این افراد حقی گردن ما دارند. این روزها نگاه میکنم وزیر راه و ترابری ما یک چیزی بگوید خب اینها رفتند الان میخواهند برگردند چه تدابیری اندیشیده شده؟ اینها باید رایگان بیایند.
فضلیت پیاده روی در مسیر زیارت امام حسین (ع) فضیلت پیاده روی اربعین چیست و چقدر در روایات به این موضوع سفارش شده است؟تبرائیان: پیامبراز حج آمد و شخصی که بسیار متمول و پولدار به ایشان رسید و گفت که من امسال نتوانستم و توفیق پیدا نکردم که به حج بروم، حال باید چه کار بکنم که بدل از حج باشد . پیامبر کوه ابوقبیس در اطراف مکه را نشان داد و فرمود اگر کل این کوههای اطراف مکه را به طلای احمر تبدیل کنی جای حج را نمیگیرد. خب این در اهمیت حج است. حالا شما ببینید که کتابهای متعددی فقط در مورد راهپیمایی به سمت کربلا نوشته شده است. استاد ما حضرت آیتالله استهباناتی یک کتابی دارد به نام "فضیلهالمشی الی زیاره القبر الحسین" که در این کتاب فقط در این ارتباط چقدر حدیث جمعآوری کرده است. در آنجا یکی از چیزهایی که متواتر آمده همین است که شما اگر در شریعه غسل بکنی و پیاده بروی ثواب چقدر حج را دارد و بیشترش روی 1000 حج است؛ همان حجّی که آن فرد نتوانست مقابلش را ادا کند و حالا شما ببینید این زیارت اربعین چیست؟ و این هم سرّی در آن نهفته است. یعنی قسمی که حضرت زینب(س) عقیله بنیهاشم خورده است که "فوالله لم تمحو ذکرنا" یعنی یاد و نام ما به نسیان سپرده نمیشود. شما ببینید از آن عناصری که موجبات واقعه عاشورا فراهم کردند چه به یادگار مانده؟ اما بعد از گذشت هزاران سال ؛ امسال ما شاهد راهپیمایی 25 میلیون نفری در اربعین حسینی هستیم.