بخش دوم// گزارش «نسیم آنلاین» از آینده مبهم اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان در فقدان آیت‌الله هاشمی رفسنجانی

جایگزین سیاسی "هاشمی" کیست؟

کدخبر: 2082933

شخصیت حقیقی هاشمی رفسنجانی به عنوان یک رهبر سیاسی آنقدر برای جریان حامی او از اصلاح طلبان گرفته تا اعتدالیون هم ارزشمند و هم بی بدیل بود، که حالا به نظر می‌رسد انتخاب فردی برای جایگزینی او امری بسیار بعید باشد، چنانکه تئوریسین های اصلاحات معتقد به این هم هستند.

گروه سیاسی « نسیم آنلاین »: درگذشت ناگهانی اکبر هاشمی رفسنجانی در روزهای گذشته، نه‌تنها فضای اجتماعی جامعه ایران را بهت‌زده و سوگوار کرد، بلکه سپهر سیاست داخلی کشور را نیز در حیرت فرو برد. بسیاری معتقدند که هاشمی دارای دو بعد حقوقی(ریاست مجمع تشخیص) و حقیقی یعنی حَکَم و ریش‌سفید اصلاح‌طلبان و اعتدالیون بود، کارشناسان می‌گویند یافتن جایگزین برای جایگاه حقوقی او به مراتب ساده‌تر از نقش حقیقی هاشمی است. «نسیم آنلاین» در بخش اول گزارش (اینجا را بخوانید) خود که روز گذشته منتشر شد جایگاه حقوقی هاشمی و جایگزین های احتمالی وی در مجمع تشخیص مصلحت نظام را بررسی کرد. و حالا در بخش دوم به جایگاه حقیقی و سیاسی وی در میان احزاب و گروه های سیاسی کشور می پردازد.

اگرچه طیف اصولگرایی، وابستگی تشکیلاتی چندانی با رئیس هجرت‌کرده مجمع تشخیص مصلحت نظام نداشت، برخلاف آنها گستره وسیع اعتدال‌گرایان و اصلاح‌طلبان همگی به مرکز ثقل هاشمی تکیه داشتند. لذا قابل پیش‌بینی است که ضربه سیاسی‌ای که از فقدان هاشمی در این گستره به وجود می‌آید، کاری‌تر و مهلک‌تر از سایرین باشد.

در سال‌های اخیر، اکبر هاشمی رفسنجانی اگر نگوییم نقش پدرخواندگی و بازیگردانی اعتدال‌گرایان و اصلاح‌طلبان را ایفا می‌کرد، در شرایط حداقلی به سان نخ تسبیح این مهره‌های متنوع عمل می‌کرد. او بود که موفق شد در سال 92 آرای عارف و روحانی را یکپارچه و متحد کند و همو بود که محور وحدت لیست امید در انتخابات مجلس دهم شد. اعتدال‌گرایان همچون حزب کارگزاران و حزب اعتدال و توسعه در کنار اصلاح‌طلبانی چون مجمعین، حزب اعتماد ملی، مردمسالاری و... همگی در کنار هم یک بازه پهناور از اصول و ارزش‌های متفاوت و بعضاً متضاد پدید می‌آورند که همگی با نخ تسبیحی به نام اکبر هاشمی رفسنجانی گرد هم جمع شده بودند و تحت چتر حمایتی او قرار می‌گرفتند. اکنون که این نخ به ناگهان از میان رفته، دانه‌های تسبیح احزاب اصلاح‌طلب و اعتدال‌گرا به سرعت در حال دور شدن از هم هستند و مشاهده شدن انشعاب‌ها و انشقاق‌ها در آینده‌ای نزدیک، دور از تصور نیست.

این مسئله آن هم در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم، مسئله چندان پوشیده‌ای نیست؛ چراکه برای مطبوعات و شخصیت‌های نزدیک به این طیف و حتی ناظرین رسانه‌ای بین‌المللی، عمق بحران به اندازه‌ای هست که قابل پرداخت و بررسی باشد.

در این روزها رسانه ها مهم جهان تحلیل های ویژه و مفصلی را به آینده جریان سیاسی نزدیک به آقای هاشمی رفسنجانی مطرح کرده اند، برای مثال الجزیره انگلیسی پس از درگذشت مرحوم هاشمی در تیتر یکی از مطالب خود نوشت: به احتمال زیاد اصلاح‌طلبان ایران به خاطر درگذشت آقای هاشمی در انتخابات آینده شکست خواهند خورد.

در همین راستا بی‌بی‌سی هم تحلیل کرد که درگذشت هاشمی رفسنجانی چهار تاثیر عمده بر فضای سیاسی ایران خواهد داشت: اول، با مانور میانه‌روها روی فقدان هاشمی و بزرگ کردن خطر روی کار آمدن تندروها انتخابات 96 به پیروزی روحانی منجر می‌شود. دوم، میانه‌روها و اصلاح‌طلبان حامی قدرتمند و استراتژیک را «در درون نظام» از دست داده‌اند. این فرصتی برای تندروها برای اعمال فشار بر این جناح خواهد بود. سوم، اگر ظرف هشت سال‌ آینده شرایطی ایجاد شود که نیاز به تعیین رهبری باشد، رهبر بعدی به احتمال قریب به یقین یک محافظه‌کار تندرو خواهد بود. چهارم، با خاموش شدن صدای خاتمی، تنها کسی که می‌تواند مشعل رهبری جناح میانه‌رو را به دست بگیرد روحانی است. اما اگر او به هر شکل از صحنه سیاست ایران خارج شود، معلوم نیست چه کسی بتواند جای او را بگیرد. باید دید در درازمدت حسن خمینی چگونه نقش بازی می‌کند.

رادیو زمانه هم در واکنش به شرایط جدید حاکم بر کارزار سیاسیون ایران نوشت روحانی از مرگ رفسنجانی ضررمند می‌شود و کار او برای انتخابات آتی به مراتب سخت‌تر خواهد شد. رادیو زمانه افزود در سال‌های اخیر، هم خاتمی، هم روحانی و هم رفسنجانی، به وضعیتی دچار شده بودند که بدونِ حمایت یکدیگر، و به اشتراک گذاشتن نفوذ سیاسی و پایگاه اجتماعی‌شان با یکدیگر، عملا ناتوان بودند. «نقطه ثقل» این حمایت، رفسنجانی بود. او که رفت، توازن دو بازیگر دیگر هم از دست می‌رود. استراتژی «فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا» عملا کارایی و تاریخ مصرفش تمام می‌شود. چه کسی می‌خواهد در «بالا» چانه‌زنی کند؟ نه خاتمی و نه روحانی چنین وزن، نفوذ، بُرش و تاثیری ندارند.

یکی از شخصیت‌های حقیقی که به بررسی شرایط جدید پرداخت مجتبی واحدی، مشاور ارشد مهدی کروبی در جریان فتنه 88 و سردبیر سابق روزنامه آفتاب یزد بود. واحدی معتقد است که با از دست دادن پشتوانه قوی هاشمی رفسنجانی، روحیه اصلاح‌طلبان و گروه اعتدالی‌ها مقداری تضعیف خواهد شد. به گفته مجتبی واحدی، با درگذشت هاشمی، مسئله حصر بیش از گذشته به حاشیه رانده خواهد شد. «جناح روحانی خواهند گفت ما پشتوانه خود را از دست داده‌ایم و به خاطر سلامت انتخابات، نباید موضوعی را مطرح کنیم که باعث درگیری با آقای خامنه‌ای و جناح قدرتمند حکومت بشود.»

رضا حقیقت‌نژاد روزنامه نگار خارج نشین و سردبیر سابق روزنامه خاتم یزد هم درباره اوضاع جدید اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان اظهار می‌کند: «این واقعیت ملموسی است که عدم حضور هاشمی سبب شده یک سرمایه سیاسی، رسانه‌ای و اجتماعی مهم حسن روحانی از دست برود... انتخاب نشدن روحانی می‌تواند یک ضربه کشنده برای این طیف باشد و حتی پایانی بر راه هاشمی در ساختار بالادستی جمهوری اسلامی.»

نمونه‌های فراوان دیگری از این تحلیل‌ها، یادداشت‌ها و گفتگوها طی روزهای اخیر از گرداگرد میدان سیاست به گوش می‌رسد ولی ترجیع‌بند همه آنها، تنگ بودن عرصه حامیان هاشمی و انشعاب قریب‌الوقوع آنان است. اکنون باید منتظر ماند و به نظاره نشست که آیا پیش‌بینی رسانه‌ها و شخصیت‌ها محقق خواهد شد یا نه. باید منتظر بود و دید که در میان گزینه هایی که حالا هرکدامشان ادعای فرماندهی اصلاح‌طلبان، کارگزاران و اعتدالیون را دارند کدامیک موفق خواهد بود که تعداد بیشتری از احزاب را گرد خود جمع کند، هرچند که دیگر بعید به نظر میرسد که اصلاح طلبان با احزابی مانند کارگزاران و اعتدال و توسعه ای ها سر یک میز بنشینند. چرا که حالا اصلاح‌طلبان همانگونه که روز گذشته عباس عبدی متذکر شد که "با رحلت آقای هاشمی اصلاح‌طلبان می‌توانند به «به روی پای خود ایستادن» فکر کنند، مشکل اصلاح طلبان این بوده که همیشه چشم امیدشان به اشخصاصی مثل هاشمی یا روحانی است" نیت این را دارند که به هویت اصلی خود باز گردند و ادامه وامدار به افرادی چون روحانی که از جرگه اصلاحاتی‌ها محسوب نمی شود را پایان دهند.

در همین راستا و طی دو روز گذشته اصلاح طلبانی چون حمیدرضا جلایی پور هم کاملا بدون مقدمه، اقدام به بازخوانی ساختار جریان سیاسی اصلاحات کرده و تلاش داشتند که نشان دهند این جریان مستقل و بدون وابستگی به فردی خارج از این جریان است.

جلایی پور معتقد است که جریان اصلاحات یک سر واحد دارد، و آن فرد رئیس‌جمهور دوران اصلاحات است، و یک بدنه منسجم با لایه های نه‌گانه. او تلویحا و با زبان بی زبانی رسما به بدنه اصلاحات اعلام می کند که هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی و افرادی از این دست هیچ جایگاهی در جریان اصلاحات ندارند و حالا نوبت مستقل شدن است.

ارسال نظر: