پیام فضلی‌نژاد:

کاش با لیبرال‌های واقعی می‌جنگیدیم/ به نوعی "سرمایه‌داری رفاقتی" در سیستم و ساختار دولت رسید‌ه‌ایم

کدخبر: 2096847

پیام فضلی نژاد با بیان اینکه ما به نوعی "سرمایه‌داری رفاقتی" در سیستم و ساختار دولت رسید‌ه‌ایم گفت: این سیستم حتی آبروی لیبرالیسم و تکنوکراسی را هم برده است.

به گزارش « نسیم آنلاین »، پیام فضلی نژاد در دومین نشست از سلسله نشستهای فاجعه دولت سرمایه‌داری در تالار شهید مدنی دانشکده الهیات دانشگاه تهران گفت: اولین مساله ما مبارزه با «سرمایه‌داری رانتی» است که دیوان‌سالاری ما را به ورشکستگی کشانده و برخلاف سرمایه‌داری مدرن، نه تنها تولید نمی‌کند، بلکه جسم و روح انسان را با هم می‌خورد و نه تنها سبب ثبات نمی‌شود، بلکه همه چیز از جمله سرمایه های اجتماعی را تجزیه می‌کند.

وی افزود: دولت رانتیر، روشنفکران دوزیست و خاص خود را دارد. روشنفکرانی که هم در نظام دیوان‌سالاری و درون قوه اجرایی، از کارشناسان و مدیران بوروکراتِ سیستم به شمار می‌روند و هم در صحنه عمومی و در جامعه نقش آکادمیسین و روشنفکران را بازی می‌کنند، دوزیست هستند چون می‌توانند در یک زمان هم پوزیسیون باشند و هم اپوزیسیون. هم صاحب منافع در نظام دیوان‌سالاری و هم منتقد رادیکال همین نظامی که خود در معماری و ساختش سهیم بوده‌اند.

فضلی نژاد اظهار داشت: این روشنفکران که رهبری مراکز تحقیقاتی و پژوهشی از حوزه اقتصاد و بانک مرکزی تا حوزه آموزش و کرسی‌های دانشگاهی را در تسلط خود دارند، مهره‌هایی پیچیده در ماشین سرمایه‌داری رانتی هستند که بزرگترین تناقضات را در نظر و عمل دارند، اما از پارادوکس‌های نهادی خود هیچ رنجی نمی‌کشند، چون برایشان منافع بی‌شماری را رقم زده است. آن‌ها می‌توانند در ژورنال‌ها و مجلات ژست اقتصادانان متفکر با نسخه‌های نجات‌بخش را بگیرند، در حالی که سقوط امروز ناشی از زوال نظریه‌های التقاطی آنان است که امروز ورشکستگی آن را به شکلی ملموس می‌توان حس کرد.

سردبیر سابق مجله عصر اندیشه با تبارشناسی تکوین سرمایه داریِ رفاقتی و دولت رانتی در ٣ دهه گذشته گفت: ما در ٨٠ سال گذشته و از عصر پهلوی وارث اقتصادی هستیم که به درآمدهای حاصل از فروش نفت خام وابسته است و شاه با تزریق پول نفت به اقتصاد ملی، به «مصرف‌گرایی غیرتولیدی» دامن زد. وارث اقتصادی واردات محور هستیم که در آن اقتصاد روستاها و شهرهای کوچک با وابسته شدن به شهرهای بزرگ، عملا نابود شدند و بافت آن‌ها دچار تغییرات ساختاری شد و در شهرهای بزرگ نیز صنایع ما به معنای واقعی صنعت نبود، بلکه حاصل مونتاژ و میکس به‌شمار می‌رفت. این اقتصاد وابسته واردات‌محورِ مصرف‌زده، پس از انقلاب دچار انقلاب سیستمیک نشد.

فضلی نژاد افزود: همانطور که دکتر حسین درخشان و دکتر ابراهیم رزاقی گفته‌اند پس از جنگ تحمیلی نیز همان اشتباهات اقتصادی‌ای را کردیم که شاه کرد! کشور به سوی سیاست‌های تعدیل اقتصادی رفت و امروز همه می‌دانیم که هزینه اقتصاد باز در دولت سازندگی، تاسیس دولت رفاه نبود، بلکه تقویت سرمایه‌داری رانتی و الیگارشی خاندانی و تاسیس یک دیوان‌سالاری التقاطی بود که هنوز تسلط خود را بر منابع ثروت و قدرت حفظ کرده و بسیاری از مناسبات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی را نیز به طبع کنش‌های خود شکل داد.

نویسنده کتاب شوالیه های ناتوی فرهنگی ادامه داد: ما به نوعی «سرمایه‌داری رفاقتی» در سیستم و ساختار دولت رسیدیم؛ به سوی لیبرالیسم نرفتیم که اگر می‌رفتیم خیلی از الگوها باید تغییر می کرد؛ مثلا نرخ بهره باید به یکی دو درصد می‌رسید و خدمات عمومی، دست کم برای طبقه متوسط رضایت بخش بود، بلکه ما به سوی دولت رانتیر نفتی رفتیم که در آن رئیس‌جمهور یک کارگزار خدمتگزار و حتی تکنوکرات نبود، بلکه یک شبه‌سلطان بود که حتی شبح امیرکبیر هم محسوب نمی‌شد. این سیستم حتی آبروی لیبرال‌ها و تکنوکرات‌ها را برد و گویا اول باید از آن‌ها اعاده حیثیت کنیم و آرزو کنیم که کاش با لیبرال‌های واقعی می‌جنگیدیم، نه یک الیگارشی خاندانی که خود موسس دولت رانتیر جدیدی است که ویژگی شناخته شده آن توزیع نابرابر درآمدهاست.

فضلی نژاد اظهار داشت: دست کم ١٣٠٠ میلیارد دلار در ایران خرج سیاستهای اقتصاد آزاد شده است و در نهایت به اینجا رسیدیم. به سوی سیستم اجرائی ای رفتیم که برای حفظ آن باید بودجه و هزینه مالی سنگینی را خرج کنیم؛ یک دولت بزرگ و پرخرج و برج که تنها شریان حیات آن انعقاد قراردادهای نفتی با دیگر دولتها شده است.

سردبیر پیشین مجله عصر اندیشه گفت: استقراض از بانک جهانی و صندوق پول نه تنها توسعه ایجاد نکرد، بلکه نرخ تورم را از مرز انفجار گذارند و از همان زمان ما شاهد نخستین شورش‌های حاشیه‌ها و شهرها بودیم. در عین حال، استقراض سبب تغییر مسیر توسعه و انحراف از پیشرفت واقعی ما شد و ایران جز ٧٠ کشوری بود که بجای آنکه پول استقراض را خرج سازندگی و آبادانی کند، خرج تحقق الگوی توسعه درجه ٣ غربی کرد.

این پژوهشگر افزود: قدرت سیاسیِ ثروت‌محوری شکل گرفت که از یک سو، کوه‌خواری و زمین‌خواری و تراکم‌خواری می‌کرد و از سوی دیگر، منافعش در گرو مصرف‌گرایی و واردات است. سرمایه‌داری رانتی و رفاقتی هیچ‌گاه به سوی خصوصی‌سازی حقیقی نمی‌رود.

در این دوره پارادایم «عدالت اجتماعی» به پارادایم «امنیت سرمایه» تغییر کرد و به تدریج با تغییر ریشه‌ای در ارزش‌های کهن فرهنگی‌مان مواجه شدیم. تظاهر و رقابت اصول دین ما شد. امروزه مرگ بازار به مرگ زندگی تعبیر می‌شود.

فضلی نژاد گفت: در دو دهه گذشته، طبقه بورژوازیِ دولت‌ساخته‌ای پدید آمد که سال‌ها بعد یا ناگهان سرمایه‌داری شد و یا ناگهان فقیر. این بورژوازی برخلاف تلقی رایج مصطلح جهانیِ آن، نه تنها موتور محرکه سرمایه‌داری و لیبرالیسم و تولید نشد، بلکه از دل آن طبقه تن‌آسایی ظهور کرد که لمپنیسم و پوپولیسم و پراگماتیسم از شاخصه‌های آن است.

با نابودی طبقه متوسط واقعی، این طبقه اکنون حدود ۱۰درصد جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند، هرچند که پیمایش‌ها پیرامون اقشار اقتصادی و طبقات اجتماعی در ایران بسیار ناقص و متکی به جوامع آماریِ مخدوش است. این در شرایطی است که تا سال ۲۰۲۱ در آسیا بیش از ۲ میلیارد نفر در زمره طبقه متوسط خواهند بود.

سردبیر سابق مجله عصر اندیشه ادامه داد: دولت تجار با افزایش واردات، طبقه متوسط کارآفرین، صنعتگر و تولیدگر را نابود کرد و از دل آن «اشراف لمپن» سربرآورد و منادی ارزش‌های تجددگرایانه و شبه‌روشنفکری‌ای شد که هیچ‌گاه با آن نزیسه بود و از آن با عنوان «لمپنیسم متجددانه» نیز یاد می‌شود. همین طبقه دولت‌ساخته و تاجرصفت که دین را مانند کالا مصرف می‌کند، سبک زندگی اصیل را ویران کرد، با رشد خود به بحران هویت شتاب داد و منشاء ترویج برخی آسیب‌های اجتماعی شد. میل بیمارگونه این طبقه به «مصرف تظاهری» است و به خشنودی روان‌شناختی ناشی از «تفاخر» نیاز شدید دارد و برای همین «مانور تجمل» می‌دهد. بنابراین، مانور تجمل یک اشکال روانی است، بیش از آنکه سیاستی اقتصادی باشد.

فضلی نژاد اظهار داشت: برخلاف آنکه شایع است که اقتصاد ما نوکینزی یا مبتنی بر نظرات آدام اسمیت است، این اقتصاد التقاطی است و اصلا ساختارمند نیست که بتواند آن را با مکتب‌های رایج اقتصادی سنجید. ممکن است راه‌حل‌هایی از مکاتب اقتصادی لیبرال اقتباس و اتخاذ شده باشد، اما ساخت اقتصادی ما پاره‌پاره و آشفته بوده است.

وی افزود: اگر این سیستم اقتصادی اسمیتی بود که اسمیت می‌گوید «دولت تاجر خوبی نیست و تجار هم دولتمردان خوبی نیستند.» در حالی که در ایران برعکس این نظریه عمل می‌شود و تصور بر این است که تجار، دولتمردان خوبی هم هستند. از این جهت، دولت اعتدال شباهت زیادی به دولت ترامپ دارد که تجار عقل کل آن به حساب می‌آیند و برای آن تصمیم می‌گیرند و دولت از همه جهت، به یک تجارتخانه فروکاسته شده است.

این پژوهشگر اذعان کرد: دولت تجار، حتی نتوانست منافع طبقه متوسط را حفظ کند و قدرت خرید و سطح زندگی آن را کاهش دارد و نمودار رفاه این طبقه شدیدا کاهش یافت تا جایی که بخشی از جامعه متوسط ایران، فقیر شد. شاید بتوان گفت که دیگر اصطلاح سرمایه‌داری کمکی به فهم وضع موجود و توضیح شرایط ما نمی‌کند.

نویسنده کتاب ارتش سری روشنفکران اضافه کرد: زرسالاران در ایران مانند استالینیست‌ها عمل می‌کنند، تئوری متصلبِ متعصبِ متقلب دارند و کوچکترین انعطاف و انتقاد و اعتراضی را برنمی‌تابند.

فضلی نژاد در پایان گفت: برای بازسازی دیوان سالاری، باید دولت را بازسازی کنیم و برای بازسازی دولت باید تئوری آن را بازتعریف کنیم و برای بازتعریف نظری، باید اجماع میان متفکران و کنشگران ایجاد کنیم و این کار یک شبه و شب انتخابات میسر نیست؛ پروژه نیست، بلکه پروسه است. با این حال مطالبه ما میتواند این باشد که کاندیداها تکلیف خود را با تئوری دولت مشخص کنند.

ارسال نظر: