اثر گلخانه‌ای در مدیریت فرهنگی (۲)

خودکفایی و استقلال اقتصادی لازمه فعالیت‌های فرهنگی

کدخبر: 2295097

اگر استقلال مالی از حاکمیت در انجام فعالیت‌های فرهنگی تحقق یابد، تولیدات فرهنگی خودکفا در همه جا و همه شرایطی، با اندکی تغییر در بازدهی، قدرت زیست خواهند داشت و آنگاه می‌توان به گسترش چنین فعالیت هایی در محیط‌های فرهنگی خارج از حاکمیت جغرافیایی جمهوری اسلامی نیز چشم دوخت. به عبارتی استقلال اقتصادی راز بقای فعالیت های فرهنگی و پیش نیازی برای صدور انقلاب است.

نسیم آنلاین *: همچنان که در یادداشت پیشین اشاره شد تزریق بودجه بدون در نظر گرفتن راهکاری برای ارزیابی بازدهی در بنگاه های فرهنگی باعث ایجاد یک بی نیازی کاذب از مخاطب در آنان گردیده و «اثری گلخانه ای» را به همراه داشته است که از یک سو به تولید آثاری منجر شده که پیام آن به مخاطب منتقل نمی گردد و از سوی دیگر تولید کننده را تماما وابسته به حمایت دولتی نموده به نحوی که این بنگاه ها بدون این حمایت ها قادر به زیست فرهنگی خود نیستند و از سوی دیگر دولت قادر به ارزیابی بهره دهی این بنگاه ها در قبال بودجه های دریافتی نیست. به نظر می رسد تا اینجا طرح مسئله به خوبی صورت گرفته باشد.

ابعاد مفهومی به نام بنگاه فرهنگی

حال برای حل این مشکل نیاز به بازخوانی مفهوم «بنگاه فرهنگی» داریم. منظور و مقصد از ایجاد یک «بنگاه اقتصادی» سوددهی اقتصادی است و در صورتی که نتواند این هدف را برآورده سازد فاقد ارزش و فایده بوده و بدلیل بی بهره بودن فرجامی جز تعطیلی و یا ورشکستگی در برابر حریفان موفق را نخواهد داشت.

اما هدف در یک بنگاه فرهنگی «تاثیرگذاری» است البته این به معنی بی نیازی آن نسبت به بازار اقتصادی نیست، نسبت یک بنگاه فرهنگی با بازار اقتصادی از دو نظر قابل بررسی است، اول توانایی تامین هزینه ها و در نتیجه بقای آن و دوم به عنوان معیاری برای سنجش اقبال مخاطب به محصولات فرهنگی آن که معیاری برای تعیین تاثیرگذاری که هدف غایی آن است، که مورد اخیر در مطلب پیشین به صورت مفصل مورد بررسی قرار گرفت.

در واقع یک بنگاه فرهنگی ممزوجی از فرهنگ و اقتصاد است، و هر چند علت غایی آن در شق فرهنگی آن نهفته است اما علل مادی آن را شق اقتصادی تامین خواهد کرد. به عبارت دیگر هرچند هدف سودهی نیست - البته اگر سود ده هم باشد بهتر - اما برای نیل به این هدف نیاز به ارضای شرایط اقتصادی آن است و رعایت این شرط در گرو «خودکفایی» است؛ اگر بنگاه اقتصادی به خود کفایی نرسد به همان بیماری گلخانه ای دچار خواهد شد.

اما حال چگونه می توان هم به عنوان حاکمیت از حوزه فرهنگ حمایت اقتصادی نمود، هم به عنوان یک بنگاه فرهنگی هر دو جنبه اقتصادی و فرهنگی را در خود جمع کرده و خودکفا بود؟

بنگاه های فرهنگیِ با پدر و مادر!

بگذارید برای تقریب به ذهن به سراغ یک مثال برویم. یک انسان در هنگام تولد موجودی به شدت وابسته است و از همه نظر نیاز به حمایت والدین خود دارد. اما هر چه این نوزاد بزرگتر می شود و به بلوغ نزدیکتر می‌گردد وابستگی اش به پدر و مادر کاهش می یابد و این روند نزولی تا آنجا ادامه می یابد که حتی در نهایت در قامت یک یار و حتی حامی برای پدر و مادر ظاهر خواهد شد.

اما در صورتی که وابستگی ادامه یاید بلوغ نارس بوده و این فرزند نخواهد توانست در جامعه به تنهایی دوام آوَرَد و به همین خاطر هیچ پدر و مادری نمی‌خواهد که فرزندش همیشه وابسته به ایشان باشد و او را در مسیر استقلال قرار داده و شیوه مستقل زیستن را در عین حمایت تا طی شدن مراحل تکامل فرد، به وی می آموزند.

دولت نیز در برابر بنگاه فرهنگی به مثابه والدینی می باشد که در ایجاد، تکامل و بلوغ یک بنگاه فرهنگی نقش ایفا کرده و دارای وظایفی است، که مطمئنا یکی از وظایف‌اش فراهم آوردن شیوه مستقل زیستن آن خواهد بود؛ اما تا کنون این والد تنها در قامت یک حامی ظاهر شده و وظایف دیگر کمتر مد نظر قرار گرفته است.

اما شیوه مستقل زیستن که در مورد بنگاه فرهنگی از آن به عنوان خودکفایی یاد کردیم چگونه قابل دستیابی و ارزیابی است. شاید نخبگان بتوانند برنامه‌های بیشماری برای این منظور ارائه دهند اما جهت تقریب به ذهن، نگارنده یکی از این روش ها را که شاید ساده ترین اولین روشی باشد که به ذهن هر کسی خطور کند در سطور زیر توصیف می کند.

ساده ترین مثال ...

رساندن یک بنگاه به خودکفایی با یک برنامه ریزی پلکانی نزولی در بودجه این بنگاه‌ها به راحتی قابل اجراست. برای مثال یک موسسه فرهنگی که در ابتدا ۹۰ درصد بودجه‌اش از حمایت دولتی تامین می‌شود باید با کاهش تدریجی در طی پنج سال از این حمایت بی‌نیاز گردد.

از سوی دیگر عدم موفقیت یک موسسه نیز در استقلال اقتصادی در طی بازه زمانی مشخص شده نیز نشانگر عدم موفقیت آن در جلب نظر مخاطب - چنانکه در مطلب قبل ارتباط اقتصاد و اقبال عمومی مطرح گردید- بوده و در واقع زنگ پایان آن خواهد بود.

اگر استقلال مالی از حاکمیت در انجام فعالیت‌های فرهنگی تحقق یابد، تولیدات فرهنگی خودکفا در همه جا و همه شرایطی، با اندکی تغییر در بازدهی، قدرت زیست خواهند داشت و آنگاه می‌توان به گسترش چنین فعالیت هایی در محیط‌های فرهنگی خارج از حاکمیت جغرافیایی جمهوری اسلامی نیز چشم دوخت. به عبارتی استقلال اقتصادی راز بقای فعالیت های فرهنگی و پیش نیازی برای صدور انقلاب است.

امید است با اصلاح رویکرد اقتصادی در حوزه فرهنگ و توجه فاکتورها و معیارهایی مانند نسبت میان اقبال عمومی و استقلال اقتصادی، بتوان هم وابستگی موسسات فرهنگی را به حمایت های اقتصادی حاکمیت به حداقل رساند و هم این موسسات را در محیط هایی که حمایت های دولتی یا وجود ندارد و یا استفاده از آن امکان پذیر نیست مقام سازی کرد.

*-ع .سبکبار

ارسال نظر: