«واکنش زدگی» در عصرِ کلمه

تحلیلی بر وضعیت جامعه در ماجرای حمله سگ‌ها به یک کودک در لواسان

کدخبر: 2303884

ما در وضعیتی بدونِ «کنشگریِ هدفمند» تنها مشغولِ «واکنش» به اتفاقاتیم! واکنش هایی که حتی زمینه سازِ شکل گیریِ عمل و جریاناتِ عملی نیز نشده و یا اگر می شوند محدود و معدود است. این میزان از «واکنش» در شرایطِ بی عملی، زمینه سازِ شکل گیریِ «توهمِ عملِ موثر» است

نسیم آنلاین : سحر دانشور: بگذارید اینطور شروع کنم: ماجرای حمله سگ به دختربچه ای در لواسان، موضوعی که برای یادداشت این هفته برگزیده بودم را تغییر داد. چرا؟! می توان از چند دلیلِ رایج سخن گفت: اول اینکه هر رسانه ای باید به روز باشد و خبررسانی و ارائه تحلیل در خصوص مسائل روز از ویژگی های ذاتی رسانه است، یا هم می توان از حقِ مخاطب سخن گفت و به ضرورتِ بیدار شدنِ وجدانِ عمومی در حاشیه این اتفاقِ تلخ اندیشید، شاید اهمیتِ آگاهی بخشی به جامعه و انذار به مسئولین دلیلِ تغییر موضوع این یادداشت بوده است، می توان گفت پرداختنِ زنجیره ای رسانه ها و فعالینِ رسانه ای به یک موضوعِ می تواند زمینه ایجاد تغییر در رابطه با آن مسئله را هم به وجود بیاورد. مجموعه این دلایل، هرکدام از آنها و یا حتی دلایل دیگری که قابلیتِ ذکر شدن داشتند، می تواند در تغییر موضوع این یادداشت موثر باشد. اما آیا این دلایل مدنظر نگارنده بود؟!

در همین رابطه بخوانید:

استرسِ «فانِ» ما ایرانی‌ها

«توهم عمل‌» یا فعالیت موثر در شبکه‌های اجتماعی

واقعیت این است که همه این دلایل به علاوه دلایلی دیگر در شکل گیری این یادداشت موثر بودند، اما آنچه هویت اساسیِ این نوشته را رقم می زند قرار گرفتن یک «علامت سوال و تعجب» بزرگ در کنار تمام دلایلِ ذکر شده و ذکر نشده است. به بیان دیگر سوال «چرا این دست مسائل و دلایل برای ما مهم اند؟!» مسئله اساسی این سطور است. می توان در پاسخ هایی اینگونه گفت: «به هر حال این مسائل به سرنوشتِ یک جامعه و مردم اش مربوط است!»، «رسانه ای که نسبت به وقایع جامعه اش بی توجه باشد رسانه خوبی نیست!»، «مردم یک جامعه وظیفه دارند نگرانِ شرایطِ زندگی خود و هم نوعانشان باشند!» مجموعه این کلمات رایج ترین مفاهیمی است که در پاسخ به سوالاتی از این دست دریافت می شود. اما آیا این پاسخ ها به همان میزان که نشان می دهند موثر، دغدغه مند و حقیقی اند؟!

باید گفت فهمِ میزانِ اثرگذاری و عمقِ فعالیت ها و مفاهیمی همچون «تاثیر»، «دغدغه»، «سرنوشتِ جامعه»، «رسانه مسئول»، «نگرانی برای همنوع» و... در «جامعه امروزی» در گرو فهم «مناسباتی» است که این مفاهیم در دل آنها بیان و منتقل می شود. «مناسباتی» که نگارنده یکی از مهمترین ابعادش را «واکنش زدگی» می نامد. در عصری که «کلمه» تمامِ ساحاتِ زندگیِ بشر را در اختیار گرفته است، «کنش» و «فعلِ سازنده» در مسیرِ ساختِ جهانی که مطلوبِ انسانها باشد، به حاشیه رفته و آنچه که محورِ عملکردهای انسانیِ طیف های مختلف قرار می گیرد «واکنش» است، «واکنش» به مسائل و وقایع مختلف در سطوحِ متفاوت. گویا انسانها تنها به انتظار نشسته اند تا پس از وقوعِ اتفاق و یا پررنگ شدنِ ماجرایی، واکنشی متناسب از خود بروز دهند. نکته قابل توجه اینکه واکنش های طیف های مختلف اجتماعی، علی رغمِ تفاوت در نوعِ انعکاس و میزان و سطحِ مورد توجه قرار گرفتن، به نوعی «یکسان» است. اما آنچه مهم و حیاتی است نفسِ «واکنش» نشان دادن به مسئله است، به گونه ای که در پی هر اتفاقی «انتظارِ واکنش» طبیعی ترین انتظاری است که در جامعه شکل می گیرد. از پسِ این انتظار هر فردی در جایگاهِ خود به اتفاق واکنش نشان می دهد.

پیش از فراگیر شدنِ رسانه های مجازی تنها هنرمندان، رسانه ها و چهره های شاخص بودند که میاندارِ «امواجِ واکنش» بودند، اما با ظهور رسانه های مجازی و پیام رسان ها مردم عادی نیز با استفاده از استوری ها، پروفایل ها و استاتوس های خود به حیطه «واکنش» ورودِ جدی داشته اند. می توان گفت قافله سالارِ جریانِ «واکنش» همچنان هنرمندانی هستند که حالا دیگر «سلبریتی» خوانده می شوند. «واکنش» به جامعه ای که عملکردِ خاصی برای ساختِ وضعیتِ مطلوبش ندارد و در عین حال از شرایط موجود نیز ناراضی است، حسِ هویت، موجودیت و اثربخشی می بخشد. در سایه «واکنش» است که مردمِ کلمه زده، پراکنده و فارغ از حالِ حقیقیِ یکدیگر، حس یکپارچگی و همراهی می کنند و برای مدتی کوتاه با مخدرِ «واکنش» حسِ «رضایتِ درونی» را به صورتِ جمعی و حتی فردی تجربه می کنند. «واکنش» فاقدِ جنبه «عقلانی» و «عملی» و تنها مبتنی بر احساساتِ آنی و لحظه ای است که با نقش آفرینیِ رسانه ها پررنگ تر شده و پس از مدتی کوتاه نیز فراموش می شود.

انعکاسِ «وقایع» و «واکنش» ها به وسیله رسانه ها به چرخه ای پایدار در جهان و ایرانِ امروز بدل شده است. البته نمی توان حذفِ برخی وقایع و واکنش ها را از این چرخه نادیده گرفت. گویا براساس مرزهایی نامعلوم و یا قراردادی نانوشته برخی وقایع حق ورود به چرخه و ایجادِ موج «واکنش» را ندارند، این وقایع از حداقل واکنش کلمه ای توسطِ انسانِ ایرانی نیز محروم می شوند. در واقع «سانسورِ وقایع و واکنش» نیز در این چرخه به کرات دیده می شود. این مقوله به ذاتِ ویژه چرخه بازمی گردد، آنجا که تناسبی عمیق میان این ذات و حاقِ وضعیتِ کلمه زده امروز وجود دارد و بقای این حاق در گرو دوری انسان از عملِ مطلوب و شکل گیریِ جریاناتِ عملی است. شاید برخی وقایع توانِ ایجادِ ظرفیت عملی برای انسان را داشته باشند، شاید...

حال می توان پرسید مگر «واکنش» از سرِ دغدغه بد است که این سطور اینگونه بر آن می تازد؟! «واکنش» بد نیست، مشروط به آنکه در چرخه ای طبیعی اتفاق بیفتد. چرخه طبیعی زمانی شکل می گیرد که «کنش و واکنش» همراه باشند تا ساختن اتفاق افتاده و نتیجه ای واقعی به دست بیاید، اما واقعیت این است که ما در وضعیتی بدونِ «کنشگریِ هدفمند» تنها مشغولِ «واکنش» به اتفاقاتیم! واکنش هایی که حتی زمینه سازِ شکل گیریِ عمل و جریاناتِ عملی نیز نشده و یا اگر می شوند محدود و معدود است. این میزان از «واکنش» در شرایطِ بی عملی، زمینه سازِ شکل گیریِ «توهمِ عملِ موثر» است.

کنشِ هدفمند با شناخت دقیق از شرایط موجود، ترسیمِ درستِ شرایطِ مطلوب و به کارگیریِ توانایی های افرادِ مختلف در مسیرِ تحققِ هدف و تغییر شرایط به وجود می آید. سخن گفتن، رصدِ صرفِ وقایع و «واکنش» نشان دادن پس از وقوع اتفاقات تغییر خاصی در شرایط به وجود نمی آورد. به طور مثال در همین مسئله حمله سگ ها به دختربچه، خروج از وضعیت «واکنش» در گرو عملکردِ افراد مختلف در حوزه های مشخصِ عملی برای پیشگیری از وقایعِ احتمالی بعدی است، حال آنکه می توان تلخکامانه گفت ظرف مدتی کوتاه این ماجرا نیز مانند دیگر وقایعِ تلخ و شیرین فراموش شده و همگی به انتظار اتفاق بعدی آماده «واکنش» خواهیم بود.

ارسال نظر: