اخبار آرشیوی

کدخبر: 374533

سعدالله زارعی در سرمقاله روزنامه "کیهان": اکثر شخصیت‌های اسلام‌گرا در مصر گمان می‌کردند که می‌توانند بدون مقابله با نظامیان، نظام را ساقط کنند و حکومت جدیدی را به وجود آورند اما تحولات دو ماه اخیر مصر نشان داد که نمی‌توان حتی از طریق پیروزی در انتخابات پاسخ نظامیان را داد

سعدالله زارعی، در روزنامه "کیهان" نوشت: نتایج رسمی انتخابات ریاست جمهوری امروز اعلام می شود اما این موضوع اگرچه باید «بسیار مهم» باشد، توجه چندانی را بخود معطوف نکرده است گویا نه در داخل مصر و نه در بیرون، کسی منتظر اعلام نتیجه انتخابات نیست. دلایل چنین وضعیتی کاملا روشن است، با اتفاقات اخیر، «ریاست جمهوری مصر» به فردی که قدرت ندارد تبدیل شده است و این موضوعی است که بدبینی بسیاری را نسبت به اصل و نتیجه تحولات مصر سبب گردیده است و البته این احساس به کسانی مربوط می شود که تحولات را از منظر «قدرت» و «سیاست» مطالعه می کنند و به وجوه اسلامی تحولات و جامعه شناختی و روانشناسی برخاسته از آن در انقلاب مصر کمتر توجه می کنند. اگر ما از پوسته ظاهر گذر کنیم درمی یابیم که در جریان تحولات مصر وضعیت مردم و گرایشات آنان، وضعیت نخبگان و احزاب اسلام گرا و میزان توانمندی های مدیریتی آنان و وضعیت غرب و نیروهای وابسته به آن و برنامه های آنان شفاف شد. بنابراین در تحلیل تحولات و با استفاده از «نشانه شناسی» باید بگوئیم: 1-بطور طبیعی این سوال در مورد مصر وجود داشت که «مردم چه می خواهند و چه نمی خواهند» وقتی انقلاب در مصر شروع شد و تا پیش از انتخابات آذر و دی ماه 1390، کم نبودند کسانی که در ایران و کشورهای دیگر می گفتند اولا در مصر انقلابی اتفاق نیفتاده بلکه مردم دنبال تغییرات حداقلی اند و ثانیا دنبال اسلام و حاکمیت اسلامی نیستند و حکومتی سکولار را ترجیح می دهند. انتخابات مجلس که برگزار شد احزاب اسلام گرا توانستند 90 درصد آراء مسلمانها و بطور کلی 80 درصد آراء مردم مصر را بدست آورند، رأی غرب گراها و ملی گراها و کرسی های آنان در مجلس حداکثر به 9 درصد رسید، رأی و کرسی عوامل رژیم سابق به حدود یک درصد و رأی و کرسی های قبطیان-مسیحیان- هم به حدود 10 درصد رسید این موضوع هم از هویت و هم از عزم مردم مصر پرده برداری کرد و واقعیت مصر را بطور عریان به نمایش گذاشت و در واقع راه چون و چرا درباره ماهیت انقلاب مصر را بست. پس از این بود که نتانیاهو در «کنست» گفت:«خودمان را فریب ندهیم، هویت حرکت های مردم در منطقه، اسلامی است و نه هر چیز دیگر» این موضوع بطور کاملا طبیعی و البته مشهود، نگرانی غرب و سران بعضی از کشورهای عربی نظیر عربستان و نظامیان و لائیک های مصر را برانگیخت و به تکاپو واداشت. به نظر می آید که مخالفان داخلی و خارجی خود را نیازمند چنین آزمایشی می دیدند. این آزمایش با نتایج کاملا روشن انجام شد و معلوم شد که در کجای مصر و به چه میزان به کدام تفکر گرایش وجود دارد و برای مقابله با نقاط ناهمخوان چه باید کرد. 2- آزمایش مصریان که در ذات خود نوعی خطرپذیری (Risk) را هم به همراه داشت روی مجلس انجام شد. اگر به ساختار مجلس مصر نگاه بیاندازیم و بعد آن را با قوه مجریه مقایسه کنیم درمی یابیم که مجلس از آنچنان قدرتی برخوردار نیست. رژیم در دوران ناصر، سادات و مبارک مجلس شعب مصر را در حد یک مجلس مشورتی تنزل داده بود چرا که قوه مجریه و مراکز مرتبط آن مثل دستگاه قضایی، ارتش و سازمانهای امنیتی در هیچ موضوعی پاسخگوی مجلس نبودند و مجلس هم حق سوال از آنان نداشت ضمن اینکه مصوبات مجلس بدون تایید رئیس جمهور اعتبار نداشت و باز علاوه بر آن رئیس جمهور می توانست قوانینی را وضع کند بدون آنکه نیازمند تایید آن به وسیله مجلس باشد. چنین مجلسی اگر بدست مخالفان رئیس جمهور هم می افتاد برای رئیس جمهور که تبلور حاکمیت و کلیت نظام سیاسی بود، ضرر نداشت و اگر به نقطه خطر می رسید رئیس جمهور طبق قانون می توانست آن را منحل یا معلق نماید. کما اینکه در مواردی هم اتفاق افتاد. نظامیان و دست های خارجی هدایت کننده آنان به انتخابات آزاد مجلس تن دادند تا بتوانند در فضایی روشن درباره موضوع اصلی یعنی ریاست جمهوری تصمیم بگیرند. اما انتخابات ریاست جمهوری برای غرب و عوامل آن اهمیت ویژه ای داشت چرا که رئیس جمهور در ساختار و جامعه مصر دارای موقعیت ویژه ای بود. نتیجه انتخابات ریاست جمهوری در همان آذرماه 1390- که انتخابات مجلس در 9 استان مرکزی و غربی مصر برگزار گردید- کاملا معلوم بود و دیگر همه می دانستند که بدون تردید یک اسلام گرا از درون جمعیت اخوان المسلمین رئیس جمهور می شود. این موضوع برای غرب بسیار وحشت آفرین بود چرا که از یک سو آنان با مبانی فکری و هدف گذاری رهبران و بدنه اخوان آشنا بودند و از سوی دیگر به وضوح می دانستند پیروزی اسلامگرایان در مصر نه تنها مصر بلکه کل منطقه عربی را دگرگون می کند و اساسا خاورمیانه، خاورمیانه جدیدی می شود از این رو با مشخص شدن نتیجه انتخابات در آذرماه 90 برنامه ریزی منسجمی برای بهم زدن بازی شروع شد. برنامه این بود که یا دست اخوان به ریاست جمهوری نرسد یا صندلی ریاست جمهوری، آنقدر لرزان شود که اخوان نتواند از آن بهره ای ببرد. 3- بازی غرب، رژیم های عربی و نظامیان با کارت رژیم سابق مصر شروع شد دلیل آنهم این بود که آنان کارت دیگری در اختیار نداشتند از سوی دیگر آنان بازی را با چاشنی «خشونت» توام کردند چرا که در بازی مسالمت آمیز دست برتر با حریف بود اولین اقدام آنان این بود که کمال جنذوری را که به سرسختی مشهور بود، سر کار آوردند و نخست وزیر قبلی که نسبتی هم با جوانان انقلاب- موسوم به 6 آوریل و 25 ژوئن- داشت را برکنار کردند، اقدام بعدی کاندیداکردن سرلشکر احمد شفیق- مظهر کامل رژیم مبارک- و بی اعتنایی به اعتراضات مردم در این خصوص بود. اقدام بعدی بالا کشیدن شفیق به رتبه دوم بود و حال آنکه همه می دانستند گروه های موسوم به سلفی در رتبه دوم رای هستند. اقدام بعدی، تطهیر مبارک، فرزندان و عوامل اصلی رژیم او از جرائم قطعی و آشکار بود و در نهایت اقدام آنان به انحلال مجلس بیانگر آن بود که نظامیان نمی خواهند دگرگونی عمیق مصر را نظاره و تحمل کنند. کاملا واضح بود که اقدامات دستگاه نظامی، مصر را به تشنج می کشاند و روند سیاسی را با محدودیت زیاد مواجه می گرداند. این موضوعی نبود که از چشم نظامیان و کشورهای خارجی حامی آنان پوشیده مانده باشد. نظامیان معتقد بودند اسلام گراها در مواجهه با این محدودیت ها یا از بدست آوردن ریاست جمهوری و در نتیجه حکومت مصر منصرف شده و کنار می کشند یا اینکه بر رسیدن به ریاست جمهوری تاکید می نمایند و تا آخر خط می مانند از منظر نظامیان این هر دو می تواند برای عوامل رژیم گذشته فرصت ساز باشد. از این منظر اگر اسلام گراها در مواجهه با محدودیت ها، کناره گیری کنند و دولت را به غیرمذهبی ها واگذار نمایند در این صورت یک فرصت 4 ساله را برای حل و فصل مسایل به نفع خود به نظامیان داده اند. نتیجه چنین تصمیم گیری می تواند به حذف اسلام گرایی- بطور دائم یا موقت- منجر شود. اما اگر اسلام گراها علیرغم محدودیت ها تا آخر پای کار انتخابات بمانند در این صورت از آنجا که به محدودیت ها تن داده اند، دولتی با محدودیت های زیاد را بدست می آورند و در عین ناتوانی باید پاسخگوی مردم- آن هم در شرایط سخت دوره انتقال- باشند. چنین رئیس جمهوری ضرری به نظامیان و دولت های خارجی حامی آنان نمی زند. اما در این ماجرا به نظر می آید که نظامیان و آمریکا، فرانسه و عربستان از دو نکته اصلی غفلت کرده اند؛ نکته اول این است که آنچه سبب کناره گیری مبارک از قدرت شد یک بازی سیاسی نبود بلکه قیام پیگیرانه مردمی بود که با بهره گیری از معارف دینی و برای تحول اساسی به میدان آمده بودند همان ها هنوز هستند و پشیمان هم نشده اند. اگر اخوان فقط 13 میلیون طرفدار داشته باشد که قطعا هواداران آن کمتر از 20میلیون نفر نیست و اگر تنها 10درصد از هواداران آماده حضور جدی در میادین و خیابانها باشند برای سرنگونی نظامیان حاکم کنونی و یا دست نشاندگان آنان، کفایت می کند. بنابراین نظامیان اگر با حیله و ترفند بتوانند آراء را دگرگون نشان دهند، واقعیت 80 درصدی مردمی که در آذر و دی سال گذشته به اسلام گراها رای دادند را نمی توانند دگرگون کنند. نکته دوم این است که اخوان المسلمین اگرچه در ساختار فعلی حکومت، نیرویی ندارد ولی در سطح ملی و حتی منطقه ای دارای هواداران جدی است. همین نظامیان فراموش نکرده اند که بخش وسیعی از نیروهایی که در جریان جنگ 1327(1948 م) به کمک ملک فاروق با رژیم صهیونیستی آمدند، اخوانی بودند. کما اینکه حداقل 200 هزار نفر از نیروهایی که در جریان جنگ های 1935 و 1346 به کمک ناصر آمدند، اخوانی بودند و بیش از 300 هزار نفر نیرویی که در یک حمله برق آسا سادات را در جنگ 1973 یاری دادند و خط استراتژیک «بارلو» را شکستند، همین اخوانی ها بودند. اخوان در این صحنه خطاهای استراتژیک بسیاری داشت که بخش اصلی آن به اعتماد بی دلیل به نظامیان برمی گردد ولی این اخوان هنوز هم مهمترین و فراگیرترین تشکل مصری است و قادر است صحنه تحولات را به سمتی غیر از آنچه غرب به دنبال آن است، سوق دهد. صحنه تحولات مصر یک نکته مهم را هم به اسلام گراها و بخصوص شخصیت های اسلام گرای مصر یادآوری کرد و آن هم این بود که از نردبان پوسیده نمی توان بالا رفت. اکثر نیروها و شخصیت های اسلام گرا گمان می کردند که می توانند بدون مقابله با نظامیان و با بهره گیری از سازوکارهای نظام، نظام را ساقط کنند و نظامی جدید را به وجود آورند. بر این اساس آنان گمان می کردند خود انتخابات پاسخ نظامیان را می دهد. تحولات دو ماه اخیر مصر این انگاره را باطل کرد. اسلام گراها قاعدتا دریافته اند که برای ساخت بنای جدید ویران کردن کامل بنای قبلی ضرورت دارد. اگر اسلام گراها به جای تن دادن به انتخاباتی که قانون آن را قبلی ها نوشته و اجرای آن را هم قبلی ها در دست دارند، در میدان می ماندند و روی ساخت های جدید تاکید می کردند نظامیان چاره ای جز پذیرش نداشتند اگر سازوکارهای تغییر را خود انقلابیون چیده بودند، انتخابات قطعا با حضور حداکثری مردم برگزار می شد و امکان رخنه نیروهای مخالف انقلاب در آن وجود نداشت. البته با نگاه به متن می توانیم بگوییم اخوان المسلمین می تواند از این شکست در تاکتیک به پیروزی در استراتژی برسد. یعنی اخوان المسلمین باید- به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی در روز مبعث- دریافته باشد که «پیروزی بدون مجاهدت و خطرپذیری امکان پذیر نیست.»
ارسال نظر: