اخبار آرشیوی

کدخبر: 426103

حاشیه‌نگاری از سفر رهبری – دیدار بسیجیان/ از عشایر و طلاب گرفته تا بسیج دانشجویی، همه جمع هستند و عجیب نیست که هر کدام شعاری بدهند متناسب با حال و هوای خودشان ولی در نهایت همه شعارهای این جمع پرتنوع ختم می‌شود به «ما اهل کوفه نیستیم؛ علی تنها بماند!»

خبرنگار اعزامی «نسیم» به خراسان شمالی- بجنورد تازه از شیروان برگشته ایم که ندا می رسد باید شال و کلاه کنیم برای دیدار با بسیجیان استان. ناهار را خورده و نخورده راهی مصلای بجنورد می شویم. از یکی از راههای میان بُر وارد مصلا می شویم. همان اول کار هُرم جمعیت انبوه داخل بدجور می خورد زیر دماغمان. با یکی از رفقا جاگیر می شویم وسط جمعیت. آرام آرام هوای سنگین و گرم داخل مصلی تاثیر خودش را بیشتر نشان می دهد؛ شاخصه ای است از بالا بودن نسبت تعداد نفرات بر مترمربع. چند ساعت بعد از زبان مجری خبر ساعت 21 شبکه یک می فهمم که چیزی حدود هفت هزار نفر در جلسه حضور داشته اند. یک کت و شلواری بلند شده و دارد جمع را تحریک می کند برای شعار دادن: «چنان بلند شعار بدید که شب وقتی ملت، شماها رو توی تلویزیون دیدن کیف کنن!» بعد هم اشاره می کند که خواهران «ای پسر فاطمه»ی برادران را با «باب الرضا فدایت» پاسخ دهند. از آن دست از شعارهای خودساخته ایست که نظیرش را این روزها زیاد دیده ایم ولی خب صفای خودش را دارد. مرد کت و شلواری تلاش زیادی می کند برای هماهنگ کردن جمع اما به محض آنکه تن صدایش کمی پایین تر می آید، شعاری که دور مانده بود از اصل خویش، باز می گردد به روزگار وصل خویش: «ای پسر فاطمه، منتظر تو هستیم!» چشم می چرخانم دنبال مرد کت و شلواری که دیگر نمی بینمش؛ چهره اش باید دیدنی شده باشد! پسر جوانی که کنارم نشسته دارد برای یکی از همان بسیجیهای 84 ساله فلسفه وجودی «ای پسر فاطمه» را توضیح می دهد: «رهبر سید هست به همین خاطر پسر حضرت فاطمه(س) است. وقتی که میخواد بیاد این شعار رو میدن که زود بیاد!» پیدا شدن سر و کله مرآتی، توضیحات پسرک را نیمه تمام می گذارد. مراتی و تصویربردار واحد مرکزی خبر رسما بحشی از مصلا را به حاشیه کشانده اند. با یکی دو نفری مصاحبه می کنند و به ما نزدیک می شوند. رفیق همراه سرش را پایین انداخته و دارد به خودش بد و بیراه می گوید: «این همه آدم اینجاست عدل باید بیاد سمت ما! بخشکی شانس!» مثل من علاقه ای به مصاحبه های این چنینی ندارد. سرهامان را پایین می اندازیم که یک وقت سمت ما نیایند. تا نفر کناری مان هم آمد و از زمینه های فعالیت یک بسیجی پرسید. سرهامان را بالا نمی آوریم و وانمود می کنیم سرمان گرم است به کار دیگری. خوشبختانه به خیر گذشت و رفت صف بعدی! دو سه نفر از ردیف عقب دارند جوابهایشان را آماده می کنند که اگر یک وقت مرآتی سمت شان رفت، دست شان خالی نباشد: «زمینه های فعالیت بسیج خب همه چیز هست دیگه؛ علمی، دفاعی، پزشکی!» رفیقش به صرافت می افتد که جنگ نرم را از قلم نیندازند! گوشم رسما به حرفهای پشت سری گرم است. یکی می آید و تریبون را آماده می کند. نفر بعدی هم صندلی و میز کوچکی می آورد و ساعت کوچکی را هم بعد از تنظیم و چک کردن می گذارد روی میز. جمعیت نیم خیز شده است. فریادهای «بشین! بشین!» از ردیفهای عقب بلند می شود. آرام آرام شعارها هم از گوشه و کنار اوج می گیرد و درهم می شود و می پیچد توی مصلای. رهبر که می آید دیگر کسی جلودار جمعیت و موجهای سهمگین انسانی نیست. هر کسی از ظن خودش یار جمع شده و دارد شعار می دهد. تقریبا همه نوع شعار داده می شود و البته آرام آرام همه به یک جمله ختم می شوند: «ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند!» حالا دیگر هفت هزار نفر دارند یکصدا یک شعار واحد می دهند. جمع حاضر منتخبانی است از جوامع مختلف بسیج؛ از بسیج دانشجویی گرفته تا عشایر و جامعه پزشکی و طلاب و عجیب نیست که هر قشری شعاری بدهد مناسب حس و حال و فضای خودش اما با این حال همه شان یک شعار اصلی دارند که این تنوع فرهنگی و شغلی و تحصیلی را زیر یک پرچم جمع می کند و هویت مشترک به شان می بخشد. چیزی که شیرازه اصلی بسیج است. پس نباید تعجب کرد که این سیر از کثرت به وحدت رسیدن شعار از قبل تمرین شده و هماهنگ شده نباشد. شعار آخری ستون خیمه این جمع پرتنوع است. بعد از سخنان سردار نقدی و فرمانده سپاه استان، کشتی چوخه ای نمادین اجرا می شود در مقابل رهبر با همراهی موسیقی محلی. برنامه ای به شدت غیرکلیشه ای و برگرفته از فرهنگ و زیست بوم منطقه. امری که در ادامه مورد تایید رهبر هم قرار گرفت: «از برنامه ها به خصوص ورزش محلی که اجرا شد تشکر می کنم. ورزش پهلوانی ما سرشار از سنتهای ایرانی و اسلامی است. آنچه متعلق به ماست با عقاید و ایمان ما آمیخته است. آنچه هم که وارداتی است اگر بخواهیم شکل ایمانی، ایرانی و اسلامی به آن بدهیم باید این عناصر را در آن تزریق کنیم.» راه مبارزه با تهاجم و شبیخون فرهنگی نه یکدست کردن جماعت 70 میلیونی ایرانی و به رنگ یکسان درآوردن آنها که تقویت ریشه های بومی و محلی شان است. در مملکتی با این تنوع فرهنگی نباید به بهانه جهانی شدن و مدرنیزاسیون، ارزشها و فرهنگ محلی و بومی را محو کرد. راه حفظ امنیت و فرهنگ ملی نه در تهرانیزه کردن کرد و ترک و بلوچ و ترکمن که در عمق بخشیدن به ریشه های بومی و فرهنگی آنهاست که هزاران سال با آن زندگی کرده اند. اسلام هم که وارد این دیار شد حز معدودی، زیر بسیاری از این ارزشها و خرده فرهنگها امضای تایید گذاشت و بدین سان سنتی همچون نوروز که در اسلام سابقه ای ندارد حفظ می شود. اگر ریشه در فرهنگ و زیست بوم محلی ملت را عمق دهیم قطعا در برابر هجوم شوم تجددمآبی و غربزدگی مقاوم خواهند بود؛ کانه درختهای ریشه دار که طوفان صحرا در مقابلشان کاری از پیش نمی برد.
ارسال نظر: