مراسم بزرگداشت جلال آل احمد

کدخبر: 684751

حجت‌الاسلام دعایی:‌ جلال آل‌احمد به دلیل عشق و علاقه‌ به راه امام، خود را به حلقه یاران و رابطین ایشان نزدیک کرده بود/ دائما در حال شدن بود و آنقدر در راهش صفا داشت که اگر به اشتباهی می‌رسید، قاطعانه می‌ایستاد

به گزارش خبرنگار «نسیم»، مراسم بزرگداشت نودمین سالگرد تولد جلال آل احمد شب گذشته در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد. حجت‌الاسلام محمود دعایی در این مراسم با بیان اینکه از کسانی هستم که توفیق زیارت جلال را از نزدیک نداشتم، گفت: اما با خواندن آثار و آشنایی با او سخت تحت تاثیرروش،منش این انسان بزرگ بودم. سال 46 تا 50 در نجف در محضر امام(ره) بودم. یکی از رسالتهای ما این بود که نشریات، نوشته ها و روزنامه های ایران که بدستمان می رسید را به محضر امام برده و ایشان را در جریان امور قرار دهیم، در آن یکی از گاهنامه‌ها دو مطلب خواندنی بود، جهان بینی ماهی سیاه کوچولو و دیگری مقاله ای که جلال آل احمد درباره صمد بهرنگی نوشته بود. به دلیل علاقه به امام، خودش را به حلقه یاران ایشان نزدیک کرد

دعایی در ادامه افزود: اولین داستانی که از جلال خواندم در کتابخانه الغدیر نجف بود که با شیوه زبانی نگارش او آشنا شدم، تا اینکه حاج احمدآقای خمینی آمد و داستانهایی نقل کرد که یکی از آنها در جریانات بعداز پانزده خرداد بود که امام نهضت را آغاز کرده بود. ایشان اطلاع دادند که جلال می خواهد خدمت امام برسد و امام بدلیل علاقه ای که داشتند پذیرفتند، جلال وقتی به محضر امام رسید کتاب غرب زدگی را نزد امام آوردند و به امام گفتند این پرت و پلاها را می خوانید؟ امام فرمود قابل استفاده است و من توصیه می کنم خیلی ها بخوانند. در این دیدار جلال پس از ارایه بعضی مسایل اجتماعی و تشویق امام به ادامه راه، نکته جالبی مطرح کرده بود و آن این بود که بیانیه ها و اعلامیه هایی که مراجع قم می دادند نوعا نگارش سنتی بود و اهل مطالعه و روشنفکران به برخی عبارات خرده می گرفتند، جلال به امام گفته بود اگر حضرتعالی و دوستانتان (مراجع) اجازه بدهند افرادی که بنده معرفی می کنم، آن بیانیه ها بازنگری شود و فعل و فاعل ها جابجا و تنظیم شود.

جلال آل احمد به دلیل عشق و علاقه ای که به راه امام داشت خودرا نیز به حلقه یاران امام و رابطین نزدیک کرده بود و به آنها هم مراجعاتی داشتند، ارتباط وسیع و تنگاتنگی با حاج احمدآقا داشتند. کتاب در خدمت و خیانت روشنفکران را هم نوشتند و در کیهان چاپ شده بود که فوق العاده اثربخش بود. اگر در راهش به اشتباهی می رسید، قاطعانه می‌ایستاد و برخورد می‌کرد

مدیرمسئول روزنامه اطلاعات در ادامه افزود: جلال کسی بود که دایما درحال تحول و تکامل و شدن بود. در یک نقطه نمی ایستاد و آنقدر در راهش صفا داشت که اگر به اشتباهی می رسید قاطعانه می ایستاد و برخورد و اصلاح می کرد، این یکی از ویژگیهای برجسته این انسان بزرگ در مسیراجتماعی، سیاسی و مبارزاتی اش است. مع الذالک از آزادی و فراغت فوق العاده ای برخوردار بود که می توانست هر تصمیمی را بگیرد. گرچه به توصیه خانواده به کسب و کار روی آورده بود و کارهای مختلفی را تجربه کرد ولی تحصیلاتش را نیز ادامه داد. خاندانش منزه و پاک سرشتی بودند، به همین دلیل با تمام تحولات فکری خود هیچگاه به خانواده اش اسایه ادب نکرد، حرمت گذاری به خانواده اش را همیشه اصل می دانست. عنصری شایسته از خاندان جلال اثری را زیرچاپ دارند که بیانگر خاطرات و زندگی خانوادگی اوست که وقتی منتشر بشود و آن را بخوانید لذت خواهید برد. به عنوان پشتیبان جریانات اسلامی انسانی عمل کرد

دعایی با اشاره با اینکه جلال در تمام دوران انتخاب راه و مسیر از آزادی و بینشی برخوردار بود که هیچگاه در نقطه ای تعصب نمی ورزید، گفت: رشد می کرد و شکوفا می شد.آخرین گرایش او آخرین مرحله ای بود که خود را درردامان اجتماع فرهیخته و هم مذهبی هم میانه هم ملی قرارداد. جلال به عنوان پناه و پشتیبان جریانات اسلامی انسانی کار کرد. شیوه و ارتباط و برخوردی که بزرگانی در کسوت روحانیت با امثال جلال داشتند و جرقه ای شد و جلال را به مسیری انداخت که همه ما می دانیم چه بود ناشی از شیوه برخورد و تعامل برخورد انسان فرهیخته ای بود مثل آیت الله طالقانی که مرحوم جلال را نجات داد. اگر طالقانی با رافت، منطق و صبر برخورد نمی کرد معلوم نبود سرنوشت امثال جلال به کجا ختم می شد، این سرنوشت رهین مردم داری توام بامنطق طالقانی و شریعتی بود، شریعتی هم در کنارطالقانی بود.

احمد آل احمد: جلال به دنبال کرامت انسانی بود احمدآل احمد، فرزند شمس آل احمد نیز در بخش‌هایی از این مراسم گفت: سال 48 دوساله بودم که جلال از میان ما رفت و من هیچ خاطره زنده ای از ایشان ندارم. دوست داشتم بگویم از دید من جلال به دنبال کرامت انسانی بود، دلیل مبارزاتش و اگر با نظام آن دوران در افتاده بود در جستجوی کرامت بود . این چیزی است که از تجربه زندگی اش برای من مشخص است، از خانواده مذهبی به سمت حزب توده و بعد پیوستن به نهضت ملی شدن نفت و عاقبت هم تنهایی و انتقاد از خودش. جلال حتی به خصوصی ترین مسایل خود هم پرداخت و ابایی نداشت که آن را مطرح کند. خسی در میقات را نوشت و متوجه شد ارزشمندترین چیزی که در اختیارش هست فرهنگ غنی مملکتش است و روزی هم که رفت قسمتی از سرمایه فرهنگی کشورش شد. بدعت خوبی است که در سالگرد تولد جلال این بزرگداشت برگزار می شود و این حکایت از تکریم زندگی دارد.

ارسال نظر: