در گفتگوی تفصیلی «نسیم» با حجت الاسلام سید محمود مرعشی عنوان شد

ناگفته‌هایی از سیره علمی و عملی آیت‌الله‌العظمی مرعشی نجفی

کدخبر: 922537

حجت‌الاسلام سید محمود مرعشی: آقا، مرجعی بود که هرگز برای سفر حج مستطیع نشد/ پدر وصیت کرد زیرپای طالبان علوم آل محمد(ص) در کتابخانه‌شان دفن شود

جز این نیست که تک تک صفحات مکتب شیعه با قلم عالمانی نگاشته شده است که پس از ائمه(ع) میراث انبیاء الهی را زنده نگه داشته‌اند. عالمانی که به گفته خانواده و شاگردانشان بیشترین رمز موفقیتشان در نیت‌های خالصانه‌شان و تلاش شبانه‌روزیشان در فراگیری علوم اهل بیت(ع) بوده است. در این راستا خبرگزاری «نسیم» بر خود واجب دانست تا با هدف زنده ‌نگه داشتن یاد این بزرگواران به سراغ عالمی برود که این روزها با ایام رحلتش مصادف شده است.آیت‌الله مرعشی نجفی از جمله عالمانی است که به دلیل هم عصر بودنش در دوران ما و اقدامات بزرگی که انجام داده است از جمله تأسیس کتابخانه بزرگی که منابع شیعه در آن جمع‌آوری شده شخصیت والایش بر دوستداران اهل بیت(ع) شناخته شده است. در این راستا با حضور حجت‌الاسلام سید محمود مرعشی فرزند آیت‌الله مرعشی نجفی در خبرگزاری «نسیم» به بررسی ابعاد علمی و شخصیتی ایشان پرداختیم. متن زیر شرح قسمت اول این گفتگو است. بخش دوم این گفتگو نیز به زودی منتشر خواهد شد.

مادر آیت‌الله مرعشی نجفی هرگز بدون وضو به نوزادش شیر نمی‌داد

نسیم: شرح حال مختصری از آیت الله مرعشی نجفی بفرمائید.

مرعشی نجفی: آن مرجع بزرگوار در سال 1315 هجری قمری در روز 20 صفر، اربعین حسینی، در نجف اشرف در خانواده بزرگ علمی پا به عرصه وجود نهادند، ایشان را در روز نخست به حرم امیرالمومنین(ع) بردند و این نوزاد را متبرک کردند.

نقل شده است مادر این عالم هیچ گاه بدون وضو به این نوزاد شیر نمی داد، پس از متبرک کردن، نوزاد تازه به دنیا آمده را خدمت مراجع آن دوران بردند، یکی از مراجع نام شهاب الدین بر وی نهاد و دیگری محمد حسین و دیگری آقا نجفی مشهور ترین نام برای این نوزاد شهاب الدین شد.

پدر در سنین کودکی فراگیری قرآن را از مادربزرگ خود، شمس شرف طباطبائی، آغاز کرد مرحوم پدر ما از طرف مادری با مرحوم آیت الله خویی و مرحوم علامه طباطبائی نسبت دارند، در هر حال این کودک اندک اندک الفبا را آموخت و درس های ابتدایی را آغاز کردند.

در خاندان ما هم پزشک روح و هم پزشک جسم بودند به این معنا که جد بزرگوار ما، به عبارت دیگر پدر پدر پدر ما، مرحوم سید الحکما در زمان مرگ 114 سال سن داشتند که هم پزشک و حکیم و هم صاحب رساله بودند، در قدیم هم علم دین و هم علم طب می آموختند، اجداد ما نیز از این قاعده مستثنی نبودند.

تشیع طبرستان آن زمان و مازندران فعلی در قرن 8 هجری مرقون زحمات اجداد ما است، سادات مرعشی در طبرستان جنگ های بسیاری کردند و موفق شدند حکومت طبرستان را به دست آورند، در سلسله اجداد ما مرحوم سید قوام الدین مشهور میر بزرگ، که قبر وی در شهر آمل است، 150-140 سال در طبرستان حکومت کردند و این در زمان آل بویه و تیمور بود که در زمان حمله تیمور به ایران قلع و قمع شدند.

خاندان مرعشی تا زمان صفویه به حکومت نرسیدند، مادر شاه عباس کبیر از خانواده مرعشی ها است، مرحوم سیدالعلما در اصفهان در زمان صفویه نیز از خانواده مرعشی ها است، اصل سادات مرعشی از شهر مرعش به ایران آمدند، شهر مرعش در خاک ترکیه و نزدیک مرز سوریه است؛ این شهر از قبل از اسلام تا کنون وجود داشته است.

نسیم: جد شما به کدام یک از امامان بازمی‌گردد؟

مرعشی نجفی: جد اعلای ما نوه حضرت امام سجاد(ع)، سید علی مرعش بن حسین اصغر بن امام علی بن الحسین(ع) است، سید علی مرعش به ایران سفر می کند و در ایران متوطن می شود، مرعشی ها در خاک ایران ، عده ای در کرمان و رفسنجان، عده ای در اهواز و بخشی در دماوند و آذربایجان سکنی داشتند ولیکن عمده مرعشی ها در مازندران بودند، هم اکنون نیز سادات مرعشی وجود دارند و کانونی در تهران به نام کانون سادات مرعشی دارند.

مرحوم آقا در نجف اشرف درس های قدیم و جدید آن زمان را شروع می کنند و دو سال هم علم طب را نزد مرحوم دکتر مویدالاطباء در نجف اشرف، می آموزند. تحصیل دروس دینی نیز داشتند. هیچ یک از علما به اندازه مرحوم پدر ما استاد ندیده است وی هر جا استادی می دید که امکان بهره بردن از آن استاد وجود داشت، خود را محروم نمی ساخت.

در سنین 25-24 سالگی به درجه اجتهاد رسیدند که یکی از جوان ترین علما محسوب می شوند، اجازه اجتهاد وی به طور کتبی موجود می باشد و در کتابی به نام المسلسلات بالاجازات به چاپ رسیده است.

پدر به طلبه‌هایشان می‌گفتند شما برای پشت میزنشینی تحصیل می‌کنید اما تحصیل علم ما برای هدایت مردم بود

نسیم: اجازه اجتهاد ایشان از چه علمایی بود؟

مرعشی نجفی: وی از علمای شیعه و اهل سنت و زیدیه یمن اجازه اجتهاد داشت، در اصطلاح علمای حدیث و اجازه، که اجازات طرفینی گفته می شود؛ علمای اهل سنت ایشان را مجاز به نقل احادیث از کتب اهل اربعه شیعه می دانستند و هم چنین به پدر ما مجوز نقل احادیث از صحاح سته (کتب ششگانه حدیثی اهل سنت) را نیز دادند، لذا یکی از بنیانگذاران تقریب مذاهب مرحوم پدر ما بودند؛ پدر ما در آن زمان ارتباط وسیعی با علمای اهل سنت از طریق مکاتبه پیدا کردند.

علاقه پدر ما به تحصیل علم به گونه ای بود که در تابستان بر خلاف طلبه های دیگر که از شدت گرما از نجف به ایران می آمدند، در مدرسه قوام با یکی از دوستان خود حجره‌ایی می گیرند و در حوض مدرسه می‌ایستادند و کتاب در دست با یکدیگر مباحثه می کردند، پدر ما می گوید گاهی از شدت گرسنگی برگ های کاهویی که طلبه‌های فرزندان تجار به داخل حوض می ریختند، جمع آوری می کردیم و برای رفع گرسنگی استفاده می کردیم.

می گویند گاهی دو ماه گوشتی نمی خوردند، گاهی افرادی از هند می آمدند، گوسفندی قربانی می کردند و در مدارس آن مکان خیرات می کردند و این ها می توانستند گوشت بخورند، در سرویس های بهداشتی چراغ های پیه سوز بود و از این مکان برای مطالعه شبانه استفاده می کردند؛ در حجره های نمور و در سختی با تحصیل علم می کردند.

ایشان طلبه ها را نصیحت می کردند و می گفتند شما در بهترین مدارس و با وضعیت بهتر از ما تحصیل می کنید و در نهایت نیز برای پشت میزنشینی تحصیل می کنید در حالی که تحصیل علم ما برای نیل به هدف هدایت مردم بود.

با وجود تمام مشکلات اما ایشان هیچ گاه به بیوت مراجع آن زمان تردد نداشتند در صورتی که اگر پدر می خواستند در بیت هر مرجعی شرایط خود را بازگو کنند قطعا کمک های فراوانی از آن ها دریافت می کرد اما هرگز نمی خواست این گونه تحصیل کند.

آیت‌الله مرعشی نجفی هیچ گاه در مواجه با استادی اذعان بی نیازی نمی کردند و همواره به دنبال حرف تازه بودند

نسیم: چه طور شد که ایشان از نجف به قم آمده و در آن‌جا ماندگار شدند؟

مرعشی نجفی : در سال 1342 هجری قمری به قصد زیارت مشهد مقدس و قم و ری به ایران سفر می کنند و به مشهد مشرف می شوند و چند ماهی در تهران اقامت می کنند و از دروس برخی علمای آن زمان بهره می برند. هیچ گاه در مواجه با استادی اذعان بی نیازی نمی کردند و همواره به دنبال حرف تازه بودند. مرحوم میرزا طاهر تنکابنی، مرحوم آقا سید کاظم عصار و... از جمله اساتیدی بودند که پدر ما از آن ها بهره برده است.

در زمان سفر وی به قم، آقا شیخ عبدالکریم حائری به تازگی حوزه را تاسیس کردند؛ پدر ما به ملاقات آقای حائری می روند؛ آیت الله حائری بحث علمی راه می اندازند و پی به تجربیات فراوان پدر ما می برند و پیشنهاد استادی حوزه و اقامت در قم را به وی می کنند.

این امر در زمانی اتفاق افتاد که رضاخان درصدد جلوگیری از تشکیل حوزه بود. استادهای خوب و مجرب کمک می کردند تا طلبه ها جذب شوند. آیت الله حائری در مواجه با پاسخ پدر ما که گفت محل زندگی من نجف است، به ایشان تکلیف می کند و به پدر ما وظیفه شرعی واگذار می شود و همین منجر به پذیرش این پیشنهاد می شود. مرحوم پدر ما تا زمان فوت خود در قم می مانند.

نسیم: در قم چه دورسی را تدریس می‌کردند؟

مرعشی نجفی: روزی 11-10 درس تدریس داشتند به علاوه درس اخلاق هم می دادند که علاوه بر طلبه ها دیگران نیز شرکت داشتند. درس تفسیر هم داشتند که در مسجد بازار قم بود و بازاری ها هم شرکت می کردند.

طلاب آن زمان که در انقلاب شخصیت های برجسته ایی شدند، از شاگردان مرحوم پدر ما بودند.

تدریس دروس در قم تا زمانی که مرحوم بروجردی برای مرجعیت در قم دعوت می شود، ادامه پیدا می کند و بعد از وفات مرحوم بروجردی، در آن زمان پدر ما، آیت الله گلپایگانی، شریعتمداری، حضرت امام(ره) از مراجع شاخص بودند در حالی که در این زمان هم چنان شاه در تلاش بود تا حوزه را تضعیف کند. تلگراف تسلیت به آیت الله حکیم در نجف یکی از اقدامات شاه برای تضغیف حوزه قم بود. اما به لطف خداوند حوزه به قدری رونق یافت که اکنون افزون بر 60 هزار طلبه در آن تحصیل علم می کنند که تعداد 12-10 هزار نفر خارجی هستند.

آیت‌الله مرعشی نجفی هرگز برای رفتن به مکه مستطیع نشد

نسیم: گفته می‌شود که آیت‌الله مرعشی نجفی بسیار ساده‌زیست بوده‌اند. می‌شود کمی مصداقی‌تر ساده‌زیستی‌شان را توصیف کنید؟

مرعشی نجفی: بله ایشان بسیار زندگی ساده‌ای داشتند. ابوی هرگز به حج مشرف نشدند و مستطیع نیز نشدند. پولی که نزد ایشان بود برای سادات، حوزه، فقرا و... هزینه می شد. یکی از تجار معتبر خواستند هزینه ابوی بنده و 20 تن به عنوان همراه را تقبل کنند ولیکن پدر من به این دلیل که نمی دانستند پول این تجار چه نوع پولی است نپذیرفتند و می خواستند زمانی به حج برود که خود مستطیع شود و با پول خود برود که اطمینان به طیب و طاهر بودن آن دارد.

وصیت کرده بودند فرد امینی به نیابت از ایشان حج بگذارد؛ شیخ متدینی را به نیابت از پدر به حج فرستادم، قابل ذکر است در طی 24 سال 276 تن که نیمی ناشناس بودند به نیابت از ابوی ما حج به جا آوردند. مدیر مجله توحید با گریه نزد من آمد و گفت خواب دیده است از بالکن مسجدی که آیت الله بهجت در آن نماز می خواند، می گوید حج امسال خود را به نیت فلانی انجام بده.

این فرد بعد از بازگشت نقل کرد در حالی که خانواده من خبر نداشتند از زمان بازگشت من، دختر 9 ساله م به استقبال من آمد و گفت در خواب دیدم کسی خبر آمدن من را داده است و گفته است حج وی مقبول است؛ آهنگری از سیرجان تماس گرفت که از ابوی من تقلید نمی کرده است ولیکن خواب دیده بود که فردی از او خواسته حج یک سال خود را به نیابت ابوی من بگذارد.

پدر ما یکی از افراد کم نظیری بود. ایشان هیچ گاه لباس خارجی بر تن نمی کرد، حتی حاضر نمی شد دگمه هایی که از خارج می آید در دوخت لباس استفاده شود و از نخ قیطون چیزی شبه دگمه می ساختند و استفاده می کردند، وی عقیده داشت اگر همه مردم جنس خارجی مصرف نکنند اجناس داخلی رونق می یابد.

ابوی به من اجازه داشتن خانه بزرگ تر نمی دادند؛ زمانی من خانه بزرگ تری را دور تر از حرم قول نامه کردم و به محض ورود به منزل پدر اذعان داشتند خانه ایی که امروز قولنامه کردید پس بدهید.

آیت‌الله مرعشی نجفی ساده‌ترین زندگی را در بین علما داشتند

ساده ترین زندگی را در بین مراجع داشتند، بالش و زیر انداز خود را همواره همراه خود داشتند و جای کسی نمی خوابید؛ مادر من می گفت شب ها که برای تهجد بر می خواست، چنان گریه می کرد که گویی لنگه در می لرزید.

در زمان جنگ نیز صدای موشک باعث می شد همگی از جا بپرند و لیکن ابوی در حالت قبل خود باقی می ماند گویی اتفاقی در حال رخ دادن نبوده است؛ اذعان داشت می خواهید به قرآن قسم بخورم که اتفاقی نخواهد افتاد؟ در زمان موشک باران از قم خارج نشد چرا که یقین داشت اتفاقی نخواهد افتاد؛ با تاکسی و پای پیاده رفت و آمد می کردند تا مردم ببینند اتفاقی نخواهد افتاد و حتی این پیرمرد هم از شهر بیرون نرفته است تا دل آن ها قرص شود.

رئیس جمهور وقت که مقام معظم رهبری بود، از ابوی بنده تشکر کردند چرا که خارج نشدن ایشان از شهر سبب شد بسیاری در شهر قم بمانند.

امام زمان(عج)آیت‌الله مرعشی نجفی را از خود می‌دانستند

بعد از رحلت ابوی بازدید مراجع می رفتیم؛ آیت الله بهجت در این دیدارها به من می گفتند خبر دارید چه پدری داشتید؟ تعریف می کنند فردی به امیرالمومنین (ع) متوسل می شود تا در خصوص ابوی از ایشان سوال کند. حضرت را در خواب می بیند و از ایشان در خصوص آیت الله مرعشی می پرسد و ایشان می فرماید آیت الله مرعشی از ما است؛ دو بار این سوال د رخواب پرسیده می شود و پاسخ همان است؛ بعد مشخص شد آن فرد خود آیت الله بهجت بودند.

فرد مستی که با روضه امام حسین(ع) توبه می‌کند

نسیم: یک ماجرایی در رابطه با پدربزرگوارتان نقل شده که فرد مستی با خواندن روضه اباعبدالله الحسین(ع) توسط آقای مرعشی نجفی از اعمال نادرستش توبه می‌کند. دوست داریم که این ماجرا را از زبان شما بشنویم.

بله درست است. زمان های قدیم بین حرم و محله‌ایی به نام جوی شور در قم، چند باغ قرار داشت. شبی برای امر خیر عقد از ابوی من دعوت می کنند که به محله جوی شور بروند. شب پیاده به محله می روند اما در راه بازگشت به منزل مستی عربده کشان راه را بر ابوی بنده می بندد.

آن مست از ابوی من می خواهد برای او روضه بخواند. پدر ابتدا قبول نمی‌کند و می‌گوید این ‌جا شرایط مناسب نیست اما آن مرد مست می‌گوید اگر روضه نخوانی تو را با چاقو خواهم زد. بعد خم می‌شود تا پدر بر روی پشت او بنشیند. ابوی نیز بر روی کمر او می‌نشیند و شروع می‌کند به خواندن روضه. همین که شروع می‌کند به روضه خواندن آن مرد مست چنان گریه می‌کند که شانه هایش می‌لرزیده به پاس این روضه فرد مست پدر را درب منزل همراهی کرد تا کسی مزاحم نشود البته قصد شناسایی منزل را هم داشته است.

بعد گذشت مدتی ابوی در محراب نشسته بوده و منتظر نماز ظهر بوده است که فردی به پای ایشان می‌افتد و شروع می‌کند به بوسیدن دست ایشان. این کار موجب عصبانیت ابوی من می‌شود چرا که هیچ گاه اجازه نمی دادند کسی دستشان را ببوسد و یا به پای ایشان بیفتد؛ فرد به گریه می‌افتد و بیان می‌دارد که در حرم حضرت معصومه (س) توبه کرده است و ابوی نیز به او می‌گوید توبه حقیقی پذیرفته می شود، اگر حق الله باشد قبول می شود و اگر حق الناس به گردن داشته باشید باید جبران شود.

این فرد از کسانی بود که بعدها صف اول نماز جماعت ابوی نماز به جا می آورد و در روز تشیع او نیز جمعیت بسیاری حضور داشتند.

سینه پدر مالامال از اسرار مردم بود

نسیم: آیا مردم هم به راحتی با ایشان در ارتباط بودند؟

مسلما، ایشان همیشه به سینه خود اشاره می‌کردند و می‌گفتند سینه من مالامال از اسرار مردم است در زمان شاه سرهنگ راهنمایی و رانندگی خدمت ابوی رسید و در خلوت با پدر من صحبت کرد و زمانی که از نزد ایشان می رفت چشم گریان بود؛ مطلب را ار پدر جویا شدم که به دلیل سری و خصوصی بودن صحبت های او از گفتن امتناع ورزیدند؛ در یکی از مجالس ختم ابوی همان سرهنگ مطلب را برای من بازگو کرد و جریان از این قرار بود که سرهنگ به همسر خود بدبین شده بود و تصمیم به کشتن همسر و فرد مقابل و سه فرزندش و خودش را داشت.

آقا به گونه ای این سرهنگ را نصیحت کرد که وی از انجام این گناه کبیره باز داشته شد و راه حل این مشکل را با خرید گل و صحبت با همسرش مرتفع کرد؛ مردم به آن مرحوم اطمینان داشتند.

آقای مرعشی نجفی فقرا را از یاد نمی‌برد

ایشان هر ماه یک یا دو بار فقرایی که نابینا بودند، به منزل حاج آقا کنی دعوت می کرد و با چلوکباب و میوه درجه یک از آن ها پذیرایی می کرد؛ یک ساعت قبل از شروع مراسم ختم فوت پدر به منزل یکی از دوستان پدر رفتیم، ایشان اجازه گفتن برخی از اسرار را بعد از فوت پدر داشتند. وی اذعان داشت به همراه تنی چند از دوستان که تجار بودند، از پدر من لیستی از افراد جنوب شهر تهران داشتند که اسم و نام افراد ذکر نشده بود و تنها آدرس عنوان شده بود؛ پول های حواله شده از سمت آیت الله مرعشی نجفی را در بین این افراد توزیع می کردند.

پدر در ائمه فانی بود

در وصیت نامه پدر ذکر شده در حسینیه دفن شوند و یک سر عمامه به تابوت و سر دیگر آن به منبر سیدالشهداء بسته شود و یکی از مداحان وداع سیدالشهداء را بخواند. از کودکی به یاد دارم پدر من گل به سر و صورت می مالید و در تکایا سینه می زد و کسی ایشان را نمی شناخت.

روزی که پدر فوت کردند با بیت آقا تماس گرفتم و اطلاع دادم و آقا دستور تشیع را در روز جمعه دادند، از سوی آقا در روز شنبه مدرسه عالی شهید مطهری مجلس ختم برگزار شد.

بعد از تماس با دفتر ریاست جمهوری که در آن زمان آقای هاشمی بود، سه روز عزای عمومی اعلام شد؛ بعد از اتمام تشیع در مجلس ختمی که مقام معظم رهبری تدارک دیدند حاضر شدیم.

یک ساعت قبل از شروع مراسم ختم فوت پدر به منزل یکی از دوستان پدر رفتیم، ایشان اجازه گفتن برخی از اسرار را بعد از فوت پدر داشتند. وی اذعان داشت به همراه تنی چند از دوستان که تجار بودند، از پدر من لیستی از افراد جنوب شهر تهران داشتند که اسم و نام افراد ذکر نشده بود و تنها آدرس عنوان شده بود؛ پول های حواله شده از سمت پدر من را در بین این افراد توزیع می کردند.

در کتاب موسوعه الامامه نقلی از شیعه وجود ندارد، همه ی نقل های موجود در این کتاب از اهل سنت است

نسیم: ایشان بیش از 150 اثر داشته‌اند. درست است؟ کمی درباره آثار ایشان توضیح می‌فرمایید. آیا تمامی آثار آیت‌الله مرعشی نجفی چاپ شده است؟

مرعشی نجفی: بله ایشان بیش از 150 اثر داشته‌اند. یکی از آثار وی موسوعه الامامه به معنای دانش نامه امامت، است که تمام مسائل و احادیث و روایات شیعه در خصوص امامت که در کتب اهل سنت وجود دارد، جمع آوری شده است که حدود 50 جلد شد. 5 جلد نخست اهل بیت در قرآن است، 15 جلد درخصوص امیرالمومنین(ع)، 5 جلد در خصوص حضرت زهرا(س)، 5 جلد درباره امام حسن (ع)، 10 جلد درباره سیدالشهداء است و به همین ترتیب تا 14 معصوم ادامه دارد.

در این کتاب نقلی از شیعه وجود ندارد؛ همه ی نقل های موجود در این کتاب از اهل سنت است. 20 جلد از این کتاب منتشر شده است. کتاب دیگری به نام احقاق الحق است که 36 جلد از این کتاب نیز منتشر شده است.

نسیم: چه آثاری از ایشان چاپ نشده است؟

مرعشی نجفی : آثار بسیاری از پدر منتشر نشده است. بسیاری از این آثار برگه برگه است و باید مرتب شود.

نسیم: ایشان جلسات تفسیر هم داشته‌‌اند. آیا این تفسیر به صورت مداوم بوده است؟

مرعشی نجفی: این تفسیر هفته ای یک شب برگزار می شد و به گونه‌ای بود که عموم بتوانند از آن بهره ببرند.

نسیم: آیا از ایشان ترجمه قرآن هم وجود دارد؟

مرعشی نجفی: ترجمه قرآن ندارند ولی استناد به آیات بسیار می کردند.

بعد از آقای مرعشی نجفی کسی نیامد که در نسب و رجال حدیث از ایشان متبحرتر باشد

نسیم: آیت‌الله مرعشی در نسب و رجال شهره بود درست است؟

مرعشی نجفی : بله، بعد از حکومت صفویه عالمی وجود ندارد که همانند آیت الله مرعشی نجفی در شجره سادات متبحر باشد یکی از تالیفات وی مشجرات آل رسول الله اکرم(ص) است که به صورت شجره و چندین جلد است و در آن سادات ایران و مکان سادات ذکر شده است.

بخشی در کتابخانه به نام تحقیقات متون وجود دارد که تبارشناسی است و بیش از 30 کتاب که به عنوان نخستین بار به چاپ رسیده است، موجود است. در نسب و رجال حدیث شهره بودند. بعد از پدر من کسی به اندازه ایشان تبحر ندارد.

پدر برای کتاب باب الانصار نوشته بیهقی مقدمه‌ای نوشتند که 120 صفحه و بسیار پربار است. کتاب معادن الحکمه فی مکاتیب الائمه نوشته ملا محمد ابن فیض کاشانی است که نسخه آن در کتابخانه ما موجود بود؛ مرحوم ابوی مقدمه‌ای نیز بر این کتاب نوشتند که 150-140 صفحه است. بیش از 10هزار کتاب در کتابخانه موجود است که ایشان مطالعه کردند و مطالب مناسب برای شیعه را ذکر کردند.

فکر ما مبتنی بر احادیث است. برای بررسی درستی حدیثی راههای تشخیص چیست؟ این امر از طریق علم رجال میسر است. علم رجال 50-40 سالی منسوخ شده بود. آیت الله بروجردی نیز به دلیل سن بالایی که داشتند توانایی این را نداشتند و کسی وجود نداشت این علم را رواج دهد؛ بسیاری از احادیث وجود دارد که ما گمان بر درستی آن ها داریم در حالی که سند آن حدیث مشکل دارد.

آیت‌الله مرعشی نجفی مجلسی زمان ما بود

نسیم: آیت الله مرعشی در بحث کتب اربعه چه اقداماتی انجام دادند؟

مرعشی نجفی: ایشان در خصوص درستی یا نادرستی سند حدیث در کتب اربعه بحث نمی کردند و این امر را درست نمی دانستند.

نسیم: آیت الله مرعشی اطمینان به سندیت کتاب هایی هم چون اصول کافی داشتند؟

مرعشی نجفی: بله؛ ممکن است انگشت شمار اسناد ضعیفی وجود داشته باشد ولیکن برای دو الی 3 سند نباید کل کتاب را زیر سوال برد.اگر اصل کتب حدیثی ما زیر سوال برود چیزی برای ما باقی نمی ماند؛ نویسنده کتاب 50 جلدی تاریخ خراسان در دفتر کتابخانه ما سال گذشته نوشته بودند آیت الله مرعشی، مجلسی عصر ما بود.

تفاوت این دو در این بود که کتابخانه علامه مجلسی ویران شد و چیزی از آن باقی نمانده است.

کل نسخ کتب اربعه شیعه که مربوط به قرون 6و 7 و 8 است، حدود 10 تا در کل دنیا است. مدینه الشیخ صدوق ناسخ کتب اربعه بود و بسیار مفصل بود و اکنون حتی یک برگ از آن نیز موجود نیست. تا اوایل صفویه یافت شد و باقی از بین رفته است.

نسیم: در چه سالی آیت الله مرعشی شروع به جمع آوری کتاب کردند؟

مرعشی نجفی: از زمانی که در نجف بودند؛ پدر ابوی بنده مقداری کتاب جمع آوری کرده بودند ولیکن به این دلیل که در سن جوانی فوت می کنند این کار ادامه نمی یابد. کاروانسرایی در بازار نجف وجود داشت. این کاروانسرا محل رفت و آمد طلبه ها بود و وقتی دلیل را جویا شدند دریافتند کتاب هاب علما در این کاروانسرا حراج می شود.

زمانی که به کاروانسرا رفت متوجه شد بسیاری از کتاب ها خطی است؛ دلال کنسول انگلیس در بغداد کتاب های علما را خریداری می کرد؛ این امر سبب شد انگیزه جمع آوری کتب در ابوی بنده ایجاد شود. یک وعده غذای خود را حذف کرد، شب ها در کارگاه برنج کوبی مشغول به کار شد، دستمزد خویش را صرف خرید و جمع آوری کتب می کرد.

تا زمانی که به ایران بیایند حدود 1000 هزار جلد جمع آوری شد؛ با اقامت در ایران این کتب نیز همراه وی به ایران آورده شد؛ تا سال ها امر جمع آوری کتاب ادامه داشت تا این کار را به من واگذار کردند و من در شناخت و تشخیص زمان و قدمت کتاب های خطی مهارت کسب کردم.

نسیم: فعالیت های آیت الله مرعشی هم چنان در کتابخانه ادامه یافته است؟

مرعشی نجفی : بلی. در زمان حیات آیت الله مرعشی نجفی حدود 25 هزار جلد کتاب خطی جمع آوری شده است که برخی از این کتب 20 جلد در یک جلد بوده است. به عبارت دیگر می توان گفت 60-50 هزار عنوان کتاب جمع آوری شده است.

از زمانی که ابوی بنده فوت کردند تاکنون بیش از 15 هزار جلد که حدود 40-30 هزار عنوان است، جمع آوری شده است. به طور کلی50-40 جلد کتاب و بالغ بر 90-80 هزار عنوان نسخه خطی و بیشتر شیعی که در هیچ جای دنیا موجود نیست، در کتابخانه ما وجود دارد.

نسیم: برخی به دنبال جمع آوری کتب شیعه هستند تا کلکسیون داشته باشند؛ آیت الله مرعشی به چه دلیل به دنبال جمع آوری کتب شیعی رفتند، این کتب در اثبات چه امری در خصوص شیعه کمک می کند؟

مرعشی نجفی: انقلاب ما مبتنی بر این کتب است. حضرت امام (ره) از خود چیزی نمی گفتند و همه سخنان ایشان مبتنی بر احادیث، روایات، کتب و... بوده است؛ فقه، حدیث، تفسیر و... شیعه در این کتب است؛ ببینید در طول قرون و اعصار به چه اندازه علما کتاب نوشتند و به چه اندازه عمر آن ها برکت دار بوده است.

ابن سینا از همدان به بخارا می رود تا یک خط از استاد خود بشنود؛ علامه حلی حدود 300 جلد تالیف دارد؛ غزالی بالغ بر 560 جلد تالیف دارد؛ این تالیفات در زمانی که چاپ، عکس و... وجود نداشته است اتفاق افتاده است و نشان دهنده توفیق این علما است.

وزارت ارشاد باید موسسات را از هم تفکیک کند/ نباید موسسه ی ما که کتب شیعی را به صورت رایگان چاپ می کند با موسسات دیگر از لحاظ امکانات برابر باشد

نسیم: آیا بسیاری از کتب موجود در کتابخانه شما هنوز به چاپ نرسیده است؟

مرعشی نجفی: بسیاری از این کتب به چاپ نرسیده است؛ حدود 300 عنوان از این کتب را برای نخستین بار منتشر کردیم؛ کاغذ در کشور ما بندی 8 هزار تومان بود و الان 80 هزار تومان شده است؛ هیچ کمک و حمایتی نیز صورت نمی گیرد؛ تمام کتبی که چاپ می شود رایگان به کتابخانه ارسال می شود، چرا که کتابخانه های بزرگ دنیا برای کتب شیعه هزینه صرف نمی کنند.

با وجود گران شدن پست و کاغذ امکان چاپ و ارسال کتب سخت تر شده است؛ باید وزارت ارشاد به این گونه موسسات یارانه دهد؛ تیراژ ما 3000-2000 بوده است و اکنون به 300 تیراژ رسیده است؛ 200 کتب به کتابخانه های خارج از کشور به صورت رایگان ارسال می کنیم و 100 عدد به کتابخانه های داخل ارسال می شود؛ به عبارت دیگر چاپ این کتب برای ما برگشتی ندارد.

وزارت ارشاد باید موسسات را از هم تفکیک کند؛ چرا باید موسسه ی ما که کتب شیعی را به صورت رایگان چاپ می کند با موسسات دیگر از لحاظ امکانات برابر باشد؟ برای امثال ما می توانند در زمینه کاغذ یارانه دهند؛ انتشارات ما 80 درصد افت داشته است.

نسیم: اندکی از کارهای پژوهشی که در کتابخانه انجام می شود صحبت کنید.

مرعشی نجفی: بسیاری از دوستان و پژوهشگران برای استفاده از کتب کتابخانه مراجعه می کنند؛ اگر نسخه خطی باشد CD کتب در اختیار مراجعه کنندگان قرار می گیرد؛ این نسخ تصحیح و چاپ می شود.

نسیم: گفته شده است که ایشان برای جمع آوری کتب به قبرستان ها نیز رفتند.

مرعشی نجفی: پدر من مشغول نوشتن شرح حال فیض کاشانی بودند؛ قبرستانی در قمصر قرار داشت و قبور آن ها در این قبرستان بود.

زمانی در کاشان حدود 300 عالم شیعه وجود داشت و اکنون هیچ عالمی ندارد؛ زمانی در آذربایجان حدود 700 عالم وجود داشته است و اکنون انگشت شمارند؛ شیعه این چنین از بین می رود. چرا که طلبه ها به دنبال پشت میز هستند و می خواهند کارمند شوند. چنین طلبه هایی هیچ گاه مجتهد نخواهند شد.و بر خلاف نظر حضرت امام (ره) روحانیت شیعه نیز دولتی می شود؛ اگر این روند ادامه یابد و روحانیت دولتی شود خواه ناخواه استقلال روحانیت شیعه از بین خواهد رفت؛ استقلال روحانیت شیعه امتیاز بود چرا که اگر این استقلال وجود نداشت کسی از شاه نمی توانست انتقاد کند؛ اگر کارمندان ادارات انتقاد می کردند جایگزین می شدند .

پاسخ آیت‌الله مرعشی به شبهه درباره علامه مجلسی

علامه مجلسی کتب اربعه شیعه را تکثیر کرد و بسیاری از مخالفان مجلسی این شبهه را وارد کردند که مجلسی چند سال عمر کرده است که این میزان از کبت اربعه را تکثیر کرده است، مرحوم ابوی ما پاسخ داد همانند قرائت قرآن یک نسخه در مقابل مجلسی قرار داشت و هر روز از متن کتاب فردی قرائت می کرد و باقی با نکاتی که علامه مجلسی ذکر می کرد نسخه را اصلاح می کردند.

در کتابخانه ما دست خط شیخ طوسی نیز موجود است. دو جلد از کتاب تفسیر تبیان از پسر ایشان ملقب به مفید ثانی به همراه یکی از شاگردان شیخ مفید در حضور شیخ تصحیح شد و با دست خط ایشان تائید شده است؛ دست خط شیخ طوسی در دنیا وجود ندارد و منحصر به کتابخانه ما است.

ابوی ما تلاش داشتند در این کتابخانه منابع کهن شیعی جمع آوری شود؛ کتب شیخ طوسی به تصحیح قطب الدین راوندی و دیگران در کتابخانه موجود است؛ کتب ملاصدرا، دست خط علامه حلی، کتاب بحارالانوار مرحوم مجلسی به خط خود ایشان، مرحوم شیخ بهائی، فیض کاشانی و... در این کتابخانه موجود است.

از همسرم خواستم برای من آب بیاورد آیت‌الله مرعشی نجفی اجازه ندادند و به همسرم گفتند تا زمانی که خودش می‌تواند راه برود باید کارهایش را خودش انجام دهد

نباید خبرگزاری نسیم: اندکی از خانواده خود بگوئید.

مرعشی نجفی: ما 4 خواهر و 4 برادر بودیم، خواهران ما همگی فوت کردند به غیر از عیال مرحوم امید زنجانی در قید حیات هستند، زمانی که پدر ما به قم آمدند حدود 30 سال سن داشتند و بعد از جدایی از دختر عموی خود همسری نداشتند. حاج عباس قمی برای ابوی ما به خواستگاری می روند، دختر خواهر عیال حاج عباس قمی به عقد ابوی ما در می آید. مادر والده ما دختر مرحوم آیت الله احمد طباطبائی است.

خانم آیت الله صدر مادر امام موسی صدر با مادر بزرگ بنده دختر عمو هستند و مادر آیت الله اشراقی نیز خاله مادر ما بودند و همسر حاج عباس قمی خاله مادر ما هستند.

نسیم: رابطه آیت الله مرعشی با همسر خود چگونه بود؟

مرعشی نجفی: شبی با خانواده شام خدمت ایشان بودیم، من تشنه شدم و از همسرم خواستم برای من آب بیاورد، آقا اجازه نداد همسرم برای من آب بیاورد و گفت تا زمانی که پا دارید خود باید برود، اگر از پا بیفتد وظیفه چیزی دیگری است.

پدر در تمام زندگی مشترکش حتی یک بار با مادر دعوا نکرد

مادرم جان من را قسم می خورد که از زمان جوانی یک بار هم آیت الله مرعشی با ایشان دعوا و بحث نکرده است، تنها به این بسنده می کردند که خانم فلان کار صحیح نیست، همین. این سخن را می گفتند و می رفتند تا بحث ادامه نیابد

در کارهای آشپزخانه همواره کمک می کردند؛ می گفتند تا پا داریم باید کار کرد؛ به کودکان بسیار محبت داشتند؛ همواره به کودکان نقل می دادند و از آن ها می خواست الله اکبر بگویند.

پدر با امام زمان(عج) ملاقات داشتند اما ایشان را نشناخته بودند

نسیم: در خصوص دیدارهای ایشان با امام زمان (عج) و صحت داستان هایی که در این خصوص نقل شده است صحبت بفرمائید.

مرعشی نجفی: دیدار بوده است ولی ایشان امام زمان (عج) را نشناختند، امامزاده سید محمد بین کاظمین و سامرا قرار دارد؛ شبی از این امامزاده قصد بازگشت به نجف را داشته است طوفانی می‌شود و باران شدیدی در می گیرد و آبی که همراه خود برده بوده تمام می شود، در تاریکی راه را گم می کنند و با دعا کسی را پیدا می کنند که آب و چند خیار به ایشان داده و نصحیت فرمودند که در صحرا تنها نیائید.

ماجرایی عجیب از نامه‌ای پرمحتوا اما سفید

آقایی با خانم خود از اصفهان به قم می آمدند، نزدیک قم کنار جاده ساعتی به غروب مانده بود که دیدند سیدی کنار جاده ایستاده است، وی را سوار کرده و در راه نامه‌ایی از جیب خود بیرون آورده به راننده می دهد و می گوید اگر به قم رفتید در زمان نماز مغرب و عشاء این نامه را به آقای مرعشی بدهید. بعد از پیاده شدن مسافر زن و شوهر به دلیل حس کنجکاوی نامه را باز می کنند و می بینند چیزی داخل پاکت نیست. نامه را به دست ابوی می رساند و در همان حال پدر به آن مرد می گوید چرا در امانت خیانت کردید؟

ماجرای خواب آیت‌الله مرعشی نجفی و شعر خواندن شهریار در پیشگاه امیرالمؤمنین(ع)

نسیم: داستان شهریار را توضیح دهید.

مرعشی نجفی : تصاویری از من در فیلم شهریار نشان دادند که درست نبوده است؛ در فیلم اصل ماجرای شهریار عنوان نشد. در عالم خواب می بیند در باغی مردم تردد دارند و می فهمد امیرالمومنین (ع) در این باغ اقامت دارند، مشتاق دیدار می شود.ابوی در خواب می بیند امیرالمومنین (ع) منبر تشریف دارند و در یک سو مجلسی و سوی دیگر شیخ مفید نشستند؛ در مقابل مجلسی بحارالانوار و در مقابل شیخ مفید نیز از آثار خود او قرار داشت.

این بزرگواران برخی از افراد و علما را شفاعت می کنند. محتشم شعر خود را می خواند و حضرت گریه می کنند. حضرت (ع) می گوید شهریار ما کجاست؟ شهریار وارد می شود و غزل علی ای همای رحمت را می خواند. پدر برخی از شعرها را در خواب حفظ شد و صبح آن‌ها را یادداشت کرد. سراغ شهریار را از شاعران تبریزی گرفت.بعد از آن شهریار به قم می آید و زمانی که ابوی بنده قسمتی از شعر را می خواند، وی متعجب می شود و شروع می‌کند به گریه کردن و جریان را از آقا می‌پرسد و ایشان هم توضیح می‌دهد.

نسیم: آیت الله مرعشی آیا دیدگاه خاصی نسبت به فلسفه نداشتند؟ به دنبال فلسفه و فراگیری آن بودند؟

مرعشی نجفی: چنین دیدگاه نداشتند. فلسفه نیز فرا گرفتند ولیکن وقت خود را بر روی این امر نگذاشتند. علوم بسیاری از جمله منطق را واقف بودند.

نسیم: از ارادتشان به ائمه بفرمایید.

مرعشی نجفی: مرحوم ابوی ما به روضه بسیار علاقه داشت. همواره در حسینیه از ابتدای مجلس کنار درب ورودی می نشست تا خادم مردمی باشد که به مجلس می آمدند. روزی فلسفی واعظ منبر می رود و در انتها روضه نمی خواند؛ روز بعد فردی در نزد ابوی ما گله می کند، ابوی با آقای فلسفی تماس گرفت و گفت عمامه ایی که بر سر شما است به خاطر روضه هایی است که می خوانید، چرا در مجلسی روضه نخواندید؟ از خدا می خواهند این روضه ها خوانده نشود.

ما هر چه داریم از روضه ها است، باید مظلومیت ائمه برای مردم بازگو شود؛ فلسفی اذعان داشت مردم گریه نمی کنند و پدر من گفت شما وظیفه خود را انجام دهید؛ ابوی بنده نسبت به کسانی که بالای منبر روضه نمی خوانند به شدت عصبانی می شدند؛ همواره اذعان داشت کاری کنید خود را به ائمه (ع) متصل کنید.

شفایم را از منبر اباعبدالله الحسین(ع) خواهم گرفت

زمانی که کتابخانه ساخته می شد تربت سید الشهداء در 4 گوشه آن ریخته شد. در زمان ساخت مدارس برای طلاب نیز چنین کرد؛ اذعان داشت با این اقدام افرادی که به این مکان ها رفت و آمد می کنند را بیمه می کنم تا از این کتب و از مسیر ائمه (ع) منحرف نشوند.

روزی قرار بود عمل کنند، شب گفت کسی به داخل حسینیه نیاید، در تاریکی در داخل حسینیه سینه خود را منبر سیدالشهداء می سابید؛ وقتی خارج شدند و علت را جویا شدیم، گفت با سائیدن قسمتی که قرار است عمل شود به منبر سیدالشهداء شفای خود را از امام حسین (ع) گرفتم.

قبر متبرکی دارم اما مرا در راهروی کتابخانه و زیر پای افرادی دفن کنید که علوم آل احمد(ص) را فرامی‌گیرند

نسیم: مکان مزار ایشان کجاست؟

مرعشی نجفی: به ابوی بنده در داخل حرم حضرت معصومه(س) زیر ضریح در دو متری قبر مطهر حضرت معصومه(س)، به عنوان کبوتر حرم و به پاس خدماتی که در طول 70 سال در حرم کردند، قبری داده بودند. وصیت کرده بود قبر متبرکی دارم ولیکن به این دلیل که همه ی خاک قم متبرک است من را در راهروی ورود به کتابخانه م زیر پای افرادی که دنبال علوم آل محمد(ص) هستند، دفن کنید.

نسیم: در آخر دوست داریم بفرمایید که ایشان چه عملی را دوست داشتند تا اگر کسی به خصوص جوانی خواست به ایشان توسل کند آن را انجام دهد.

مرعشی نجفی: پدر زیارت جامعه کبیره را بسیار دوست داشتند و می‌‍گفتند هفته‌ای یک بار قرائت کنید، بنابراین اگر کسی می‌خواهد به ایشان توسل کند به زیارت مزارشان بیاید و زیارت جامعه کبیره بخواند.

ادامه دارد ...

ارسال نظر: