معاون فرهنگی ارشاد: قصد نداریم از جلال آل احمد قدیس بسازیم

کدخبر: 924972

سیدعباس صالحی با بیان این مطلب گفت: نگاه ضداستبدادی و ضداستعماری جلال قرابت نزدیکی با دیدگاه روحانیت دارد/ یکی از ویژگی‌های جلال آکادمی گریزی وی بود

به گزارش خبرنگار «نسیم» نشست "مردی که بلند فکر می کند" از سلسله نشست های «17 دقیقه حرف حساب» روز گذشته با حضور سیدعباس صالحی، معاون فرهنگی وزیر ارشاد؛ مهدی قزلی، مدیر بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان؛ محمدرضا جوادی یگانه، جامعه شناس و اکبر جباری پژوهشگر در حوزه فلسفه در مرکز مشارکت‌های فرهنگی هنری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران برگزار شد.

سیدعباس صالحی در این مراسم گفت: جلال صدای متفاوت روشنفکران زمانه ما بود و از تعصب ایدئولوژیک فاصله روشن داشت، به عبارت دیگر جلال در دوره ای که ایدئولوژیک یک حصار به شمار می رفت، توانست این حصار را بشکند.

معاون فرهنگی وزیر ارشاد اظهار داشت: جلال در زمانی زندگی می کرد که 3 دهه اتفاقات سنگین در کشور اتفاق افتاد و وی توانست با گذر از مرز ایدئولوژی ها خود را چهره متفاوتی نشان دهد؛ علاوه بر این جلال از تفنن های روشنفکرانه فاصله داشت؛ چرا که وی برای سنت حرمت قائل بود و در عین حال که جلال بسیاری از آداب را کنار گذاشته بود، ولی ریشه های سنت همچنان در وی زنده بود.

وی با بیان اینکه نمی خواهیم از جلال قدیس بسازیم، ادامه داد: وی زنده است و نفس می کشد و قطعا جزو نسل سوخته روشنفکران به شمار نمی رود. البته نباید فراموش کنیم که زنده بودن ریشه های سنت در وی باعث شده که جامعه ایرانی جلال را روشنفکری بداند که همچنان در فضاهای مختلف نفس می کشد.

صالحی با بیان اینکه مردمی بودن از ویژگی های جلال به شمار می رود، تصریح کرد: برخلاف جریان روشنفکری که پایگاه اصلی اش در طبقات مرفه بود، جلال در فضاهای مختلف اجتماعی حضور جدی داشته است.

معاون فرهنگی وزیر ارشاد با اشاره به ضداستبدادی و ضداستعماری بودن جلال گفت: وی از جمله معدود روشنفکرانی بود که به این مسئله اعتقاد داشت و همین نگاه با دیدگاه روحانیت نیز قرابت داشت. علاوه بر این جلال هم با محافظه کاری سنتی و هم با محافظه کاری روشنفکری فاصله داشت.

وی افزود: یکی از ویژگی های جلال آکادمی گریزی وی بوده است و همین مسئله باعث ایجاد تفاوت هایی بین وی و سایر روشنفکران شده بود، با تمامی این مسائل تربیون های رسمی از صدای متفاوت جلال حفاظت نکردند، بلکه حمایت ملی بود که باعث شد جلال در یادها بماند.

صالحی خاطر نشان کرد: در حقیقت صدای جلال مشابه کمتری دارد و طبیعتا صداهای این چنینی در جامعه دیده می شوند.

در ادامه اکبر جباری، کارشناس فلسفه با بیان اینکه ویژگی مهم جلال تفکر و اثر وی است که به یادگار مانده، گفت: وقتی می گوییم مردی که بلند فکر می کند، اینگونه تصور می شود که تعبیر متعالی داریم اما به نظرم باید کمی در به کار بردن این اصطلاح احتیاط کنیم؛ چرا که بزرگی افراد در این است که تأثیری بزرگ در زیست جهان آدمیان پس از خود به جای بگذارند.

وی با اشاره به کتاب غرب زدگی جلال ال احمد ادامه داد: وی خود عنوان می کند که مفهوم غرب زدگی را از شخص دیگری یعنی سیداحمد فردید دارد که فردید به صراحت گفته جلال این عنوان را از من قاپید ولی مطلب اصلی مورد نظر من را بیان نکرده است.

این کارشناس فلسفه با بیان اینکه شاعران و ادیبان بنیانگذاران تاریخ هستند و سایر افراد در ذیل بنیان های آنها نفس می کشند، افزود: معتقدم جلال نتوانست بنیانی بگذارد که دیگران زیر آن نفس بکشند؛ در واقع وی بنای شاعرانه ایجاد کرده است

جباری اظهار داشت: فردید می گوید منظورم از غرب، غرب سیاسی و جغرافیایی نیست، ولی جلال از این نوع غرب زدگی صحبت می کند؛ به عبارت دیگر وی در مقابل آن شرقی را ترسیم می‌کند که تمنای غرب داد و این تمنای غرب داشتن یعنی همان غرب زدگی و این تصور وی از غرب زدگی در 30 سال گذشته مورد استفاده و حتی سرکوب شدن از سوی نویسندگان قرار گرفته است.

وی با بیان اینکه نمی توانیم جلال را به خاطر اینکه مفهوم غرب زدگی را از ساحت اصلی خود خارج کرده است، مواخذه کنیم، گفت: مفهوم غرب زدگی جلال امروزه محل کنش هایی در سطح سیاست و جامعه شده و ما وظیفه داریم این مفهوم را به ریشه اصلی اش بازگردانیم.

کارشناس فلسفه اضافه کرد: جلال فهم سطحی از غرب داشته است و به همین دلیل نمی توان وی را بنیان گذار دوره ای بدانیم؛ چرا که وقتی فردی به صرف تظاهرات و تجملات سیاسی اجتماعی و فرهنگی نتواند به عمق مسائل پی ببرد، قطعا نمی توان بنیانگذار باشد؛ این در حالی است که سیمین دانشور چون توانسته عالمی که در آن زندگی می کند را به صورت عمیق درک کند، به نوعی بنیانگذار است.

وی با بیان اینکه جلال از مفهوم قصه خارج شده و به رمان و داستان ورود پیدا کرده است، تصریح کرد: رمان قالب مدرن است و جلال در حالی به این قالب وارد شده است که در کتاب غرب زدگی اش آن را نقد کرده، در حالی که سیمین دانشور چنین کاری نکرد و وارد قالب داستان و رمان شد؛ البته این مسئله پارادوکسی است که بیشتر نویسندگان متعهد نیز به آن دچار هستند؛ چرا که آنها می خواهند رمان بنویسند ولی تمنای اصل سنت را نیز دارند.

ارسال نظر: