در میزگرد «نسیم» با گروه "نمایش اسپانیایی" چه گذشت؟

کدخبر: 957056

در این نشست صمیمی شیوا اردویی کارگردان و بازیگرانی همچون بهاره رهنما، شقایق دهقان و رامین ناصرنصیر، درباره حضور چهره‌های سینمایی در تئاتر، خنده گرفتن از تماشاگر و شکل‌گیری این نمایش صحبت کردند

خبرگزاری «نسیم» - مصطفی پورکیانی // "نمایش اسپانیایی" به کارگردانی شیوا اردویی از 16 آبان ماه در سالن اصلی فرهنگسرای نیاوران به روی صحنه رفته و تا 20 آذرماه نیز ادامه دارد. نمایشی نوشته یاسمینا رضا که داستان خانواده ‎ ای است که دو دختر بازیگر دارند و درگیر بیماری رایج قرن یعنی افسردگی و تنهایی هستند. در این نمایش نیز مثل دیگر آثار این نویسنده فرانسوی، مشکلات روابط انسانی مورد بررسی قرار گرفته است.

در "نمایش اسپانیایی" بازیگرانی همچون رامین ناصرنصیر، فرزانه نشاط ‎ خواه، مزدک رستمی، شقایق دهقان و بهاره رهنما ایفای نقش می ‎ کنند.

خبرنگار «نسیم» در نشستی صمیمی با کارگردان و بازیگران این نمایش، به گفتگو با آنها پرداخته است:

از نحوه شکل گیری نمایش بگوئید و چطور شد که به این کست بازیگران رسیدید؟

شیوا اردویی(کارگردان) : متن این نمایش را من دو سال پیش خواندم و خیلی آن را دوست داشتم و درواقع اولین انگیزه من برای اجرا علاقه شدید و عجیبی بود که به این متن داشتم و دارم . یک متن خاص، جادویی و درخشان و یاسمینا رضا هم از نویسنده های محبوب من بود و در گذشته نیز در کنار آقای کوشک جلالی با کارهای یاسمینا رضا آشنا شده و کار کرده بودم و بالاخره تصمیم گرفتم این متن را کار کنم.

از دو سال و نیم گذشته نیز پیگیری این کار را انجام می دادم تا سالنی پیدا شود و کار را اجرا کنم و در نهایت توانستیم سالن نیاوران را برای این کار آماده کنیم و از آنجا که همیشه فرشتگان محافظ تئاتر همراه ما هستند، آقای بنکدار که در سالن اصلی قصد اجرا داشتند، به خاطر یک سری مشکلات انصراف دادند و من با گروه بازیگری که داشتم به همراه خانم رهنما توانستیم در سالن اصلی به اجرا بپردازیم.

یعنی قبل از این کار با خانم رهنما هماهنگ کرده بودید؟

اردویی: من همان موقعی که متن را خواندم به ایشان برای ایفای نقش فکر می کردم و بعد متن را برای ایشان آوردم و پس از خواندن، دوست داشتند و ابراز تمایل کردند که در این کار حضور داشته باشند. مزدک رستمی هم که از قبل با هم آشنا بودیم و خودش به متن کاملا اشراف داشت و فیکس گروه بود و خیلی به من کمک کرد و اصلا اگر آقای رستمی این نقش را انتخاب نمی کرد، من این نمایش را کار نمی کردم. و بعد خانم رهنما لطف کردند و برای نقش "ارلیا" خانم شقایق دهقان را به من پیشنهاد دادند .

راستش من خیلی برای ایفای این نقش حساسیت داشتم به خاطر اینکه وقتی من این متن را انتخاب کردم ، بیشتر از نگاه بازیگری به این متن توجه داشتم و بازی ها برای من اهمیت ویژه داشت و از اول حتی قصد داشتم که این نقش را خودم بازی کنم و همسرم نیز نمایش را کارگردانی کند ولی به هر صورت این فرصت پیش نیامد و در کل حساسیت خاصی روی این نقش داشتم و الان واقعا خوشحالم که بهاره من را به شقایق رساند و این وسط با حضور شقایق یک اتفاق خیلی خوبی رخ داد چون از نظر من این نقش کامل و دقیق دارد اجرا می شود و با اینکه شقایق سال ها به روی صحنه نبوده ، کاملا اخلاق صحنه ای دارد و خیلی تئاتری تر از همه ما ظاهر شدند و ما هیچ مشکلی با ایشان نداشتیم.

شقایق به شدت با هوش است و من تا حالا کسی را مثل او ندیده بودم که به این سرعت بتواند دیالوگ حفظ کند و انقدر سریع تغییر حس بازیگری دهد.

بله و این تحرک بیش از اندازه خانم دهقان در نقششان خیلی به بهتر ایفا شدن آن کمک می کند.

اردویی: بله و من خودم این را از او می خواستم البته من خیلی چیزها را از خود شقایق گرفتم این انرژی و فعالیتی که دارد باعث شد که این نقش به این سمت و سو برود و من اگر خودم قرار بود این نقش را بازی کنم قطعا به این شکل نمی شد.

بهاره هم که در واقع دلگرمی من و گروه است و با تجربه کارگردانی که دارد خیلی به من در این باره کمک کرده است و آقای ناصرنصیر هم که به عنوان آخرین نفر به کار اضافه شدند و ایشان آنقدر خوب و آرام و دقیق نقش را بازی می کنند که من به عنوان کارگردان خیالم کاملا آسوده و آرام است و دیگر هیچ نکته کوچکی نمی ماند که به آنها راجع به نقش تذکر دهم.

اگر چیزی هم به نقش اضافه می کنند کاملا در جهت پویا کردن و تکمیل نقش است و من بسیار خوشحالم که با این کست بازیگری این کار را اجرا می کنم.

چندین سال است که بازیگران چهره و شناخته شده سینما، با گروه های تئاتری همکاری می کنند. بعضی ها معتقدند که با حضور این چهره ها رونقی دوباره به گیشه های تئاتر برگشته و بعضی ها به اعتراض از ورود این چهره ها، مهجور ماندن استعدادهای جوان تئاتری را دلیل می شمرند. نظر شما دراین باره چیست؟

اردویی: ببینید من اصلا با حضور بازیگران سینما و تلویزیون در تئاتر مخالف نیستم برای اینکه صحنه ارث پدری من و هیچ کس دیگری نیست و آنها هم هنرپیشه اند و می توانند هر مدیومی را تجربه کنند.

ولی به یک چیزی اعتقاد داشتم وخودم آن را انجام داده ام اینکه باید به بیزینس تئاتر فکر کرد و اینکه نمایش بفروشد و تماشاچی بیاید و ما تئاتر را برای مردم عادی ببریم و برای آنها نمایش دهیم ولی اینکه افراد گروه را باید میکس کنیم یعنی اینکه من مزدک رستمی را با توجه به همه استعدادی که دارد و هنوز دیده نشده را در کنار بچه هایی که حرفه ای اند و کار کرده اند قرار می دهم این باعث می شود که به آن آدم کمک شود تا بهتر دیده شود و استعداد او از این طریق کشف شود و در ضمن کار من هم بفروشد.

بهاره رهنما: البته ما چهره های سینمایی سوپراستار که در کارمان نیاورده ایم.

من کلی عرض کردم و سوالم محدود به این نمایش نمی شود البته شما هم سینما کم کار نکرده اید.

رهنما: این شصت و سومین کار تئاتری من هست و اصلا من را بیشتر تئاتری به حساب می آورند.

اردویی: البته می شود راجع به شقایق که سال ها از صحنه تئاتر دور بوده این حرف را زد ولی باز من فکر می کنم که این اصلا یک ایراد و مشکل نیست و همیشه خودم به عنوان یک بازیگر دوست داشتم که من را در کنار افراد چهره و شناخته شده قرار دهند.

رهنما: یک تجربه خوبی که همیشه شیوا درباره آن با من صحبت می کرد این بود که در نمایشی آقای کوشک جلالی به عنوان کارگردان، شیوا و خانم پانته آبهرام را در کنار هم گذاشته بود و کسانی که آن اجرا را دیده بودند بر روی این کنتراست بازیگری این دو نفر صحه گذاشته بودند چون شیوا آن موقع خب یک بازیگر کمتر شناخته شده بود، در کنار پانته آبهرام که از نظر من شماره یک تئاتر ایران است، قرار گرفته بود.

آقای رستمی نظر شما به عنوان یک تئاتری جوان و با استعداد درباره این موضوع و حضور شما در کنار بازیگران چهره و سینمایی چیست؟ نمی ترسید در کنار آنها دیده نشوید؟

مزدک رستمی: راستش به نظر سوال ساده ای می آید ولی جواب آن خیلی پیچیده است. من یک جمله معترضه راجع به سوال شما بگویم اینکه اصولا بازیگران سینما و تئاتر یک صفتی به همراه دارند به اسم بازیگر. در کنار آن بازیگر خوب و بد. آن نوع مدیوم است که برای شما تعیین می کند که چه نوع بازی انجام دهید چه روی صحنه باشید و چه در جلوی دوربین قرار گرفته باشید.

پس اینکه ما بیاییم این مسئله را به بازیگر سینما و تئاتر تفکیک کنیم به نظرم باید بیشتر سراغ این مسئله برویم که ما بازیگر خوب و بد داریم. فکر کنم این دسته بندی بهتر باشد تا اینکه ما مرز را بین سینما و تئاتر قرار دهیم چون به هر حال هر دوی آنها هنر محسوب می شوند.

برای بچه هایی که شناخته شده نیستند و استعداد دارند قطعا حضور آنها در کنار آدم های چهره و کار کردن و چیز یاد گرفتن از آنها می تواند موهبت باشد ولی اگر شما بخواهید این الزام را بگذارید که حتما یک چهره سینمایی را در کارتان بیاورید که آن کیفیت بازی را نیز نداشته باشد و فقط صرف چهره بودن در کار حضور دارد، قاعدتا من ترجیح می دهم در کنار کسی کار کنم که کیفیت بازی بهتری داشته باشد و خوشبختانه در این کار افرادی حضور دارند که علاوه بر داشتن اسم، کیفیت بازی خوبی نیز دارند.

رهنما: در ضمن سوپراستار هم نیستند.

رستمی: این یک بخش ماجراست . شما می توانید از سینما بازیگری بیاورید که کیفیت خوبی هم نداشته باشد ولی با المان های دیگری دارد کار می کند خب من با این شرایط ترجیح می دهم جلوی بازیگران خوب تئاتری کار کنم یعنی من به عنوان یک بازیگر همیشه ترجیح می دهم که با یک بازیگر خوب کار کنم و پارتنر من یک بازیگر خوب باشد.

دیگر این بازیگر چه تئاتری باشد چه از سینما یا تلویزیون آمده باشد برای من فرقی نمی کند مهم این است که یک پارتنر خوبی برای من باشد. و من فکر می کنم این مرزبندی باید دررابطه با کیفیت بازیگر باشد نه عقبه ای که از کجا آمده است.

البته هر بازیگر تئاتری هم نمی تواند در سینما کار کند. یعنی شرایط را طوری تعیین کرده اند که آنها را اذیت می کنند و اجازه ورود به هر کسی نمی دهند.

رستمی: بله کاملا درسته . بگذارید من یک مطلبی را عرض کنم . به نظر من یک چیزهایی به غلط از گذشته رایج شده که تا به امروز هنوز ادامه دارد البته سعی شده مقداری از بزرگی این قضیه کاسته شود...

ناصرنصیر: که بازی بد را تئاتری می گویند!

رستمی: بله آفرین به قول رامین بازی بد رو می گویند تئاتری وهر کسی که در بازیش غلو باشد، می گویند تئاتری است. در صورتی که در تئاتر شما می توانید با یک ولوم صدا و نوع خاص بازی البته چون مدیم آن متفاوت است اجرا بروید ولی در سینما شما می توانید همان بازی را در درجه پایین تری اجرا کنید و اصطلاحا می گویند شما آن نوع بازی را در سینما تبدیل به حس می کنید، در تلویزیون انجامش می دهید و در تئاتر بزرگش می کنید. یک همچین پروسه ای وجود دارد و خواستم این را اصلاح کنیم که الزاما هر بازیگری که غلط بازی می کند، بازیگر تئاتر محسوب نمی شود.

رهنما: ببینید من الان حدود 38-37 کار سینمایی و 24-23 کار تئاتر انجام داده ام و واقعیت این است که این طور نیست که هر وقت از پای دوربین سینما به روی صحنه تئاتر می آیم و بالعکس، خیلی تفاوت حسی شگفتی رخ دهد بیشتر شاید تفاوت به آن مدیم و قاب و اندازه ای که آدم دیده می شود و دیدن حرکات بدن خود که در تئاتر شما تمام قد دیده می شوید و در سینما ممکن است شما بخواهید با توجه به قاب دوربین حرکت دست خود را بیشتر نمایان کنید.

ولی واقعا عمق تفاوت در این است که بعضی از بازیگرها همان طور که شما می گویید با وجود موفقیتشان در سینما، در تئاتر نتوانسته اند که آن سرمایه را برگردانند. و این نشان می دهد که در تئاتر هم آن بازی خوب است که جواب می دهد.

البته به جز بعضی سالن های خاص مثل تئاتر شهر که شما اگر در آنجا بازیگر چهره بیاورید، سالن پر می شود، فکر نکنم در سالن های دیگر این کار جواب بدهد چون این سالن های قدیمی مخاطب خاص خود را دارند و به بازیگر چهره فکر نمی کنند

رهنما: جالبه، من به این نکته فکر نکرده بودم.

رستمی: بله چون این برایشان عادی شده است و الان دیگر کیفیت برایشان مهم است و در این سالن ها مهم نیست که دیگر چه کسی می آید مهم این است که چه اجرای با کیفیتی ارائه می شود. شما اگر بهترین بازیگر چهره را هم بیاورید ولی اگر کارتان کیفیت لازم را نداشته باشد، قطعا مخاطب کار را پس می زند و با شما همراه نخواهد بود.

ناصرنصیر: ضمن اینکه بعضی از تعبیرها به غلط استفاده می شود . بازیگرهایی در تئاتر هستند که سال ها کار می کنند و درخشان نیز هستند ولی شناخته نمی شوند چون جماعت خاصی صاحبان تئاتر هستند و همان افراد وقتی به تلویزیون می روند و در آنجا شناخته می شوند و دوباره به تئاتر برمی گردند، می گویند که اینها از تلویزیون آمده اند و جای تئاتری ها را گرفته اند مثل امیر جعفری که قبل از اینکه به تلویزیون برود تئاتر را به صورت حرفه ای کار می کرد.

رهنما: آفرین دقیقا مثال خوبی زدی.

ناصرنصیر: بعد امیر آمد به تلویزیون و در آنجا معروف شد و وقتی دوباره به صحنه تئاتر برگشت،‌ می گفتند که او را از تلویزیون آورده اند.

رهنما: چه خوب شد شما این مثال را زدید. یادم می آید سر کار فیلم نان، عشق و موتور هزار، من و پیمان قاسم خانی عاشق بازی امیر جعفری در تئاتر بودیم و آقای داوودی را بردیم و آن کار را تئاتر را دید، چون یک فیزیک خاصی برای نقش پسرخاله مد نظر ایشان بود و اتفاقا کار برعکس شد.

شقایق دهقان: راستش نظر من راجع به بازیگری که ناشناخته می ماند و توانایی هایش دیده نمی شود، خیلی بیشتر از اینکه در زندگی خود شانس نیاورده است، یا به دلایل دیگر، نداشتن رابطه و این جور صحبت ها بالاخره شناخته نشده است، اصلا به نظر من خیلی معنی ندارد.

من کار خود را با تئاتر عروسکی شروع کردم و بعد از آن یک تئاتر در سال 77. یک دختر نوزده ساله بودم که هیچ آشنایی هم نداشتم و کلاس های بازیگری را گذرانده بودم و از آن طریق من را معرفی کرده بودند. بعد از آن کار من سعی کردم که از توانایی های خودم استفاده کنم و من معتقدم اگر کسی توانایی داشته باشد بعد از دوسال، نه پنج سال، نه اصلا ده سال، بالاخره شناخته خواهد شد. مگر می شود بازیگری توانایی لازم را داشته باشد و پس از ده سال دیده و شناخته نشود؟

چطور شد خانم دهقان شما به این گروه اضافه شدید؟ شاید رودرباستی و به خاطر خانم رهنما بوده که دعوت به این کار داشتید؟

رهنما: قطعا (با خنده)

دهقان: بله یک جورایی . ابتدا بهار به من پیشنهاد بازی در این کار را داد و با توجه به سابقه موفق تئاتری بهار و اعتماد به اینکه او کار ضعیف و اشتباهی انتخاب نمی کند و از متن و کلیت کار هم باخبر بودم و پس از دیدن خانم اردویی و دو جلسه تمرین، مطمئن شدم که از پس کار برمی آیم و در نهایت این نقش را قبول کردم.

خانم اردویی متنی که انتخاب کردید به نظرم خیلی شلوغ و پیچیده است و تا نیم ساعت اول کار، تماشاگر متوجه داستان نمی شود؟

اردویی: شما فیلم 21 گرم را هم ببینید تا 20 دقیقه اول کار متوجه داستان نمی شوید.

البته شباهت هر چیزی دلیل بر خوب بودن آن نیست؟

اردویی: بله البته سلیقه شخصی من این است و من عاشق این نوع کارها هستم که تا 20 دقیقه اول کار تماشاچی متوجه نمی شود که داستان از چه قرار است. البته خیلی ها از همان اول هم متوجه می شوند. به نظرتان این ضعف کار است؟

به نظر من بیش از حد شلوغ بودن کار در ابتدا باعث سردرگمی تماشاگر خواهد شد.

دهقان: البته شاید نیاز باشد دو سه روز از دیدن این کار بگذرد و شما با گذشت زمان و جا افتادن کار در ذهنتان ، نظرتان عوض شود.

رستمی: بگذارید من یک نکته ای عرض کنم . تماشاگر وقتی یک نمایشی را می بیند، حتی حرفه ای ترین تماشاگران، به جز آنها که کارشان و تخصصشان این است، یک فضای تاری را می بینند.

یعنی این نیست که الزاما همه لحضات را درک کنند و اگر با حال نمایش ارتباط برقرار کنند حتما با آن همراه می شوند. و در کل بالاخره تئاتر است و کسی که برای دیدن آن می آید، نیاز هست مقداری به تامل و تفکر هم بپردازد و به نظر من این پیچیدگی در کار، اشکال و ضعفی محسوب نمی شود. چرا باید انقدر پشت سر تماشاگر بایستیم و همه چیز را شفاف و دقیق به مخاطب عرضه کنیم، مقداری پیچیدگی سبب خواهد شد تا تماشاگر به فکر فرو رود و بعد از اجرا، با تامل از سالن خارج شود.

خانم اردویی یک ایراد و اشکالی که می خواهم به کار شما بگیرم این است که نمی دانم چرا مدتی است باب شده که کارگردان ها برای خنده گرفتن از تماشاگر، دست به دامان دیالوگ ها و حرکات ایروتیک در کار می شوند. متن خیلی خوب، بازی های حساب شده، حیف نیست که برای خنداندن تماشاگر به سراغ چنین حرکاتی برویم؟ که در نمایش شما نیز چند دیالوگ و حرکت مشاهده می شد.

اردویی: به مقدار بسیار اندک دیالوگ هایی از عشق ورزی ماریانا وجود دارد که شاید چنین برداشتی حاصل شود ولی من به شدت سعیم بر این بوده که تا جای امکان متن درست و بدون هیچ گونه دیالوگ مورد داری تحویل بازیگران دهم و من کاملا با حرف شما موافقم که نباید دیالوگ یا حرکت خاصی برای خنده تماشاگر به کار اضافه شود.

رستمی: البته ما بازیگریم و ممکن است گه گاهی دیالوگی غیر از متن به کار اضافه کنیم ولی تا آنجایی که من به خاطر دارم سعیم بر این بوده که به متن کاملا وفادار باشم.

اردویی(خطاب به رستمی) : شما خارج از متن دیالوگ نمی گویی، ولی احتمالا با یک لحنی می گویی که ممکن است سو برداشت شود. (خنده حضار)

اتفاقا یکی از ویژگی های خوب کار لحن و تن خاص صدای آقای رستمی در نمایش است. که به بهتر شدن کار خیلی کمک کرده است.

رستمی: شما لطف دارید.

دهقان: ببینید راجع به خنده گرفتن از تماشاگر، من خودم این کار را بلد نیستم ولی همیشه این سوال در ذهنم می چرخد یعنی من وقتی این عکس العمل را از تماشاگر می گیرم ، ته دلم قرص می شود ببینید وقتی یک تماشاگر به سالن می آید قاعدتا او هم باید راضی از سالن بیرون برود .

می دانید تماشاگر چه موقع از کار راضی شد؟ درست پنج دقیقه آخر کار و وقتی که نوبت به بازی شما رسید. من در سالن معمولا حواسم به باقی تماشاگران هست و به عکس العمل های آنها توجه می کنم. در آن به اصطلاح سکانس پایانی و بازی فوق العاده شما هیچ کس کار خاصی انجام نمی داد و همه نگاه ها به شما معطوف شده بود. به نظرم آن موقع بود که تماشاگر راضی شده بود.

اردویی: واقعا خیلی خوشحالم که شما این را می گویید چون من حساسیت و دل نگرانی خاصی روی صحنه آخر داشتم و خوشحالم که خوب شده است. وقتی می خواستم این متن را اجرا کنم خیلی از دوستانم مرا نهی می کردند که این کار در نیاوران حتما شکست می خورد و این کار را نکن چون این یک متن فلسفی است، شوخی های زیادی ندارد ولی من به آنها می گفتم که من لزوما اعتقادی ندارم که تماشاگر را بخندانم.

من واقعا صحنه آخر، اگر تماشاچی گریه کند، خوشحال می شوم یعنی آن موقع کار من انجام شده و البته خیلی ها حین دیدن سکانس آخر، گریه می کردند. اصلا نمایش اسپانیایی نمایش طنز و کمدی نیست و اگر یک چیزهایی نیز به متن اضافه کرده ایم به خاطر اینکه کار در نیاوران اجرا می شود که البته خیلی هم موافقش نیستم یعنی ایده آل من نیست.

این نمایش یک بخش های خیلی کوچک طنازانه ای دارد. و خود یاسمینا رضا می گوید این کمدی "هه هه" است و " ها ها" نیست که شما حین دیدن آن قه قهه بزنید.

مشکل من هم با این شوخی های کوچک ایروتیک بود که واقعا نیازی به بودن آنها در متن نیست و کار را ضعیف می کند.

اردویی: اگر هم این شوخی ها باشند عین متن اند.

خب چرا باید عین متن و ترجمه اجرا شود؟

اردویی: البته چیزی که در متن بود خیلی بیشتر به این موارد می پرداخت که من تا آنجا که به آن ضربه جدی وارد نشود، سعی کردم با کنترل بازی ها به آن اجرای دلخواه خود برسم و قصد نداشته ام که تماشاچی را خیلی بخندانم.

دهقان: البته به نظر من این خندیدنه یک دست نیست یعنی بعضی از شب ها تماشاگران به لحظه ای از کار می خندند و در شب دیگر به لحظه ای دیگر می خندند. بعضی شوخی های پنهان در متن را می گیرند و به آن می خندند و بعضی احتیاج دارند این شوخی بیشتر در سطح باشد و در این شب ها اتفاق افتاده که بعضی مهمان های ما به بعضی شوخی های عمیق می خندیدند و این در شب های بعد به گونه ای دیگر اتفاق می افتاد.

رستمی: نکته ای در این وسط وجود دارد که نمی دانم چقدر با آن موافقید، غیر از اینکه بازیگر بر روی صحنه بازی می کند، تماشاگری هم که کار را می بیند، انگار خودش هم وارد یک جریان نمایشی می شود.

یعنی شما بعضی اوقات یک کاری می بینید که تماشاگر طوری روی صندلی نشسته که اگر به این کار بخندد، پیش خودش به مثابه یک آدم چیپ و مبتذلی جلوه می کند و جوری خودش را نگه می دارد که نخندد و بگوید که این کار مبتذل است. بعضی افرادهم خودشان را رها می کنند و به کوچکترین چیزی که کسی نمی خندد، طوری می خندند که صدای قاه قاهشان سالن را فرا می گیرد. یعنی احساس می کنم که خیلی نمی شود با مخاطب واقعی برخورد کرد. یه وقت هایی آدم باید بخندد و نمی خندد و بعضی مواقع دلیلی برای خندیدن وجود ندارد و می بینید که صداهای بلندی از سالن شنیده می شود که انگار خودش هم دارد در سالن برای بقیه نقش بازی می کند.

نکته بعد اینکه قبول دارم که ما باید تماشاگر و مخاطب را هدایت کنیم ولی خب گه گاهی باید سلیقه او نیز ارضا شود. و در مکان های مختلف این سلیقه مقداری متغیر است و ما نیز سعی می کنیم رفتارهای متناسب با این سلایق نشان دهیم.

موسیقی کار که به نظرم بیشتر بداهه نوازی های گیتاریست کنار صحنه بود، خیلی هماهنگ با کار جلو نمی رفت و گاها برای خودش می نواخت. به جز آن موسیقی پایانی کار که فوق العاده بود و همه چیزش با بازی خانم دهقان هماهنگ شده بود.

اردویی: موسیقی نهایی کار چون به انتخاب و سلیقه خودم و با تمام به اصطلاح پوست و گوشت و استخوانم ساخته شده بود، شاید به همین خاطر به دل تماشاگر نشسته است .

رهنما: البته خانم اردویی زیاد با موسیقی زنده در حین اجرای کار موافق نبود و به اصرار ما بازیگران این بخش موسیقی به کار اضافه شد. ایشان کارگردان بسیار دموکراتی است و به نظر بازیگران بسیار اهمیت می دهد و این که موسیقی با گیتار در حین اجرا نواخته شود را به بحث با هم گذاشتیم و ایشان بالاخره به نظر ما قانع شد و این موسیقی اتفاقا به حس ما بازیگرها خیلی کمک می کرد.

ناصرنصیر: البته چون این دوست ما خیلی دیر به ما ملحق شدند احتمالا برای این است که خیلی هنوز نتوانسته اند با گروه هماهنگ شوند.

ارسال نظر: