بازنشر// زنده‌یاد ارجمند در خبرگزاری «نسیم» درباره محرم و فیلم دینی چه گفت؟

کدخبر: 959270

این بازیگر فقید پیش از محرم میهمان «نسیم» بود و در صحبت‌هایش تأکید داشت: یک پلان برهوت سریال "امام علی(ع)" را با هیچ فیلمی عوض نمی‌کنم؛ یاران ائمه(ع) هرکدام قصه دارند اما متأسفانه به سمتش نرفته‌ایم

خبرگزاری «نسیم» // ژانر تاریخی-مذهبی همیشه مخاطب دارد به شرطی که البته خوش ساخت باشند. این به تکنیک فیلمسازی هم برمی‌گردد برای همین هم خیلی‌ها نمی‌توانند سراغش بروند. بهتر است نگوییم که معدل سینما و سینمای ایران از این جهت خوب بوده که نبوده!

قصه خوب زیادند ولی همت فیلمساز کاربلد می‌خواهد و حمایت اویی که سکان بودجه و سیاستگذاری را در دستش گرفته. این را تجربه می‌گوید و کسانی که مویی در این راه سپید کرده‌اند؛ آنانی که پای ثابت این نوع فیلم‌ها و سریال‌ها هستند.

انوشیروان ارجمند یکی از بازیگرانی است که هم در تئاتر، هم سیما و هم سینما دل به این آثار داده و می‌دهد؛ کافی است از "مختارنامه" و "امام علی(ع)" یاد کنیم. آنچه را می‌خوانید حاصل نشست «نسیم» با این بازیگر است:

* ابتدا از خود شما شروع کنیم؛ برخی بازیگران جدای از شکل و شمایل مناسب که باید به درد نقش بخورد، وقتی بیش از اندازه در یک شکل خاص از تولیدات مثل پروز‌ه‌های تاریخی-مذهبی او را می‌بینیم به چند علت می‌رسیم از جمله دغدغه، توانایی، علاقه فیلمسازان به او تا ...! شما هم یکی از این نمونه بازیگران هستید که بارها و بارها جلوی دوربین آثار تاریخی رفته‌اید. اما علتش چیست؟

طبیعی است در کارهای تاریخی، کارگردان‌ها بازیگرانی را انتخاب کنند که سابقه حضور در فیلمهای تاریخی را داشته باشند و همچنین حداقل نگاهی را به تاریخ اسلام و و تاریخ ایران انداخته و با آن آشنایی داشته باشند. به این دلیل تا بحث کارهای تاریخی می‌شود اگر نگویم عضو لاینفک این کارها بودم ولی آنها لطف داشتند و من را برای حضور در فیلم هایشان انتخاب کردند.

* البته به هر بازیگری هم نمی‌توانند برای این نقش‌ها دل ببندند.

بازیگر مثل ساز می‌ماند، سازها سیم‌های متعدد و کارگردان نیز پنجه‌ای دارد که بتواند به این سیم‌ها زخمه بزند. یک کارگردان هنگامی که گروهش را انتخاب می‌کند در حقیقت سیم‌های سازش را برای زخمه زدن انتخاب می کند؛ اگر کارگردان به درستی زخمه بزند از نقش بتمن و یا نقش آدم خوب فیلم، صدا و شکلی که بیرون می‌آید طبیعتاً خوب است و به دل و جان تماشاگر می‌نشیند.

اما اگر این زخمه‌ها خوب نباشد، طبیعی است که کار بازیگر هم بد می‌شود در این شرایط بازیگر مقصر نیست مگر اینکه واقعاً بضاعت نداشته باشد. ولی زمانی که وی بضاعت داشته باشد و کارگردان هم زخمه مناسب و درست بزند، راهنمایی درست را بکند و وقتی که انتخابش برای آن نقش درست باشد بازیگر هم کار خودش را می‌کند.

* شیوه کاری خود شما چطور؟ به همین شکل است!

من شیوه کاری خودم را دارم. این شیوه کاری من است که شاید موجب متمایز شدن من با دیگران بشود و اینطور نیست که اگر در یک کار نقش یک ادم رذل را دارم و در کار دیگری نقش ادم مثبت تری را داشته باشم بخواهم بگویم آن آدم مثبت را بیشتر دوست دارم. من تفکر و شیوه خودم را دارم نقش درست از آب در می آید.

ما خلیفه الله یعنی جانشین خدا در روی زمین هستیم. تمام هنر خدا در آفرینش آدم است؛ در این آدم خوی زشت، خوی زیبا، خوی جاه‌طلبی، خوی پست، خوی حسادت و خوی خشم وجود دارد و تمام اینها در وجود آدمی نهادینه شده و هیچ بازیگری هیچ چیز را نمی‌تواند از بیرون بیاورد بلکه همه را از درون و وجود خودش بیرون می کشد.

من هم نمی توانم بگویم کدام یکی از نقشهایم را بیشتر دوست دارم زیرا به نظرم همه این نقش‌ها زاییده وجود من است و وجودم مملو از آن چیزی است که خداوند در من نهادینه کرده بنابراین هر کدام شکل خاص و زیبایی و زشتی‌های خاص خودش را دارد.

* یکی از معضلات ما کمبود کارگردان است؛ در سینما و سریال‌ها هم می‌بینیم که فقط چند کارگردان شاخص مثل داوود میرباقری با مهدی فخیم‌زاده کارهای خوبی داشته‌اند. بقیه کارگردان‌ها معمولا نتوانسته‌اند به درستی این ساز را بنوازند.

فرض کنید من به سهم خود وقتی که می‌روم یک قرارداد را امضاء کنم، این قرارداد درظاهر جنبه مالی، مسئولیت و تعهد دارد ولی یک قرارداد پنهانی هم همان زمان بسته می‌شود؛ آن قرارداد این است که آیا من این کارگردان را قبول دارم یا خیر؟

بنابراین با تمام شناخت و بضاعت‌هایی که ازاو سراغ دارم، سعی میکنم در یک نقطه با وی به تلاقی و توافق برسم. حالا یک کارگردان از نظر شما ممکن است ضعیف یا قوی و دانا یا جاهل باشد ولی وقتی بازیگران را انتخاب می‌کند قطعاً پیش می آید که شخصی را برای نقشی درست انتخاب می کند. به طوری که شما می‌گویید که چقدر خوب فلانی را برای این نقش انتخاب کرد ولی در انتخاب مثلاً نقش ایکس و ایگرگ کاش فلانی و فلانی بودند. بنابراین من به کلیت کار نگاه می‌کنم.

شکل کار قطعاً فردی نبوده و جمعی است؛ اگر این انتخاب ها خوب نباشد قطعاً من نمی‌توانم به موقع داشته‌های خودم را عرضه کنم و همینطور اگر من پارتنر خوبی برای طرف مقابلم نباشم او نیز داشته‌های خودش را به خوبی نمی تواند عرضه کند.

بنابراین من با این که در خیلی از کارها کارگردان متوسطی حضور داشته اما سعی کردم تا جایی که امکان دارد هشدارهای لازم را بدهم و طوری کار کنم که به چشم بیاید.

* در این حوزه کارکردن خصوصا اگر برای سریال باشد خیلی سختتر است. همین طور هم که تعداد کارگردانان خوب نیز نسبت به بازیگران کمتر هستند.

می خواهم یک مثال بزنم. مستند تاریخی صرفاً در محل‌هایی که اتفاقات رخ داده فیلمبرداری می‌شود و ممکن است با یک نریشن و با یک راوی کار را به پایان برده و این مستند تمام شود. در فیلمهای نیمه مستند کار بنابر تمام شواهد تاریخی و نوشته‌های تاریخی به اضافه شرایط هنری لازم انجام می شود، یعنی نه واژه‌ای و نه صحنه‌ای در آن جا به جا می‌شود. همچنین یک بازیگر تمام آن واقعه تاریخی را بازی می‌کند.

اما کار دیگری نیز وجود دارد که علاوه بر اینکه براساس مستندات تاریخی است اما گوشه‌های دیگری که برآن شناخت دارد را نیز نشان می دهد و طبیعی است که این کار از لحاظ هنری، کارگردانی، نوشتار، انتقال مفاهیم، القاء و باور تماشاگر بر آن دو نوع دیگر ارجحیت دارد.

البته درست است که خطر بیشتری را قبول می کند اما از لحاظ اینکه که ما گوشه‌ای دیگر از زندگی و یک شخص تاریخی را بررسی و وارسی می‌کنیم ارجحیت دارد.

البته انتقاداتی هم ممکن به آن وارد شود که من اهمیت چندانی برای آن قائل نیستنم چون بالاخره آن کارگردان چیزی که دیده، سنجیده و به باور رسیده است را سعی می‌کند به مخاطب القا کند. پس از آن نیز نپذیرفتن یا پذیرفتنش ازسوی بازیگر براحتی معلوم می‌شود. تعدادی از افراد هستند که برای منتقدین فیلم می‌سازند و تعدادی هم هستند که برای مردم می‌سازند.

* به نکته خوبی رسیدیم. کم نیستند این نوع فیلمسازان که ممکن است برای دل خودشان یا نهایت منتقدان فیلم بسازند. فکر می‌کنم که ایده آل این است که به فکر مخاطب عام باشیم تا هر کس دیگر.

شما مطمئن باشید که هرچه یک کار به شناخت و دریافت تماشاگر نزدیکتر باشد آن کار موفق‌تر است و می‌تواند جای بیشتری را میان آنها باز کرده و بحث بیشتری را برانگیزد. آن تعداد کارهایی که صرفاً برای به به و چه چه منتقدین ساخته می‌شود به نظر من در همان حد خودش باقی می‌ماند و فراتر از آن نمی‌رود.

* من می‌خواهم وارد مصداق‌ها شوم و چه بهتر کارنامه خود شما را مرور کنیم. ما کارهای شاخصی مثل سریالهای "امام علی(ع)" و "مختارنامه" را داریم که بارها و بارها روی آنتن رفته‌اند. تر وتازه هستند. اگر در مقام قیاس باشد چه نظری بین اینها دارید.

من "امام علی(ع)" را بیشتر می‌پسندم. در مقام قیاس یک پلان برهوت "امام علی(ع)" را با تمام دکورهای حتی "مختارنامه" و دیگر آثار عوض نمی‌کنم. من به آقای میرباقری هم گفتم که یک پلان برهوت این سریال امام علی(ع) را از لحاظ دیالوگ عوض نمی‌کنم.

* در مورد خود فیلمسازی داوود میرباقری! بالاخره فیلمساز که کار خوب تحویل داده باشد نداریم. اگر هم به اجبار یا دلخواه دنبال قیاس کردن باشیم گویا باید آثار خود او را ارزیابی کرد.

داوود میرباقری بدون شک آدم باهوش و بزرگی است و من عقیده دارم هر فیلم تاریخی مرتبط به اسلام در ایران باید داوود میرباقری ناظر آن باشد تا آن کار بتواند در دل مردم جا باز کند.

وی بسیار شخصیت بزرگی است و ما در فیلمسازی و بخصوص سریالسازی مثل ایشان که بتواند آنقدر منسجم و درست کار کند را نداریم. در هر صورت فیلم تاریخی اصلاً کاری نیست که هر کسی بتواند به آن دست بزند همانطور که "مختارنامه" هم کار بسیار ارزشمندی است.

* به فیلم سینمایی "رستاخیز" برسیم. فیلمی که خیلی تلاش کرد کاری درباره عاشورا باشد. به هرحال خرج‌های زیادی دربرداشت و آدم بادغدغه ای هم پشت دوربینشن بود. ولی به هرحال انتقادهایی هم داشت. خود شما هم بازیگر فیلم بودید.

«رستاخیز» به این دلیل خوب است که تا به حال همه در کارهایشان مثل تعزیه‌ها مستقیم به سوی فاجعه کربلا رفته و حول و حوش آن را بررسی کردند اما وقتی یک نفر می‌آید و از دیدگاه یک شخص مؤتمن دیگر مثل "بکیر ابن حر" قصه‌اش را بنا می‌کند و از دیدگاه او فاجعه کربلا را می‌سازد جالب توجه است.

* فیلم‌هایی که اکثرا در مورد عاشورا ساخته می‌شود، خیلی به درون واقعه عاشورا وارد نشده‌اند!

یک مثال در این رابطه برای شما می‌زنم. خطبه هایی که امام حسین(ع) می‌خواند برای یک عده آدم بی‌سواد، جاهل و پرت از اسلام نیست بلکه همه آنها اهل نماز و روزه‌اند و همه آنها قرآن را از حفظ هستند بنابراین خطبه‌های آن حضرت برای چنین آدم‌هایی است و الا اگر حضرت برای یک عده آدم بی‌سواد، جاهل و نادان این خطبه‌ها را می‌خواند، ارزشی نداشت.

تمام ارزش این خطبه ها در این نهفته است کسانی که در مقابل این خطبه‌ها قرار می‌گیرند، اسلام را می‌شناسند. والسلام!

* این نوع فیلمها را از دریچه مخاطب هم ببینیم. مردم ما نیازمند به تولید فیلم‌هایی با محوریت عاشورا هستند و در این شکی نیست. به هرحال به عقایدشان برمی‌گردد که به نظرم شما هم برحسب تجربه به آن اعتقاد دارید.

مردم کنجکاو هستند. شخصیت‌هایی که در آن زمان به وجود آورنده این فاجعه عظیم است احتیاج به کنکاش و تحقیق بیشتری دارند یعنی اگر شما امروز یک کار در این رابطه بسازید قطعاً فردا شخص دیگری با تحقیق دیگر گونه کار دیگری خواهد کرد و بعد از به وجود آمدن کار او باز شخص دیگری با تحقیقی دیگرگونه کاردیگری خواهد ساخت چرا که مردم بنا به شیعی بودنشان و همچنین به دلیل اینکه به این خانواده و به این اولیاء محبت و جانثاری بیشتری دارند می‌خواهند این جان نثاری مدلل شود.

* اما آیا توانسته‌ایم و بهتر است بگویم فیلمسازان ما توانسته‌اند که حق مطلب را در رابطه با این واقعه ادا کنند؟

کسی که به سمت تولید فیلم مذهبی می رود، روی لبه تیغ راه می‌رود؛ کوچکترین لغزش چه جهت راست و چه جهت چپ موجب می شود که پای خود فیلمساز خراشیده شود. زیرا مردم جامعه ما مردم دیروز و پریروز نیستند بلکه آنها تقریباً تاریخ اسلام را می‌دانند و فاجعه عاشورا می‌شناسند.

تقریباً اشخاصی که در این فاجعه دست داشتند را با نامشان می شناسند می‌دانند. شخصیتی مثل زهیر ابن قین یا یک شخصیتی مثل حر، و خیلی‌های دیگر ویژگی های خود را دارند. زهیر و به خاطر زنش به سمت اردو راه می افتد و یا چگونه است حر در حالی که باید آب را ببندد با امام بیعت می‌کند.

این افراد و این مصائب اصلا صدر آن فاجعه ساده نیستند و در آن مقطع هر کدام از انها خودش یک داستان دارد. مثلا مسلم برای خود یک قصه جدا دارد اما ما هیچ وقت نتوانستیم به این ها بپبردازیم و طرفشان هم نرفته ایم حال آنکه این مسائل در بزرگی آن حضرت نقشی عظیم دارند.

* در روایت هم این مشکل وجود دارد. گاها از سر این عدم روایت درست و حسابی توسط فیلمساز، مخاطبان پس می‌زنند با اینکه اصل ماجرا را دوست دارند .

ما ایرانی‌ها قصه و روایت را خیلی دوست داریم. ایرانی ها از کاری که قصه گو نباشد و صرفاً یک کار تراژدی و درامی که یک مقطع از زندگی را گرفته باشد و از آن تصویر بسازد زیاد استقبال نمی‌کنند

بنابراین چون ما انس و الفت و علاقه خاصی نسبت به قصه داریم باید کارهای ما داستان داشته باشد. برای مثال چگونگی بیعت مسلم با امام حسین(ع) و یا چگونگی قاصد و امین شدنش و گذشتن از دو فرزندش خیلی خیلی عجیب است و خیلی از افراد دیگری که در کربلا نقش داشتند که تقریباً نزدیک به صد و اندی آدم هست که هر کدام از آنها چگونگی پیوستنشان و چگونگی پشت کردن به ابن زیاد و یزید و... قصه‌های متفاوتی دارد ولی ما یک گذشته، یک حال و یک آینده داریم؛ اینجا این سوال پیش می آید که چرا فیلم‌های مربوط به زمان حال و بازیگرانی که زمان حال را بازی می‌کنند آنقدر ملموس است و مردم به دیدن آن می‌روند و فروش میلیاردی نیز دارد؟!

دلیلش این است که این فیلمها مثلا لباس و کلامش برای زمان خودشان است به همین دلیل براحتی با آن ارتباط برقرار می‌کنند؛ می‌خندند و متأثر می‌شوند.

البته یک کار تاریخی خیلی سخت می تواند مردم را به این نقطه برساند گذشته از آن مردم ما سهل و آسان پسند شده اند.

از سوی دیگر نیز ما نگاه کردن به کارهای چیپ و کم ارزش را به آنها یاد داده ایم و این یک واقعیت است که ما سلیقه مردم را پایین آوردیم.

* دلیلش چیست؟ اگر بخواهید در پایان بعنوان ضعف کارها از آن نام ببرید.

این مسئله دو علت بیشتر ندارد یکی سانسور و یکی خودسانسوری؛ درحقیقت خودسانسوری مرگ یک نویسنده، کارگردان، تهیه کننده، فیلمبردار، نقاش، مجسمه ساز و موسیقی‌دان است. خودسانسوری بلایی است که متأسفانه ما به آن دچار شده‌ایم.

قطعاً یک نویسنده که شعور بیشتر و یک فیلمساز که درایت بیشتری دارد چرا باید کاری کند که بعد برود در بایگانی؟

مثل این است که من بگویم وقتی سانسور هست من دیگر بازی نمی‌کنم در صورتی که من باید کار کنم چون کار و حرفه من این است اما من ولی خیلی دیدم که آدم‌ها خودشان، خودشان را سانسور می‌کنند.

من همیشه به شاگردهایم و به آنهایی که می‌آیند پیش من می‌گویم بنویسید حداکثرش می‌گویند پاره بریز دور و یکی دیگر می‌نویسید. پس باید ساخت نه اینکه دچار خودسانسوری بیخود شویم.

** گفتگو از: علیرضا ملوندی و محسن غلامی(قلعه‌سیدی)

ارسال نظر: