عبدخدایی: تبرئه شاه ممکن نیست؛ پهلوی و وابستگانش غرق در فساد بودند

کدخبر: 977621

دبیرکل جمعیت فدائیان اسلام در گفتگوی تفصیلی با «نسیم» تصریح کرد: سلطنت یعنی فساد/ پهلوی اگر در راستای توسعه هم کاری کرد، چون با رای مردم انتخاب نشد مشروعیت نداشت/ ایران زمان شاه با تکیه بر آمریکا قدرت منطقه بود، امروز به اتکاء ملت

محمدمهدی عبدخدایی متولد اردیبهشت‌ماه ۱۳۱۵ در مشهد و از مبارزین مذهبی سیاسی دوران طاغوت است. وی از اعضای فدائیان اسلام و نزدیکان شهید نواب صفوی محسوب می شود که در دوران قبل از انقلاب توانسته حرکت‌های موثری را در جریان مبارزه با نظام ستم‌شاهی به سرانجام برساند.

در ایام دهه مبارک فجر انقلاب اسلامی به پای سخنان این پیرمبارزه با طاغوت نشستیم و دوران 70 ساله مبارزاتی او را با تاکید بر برهه های حساس مبازره جریان مسلمان شیعی مورد بررسی قرار دادیم. گفتگوی زیر مشروح سخنان محمدمهدی عبدخدایی عضو ارشد جمعیت فدائیان اسلام است.

* «نسیم» : شما بازمانده گروه فداییان اسلام هستید. اگر بخواهید باز تعریفی از حرکت فدائیان اسلام قبل از انقلاب اسلامی در دوران طاغوت داشته باشید، چه شرحی بر شرایط زمانی و نحو عمل فدائیان اسلام خواهید داشت؟

عبدخدایی: شروع حرکت فدائیان اسلام در تاریخ به سال 1324 در موقعی که کشور اشغال شده بود بازمی‌گردد، اشغال کشور منجر به پدید آمدن احزاب گوناگون و اعتقادات گوناگون بوجود آمده بود، بازماندگان حکومت رضاخانی حتی روشنفکرانشان سه جهت را می‌پیمودند؛ "عده‌ای خدا ستیز بودند، گروهی دین ستیز بودند و گروهی مذهب ستیز " اصولا آن موقع جمع روشنفکری دنیا به‌گونه‌ای بود که خدا ستیزی حاکم بود ، کمونیسم و نظریه‌شان روشنفکران را در بر گرفته بود و در ایران نیزن نماینده آنها یعنی حزب توده حضور داشت. در واقع می‌توان گفت بعد از مشروطیت قوی‌ترین حزبی که در کشور به وجود آمد حزب توده است، نشریات حزب توده نوشته‌های تاریخی شوروی، نوشته‌های مارکس، دفترچه‌های لنین، همه این‌ها سندی بر خداستیزی این گروه است.

دسته دوم لائیک‌ها و سکولارها بودند این ها دین ستیز بودند. اعتقادات آنها با رضاخان همسان بود، اما از نظر اداره حکومت معتقد به دیکتاتوری رضاخان نبودند، اینها در حزب ایران و در اینجور جاها جمع شده بودند. گروه سوم مذهب شیعه ستیز بودند که نمادش در احمد کسروی کاملأ مشهود است، این فرد شیعه ستیز است. پس در واقع می‌توان گفت فضای ایران را خدا ستیزی، دین ستیزی و تشیع ستیزی فراگرفته بود، در این زمان کتابهای کسروی به دست شهید نواب می رسد و نواب این کتاب ها را به علما نشان می دهد. در این شرایط همه مراجع متفقاً می‌گویند احمد کسری مهدور الدم است.

پس از ورود کسروی به ایران، نواب صفوی وی را در چهارراه حشمت الدوله تهران مضروب می‌کند که البته کسروی به بیمارستان منتقل شده و سرپایی معالجه می‌شود و برای نواب صفوی هم 13 هزار تومان قرار وثیقه صادر می‌شود که بازاریان آن را پرداخت می کنند و نواب آزاد می شود، متعاقب این قضیه، نواب احمد کسروی را در دادگستری می کشد که اینجا نقطه عطف به وجود آمدن فدائیان اسلام می شود، در واقع می‌توان بر این اعتقاد بود که کسروی و سلمان رشد با هم فرقی نمی‌کردند ، امام پیروز، سلمان رشدی را مهدور الدم می‌دانست و کسروی را مراجع مهدور الدم می‌دانستند و این حرکت ها همه مذهبی است. این جریان که تمام می شود جریان دومی به وجود می آید با این سوال که آیا مذهب شیعه می توانتد حکومت داشته باشد و حکومت تشکیل دهد؟

** قطعاً جریان حکومت اسلامی را فدائیان اسلام به وجود آورد

از اولین کسانی که در سال‌های 1326 الی 1329 درخواست حکومت اسلامی می‌کنند نواب صفوی بود، در این زمان جریان حکومت اسلامی به وجود می آید، حوزه‌های علمی به خاطر صدماتی که در دوره رضاخان و مشروطیت و بعد از مشروطیت دیده بودند باورشان نمی‌شد که یک روز حکومت اسلامی برپا شود، " یک روز من به مرحوم واحدی گفتم که کمونیست‌ها خیلی زیاد هستند گفت آنها کمونیست را از مسکو بیاورند در اینجا اجرا کنند بعد ما 90 درصدمان مسلمان ایت و نمی‌توانیم حکومت اسلامی به وجود بیاوریم؟ بله ما میتوانیم "

قطعاً جریان حکومت اسلامی را فدائیان اسلام به وجود آورد آمام آن وقت مدرس خوب حوزه بود یک ایدوئولوژیست یعنی از کسانی که برای این جریان حکومت اسلامی برنامه داشت ور در واقع باید گفت ولایت فقیه برنامه حکومت اسلامی است ، امام یک متفکر یک مجتهد یک ایدوئولوک در حوزه است و چون به ولایت فقیه معتقد است و فقیه را آیت الله بروجردی میداند ساکت است و نظریه پردازی می کند.

در سال 1334 نواب صفوی اعدام می‌شود در این زمان ایران یک تکانی می‌خورد حوزه علمیه هم تکان می‌خورد، قبل از آن در ایران "حزب توده" سوسیالیستی را مطرح می‌کند که مخالف سلطنت است، و "حزب ایران" دموکراسی را مطرح کند که مخالف سلطنت است، البته باید گفت شاه سال 24 با شاه سال 33 تفاوت می‌کند ، شاه سال 24 در سوئیس تحصیل کرده به نوعی به آزادی‌ها معتقد است اما شاه سال 33 دیکتاتور است و خیلی متفاوت است و افکارش تغییر کرده است.

** پس از رحلت آیت الله بروجردی امام خمینی به عنوان یک نظریه پرداز بزرگ جلوه می‌کند

* «نسیم»: نقش نواب در ایجاد جریان حکومت اسلامی چه بود؟

عبد خدایی: نواب صفوی جریان حکومت اسلامی را در میان مردم مطرح می کند ، اگر چه بسیاری از روحانیون می‌گفتند حکومت کریمه ما حکومت امام زمان(عج) است اما نواب صفوی این مساله را مطرح می کند. اما نظریه پردازی و ایدوئولوژی و شکل دادن و چارت ساختن آن را یک مرجع تقلید باید انجام دهد، به همین جهت می‌بینیم که امام خمینی(ص) به محض رحلت آیت الله بروجردی به عنوان یک نظریه پرداز بزرگ جلوه می‌کند، این‌گونه می‌توان تعبیر کرد که جریان حکومت اسلامی با یک لامپ 100 به وجود آمد و نظریه پردازی امام با یک پرژکتور به وجود آمد چون عالم و مرجع تقلید بود.

"من سال 43 از زندان آزاد شدم شهید عراقی آمد دیدنم گفت مهدی وضع عوض شده حالا دیگر تنها نیستیم یک مرجع تقلید به اسم حاج آقا روح الله آمده از ما حمایت می کند. باید دنبال کار برویم گفتم مهدی جان من سه تا شلاق بخورم همه تان را معرفی می‌کنم من 10 سال زندان بودم شکنجه هم زیاد کشیدم حالا هم طاقت ندارم حالا می‌خواهم رکوع و سجود کنم و زن بگیرم" ، امام به عنوان یک نظریه پرداز بزرگ که تمام نظریات غربی و شرقی را تحت الشعاع قرار داد در این گوشه از دنیا پیدا شده که در هیچ جای دنیا انقلاب دینی مفهومی نداشت. تمام اکثر روشنفکران دنیا می‌گفتند مذهب عامل و نماد ارتجاع است و نمی‌تواند انقلاب کند ولی با نظریه امام انقلاب شد امروز ما می‌بینیم وقتی که انقلاب کبیر فرانسه را می‌خوانیم می‌بینیم که "روسو" با کتاب قرارداد اجتماعی‌اش نظریه انقلاب کبیر فرانسه را داده و امروزه می‌گویند که انقلاب کبیر فرانسه پدرش روسو است در حالی که وقتی انقلاب به وجود آمده "روسو" نبوده چون نظریه داده امام اگر انقلاب هم پیروز نمی‌شد نظریه‌پردازی‌اش جایی نمی‌رفت و اگر امروز انقلاب می‌شد بعد از 20 سال که امام از دنیا رفته می‌گفتند که نظریه انقلاب اسلامی را امام داده است.

درست در زمانی که احمد کسروی باید با اشغال کشور مخالفت کند، همه مقالاتی که می‌نویسد بر علیه اسلام بود و هیچ حرفی در دفاع از ایران در برابر اشغال نزد، و برنامه ثابت کتاب سوزان دارد. به عنوان مثال: "اسم مفاتیح را گذاشته مفاتیح الجنون ، حافظ را یک آدمی معرفی می‌کند که انحراف جنسی دارد و سعدی را یک آدمی معرفی می‌کند که انحراف جنسی دارد. در حالی که حافظ و سعدی مفاخر ملی ما هستند" به همحض پیدا شدن کسروی مسیر مرحوم نواب صفوی بر می‌گردد به سیاست و دین ، همان حرفی که مدرس گفته؛ سیاست ما عین دیانت ما است . نواب می‌رود با آیت الله کاشانی همکاری می‌کند و حتی در انتخابات دوره شانزدهم دخالت می‌کند.

بعد از شهریور 20 جریان حکومت اسلامی را نواب صفوی مطرح کرد اما نظریه پرداز حکومت اسلامی حضرت امام (ره) بود. ما در تاریخ یک جریان ساز داریم، یک نظریه پرداز داریم و یک متخصص؛ که در همه امور هم هست، در انقلاب هم جریان ساز داریم وهم نظریه پرداز و انقلابی داریم امام هم انقلابی بود و هم نظریه پرداز بود نواب جریان حکومت اسلامی را به وجود آورد و به مردم گفت که ما می‌توانیم حکومت اسلامی داشته باشیم آن‌هم در زمانی که جبهه ملی می‌گفت من لائیکم.

** ملی گرایان به اسلام سیلی زدند

به صورت سمبلیک بگویم، مرحوم آیت الله طالقانی ظلم ستیز بزرگی بود بر سر قبر دکتر مصدق در 14 اسفند سال 57 می‌گوید: « در زندان قصر به ملاقات نواب صفوی رفتم تا اختلافات صفوی و مصدق را از بین ببرم ، نواب صفوی گفت: مصدق به من قول داد که احکام اسلامی را اجرا کند، اجرا کند ما هم مخالفت نمی کنیم، اما اگر اجرا نمی کنند حداقل برادرانم را آزاد کنند." رفتم به دکتر مصدق گفتم که نواب این طور گفته است، دکتر مصدق هم گفت: من آخرین این حکومت نیستم، بگویید حکومت اسلامی را بگذارند برای ئقت دیگر، اما این را باید گفت که اینها با دکتر مصدق همکاری کردند تا مصدق روی کار بیاید و حکومت را حکموت اسلامی اعلام کند. به همین جهت امام می‌گوید اسلام از ملی گرایان سیلی خورده است، اینها خلاف قول و نظری که داده بودند رفتار کردند، مصدق حکومت اسلامی را به وجود نیاورد حتی اعلام هم نکرد. مرحوم آیت الله کاشانی را ضد ارزش کرد. برای همین امام می گوید وقتی من دیدم که اینها یک سگ را عمامه گذاشته اند و شعار میدهند، من گفتم اینها ضد دین هستند. » اینها با دین مخالفت می کردند.

** روحانیون به وجود آورده انقلاب بودند / از اواخر قاجار تمرکز مردم بر مرجعیت و روحانیت بود

*«نسیم»: در شرایط کنونی برخی به دنبال تطهیر کردن چهره‌های ضد اسلامی و حتی ضد ملی قبل از انقلاب هستند و به دنبال اینکه بعضی از چهره‌ها و کارهایشان را زنده کنند ، و می گویند که روحانیت قبل از انقلاب کاره ای نبود و انقلابیون کسانی دیگری بودند و روحانیون بر این موج سوار شدند، نظر شما چیست؟

عبد خدایی: روحانیون به وجود آورنده انقلاب بودند. بعد از تشکیل حکومت شیعه در حوزه‌های علمیه دو بحث به وجود آمد" اخباری و اصولی"، اخباری‌ها می‌گفتند که قرآن کلام خدا است و ما نمی‌فهمیم و باید به اخبار مراجعه کنیم، اما اصولی‌ها می‌گفتند عقل حاکم است خدا قرآن را فرستاده و ما عقل داریم و درک می کنیم، در زمان علامه وحید بهبهانی در اوایل قاجار و اواخر زندیه، اصولیون توانستند اخباریون را منزوی کنند و عقل حاکم شد در واقع عقل یکی از اصول چهارگانه استنباط شد. "عقل، قرآن، سنت، اجماع " ، بعد از این در روحانیت تحولی به وجود آمد اولاً، روحانیت تخصصی شد و هر کسی که می‌خواست روحانی شود باید درس می‌خواند و دوم اینکه مرجعیت متمرکز شد به همین جهت می‌بینیم وقتی میرزای شیرازی فتوای تحریم تنباکو را می‌دهد چون همه از وی حمایت می‌کنند تمام ایران را تنباکو را کنار می‌گذارند چون تمرکز مرجعیت در میرزای شیرازی بود.

باید دقیق بررسی کرد چرا ایران تنها کشوری است که در آن انقلاب دینی شده و بعد هم پا برجا مانده و اینکه چرا ایران تنها کشوری است که در منطقه مستعمره نشده؟ هند با 400 میلیون جمعیت؛ همینطور عربستان ، عراق همه مستعمره شدند! اما ایران در سایه مرجعیت تشیع مستعمره نشد، چون شیعه معتقد است اجتهاد همیشه هست، در برادران اهل سنت اجتهاد منحصر به چهار نفر است "ابوحنیفه، امام شافعی، محمد ابن حنبل و احمد بن مالک"؛ به همین جهت میرزای شیرازی می تواند فتوای تحریم تنباکو را بدهد، چون اجتهاد هست، روحانیون با اجتهادشان با آگاهی‌شان انقلاب به وجود آوردند.

در اینجا باید یادی از مرجع بزرگ تقلید شیعه بکنم. آیت الله العظمی بروجردی سال 24 در قم نقش عجیبی در بیداری مردم داشت، بعد از استقرار در قم ایشان در محرم و صفر و ماه رمضان طلبه‌های آگاه به شهرستان‌ها فرستاد تا منبر بروند، حوزه را متحول می کند، آن حوزه حوزه 200 سال پیشش نیست، اکنون حوزه به منابع اصلی فلسفه غرب دست پیدا کرده و خیلی‌ها زبان خارجه خواندند و منابع اصلی را پیدا کردند و خوب نقل می‌کنند و اصول فلسفه را خوب نقل می‌کنند و در ادامه می بینیم که حوزه مطهری تحویل می‌دهد جوادی آملی تحویل می‌دهد؛ عالمانی آگاه به فلسفه تحویل می‌دهد.

از نظر علمی مرحوم شریعتی به قوزک پای مطهری و علامه طباطبایی نمی‌رسد، علامه طباطبایی اینجا فیلسوف و شریعتی متفکر است، فیلسوف نظریه پرداز است، امام نظریه پرداز انقلاب است و علامه طباطبایی نظریه پرداز فلسفه است. بوعلی سینا، دکارت و ... نظریه پرداز فلسفه است.

*«نسیم» : اما آیا فقط نظریه پردازی برای انقلاب کافی است؟ خیلی ها می گویند ما شاه را بیرون کردیم نه روحانیت!

عبدخدایی: من روز 15 خرداد تنها زندانی مذهبی زندان بودم. آن رزوها مهندس نادر شروینی هم در زندان بود و در زندان مارکسیسم درس می‌داد؛ من هم در کلاسش شرکت کردم که البته من را از کلاس بیرون کرد.

یک روز در حیاط زندان نشسته بودم که شروینی آمد حیاط با لحن بدی گفت: آقای عبدخدایی این حاج آقا روح الله کیست؟ گفتم: از چه نظر ؟ از نظر فضل، اجتماعی، شخصیت و...

گفت: از نظر فضل، که من گفتم: انسان وارسته‌ای است

گفت: نکند گوشه قبایش وابسته به امپریالیسم باشد؟

گفتم چرا توهین می کنی آقای شروینی، اصلا چرا این مساله را اینطور می گویی؟

شروینی گفت: " برای اینکه مذهب نماد ارتجاع است، رادیو مسکو گفت فئودال‌ها با روحانیون هماهنگ شدند و نظریات شاه جوان را زیر سئوال بردند و تهران اینجوری است "

گفت: خوب شما طوطی صفت هستید دیگر، هرچه مسکو بگوید شما هم آن را می گوید.

این‌ها اصلاً به انقلاب مذهبی معتقد نبودند مذهب را عامل ارتجال می‌دانستند و می‌گفتند خدا و دین پندار آدمی است و دین شلاقی است که به وسیله ثروتمندان بر گرده فقیران می‌نشید. به همین جهت شاه می‌گفت ارتجاع سرخ و ارتجاع سیاه با هم یکی شدند یعنی توده‌ای با روحانیون ، در حالی که اینگونه نبود.

روحانیت در مردم نفوذ داشتند. مردم ایران اصولاً مذهبی بودند آن موقع که زرتشتی بودند زرتشتی خوب بودند، دانشگاه‌ها ابتدا سوسیالیسم و توده‌ای بودند اما دنبال شخصیتی می‌گشتند که از زبان دین با سلطنت مخالفت کند و این زبان دین را امام آورده بود، دانشگاه سال 24 و دانشگاه سال 44 را نگاه کنید، اولین کاری که روحانیت انجام داد تاسیس مدرسه برای حذهبی ها بود. دبیرستان علوی را روحانیت تأسیس کرد که الان نیز بیشتر مسئولین بعد از انقلاب فارغ التحصیل علوی هستند، آقای علامه کرباسچیان اگر چه خودش معتقد بود که دین از سیاست جدا است و باید الآن دانشجو و دانش‌آموز را بگذاریم وارد سیاست شوند اما خودش آدم‌هایی تربیت کرد که بعدها در انقلاب مسئول شدند چون اینها به دانشگاه که وارد می‌شدند مرزها باز می شد و وارد سیاست می‌شدند، دبیرستان علوی 99 درصد قبولی در کنکور میداد، حتی آنهایی که معتقد به دین نبودند بچه‌هایشان را می‌فرستان دبیرستان علوی که البته دبیرستان علوی قبول نمی کرد، اینها رفتند دانشگاه و فضای دانشگاه را عوض کردند.

* «نسیم»: در واقع معتقدید که مذهبیون هم رفتند دانشگاه و فضای دانشگاه آن ها را عوض می کرد؟

عبدخدایی: فضای سیاسی دانشگاه باعث تغییر در اعتقادات نمی‌شد، اینها تغییر مرکردند اما پایه های اعتقادی آنها مذهبی بود، مثلاً در سال 56 و 57 شاه سعی می‌کند گوگوش را بیاورد دانشگاه بخواند یا وقتی در نهارخوری دانشگاه صدایش را پخش می‌کردند بشقاب‌ بودکه به سمت بلندگو پرت می‌شد. این از آن جهت بود که فضای دانشگاه مذهبی شده بود، بچه دانشجویی که در سال 24 کمونیست بوده امروز خطبه‌های امام حسین(ع) را برای مبارزه با دولت می‌خواند.

یک روز پسرم آمد و گفت فرح سخنرانی کرده گفته "بچه‌هایی که ما تربیت کردیم رفتند جبهه آن حماسه‌ها را آفریدند بچه‌هایی که شما تربیت کردید چه شدند" گفتم که فرح ما را تربیت نکرد، ما یک دیوار بتونی در زمان شاه بین خودمان و فرح به وجود آوردیم؛ مدرسه درست کردیم و جوان‌ها را وادار می‌کردیم به مسجد بروند به حسینیه بروند صحبت کنند، به محض اینکه ما وارد دانشگاه‌ها شدیم در دانشگاه‌ها اکثریت پیدا کردیم ، همه کمونیست‌ها از اعضای جبهه ملی و نهضت آزادی شدند اقلیت و بچه مذهبی‌ها شدند اکثریت؛ به همین جهت می‌بینید روحانیون می‌روند در دانشگاه متحصن می‌شوند که حتی مقام معظم رهبری و آقای هاشمی از متحصنین دانشگاه است، دانشگاهی که امام ساخت از انقلاب حمایت کرد!

ذات این دانشجو مذهبی بود پس به دنبال شخصیتی می‌گشت که از زبان مذهب مخالفت خودش را با رژیم سلطنت اعلام کند و این امام بود که اینطور سخن گفت. از این رو نمی‌توان گفت دانشگاه بعد از 15 خرداد با سال 24 یکی است.

** به نظر من وحدت ملی که امام در ایران به وجود آورد کمتر از پیروزی در جنگ نیست

* «نسیم» : شما گفتید امام هم تا وقتی که به نتیجه نرسید که مردم یک دست هستند، نگفت شاه باید برود....

عبدخدایی: در ایران سلطنت با سبقه 2500 ساله به نوعی مظهر وحدت ملی بود هم کرد، هم لر، هم ترکمن، هم بلوچ سلطنت را قبول داشتند، اینکه امام آن روز سال 42 نفرمود شاه برود به خاطر اینکه شاه مظهر وحدت ملی بود بر خلاف آن چیزی که می‌گویند در سال 32 باید جمهوری اعلام می‌کردند، اگر سال 32 اعلام جمهوری می‌کردند چون ما کشور کثیر المله بودیم و هستیم، امام تا زمانی که احساس نکرد این سلطنت با یک تلنگر می‌رود نگفت شاه برود، اما در سال 57 بر این اعتقاد ایستاد که شاه باید برود چون توانسته از سال 42 تا 57 با نوار و اعلامیه‌ چهره کریه سلطنت را نشان بدهد و بگوید که هیچ سلطنتی در اسلام نیست.

امام دقیقأ از روی کتاب علامه محمد حسین میلانی حرکت کرد. چرا از سال 42 تا 57 گفت بشینید. چون در سال 42 با 5 تانک مصدق را ساقط کردند و هیچ جریانی اتفاق نیفتاد و با توجه به همین امر هم فرح در مصاحبه ای می گوید ما میرویم و مدتی بعد برمیگردیم.

با توجه به این مساله امام حرکت بزرگی را رقم زد. در زمان انقلاب عز الدین حسینی از کردستان شیخ شبیر از خوزستان ناصر قشقایی از شیراز ، بچه‌های نظر خان از بلوچستان حرکت کردند و همه می‌خواستند انقلاب را در انحصار خودشان قرار بدهند اما امام با آگاهی و عالمانه همه اینهایی که می‌خواستند ایران را پارچه پارچه کنند را جلویشان را گرفت به نظر من وحدت ملی که امام در ایران به وجود آورد کمتر از پیروزی در جنگ نیست شما فکر می‌کنید اگر کردستان یا خوزستان یک رئیس جمهور داشت سر مرزها با هم دعوا نداشتند.

* «نسیم»: عده ای مطرح می کنند که شرایط اواخر حکومت شاه به نوعی از نظر اقتصادی رو به بهبود بود و اقتدار شاه در عرصه بین المللی با بالا بردن قیمت نفت افزایش یافت و ما رشد مثبت در اقتصاد داشتیم؟ چه شد که در این شرایط امام موفق به بیرون راندن شاه شد؟

عبدخدایی: جمعیت ما در آن زمان 30 میلیون بوده، شش میلیون بشکه نفت به قیمت 8 دلار صادر می‌کردیم، ولی یک تن گندم 16 دلارآن زمان امروز 400 دلار است. تورم دلار و قیمت دلار ارزش خرید فرق کرده است، یعنی اگر 26 میلیارد و 200 میلیون دلار در سال 56 ارز وارد کشور شده امروز باید 500 میلیارد دلار وارد شود برای 30 میلیون جمعیت!

امروز 750 هزار بشکه نفت صادر می‌کنیم برای 80 میلیون جمعیت، مصرف سرانه هر فرد دو برابر و نیم زمان شاه شده یعنی جمعیت ایران اگر زمان شاه الآن با مقایسه با امروز 200 میلیون شده بود می‌توانستیم اداره کنیم؟

باید با آمار حرف زد، چرا همینجوری بخواهیم شاه را تبرئه کنیم چرا همینجوری به انقلاب لطمه بزنیم؟ من معتقدم بعد از اینکه جنگ تمام شده چقدر جاده سازی شده چقدر شهرها نو شده، تهران روزی که شاه رفته 4 میلیون جمعیت داشته الآن 18 میلیون روز و 13 میلیون شب جمعیت دارد چقدر ساختمان ساخته شده، تلفن در تهران در زمان شاه در جاده کرج صد هزار تومان بوده، سکه صد تومان بوده هزار سکه می‌دادی یک تلفن می‌گرفتی امروز تلفن پنجاه هزار تومان است یعنی یک بیستم قیمت یک سکه هست.

** در زمان شاه با 30 میلیون جمعیت چند ساعت خاموشی داشتیم، امروز با 80 میلیون جمعیت خاموشی نداریم

«نسیم»: در عرصه معیشتی برخی در معتقدند که زمان شاه خیلی بهتر بوده به عنوان مثال از یک سری خطوط راه آهنی که کشیده شده یاد می‌کنند و ....

عبدخدایی: راه‌آهنی که رضا شاه ساخت راه آهن جنگی بوده بندرشاه به بندر ترکمن، راه آهن امروز با راه آهن آن زمان فرق می‌کند. 260 میلیون دلار رضا خان خرج راه آهن کرده و متفقین از آن استفاده کرده تمام نفت ما در جنگ بین المللی دوم در تانکرهای راه آهن زده شده به پشت جبهه شوروی رفت، در زمان شاه سه ساعت چهار ساعت خاموشی داشتیم با سی میلیون جمعیت با هشتاد میلیون جمعیت الآن خاموشی نداریم کسانی که الان دم از این می‌زنند که آن زمان بهتر بوده چیزی را ندیدند، آن موقع را در زمان شاه با سی میلیون جمعیت پرتقال از اردن و از مصر می‌آوردیم سیب از لبنان می‌آوردیم ، امروز 80 میلیون جمعیت را میوه می‌دهیم، قبل از اصلاحات ارضی 7 میلیون تن تولید گندم داشتیم بعد از اصلاحات شد 4 میلیون تن امروز تولید گندم را نگاه کنید جمعیت دو برابر و نیم شده درآمد کشور کم شده است.

اما با این حال "خبرنگار نیویورک تایمز مدتی پیش می‌نویسد که رفتم به خیابان جمهوری دیدم همه چیز هست و هیچ نشانی از تحریم نیست" به نظر من از نظر اقتصادی کشور خوب اداره شد البته می‌توانستند بهتر اداره کنند اما اگر به طور نسبی حساب کنیم خیلی بهتر از زمان شاه اداره کردند و اصلاً قابل مقایسه نیست.

*«نسیم»: از فساد‌های مختلفی که در دوران پهلوی وجود داشت بفرمایید، چقدر وجود این فسادها اعم از فسادهای مالی و اخلاقی تا چه اندازه در ایجاد حرکت‌ها تأثیر گذار بود؟

عبد خدایی: رضا شاه یک سوم بودجه کشور را در عرض 14 سال خرج ارتش کرد اما همین ارتش دو ساعت در مقابل نیروهای متفقین مقاومت نکردند این مثال معروف است "یک سربازی شکایت کرد که به ما غذای نمی‌دهند رضا شاه یک برف گلوله کرد داد دست بغل دستی‌اش گفت تو بده به آن و تو بده به آن تا شد یک گلوله کوچک بعد گفت این پول را ما می دهیم تا به شما برسد اینقدر کم می شود. لذا اگر فساد نبود این مثال را نمی‌زدند" زمان شاه مهدوی وزیر بازرگانی چند کشتی شکر را در دریا فروخت، نمی‌گفتند دیکتاتوری بود، امروز می‌گویند خاوری آنقدر خورده بابک زنجانی اینقدر خورد، وکلای مجلس می‌گویند، این آزادی که بعد از انقلاب برای آگاه کردن مردم از دزدی از ارتشا از همه اینها به وجود آمده قبل از انقلاب نبود.

** تمام وابستگاه خانواده پهلوی فساد داشتند/ سلطنت یعنی فساد

* «نسیم»: آیا اصلا این فسادها فقط در خود خاندان پهلوی بود؟

عبدخدایی: تمام وابستگاه خانواده پهلوی این فساد را داشتند چه فساد فحشا و چه فساد مالی داشتند، تمام زمین‌ها به نام اشرف پهلوی بود، به نام شاپور غلامرضا بود به نام غلامرضا پهلوی بود، همه وابستگان به شاه مثلاً آقای "ثابت پاسار" از خاندان پهلوی نبود، "هژبر یزدانی" از خاندان پهلوی نبود "سرلشکر مقدم" خاندان پهلوی نبود ولی هر کدام به خاندان پهلوی نزدیک می‌شدند غارت می‌کردند من گاهی سئوال می‌کردم که رضا خان وقتی تهران را گرفت هیچی ملک نداشت اما وقتی از ایران می‌رفت نزدیک به 45 هزار سند منگوله دار با خود برد، 70 صندوق عتیقه و پول همراهش بوده و معلوم نشد که 70 صندوق کجا رفته است.

سلطنت مظهر فئودالیسم است از فئودال‌ها به وجود آمده حتی کوروش، من یک شب با آقای صادق زیباکلام در رادیو بحث داشتیم گفتم مشروعیت حکومت سر چیست ایشان گفت مشروعیت حکومت رأی مردم است گفتم رضا خان با رأی مردم آمد روی کار یا با قدرت نظامی و اگر کودتا نمی‌کرد می‌آمد روی کار؟ هزار جور خدمت هم داشته باشد چون مشروعیت نداشت حکومتش غلط است نه رضا خان نه محمدرضا هیچ کدام مشروعیت نداشته حتی حکومت کوروش هم مشروعیت نداشته چون دموکراسی نبوده اگر کوروش آدم خوبی بوده خودش آدم خوبی بوده اما مشروعیت حکومت را باید ببینیم در چیست اینکه امام می‌گوید میزان رأی مردم است چرا این حرف را می‌زند می‌گوید بالاترین قدرت قدرت مجلس است چون میزان حاکمیت و مشروعیت حاکمیت رأی مردم است نه رضا خان با رأی مردم روی کار آمده نه محمدرضا نه سلاطین قبلی به همین دلیل سلطنت مشروعیت نداشت.

** اولین کسانی که دور امام جمع شدند نزدیکان نواب صفوی بودند

*«نسیم»: فدائیان اسلام به عنوان جریان ساز این انقلاب اسلامی مطرح است، و روندی که طی شده در این خصوص یکی از نمودهای فدائیان اسلام است، در صحبت های شما مطرح شد بحث غیرت دینی بوده مثلا در قضیه کسروی، نمود غیرت دینی از دوره فدائیان اسلام به بعد را در این روندی که طی شده تا به حال را بفرمایید.

عبدخدایی: شاه فکر کرده در سال 34 با کشتن رهبران فدائیان اسلام قائله را تمام کرده مقام معظم رهبری مطلب خوبی دارد می‌گوید: روزی که نخست وزیر کشته شد ما طلبه بودیم دیدم که شیخ مجتبی گفت که امروز حال ندارم درس بدهم چون بچه سیدها را کشتند. سید نور الدین شیرازی در شیراز منبر می‌رود از علماء بزرگ است می‌گوید ای آزموده نا آزموده بچه سید می‌کشی؟ این باعث میشود حوزه تکان بخورد.

همسر امام می‌گوید: امام آمد به خانه عبایش را انداخت و با ناراحتی گفت که هر چه کردم که کاری کنم که مرجعیت پا در میان بگذارد که اینها را اعدام نکنند نشد، ببینید قم مشهد و همه حوزه ها نسبت به این شهادت اظهار انزجار کردند و من خودم در همین امسال رفتم قم با آیت الله جوادی آملی ملاقات کردم؛ گفت من هر وقت می‌روم وادی السلام سر قبر مادرم فاتحه می‌خوانم اول قبل نواب صفوی می‌روم؛ آقای مکارم شیرازی، گفت علت کشته شده نواب صفوی این بود که حکومت اسلامی می‌خواست؛ رفتم پیش آقای علوی گرگانی گفت چقدر سید پر شوری بود، آیت الله شیخ حسین نوری همدانی و ... همه این مراجع امروز از نواب صفوی حمایت می‌کنند.

من خودم رفتم پیش آیت الله سید صدر الدین صدر پدر امام موسی صدر در سال 1334 در تابستان، آیت الله صدر گفت قلبم ناراحت است به من دکتر گفته که از پله ها نیا پایین چون قلبم ناراحت است شما آمدید گفت قلبی که به خاطر دیدن مجاهدین اسلامی نمی‌خواهیم از ایشان پرسیدم وظیفه من چیست؟ گفت تا حالا با نواب صفوی بودی راهت درست است.

خوشبختانه امروز می‌بینیم که مقام معظم رهبری می‌گوید اولین نشئات انقلابی را در نواب صفوی دیدم،‌ آقای هاشمی می‌گوید: اولین مبارزین فدائیان اسلام بودند، آقای مشکینی می‌گوید: من هر وقت می‌خواستم گرم شوم می‌رفتم پیش نواب صفوی.

همه فکر می‌کردند که نواب صفوی کشته شد و تمام شد اما آن بچه‌هایی که نفس نواب صفوی به آنها خورده بود به دنبال شخصیت مثل او می گشتند، بهترین و عالیترین تبلور این قضیه را در وجود امام(ره) یافتند، چون امام به غیر مرجع تقلیدی نظریه پرداز هم بود، آقای هاشم امانی در مصاحبه‌ای می‌گوید: ما به دنبال یک مرجع می‌گشتیم که سخن از مبارزه با استکبار بزند این را در وجود امام(ره) پیدا کردیم.

اولین کسانی که دور امام جمع شدند چه روحانی و چه کاسب و پیشه ور و چه کارگر همه آنهایی هستند که با نواب صفوی سر و کار داشتند ، مهدی ارانی، هاشم امانی، نیک نژاد و ... اولین شخصیت‌های روحانی که دور امام را گرفتند مشکینی، آقای خامنه‌ای، هاشمی نژاد، طبسی و ... در حقیقت امام که خودش تنهایی نمی‌توانست، باید نفر و دست داشته باشد، یک مدیر خوب این است که از مدیران درست و کارکشته استفاده کند، مدیر انقلاب امام بوده است و دیدیم از چه کسانی استفاده کرد تا انقلاب را مدیریت کند.

** نامه رهبری به جوانان غربی نشأت گرفته از استکبار ستیزی ایشان است

* «نسیم» : در همین برهه خیلی اتفاقاتی هست که اگر بخواهیم به نوعی آنها را مرتبط کنیم با غیرت دینی تحرکات زیادی می‌بینیم، اخیرأ در جریان توهین به پیامبر اسلام را شاهد بودیم. رهبر انقلاب نامه ای نوشتند به جوانان غربی و آمریکایی اگر نواب بود با توجه به فشارهایی که به اسلام و جمعیت مسلمان وراد می کنند چه واکنشی نشان می‌داد؟

عبدخدایی: قطعأ همین واکنش مقام معظم رهبری را نشان می‌داد، غرب وقتی می‌خواست امام(ره) را به قول خودشان تحت انتقاد قرار بدهند گفته‌های نواب را با گفته‌های امام تطبیق می‌دهند و هیچ مانعی ندارد که مثل هم باشد درست است که امام(ره) مرجع و فیلسوف و نظریه پرداز است اما در روند مبارزه همان حرف‌ها زده می‌شود، اعتقاد به این که آمریکا استکبار جهانی است و این که آمریکا ظالم است یک تفکر است اینکه مقام معظم رهبری نامه می‌نویسد و جوانان اروپا را مورد خطاب قرار می‌دهد نشأت گرفته از مبارزه با استکبار است، لذا هر کسی بود همین نامه را می‌نوشت. هر کس در این راه حرکت می‌کرد همین را می‌نویسد، مثل اینکه ائمه معصومین ما به نسبت به 12 امام زمانشان فرق می‌کند ولی حرف‌ها یکی است. منتهی به نسبت زمان مبارزه می‌کنیم یعنی امام صادق(ع) همان مبارزه را کرده که امام حسین(ع) کرده هیچ فرقی نکرده چون همان افکار است منتهی زمان‌ها با هم متفاوت است .

** در زمان شاه به اتکا آمریکا قدرت منطقه بودیم امروز به اتکا ملت و توانایی خودمان / این چه استقلالی است که شاه می‌گوید من با نخست وزیری امینی مخالف بودم ولی سفیر آمریکا گفت امینی باید نخست وزیر باشد

* «نسیم» : فدائیان اسلام یکی از کارهایی که انجام داده بود مقابله با افرادی مثل رزم آرا بود، رزم آرا بود که گفته بود ایرانیان توانایی ساخت لول هنگ را هم ندارند، امروز هم بعد از قریب به 40 سالی که از انقلاب می گذرد می‌بینیم بعد که عده‌ای هستندکه مطرح می‌کنند ما حداکثر بتوانیم آبگوشت بزباش و قورمه سبزی صادر کنیم، نظر شما در مورد این مساله چیست؟

عبدخدایی: اینها شوخی می‌کنند 80 میلیون جمعیت را درنظر نمی‌گیرند، ما 80 میلیون جمعیت را با 35 سال تحریم داریم اداره می‌کنیم، مقام معظم رهبری حرف خوبی فرمودند که اقتصادی مقاومتی معنی‌اش این نیست که مردم را در فشار مالی بگذاریم بلکه چنان توسعه بدهیم که مردم هم آرامش داشته باشند و هم به خارجی وابسته نباشند، حضرت امیر می‌گویند: "ذلیل‌ترین اقوام جهان مردمی هستند که کوچه‌های شهرشان میدان تاخت و تاز بیگانگان قرار گیرد" شاه در خاطراتش می‌نویسد من با نخست وزیر علی امینی مخالف بودم، سفیر آمریکا با من ملاقات کرد گفت: آمریکا نظرش این است که علی امینی باشد.این چه جور استقلالی است.

شاه در خاطراتش درکتاب پاسخ به تاریخ خود می‌نویسد: من پادشاه ایران از دوشان تپه می‌خواستم سوار هواپیما شویم باید یک کارشناس آمریکایی باید اجازه دهد، ما زمان شاه به اتکا آمریکا قدرت منطقه بودیم اما الآن به اتکا ملت و توانایی خودمان قدرت منطقه هستیم، نمی شود این را انکار کرد. ما اکنون به مردم فلسطین کمک می‌کنیم اما آن زمان شاه با "بن گوریون" نخست وزیر اسرائیل در فرانسه ملاقات می‌کرد. آمریکایی‌ها به او می‌گفتند که از کردهای عراق حمایت کند به محض اینکه گفتند حمایت نکن، ملا مصطفی بیچاره تنها ماند و آمد در عظیمیه کرج زندگی کرد، اما آیا امروز هم اینطوری است؟ امروز ما داعش را از عراق بیرون می کنیم.

** ما با دنیا تعامل می کنیم تا زمانی که نخواهند ما را غارت کنند/ استقلال هزینه دارد

* «نسیم»: امروز برخی مطرح می کنندکه اصلاً این تفکری که باید جلوی آمریکا بایستیم اشتباه است، یعنی چه که ما باید استقلال داشته باشیم، در جهان امروز الآن تفکر درست نیست! شاید امروز لازم باشد که گندم بکاریم و روزی چیز دیگری و این مایحتاجمان را از خارج وارد کنیم ....

عبدخدایی: ما با دنیا تعامل می‌کنیم غیر از استکبار وقتی می‌خواهند غارت کنند تعامل نداریم. یک روز یک گرگ و یک میش با هم قرار میگذارند که با هم کاری نداشته باشند، روز بعد گرگ بالای رود ایستاده بود و میش پایین رود. گرگ دادش در آمد که آی میش چرا آب را گل آلود می کنی؟ میش گفت: اگر آب گل آلود باشد از بالا شده نا از پایین، اگر میخواهی من را بخوری مستقیم بگو چرا بهانه می گیری؟

ما می‌خواهیم مستقل باشیم، آمریکا نمی‌خواهد ما مستقل باشیم، آمریکا وقتی به عراق حمله کرد اکثر شبه روشنفکران ما گفتند عراق را مثل دبی می‌کند اما عراق چی شد؟ عراق ثروتمندترین کشور خاورمیانه است، توریستی که عراق دارد ایران ندارد آبی که عراق دارد ایران را ندارد، روزی 4 میلیون بشکه نفت استخراج می‌کند، 30 میلیون جمعیت دارد ما 80 میلیون جمعیت داریم، اما امروز وضع عراق چطوری است؟ افغانستان را چکار کردند؟ بهترینشان عربستان است، چکارش کردند؟

در هر جای دنیا این استکبار لعنتی آمریکا قدمش را گذاشت جز جنایت و آدم کشی حتی در اوکراین چیزی نداشته است، به همین علت ما معتقدیم که باید مستقل باشیم و این استقلال هزینه دارد و طبیعی است، وقتی خواستی روی پای خودت باشی و اقتصاد برای خودمان باشد سخت است ولی ما از این سختی عبور خواهیم کرد و قطعاً عبور می‌کنیم، چون حاکمان طراز ما آدم‌های درستی هستند، شما زندگی آیت الله خامنه‌ای را ببینید خیلی زندگی ساده‌ای دارند زندگی دیگران هم همینطور.

برادر من در زمان آقای خامنه‌ای که رئیس جمهور بود برادرم خیلی با ایشان در مشهد نزدیک بود وقتی با حسن خامنه‌ای رفتند خانه آقا برای ناهار، مقام رهبری (رئیس‌جمهور وقت) عین زمان طلبگی‌شان عبایش را کنارگذاشت و خانم ایشان کوکو با ماست برای ما فرستادند بالا. این زندگی رهبران ما است. رهبران ما افراد سالمی هستند.

** وقتی عربستان تعمدا قیمت نفت را پایی می آورد تا ایران شکست بخورد چه وحدتی می‌تواند با ما داشته باشد؟

*«نسیم» : تمام تحرکاتی که بر مبنای حکومت اسلامی انجام شد و اساس ساز و کارش روی وحدت اسلامی است خود نواب و جریان وابسته به نواب برای این وحدت اسلامی چه کاری را انجام دادند و بعد از آن امام خمینی و الآن مقام معظم رهبری ساز و کارشان برای وحدت اسلامی چیست؟

عبدخدایی: نه ما می‌توانیم به اهل تسنن بگوییم شما از چهار امامتان دست برداریم نه آنها به ما می‌توانند بگویند ولی ما یک چیزهای مشترک داریم، در وحدت این چیزهای مشترک در نظر گرفته شود ولی شما وقتی می‌بینید عربستان سعودی مخصوصاً قیمت نفت را پایین می‌آورد تا ایران شکست بخورد چگونه می‌توانیم وحدت داشته باشیم؟ وحدت در حوزه خودش است مهم است، من می‌توانم با برادر اهل سنت هم در دو آپارتمان زندگی کنیم او اعتقادات خودش را داشته باشد و من هم اعتقادات خودم را، اما امروز استکبار جهانی کشورهایی مانند عربستان و اردن را آلت دست خود قرار داده است.

داعش را چه کسی به وجود آورد؟ چه کسی اسلحه به داعش داده است؟ اگر خودشان خریدند از کجا پول آوردند؟ این موضوع کاملآ مشخص است، آقای مکارم شیرازی از مراجع بزرگ فرمود: اینها با حکومت اسلامی مخالف هستند با حاکمیت عدل مخالف هستند چون سرمایه‌داری نمی‌تواند حاکمیت عدل را بپذیرد.

پنج نفر در آمریکا نشستند می‌خواهند دنیا را دستشان بگیرند، امروز تصمیم می‌گیرند نفت را ارزان کنند فردا تصمیم می‌گیرند طلا ارزان کنند، طلا انسی 1300 دلار و نفت 45 دلار اصلی معنی دارد؟ اینها با یکدیگر همخوانی ندارد چرا که همیشه طلا و نفت برابر هم جلو می‌آمدند ، غرب تصمیم گرفت و عربستان عامل اجرای این تفاوت قیمت‌ها است.

*«نسیم» : وحدتی که شهید نواب با عبدالناصر و اخوان المسلمین پایه گذاری کرد با ان وحدتی که بخواهیم با دولت عربستان داشته باشیم چه تفاوتی دارد؟

عبدخدایی: آن وحدت که نواب به دنبال آن بود ملت‌های مسلمان را متحد می‌کرد اما این وحدت ما را زیر سلطه می‌برد، ما اگر بخواهیم با عربستان متحد شویم باید نظریه آمریکا را پیاده کنیم، آن وحدت سید قطب را با ما هماهنگ می‌کرد، استاد حسن الحزیبی امام را هماهنگ می‌کرد، دکتر سعید رمضان را هماهنگی می‌کرد، آن روزها یک کنفرانسی تشکیل شد در پاکستان به عنوان نزدیکی مذاهب توحیدی اسلام، مسیحیت و یهودیت، مرحوم علامه کاشف الغطاء یک نامه ای نوشت گفته بود آیا اجازه می‌دهید ما هندی که زیر پوشش آمریکا و روس نیست با آن رابطه خوب برقرار کنیم، با شما پاکستانی که هماهنگ با غرب هستیم رابطه برقرار نکنیم؟ درست است شما مسلمان هستیم اما دولت‌تان هماهنگ با غرب است! ما با ملت‌های مسلمان می‌خواهیم وحدت به وجود آوریم نه با دولت مزدور، عربستان مزدور است، اردن مزدور است.

** مردم و روحانیت تا زمان ظهور با هم هستند

*«نسیم»: شما فرمودید آن وحدتی که شهید نواب تعریف کردند وحدت ملت‌ها بود، نقش جوانان در این حرکت انقلابی در این جریانی که شهید نواب پایه‌گذارش بودند چیست؟

عبدخدایی: جوان‌ها نیروی متفکر جامعه هستند، مخصوصاً جوانان دانشگاهی ما و وظیفه ما این است که جوانان به صحنه بیاوریم، شاید ما کمی مقصریم، اما تبلیغات غربی هم غوغا می کند، الآن در 24 ساعت 124 رادیو و تلویزیون غربی علیه قرآن و اسلام حرف می‌زنند، زمان شاه دو رادیو بود، امروز 35 سال است همه رادیو و تلوزیون‌ها علیه ما تبلیغ می‌کنند و ما همچنان ایستاده‌ایم. نمی‌گویم تأثیر ندارد ولی تأثیرش در اینکه بتواند نقش بازی کند و حاکمیت اسلامی را از میان ببرد به آن اندازه نیست چون اسلام با فطرت مردم سر و کار دارد، مقام معظم رهبری که در تلویزیون ظاهر می شوند مردم به او به چشم یک قدیس نگاه می کنند. در همین انتخابات اخیر هم می بینید یک عمامه ای پیروز شد و مردم هم هنوز به آنها رای می دهند.

* «نسیم»: شما فرمودید که از اول انقلاب و قبل از انقلاب نظریه پردازی کرد و آمده این که روحانیت با این مردم قرار است تا کجا با همدیگر باشند؟

عبدخدایی: من معتقدم تا ظهور امام زمان(عج) با هم هستند. مسائل فطری که اعتقاد به اسلام و قرآن است اینها را متحد می‌کند و هر وقت حکومت از قرآن روی گردان شد مردم از اینها روی می‌گردادند. ایئولوژی مطرح است و آن ایدئولوژی قرآنی و اسلامی است . فطری است صد سال علیه خدا شناسی تبلیغ کردند هیچ تأثیری نگذاشت الآن می‌بینید فیلسوفی علیه خداشناسی مقاله‌ای بنویسد. امروز عصر توحید است و ناقوس آن را امام (ره) به صدا در آورد. امام (ره) توانست همه دنیا را متوجه توحید کند. امام(ره) مبشر این قضیه است، مارکسیسم و کمونیسم مرد، و بقیه ایسم ها هم در حال مرگ هستند. نامه رهبری هم در این راستاست و ایشان می‌خواهند ملت ها را مورد خطاب و توجه قرار دهند نه دولت ها را.

*«نسیم»: تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، آرزوی موفقیت و پیروزی برای شما داریم.

* عبدخدایی: شما هم موفق باشید انشالله که سخنان ما مفید بوده باشد.

** گفتگو از آرزو نورزجم و سجاد آذری

ارسال نظر: