منصوری: سفیر آمریکا پیشنهاد کشتن یک میلیون نفر را برای بقای شاه به او داد

کدخبر: 978378

اولین فرمانده سپاه در گفتگوی تفصیلی با «نسیم» گفت: نمی‌دانم‌ آقای هاشمی بر چه اساسی گفتند آرزوی امام رابطه با آمریکا بود ، مثلا اگر این مساله خواست امام بود، آقای خامنه‌ای این را نمی‌دانست؟/ تمام سخنان امام در اواخر عمرشان خلاف این ادعاست

به گزارش خبرنگار «نسیم» دکتر جواد منصوری سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در پکن، اولین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. وی از فعالین سیاسی قبل از انقلاب و از جمله کسانی است که مبارزات گسترده ای را علیه رژِم ستمشاهی داشته است. در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب در گفتگویی به مروری برخی خاطرات و نظرات وی پرداختیم که مشروح آن به شرح زیر است

*«نسیم»: در آستانه سی و ششمین سالروز پیروزی انقلاب هستیم ، میخواهیم مروری داشته باشیم با خاطرات شما ازچگونگی رخداد انقلاب اسلامی و زمینه‌هایی که منجر به شکل‌گیری بزرگترین انقلاب مردمی در ایران شد، اما اولین سوال ما این است که در واقع نقطه عطف انقلاب اسلامی از کجا شکل گرفت و جرقه‌های این انقلاب را چگونه و از کجا مشاهده کردید؟

منصوری: جواب این سوأل یک کتاب است، در سال 42 اتفاقی افتاد که شاید خیلی از کارشناسان و تحلیلگران سیاسی و اجتماعی متوجه این اتفاق نشدند، این که بر اساس خط مشی مبارزاتی امام(ره)، مردم صرفنظر از اینکه به چه قشری تعلق دارند یا در چه سطحی از جامعه هستند اکثریت در جریان مبارزه وارد شدند، به عبارت دیگر مبارزه مردمی به معنی واقعی اتفاق افتاد.

** در سال 42 مثلث مردم، اسلام، امام شکل گرفت / امام(ره) در سال 1347 نظریه ولایت فقیه را مطرح کرد

اتفاق دوم این که اسلام به عنوان مکتب و ایدئولوژی حرکت مبارزاتی قرار گرفت و به عبارت دیگر جریان‌های غیر اسلامی آرام آرام از صحنه مبارزه عقب زده شدند، این اتفاق بسیارمهم بود، سومین اتفاق این بود که رهبری جدیدی به وجود آمد که با تمام رهبران مبارزات قبلی متفاوت بود، یک رهبری دینی سیاسی که ازیک هوشیاری و ذکاوت فوق العاده برخوردار بود ضمن اینکه عمیقاً مورد اعتقاد و مورد حمایت مردم قرار گرفت.

معمولاً رهبران انقلاب‌ها از لحاظ سیاسی تا حدی مورد حمایت مردم قرار می‌گیرند، اما حضرت امام(ره) به عنوان مرجع دینی و سیاسی و به شدت محبوب مردم بود در صحنه ظاهر شد، درنتیجه مثلثی تشکیل شد که یک ضلعش مردم ، ضلع دیگرش اسلام و یک ضلع رهبری است، این مثلث آرام آرام در کشور و در لایه‌های مختلف جامعه ایران نفوذ کرد، کادرهایی را ساخت، افکاری را تغییر داد و ارزش‌های جدیدی را به وجود آورد و در تکمیل این قضیه حضرت امام در سال 47 و 48 در نجف نظریه ولایت فقیه را طرح کردند.

نیروی مردم یک نیروی جدید و قدرتمند بود، د ر واقع امام یک فلسفه سیاسی جدیدی را آورد که قدرتش مردمند نه ثروت و حکومت و سلاح، تفکر و مکتبش اسلام است که با ظلم و تبعیض و استثمار و فساد، سازش ناپذیراست و الگویی از رهبری ارائه داد که به تعبیری الگوی پیامبرانه بود و بعد مسیری و هدفی را مشخص کرد و آن حکومت ولایت فقیه بود به این ترتیب حرکت به پیش می‌رود تا به سال 56 می‌رسد.

*«نسیم»: وضعیت و شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه چگونه بود که مردم خواستارهمچین انقلابی بودند؟

منصوری: حدود 40 سال حکومت پهلوی یعنی از 1299 تا 1341 تقریباً این ذهنیت را برای مردم به وجود آورده بود که این حکومت فاسد، ظالمه ،غاصبه وابسته وضد دین است و باید ساقط شود، لذا وقتی که یک رهبری آمد و رسماً مبارزه اعلام کرد مورد استقبال این مردم قرار گرفت و این مردم به او پیوستند.

*«نسیم»: اگر بخواهید بر سر مصداقها صحبت کنید چه مواردی را در خصوص وضعیت معیشت، فرهنگ وآزادی مردم در آن زمان بیان می کنید؟

منصوری: در این مورد می‌توان به سخنان خود شاه استناد کرد، شاه در 14 آبان 1357 از رادیو تلویزیون به صراحت گفت: "من صدای انقلاب شما را شنیدم من قبول دارم ما ظلم کردیم فاسد بودیم وابسته بودیم ما ضد دین بودیم" متن این اعتراف نیز موجود است، می‌گوید:" من قبول دارم خانواده‌آم فاسد بود و قول می‌دهم از این به بعد با فساد خانواده‌ام مبارزه کنم من قول می‌دهم از این به بعد مدافع مذهب شیعه اثنی عشری باشم"

توجه به وضع معیشتی مردم نکته خیلی ظریفی است که در تجیزیه و تحلیل مسائل کشور باید به آن توجه شود، مردم ایران آن مقداری که برای مبانی دینی، حیثیت و عزت، آزادی و آزادگی خودشان ارزش قائلند مشکلات اقتصادی آنقدربرای آنها تکان دهنده نیست، این خیلی نکته مهمی است چون بعضی‌ها فکر می‌کنند به محضی که اوضاع اقتصادی مردم بد شد یک مرتبه قیام می‌کنند و انقلاب می‌کنند.

در ایران در طول چند صد سال گذشته به ندرت حرکتی بر مبنای ریشه اقتصادی انجام شده است، مردم در برابرقرارداد تنباکو ایستادند به خاطر سلطه خارجی، در برابرمشروطیت به خاطر سلطه استبداد و بیعدالتی در کشورایستادند، در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت به خاطر مبارزه با چپاول ثروت این کشور و سلطه خارجی بر ثروت این مملکت ایستادند، آن‌هم در شرایطی که اوضاع معیشتی و اقتصادی مردمخوب نبود.

** "ایران را طوری ساخته بودیم که قرار بود برای همیشه در آن باشیم"

*«نسیم»: برخی معتقدند شاه در سطح بین المللی از اقتدار زیادی برخوردار بود و توانست رشد اقتصادی کشور و قیمت نفت را بالا ببرد این تا چه حد صحت دارد؟

منصوری: اگر فرض کنیم که توانستند که وضع زندگی مردم را بهتر کنند ولی آیا مردم راضی شدند؟ نه انقلابشان را انجام دادند ، اینکه می‌گویند قیمت نفت را افزایش دادند درست است اما کی افزایش داد و به چه دلیل؟ دولت‌های اروپایی و امریکایی متحداً خواستار افزایش قیمت نفت شدند تا کشورهای صادر کننده نفت پول بیشتری برای خرید سلاح داشته باشند تا کارخانجات اسلحه سازی آنها و صنایع آنها و سرمایه گذاری‌های آنها به جریان بیفتد و به همین دلیل است که بعد از سال 52 بعد از اینکه درآمد نفت ایران 4 برابر می‌شود بیش از 11 میلیارد دلار قرارداد خرید تسلیحات بسته می‌شود، بنابراین به نفع مملکت ما این مقدار درآمد نفت تأثیری نداشت، حتی اگر داشت ولی آیا می‌توانست ظلم فحشا و فسادی که جامعه را فرا گرفته بود را در نظر مردم خنثی کند؟

*«نسیم»: بعضی‌ها معتقدند که نظام شاهنشاهی با وجود اینکه مفاسدی درونش وجود داشت به سمتی در حال حرکت بود که ایران به طور جدی به سمت توسعه حرکت کند و حالا قیمت نفت ما بالا رفته بود و آماده بودیم که خیز بزرگی برداریم ...

منصوری: من منکر این نمیشم که بالاخره درآمد نفت یک مقدار وضع جامعه ما را بهتر می‌کرد اما در کنار آن تسلط کامل امریکا و اسرائیل بر تمام ابعاد این کشور و بر بسیاری از مسائل این کشور نتیجه آن بود، رئیس سازمان سی آی ای امریکا دو روز بعد از پیروزی انقلاب می‌گوید: "آن چه که در ایران اتفاق افتاد برای ما یک واقعه مهم و فوق العاده نبود بلکه یک واقعه عجیب و باور نکردنی بود زیرا ما ایران را به گونه‌ای ساخته بودیم که قرار بود همیشه در آنجا باشیم"

بنابراین اگر ایران پیشرفتی می‌کرد چه کسی بیشترین بهره‌اش را می‌برد؟ ملت ایران یا امریکا و اسرائیل و انگلیس و اروپا ؟ ارتشبد طوفانیان وقتی که قرارداد خرید سلاح با امریکایی‌ها انگلیسی‌ها فرانسوی‌ها آلمانی‌ها امضاء می‌کرد از آنها رشوه می‌گرفت و بخشی از آن رشوه را مستقیماً می‌داد به شاه، اسنادش موجود است، یعنی غیر از اینکه درآمد می‌رود به سمت آنها ، یک بخشی رشوه می‌دهند و دوباره بخشی اش می‌رود به دربار، حتی نفت هم که می‌فروختندد بخشی از آن به دربار می رسید، میزان سرمایه‌ و قیمت بنیاد پهلوی باور نکردنی است در حالی که رضا شاه زمانی که کودتا می‌کند ثروتش صفر بود ، رضا شاه یک گروهبان ارتش قاجار بود ولی روزی که تبعیدش می‌کنند فقط چهار هزار روستا و باغ و سند رسمی به اسمش شده بود یعنی به اندازه چند کامیون سند به اسمش شد که به زور گرفته بود به اسم خودش کرده بود در طول همان دوران محمدرضا ادامه داد. اینها اسنادش هست، کتاب "فساد خاندان پهلوی" فقط اسناد را عیناً ارائه کرده از مدارجی که اینها اموال مردم را می‌چاپیدند، مثلا یک جاده می‌ساختند؛ برای این کار می رفتند و قراردادی را با سازمان برنامه و بودجه امضا می کردند و همان اول کار 25 درصد مبلغ قرارداد را به دربار پرداخت می کردند، همه اینها اسنادش هست.

* «نسیم»: الآن خیلی‌ها به دنبال این هستند که چهره‌های قبل از انقلاب را تطهیر می‌کنند مثلا اینکه می‌گویند خود شاه خوب اما اطرافیانش باعث فساد وی شدند.....

منصوری: شاه خودش گفت: من غلط کردم، چرا شما می‌خواهید دنبال مقصر بگردید؟ متن کامل پیام شاه این است: "من به نام پادشاه شما که سوگند خورده‌ام که تمامیت ارضی مملکت وحدت ملی و مذهب شیعه اثنی عشری را حفظ کنم بار دیگر در برابر ملت ایران سوگند خود را تکرار می‌کنم و متعهد می‌شوم که خطاهای گذشته و بی قانونی و ظلم و فساد دیگر تکرار نشود، بلکه از هر جهت خطاها را جبران کردنم، من پیام انقلاب شما را شنیدم" اسن متن از سخنان شاه است، مال من نیست؛ " من نیز پیام انقلاب ملت ایران را شنیدم من حافظ سلطنت مشروطه هستم و آن چه را که شما برای بهدست آوردنش قربانی داده‌اید تضمین می‌کنم، تضمین می‌کنم که حکومت ایران در آینده بر اساس قانون اساسی عدالت اجتماعی و اراده ملی و به دور از استبداد و ظلم و فساد خواهد بود. من در اینجا از آیات عظام و علمای اعلام که رهبران روحانی و مذهبی جامعه و پاسداران اسلام و به خصوص مذهب شیعه هستند تقاضا دارم تا با راهنمایی‌های خود و دعوت مردم به آرامش و نظم برای حفظ تنها حکومت شیعه جهان بکوشند من از رهبری فکری جوانان می‌خواهم تا با دعوت آنان به آرامش و نظم راه مبارزه اصولی برای برقراری یک دموکراسی واقعی را هموار کنم همه به ایران فکر کنید بدانید که در راه انقلاب ملت ایران علیه استعمار ظلم و فساد من در کنار شما هستم و برای حفظ تمامیت ارضی و حفظ شعارهای اسلامی و برقراری آزادی‌های اساسی و پیروزی و تحقق خواسته‌ها و آرمان‌های ملت ایران همراه شما خواهم بود"

در هر صورت دروغ گفتن برای اینها هیچ مشکل و هزینه‌ای ندارد، اخیراً کتابی منتشر شده که گفتگویی است با پرویز ثابتی رئیس اداره کل سوم ساواک که تمام شکنجه‌ها و زندان‌ها و بازجویی‌ها در واقع زیر نظر او بود، در مصاحبه‌اش گفته است: اصلاً به طور کلی همه شکنجه‌هایی که مطرح کرده‌اند دروغ است و اصلاً چنین چیزهایی نبوده، اصلاً کمیته‌ای در کار نبوده، اصلاً اینها همه دروغ می‌گویند، که بعد از این اظهار نظر خیلی از ضد انقلابهای آمریکا پرویز ثابتی را هو کردند که این چرندیات که می‌گویی چیست؟

خود شاه اعتراف می‌کند که من این بودم و بعد هزاران سند بر فسادشان وجود دارد آن‌هم سندهای خودشان نه سندهای ما، اتفاقاً یکی از معجزاتی که در انقلاب اسلامی اتفاق افتاد این بود که اسناد رژیم گذشته تا 90 یا 95 درصد دست نخورده به دست ما رسید و این خیلی مهم است، اینها چه چیزی می‌توانند بگویند، ما وقتی که سند داریم که فرضاً برای جشن 2500 ساله چقدر کادو خریدند و چقدر هزینه کردند و چقدر عیاشی کردند، اسناد و و هزینهی‌اش هست، حالا اگر ما آمدیم گفتیم که اینها پول ملت را می‌گرفتند و عیاشی می‌کردند پس ما حرف بیخودی نزدیم، سندهایش موحود است.

*«نسیم»: چرا امام (ره)؟ چرا یک رهبر دینی دیگر یا یک مبارز به عنوان رهبر برگزیده نشد؟ چرا امام رهبری انقلاب را عهده‌دار شدند و مردم به ایشان اعتماد کردند؟

منصوری: مردم از چند قرن قبل اساساً روحانیون مورد اعتمادشان بود و هرگاه یک روحانی پرچم مبارزه را برداشت مردم به دنبالش حرکت کردند و این امر جدیدی نیست، در دوره مغولها، در دوره صفویه در دوره قاجار در دوره پهلوی هر جا یک روحانی یک پرچمی را بلند کرد مردم به دنبالش حرکت کردند، به علاوه مردم به طور اصولی به روحانیون اعتمادشان بیشتر است برای اینکه معتقدند روحانیت بر اساس مواضع و انگیزه دینی حرکت می‌کند اما غیر روحانیون حالا یا بنا به مصالح سیاسی یا حزیی یا منافع شخصی رفتار می کنند و بعضی‌هاشان که بالاخره بعداً معلوم می‌شود که عوامل خارجی بودند، به علاوه مردم مبارزه را به عنوان یک تکلیف شرعی انجام می‌دهند لذا می‌گویند اگر من در این راه کشته شوم شهیدم.

** در جریان قیام 15 خرداد فقط امت حزب الله ور وحانیون بودند نه توده ای ها نه جبهه ملی و نه دیگر گروه ها/ اگر امام نبود همان مردمی که به نبی صدر 86 درصد رای داده بودند، او را در خیابان می کشتند

*«نسیم»: برخی از ضد انقلاب مطرح می‌کنند که امام خمینی (ره) از جبر ایجاد شده در روند حرکت ملت استفاده خودش را کرد و چون مارکسیستها و لیبرالها مبارزه کردند و موقع انقلاب که شد مذهبیون آمدند و انقلاب را صاحب شدند و دیگر گروه ها را

منصوری: خیلی از حرف‌ها زده می‌شود تعجبی نکنید از اینکه اینها حرفهای خیلی خلاف واقع بزنند، بالاخره هر کسی برای اینکه خودش را تبرئه کند و برای اینکه حرف خودش را به اثبات برساند حاضر است هر کاری بکند، اگر تقوایی در کار نباشد اگر ایمان به خدا و قیامت نباشد خب هر حرفی را می‌زند دیگر این مشکلی نیست، ما سئوال می‌کنیم که در جریان قیام 15 خرداد چه کسانی بودند؟ آیا جبهه ملی بود؟ آیا حزب توده بود؟ آیا نهضت آزادی بود؟ آیا مارکسیست‌ها یا مجاهدین خلق بودند؟ یا همان مردم و امتی بودند که تا امروز هستند؟

مردمی که در روز 13 خرداد 1342 که مصادف با روز عاشورا بود در آن راهپیمایی تاریخی در تهران راهپیمایی کردند و سپس در روز 15 خرداد آنطور حرکت کردند، آنها از کدام گروه‌ها بودند؟ آن چند میلیون آدمی که روز عاشورا و تاسوعای سال 57 به خیابان ها آمدند و گفتند "حزب فقط حزب خدا رهبر فقط روح خدا" یا مثلاً "بگو مرگ بر شاه" اینها کی بودند؟

اصلا جمع همه این گروه‌هایی که نام بردید چند درصد از کل مردم بودند؟ مثلاً 4میلیون نفری که در روز عاشورای سال 57 در تهران راهپیمایی کردند از این 4 میلیون چند نفر از اعضای این گروه‌ها بودند؟ امام مبارزه را شروع کردند گفتند همه باشند همه بیایند همه را ما قبول داریم بعد از انقلاب هم خودشان علیه انقلاب کار کردند و نتیجتا به تدریج حذف و منزوی شدند، به تدریج مردم اینها را عقب زدند، بنی‌صدر را مردم رئیس جمهورش کردند و بعد از آن چه کسی بنی صدر را برکنار کرد؟ در واقع مردم برکنار کردند اگر امام نبود که مردم بنی صدر را در خیابان کشته بودند ، همان مردمی که 86 درصد به بنی صدر رأی دادند همان ها در نماز جمعه گفتند: "ابو الحسن پینوشه ایران شیلی نمی شه ،مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خائن"

انقلاب به جاهدین خلق میدان داد که بیایند بایستند و زندگی کنند، مانند دیگر احزاب سیاسی فعالیت کنند، اما اینها رفتند اسلحه جمع کردند، بمب ساختند ترور کردند و اتوبوس آتیش زدند.

* «نسیم» : چی شد که این طیف‌ها ملی‌مذهبی‌ها چپی‌ها مارکسیست‌ها این گروه‌ها با شاه به مشکل برخوردند؟ یا بعد از آن چی شد این گروه‌ها وارد عرصه انقلاب شدند و از آن طرف اینها چه رابطه‌ای با امام داشتند؟

منصوری: واقعیت قضیه این است که رژیم شاه یک رژیم منفور فاسد وابسته بود این را خودشان هم اعتراف کردند ، شاه در کنگره امریکا صریحاً گفت ما تصمیم گرفتیم به هر قیمت با شما باشیم و بعد هم آمریکایی‌ها آمدند در مملکت ما تا کاپیتالیسیون پیش رفتند، عده‌ای به مبارزه با این نظام پرداختند هم مسلمان توی اینها بودند هم مارکسیست هم ملی‌گرا بود هم آدمهایی بودند که به هیچ کدام از اینها تعلق نداشتند صرفاً ضد رژیم بودند، در میان اینها بعضی‌ها زندانی شدند بعضی‌ها اعدام شدند بعضی‌ها فراری شدند، تعدادی از توده‌ای‌ها، مذهبی‌ها، اسلام‌گراها تعداد زیادی اعدام شدند ، اما از سال 40 به بعد نگاه کنید می‌بینید که اکثریت زندانی‌ها مذهبی‌ها بودند.

اکثریت زندانیان مذهبی بودند، آنها هم انگیزه برای مبارزه داشتند و در سال‌های 54 به بعد که تعداد مذهبی‌های زندان که خیلی زیاد بود اما با این وجود انقلاب نیامد بین نیروها خط‌کشی بکند، در یک مصاحبه با حضرت امام(ره) در پاریس ایشان فرموده بودند: "همه می‌توانند درجمهوری اسلامی زندگی کنند می‌توانند فعالیت کنند می‌توانند نظرات خودشان را بدهند اما همه باید تابع قانون باشند اما همه باید تابع قانون باشند" اگر 98 درصد از مردم آمدند و گفتند ما جمهوری اسلامی می‌خواهیم اینها دیگر فردا نمی‌توانند بگویند که ما جمهوری اسلامی را قبول نداریم.

فردای 12 فروردین یک عده‌ای آمدند و گفتند که درست است که 98 درصد رأی دادند جمهوری اسلامی ولی ما جمهوری اسلامی را قبول نداریم ما مبارزه می‌کنیم برای سرنگونی جمهوری اسلامی لذا فدائیان خلق، مجاهدین خلق، دموکرات‌ها، حزب خلق مسلمان، جبهه آزادی‌بخش خلق عرب، جبهه آزدی‌بخش خلق ترکمن، اینها همه به سمت مبارزه مسلحانه رفتند تا جمهوری اسلامی را به براندازی بکشانند، طبیعی است که جمهوری اسلامی هم در مقابل اینگونه حرکت‌ها می‌ایستد.

اگر این گروه‌ها می‌گفتند 98 مردم به جمهوری اسلامی آری گفتند، یا ما قبول می‌کنیم و میمانیم یا قبول نمی‌کنیم و کنار می‌ایستیم، اما به عنوان مثال حزب توده با جمهوری اسلامی مشکلی نداشت اما همین حزب با شوروی قرار کودتا گذاشت، قرار شد ارتش شوروی وارد ایران شود دقیقاً همان شکلی که در افغانستان عمل کردند و افغانستان را اشغال کردند.

ما پس از پی بردن به این طرح کودتا 18 نفر از دیپلمات‌های سفارت شوروی هم که طراح این برنامه و پیگیر این برنامه بودند اخراج کردیم، شما می‌گویید با حزب توده نباید این کار را می‌کردیم؟ فرمانده نیروی دریای ما عضو حزب توده بود یعنی شبکه نظامی وسیع در ارتش زده بودند، به غیر از چند نفر نظامی که اعدام شدند بقیه را اعدام نکردیم گفتیم حالا هر غلطی کردند بمانند تا بمیرند نگهشان داشتیم تا مردند اعدامشان نکردیم.

*«نسیم»: در شرایط کنونی بسیاری مسائل علیه ایران مطرح می‌شود خصوصاً درحوزه حقوق بشر، و شدیداً از این حوزه علیه ایران استفاده می‌کنند تا تحت فشار بگذارند و قطعنامه‌های خیلی زیادی را هم صادر می‌کنند، در آن زمان شرایط حقوق بشری جامعه چگونه بود؟ آیا آن زمان هم مثل الآن که غربی‌ها می‌گویند نقض حقوق بشر می‌شود در آن موقع هم این شرایط حاکم بود؟

منصوری: ده‌ها مقاله و سخنرانی توسط سیاستمداران و روزنامه‌نگاران مختلف دنیا وجود دارد که شاه را بزرگترین ناقض حقوق بشر و دیکتاتور می‌دانند و سازمان ساواک را مخوف‌ترین سازمان جاسوسی اطلاعاتی دنیا می‌دانند.

کتاب به نام شکست شاهانه نویسنده‌اش هم یک آمریکایی است به نام مارلین زورینس، در این کتاب می‌گوید: "شاه خشن‌ترین رهبر دنیا بود و با مردم خودش سفاکانه‌ترین روش را داشت"

بعد از انقلاب تعداد زیادی مقالات در کشورهای اروپایی نوشته شد و اعتراضات به دولت‌های اروپایی که شما چرا جلوی شاه را نگرفتید تا این انقلاب اتفاق بیافتد و ایران از دست ما خارج شود؟ به خصوص در انگلیس خیلی اعتراض‌ها شدید بود که چرا گذاشتید ایران از دست ما خارج شود، اساسأ نقض حقوق بشر در ایران به حدی بود که در دنیا راجب این قضیه جنجال شد، الآن عربستان سعودی دارد چکار می‌کند ولی یک کلمه توی دنیا راجب نقض حقوق بشر در عربستان صحبت نمی‌شود حال اگر ما فردا انگشت یک نفر را به عنوان مجازات قطع کنیم ببینید چه جنجالی توی دنیا راه می‌اندازند ولی هر هفته روزهای جمعه چندتا گردن توی عربستان می‌زنند.

*«نسیم»: در زمان شاه اعدام سیاسی خیلی داشتیم همین موضوع اعدام چرا الآن شدیداً جبهه‌گیری می‌کنند ولی آن موقع موضع آنها سکوت بود؟

منصوری: برای اینکه آن موقع حاکمیت این مملکت دست آمریکا بود چپاول ثروت‌های این مملکت را امریکا می‌کرد، خود آنها کمیته ضد خرابکاری را سال 51 راه اندازی کردند و آن شکنجه‌گاه عظیم را درست کردند و آن جنایت‌ها را در زندان قصرانجام دادند، ساواکی‌های ما می‌رفتند اسرائیل دوره می‌دیدند می‌رفتند آمریکا دوره می‌دیدند تربیت شده‌های دست آمریکا بودند که اینطوری جوان‌های مردم را تیکه تیکه کنند و بکشند یعنی شما نباید توقع داشته باشیدکه امریکا شاه را به جرم نقض حقوق بشر متهم کند و تحت تعقیب قرار دهد و انتقاد کند اصلاً همانطور که الآن در عربستان می‌کند.

** سفیر آمریکا پیشنهاد کشتن یک میلیون نفر را برای بقای شاه به او داد

*«نسیم»: تلاش ها برای عدم حدوث انقلاب تا چه حدی بود؟

منصوری: اینکه ما تصور کنیم کسی می‌توانست پیش‌بینی کند که انقلابی در ایران پیروز می‌شود کاملاً اشتباه است، ما حتی در دی‌ماه 57 هم واقعاً مطمئن نبودیم که انقلابمان پیروز می‌شود، سفیر امریکا می‌رود به شاه می‌گوید: "سوهارتو توی اندونزی یک و نیم میلیون آدم کشت تا بر اوضاع مسلط شد شما هم یک میلیون بکشید ما هم حمایت می‌کنیم تا بر اوضاع مسلط شویم" که شاه در جواب سفیر امریکا می‌گوید:" شما با مردمی که از مرگ نمی‌ترسند و مرگ را شهادت می‌دانند می‌خواهید چکار کنید این مردم غیر از مردم اندونزی هستند که با یک میلیون کشته تسلیم شوند"

سفیر آمریکا می‌گوید: من معنای حرف شاه را نفهمیدم ، بعدها در شهادت مطالعه کردم دیدم حق با شاه بود ، پس بنابراین از قبل بشینیم برنامه‌ریزی کنیم اصلاً چنین چیزی نبوده است، شهید مطهری در تابستان 57 در جمع تعدادی از دوستانش می‌گوید: این طور که امام دارد پیش می‌رود و با شاه تند شده من فکر می‌کنم سه چهار سال دیگر این حکومت سرنگون می‌شود.

* «نسیم»: تلاش‌های زیادی هم انجام شد برای اینکه بخواهند جلوی این انقلاب را بگیرند امریکا قصد طراحی کودتای نظامی را داشت مانند کودتای طبس، چقدر توانستند موفق شوند؟ اصلاً می‌توانستند یک تعامل جدید بسازند با یک دولت جدید روی کار آمده چرا نخواستند؟

منصوری: ما هم اتفاقاً فکر می‌کردیم که امریکایی‌ها همین کار را می‌کنند که بالاخره یک ملتی انقلاب کردند و یک دولتی مطابق میلیشان روی کار آوردند ما به رسمیت بشناسیم و از موضع برابر با آنها برخورد کنیم و حق و حقوق قانونی‌شان را هم محترم بشماریم، اما آنها چنین برخوردی نکردند و نمی‌کنند و تا صد سال دیگر هم نخواهند کرد برای اینکه آنها تسلط بر ایران جزء اهداف لایتغیرشان است، آنها حذف اسلام از صحنه حکومت جزء اهداف لا یتغیرشان است، امکان ندارد عوض شود با هیچ اسلامی آنها کنار نمی‌آیند مگر اسلام آمریکایی، همان اسلام ساختگی خودشان است همان اسلامی که طالبان و داعش و وهابیت و بهائیت دنبال می‌کنند و به همه غالب می‌کنند.

* «نسیم»: نوع برخورد آمریکا را گفتید، شما می‌فرمایید که آمریکا را بیرون کرده بودیم از ایران.....

منصوری: نه اتفاقاً اولش ما نمیخواستیم آمریکا را بیرون کنیم اتفاقاً ما تا 6 ماه بعد از انقلاب فکر می‌کردیم امریکایی‌ها واقعیت این مملکت را درک می‌کنند و کنار می‌آیند، اما روز به روز دیدیم که میزان توطئه و تبلیغات و تحرکاتشان علیه ما را بیشتر می‌شود، که بالاخره عده‌ای از جوانان ما به این نتیجه رسیدند که یه ضربه‌ای به آمریکای بزنند سفارتشان را بگیرند ولی اصلاً این اتفاق در برنامه ما نبود.

*«نسیم»: بعد از اینکه حالا آمریکا بیرون کردیم ، شوروی آن موقع در جنگ سرد با آمریکا بود و طبیعتاً باید از حرکت و انقلاب ما حمایت می‌کرد، چه اتفاقی افتاد که شوروی هم به نحوی به مخاصمه بر می‌خیزد؟

منصوری: شوروی هم مثل امریکا دو هدف اصلی را دنبال می‌کرد یکی تسلط بر ایران که خوابی بود که 200 سال بود روس‌ها می‌دیدند، دوم اینکه به دنبال از بین بردن اسلام بودند، به همین دلیل بود که حزب توده را برنامه‌ریزی کردند و کمک کردند و سازماندهی و آموزش و پشتیبانی کردند که مثل افغانستان ایران را اشغال کنند، اگر طبق نقشه آنها ایران اشغال می‌شد آنها به خلیج فارس می‌رسیدند آنوقت موقعیت روسیه بالا می‌رفت و معادلات سیاسی دنیا به هم می‌ریخت و نشد.

*«نسیم»: نگاه امام به این دو ابرقدرت وقت یعنی امریکا و شوروی چه بود؟

منصوری: امام خمینی معتقد بودند که این دو ابرقدرت سلطه‌گرو استثمارگرند ضد دین و فاسدند، و ما مطلقا زیر بار سلطه‌ اینها نمی‌ریم، اما با این دو دولت یک رابطه عادی خواهیم داشت منوط بر اینکه آنها هم این رابطه عادی را بپذیرند، لذا امام فرمودند: "ما می‌خواهیم با همه رابطه داشته باشیم غیر از اسرائیل ، ما می‌خواهیم با همه رابطه داشته باشیم حتی امریکا اگر آدم بشود" این عین عبارت امام است در صحیفه نور هم آمده است.

رفتار خود آنها بود که ما را وادار به چنین موضعی کرد، آنها دشمنی علیه ما را روز به روز تشدید کردند، در روز 27 مرداد 1357 شاه در کاخ تابستانی خودش در نوشهر مصاحبه می‌کند و در این مصاحبه می‌گوید:" اگر من بروم ایران ایرانستان می‌شود" یعنی اجرای همان طرحی که 100 سال انگلیس دنبالش بود تحت عنوان حل مسئله ایران، یعنی ایران بیایند به هشت کشور تجزیه‌اش کنند و اصلاً کلاً مسئله ایران را پاک کنند وقرار بود این مسئله اجرا شود بعد از انقلاب، صبح 23 بهمن 57 اجرای این برنامه شروع شد با همه قوا در پادگان سنندج برای تجزیه کردستان بعد آذربایجان بعد خوزستان بعد گنبد بعد بلوچستان و... این برنامه‌ آنها بود.

*«نسیم»: شاکله اصلی برنامه آنها و اولیت آنها شهرهای حاشیه و مرزی کشور بود ......

منصوری: به نظرشان می‌رسید راحت‌تر است از خارج می‌توانند بیاورند و ببرند معلوم است از مرکز اصفهان که نمی‌توانند تجزیه کنند.

*«نسیم»: یعنی شرایط ان موقع به گونه‌ای بود که می‌توانستند روی اعتراض مردم مرزی کشور حساب کنند؟

منصوری: اگر اعتراض هم نبود بالاخره آنها لشکرکشی می‌کردند و سرکوب می‌کردند و با بازی قومیت‌ها با بازی اسم‌های قلابی مثل خلق مسلمان خلق عرب و...

*«نسیم»: همه اینها جزء توطئه‌های آمریکا بود برای اینکه بتواند جمهوری اسلامی که روی کار آمده از این طریق از بین ببرد....

منصوری: بله تمام اینها اسنادش هست یعنی اینها چیزی نیست که ما همینطور حرفش را بزنیم.

*«نسیم»: گفتید امام فرموده بودند" اگر آمریکا آدم بشود ما هم با آن رابطه برقرار می‌کنیم" اصلاً به نظر شما این موضوعی که امام پیگیری می‌کردند که آمریکا آدم بشود قابل انجام است؟ عده‌ای می‌گویند اصلاً چرا ما موضوع استقلال را پیگیری می‌کنیم همه دنیا به همدیگر وابسته‌اند ما باید به نحوی تحت سلطه ابرقدرت‌ها باشیم با آنها تعامل داشته باشیم زنگی کنیم بالاخره رفاه ما تأمین شود. به نظر شما همچین چیزی امکان پذیر است؟

منصوری: ما دوتفکر داریم ،یک تفکر که ما یک زندگی آرام باید داشته باشیم و هر چی هم گیرمان آمد با همان بسازید و با حکومت هم کاری نداشته باشیم، حالا اگر آمریکا حاکم بود در این مملکت عیبی ندارد ما زندگی‌مان را بکنیم اگر در این مملکت ظلم و فساد و فحشا بود مسئله‌ای نیست، یک تعداد زیادی هم طرفدار این نظریه هستند در همه جای دنیا نه تنها در ایران می‌گویند به ما چه عیسی به دین خود، موسی به دین خود.

خیلی‌ها می‌گویند بایید با امریکا واسرائیل کنار بیایید بگذارید ما زندگی کنیم، عده‌ای دیگر هم بر این عقیده‌اند که ما یک اعتقاد و ایمانی وهویتی داریم که اجازه نمی‌دهیم اینها از دستمان خارج شود مگر اینکه جان ما را بگیرند ما تاپای جانمان برای دفاع از اینها می‌ایستیم، این دو نظریه کاملاً متفاوت است و اتفاقاً الآن توی کشور ما بین جریانات مختلف جنگ این دو نظریه است، منتهی به صراحت نمی‌گویند، آنهایی که می‌گویند آقا با آمریکا کنار بیایید برا چی کنار بیاییم؟ آقا تحریم‌ها بردارند برای چی تحریم‌ها را بردارند؟ برای اینکه ما به رفاه برسیم برای چی به رفاه برسیم؟ حال اسلام باشد یا نباشد آیا در آن شرایط ما عزت خودمان را خواهیم داشت می‌گویند حالا باشد یا نباشد ؟

می‌گویند زمان شاه آزادی بود ، زن‌ها هرجور دوست داشتند لباس می‌پوشیدند هم با حجاب می‌آمدند هم بی حجاب می‌آمدند، تمام سینماها بالایش نوشته بود ورد 18 سال به پایین ممنوع یعنی اینکه اینجا دارند فیلم فحشا نشان می‌دهند، واین نشانه آزادی بود، اگر بخواهیم روی مواضع اعتقادی‌مان حیثیتی‌مان و منافع‌مان بایستیم فشار دارد.

خوب معلوم است 60 سال است فلسطینی‌ها دارند می‌جنگند برای سرزمینیشان خوب شما بگو آقا ول کن برو با اسرائیل بساز حالا زمین مال اسرائیل باشدچه فرقی می‌کند خوب امام حسین هم می‌توانست در برابر یزید هم همین سکوت را بکند یزید هم اتفاقاً خیلی مایل بود امام حسین با یک شأن و زندگی خوبی خیلی هم بهش برسد اما حکومت یزید را قبول کند، یقیناً یزید حاضر بود برای امام حسین هر امتیازی را قائل شود ولی امام حسین گفت نه من زیر بار همچین وضعیتی نمی‌رود.

«نسیم»: اخیرأ آقای هاشمی مطرح می‌کنند که آخرین آرزوی امام ارتباط ‌گیری و برقراری روابط حسنه با آمریکاست چقدر این با سیره امام و شیوه عملی و رفتاری و حتی تفکر حضرت امام تطابق دارد؟ این حرفی که حالا از خود امام نقل فرمودید که گفته بودند آمریکا اگر اخلاقش را خوب کند می‌توانیم رابطه داشته باشیم این چقدر توسط خود امام پیگیری شد؟

منصوری: برقراری رابطه با آمریکا بادی از سوی آنها پیگیری می‌شد نه حضرت امام (ره)، امریکا باید نشان می‌داد که چقدر نوع ارتباط و رفتارش با ما فرق کرده است، طی این 36 سال آمریکایی‌ها با ما چگونه رفتار کردند؟ آنهایی که فکر می‌کنند امریکا به یک زندگی عادی برای ما راضی است دلیل بیاورند، امریکا تا ما را ذلیل و خوار و اسیر خودش نکند دست بر نمی‌دارد این حرف من نیست حرف قران است قرآن می‌فرماید: "لم ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم " هرگز یهود و نصاری از شما راضی نمی‌شوند مگر اینکه شما دست از دینتان بردارید و وارد دین آنها شوید این حرف قرآن است.

*«نسیم»: آخرین آرزوی امام واقعاً این بود که با آمریکا رابطه برقرار شود؟

منصوری: من واقعاً نمی‌دانم آقای هاشمی بر اساس چه سندی گفتند، اگر صحبت‌ها و نامه‌هایی درامام درسال‌های آخر عمرشان نوشتند را مطالعه کنیم از درون آنها همچین حرف یا آرزویی بیرون نمی‌آید، چرا فقط آقای هاشمی این را می‌گوید؟ مثلاً آقای خامنه‌ای نمی‌گوید یعنی چطور آقای هاشمی این را فهمیده ولی آقای خامنه‌ای این را نفهمید و این خودش یک نکته‌ای است.

*«نسیم»: امام نامه‌ای نوشتند به آقای گورباچوف و توصیه‌هایی داشتند چی شد این نامه نوشته شد ؟چرا ایت الله جوادی آملی انتخاب شدند برای اینکه این نامه را ببرند ؟

منصوری: در اواخر سال 67 بود که یک روز آقای دکتر ولایتی در جلسه‌ شورای معاونین وزارت خارجه که آن زمان من معاون وزیر خارجه بودم مطرح کردند که حضرت امام یک نامه‌ای نوشتند که ما ببریم برای آقای گورباچوف، ما پرسیدیم که شما این نامه را دیدید خواندید ایشان گفت: هنوز از دفتر امام نیاوردند قرار است بیاورند ، وقتی آقای ولایتی نامه را آوردند و ما دیدیم از چند جهت تعجب کردیم، یکی اینکه ما در آن زمان بحث بازسازی پس از جنگ را داشتیم و به هر حال برنامه این بود که ما بتوانیم یک فضای آرام‌تری را ایجاد کنیم بشود، از طرف دیگر در این نامه به صراحت امام می‌گویند" که کمونیسم از بین می‌رود شما بیایید به سوی ما " یا اینکه از چاله به چاه سرمایه‌داری نیفتید یا اینکه به هر حال شما بیایید اسلام را بشناسید.

به هرحال این روش متعارف و شناخته شده‌ای نبود که با رئیس جمهوری یک کشوری اینطور صحبت شود، البته در تاریخ مشابه این حرکت را داشتیم که حضرت پیامبر (ص) برای تعدادی از سرای کشورهای دنیا نامه نوشته بودند ، ما پیشنهاد کردیم که مثلاً می‌شود این نامه را مثلاً 6 ماه دیگر ببریم چون کمی وضعیت تازه آتش بس برقرار شده بود و تازه بحث مذاکرات و قطعنامه 598 و آن گرفتاری‌هایی که داشتیم امام فرمودند نه الآن ببرید.

ترکیب آن هیئت با مشورت ایشان انتخاب شدند و نامه را به مسکو بردند، آقای گورباچوف خیلی با احترام برخورد کرد که برای من غیر منتظره بود منتهی محتوای نامه را تقریباً رد کردند گفتند: "کمونیسم می‌ماند و ما داریم وضعیت مملکتمان را می‌سازیم حتی می‌خواهیم برای مردممان یک رفاهی به وجود بیاوریم حتی می‌خواهیم آزادی عقیده به وجود بیاوریم اما کمونیسم می‌ماند حتی شاید با کارهای ما کمونیسم تقویت شود"

4 سال بعد از این اتفاق شوروی فروپاشی شد نه تنها شوروی فروپاشی شد بلکه مارکسیسم هم از صحنه سیاسی و بین المللی حذف شد، دیگر اثری از مارکسیسم نمی‌بینیم بی هیچ اسم و رسمی ، حالا دیوار برلین ریخت آلمان شرقی و غربی یکی شدند پیمان ورشو منحل شد پیمان کمکون منحل شد شوروی به 15 کشور تجزیه شد، خیلی از سران کشورهای دنیا از این اتفاق شوکه شدند و خیلی عجیب بود ولذا خیلی‌ها این سئوال را می‌کردند که امام از کجا فهمیدند که کمونیسم از بین می‌رود و امام از کجا فهمیدند که شوروی بالاخره به این شکل در می‌آید؟

برای خیلی‌ها توی دنیا اصلاً این مطلب قابل فهم نیست که امام خیلی از مسائل را پیشاپیش می‌دیدند، به این ترتیب یک تحول بزرگی در دنیا به وجود آمد و به عبارت دیگر بعد از فروپاشی شوروی و حذف کمونیسم این دو قطبی بودن دنیا تبدیل شد به قطب سرمایه‌داری قطب اسلام ، قبلأ قطب سرمایه‌داری و سوسیالیسم حالا تبدیل شد به سرمایه‌داری و اسلام که این ادامه دارد و ادامه خواهد داشت خیلی زیاد وطولانی.

*«نسیم»: بعد از امام (ره) مقام معظم رهبری سکاندار انقلاب شدند حضرت آقا و دیگر مسئولین چقدر این مسیری که امام ایجاد کرده بودند پیگیری کردند؟ خیلی‌ها می‌گویند اگر امام الآن بودند شاید نوع حکومت‌داری و روش‌هایی به نحو دیگری بود نظر شما چیست؟

منصوری: در مدت زمان ده سالی که امام رهبری انقلاب را داشتند شرایط بسیار متفاوت از بعد از آن بود ، اگر امام زنده بود احتمالاً تفاوت داشت اما اینکه چطور من خیلی نمی‌توانم ترسیم کنم، اما در یک مورد را می‌توان گفت که امام روی مسائل دینی یک سازش ناپذیری و یک قاطعیت بی نظیر داشت که من فکر می‌کنم در این قضیه وضعیت فرق می‌کرد، بعد از انقلاب ما لیبرالیسم فرهنگی و فمنیسم را عملاً توی کشورمان حاکم کردیم آرام آرام و به این ترتیب خیلی قضایا عوض شد در سیاست خارجی تغییر چشمگیری نسبت به زمان امام واقعا به وجود نیامده یعنی اگر امام هم زنده بودند همین سیاست خارجه را داشتند اما در سیاست داخلی قطعاً تفاوت‌هایی داشت از جمله همین که امام در مسائل دینی و اعتقادی قطعاً کوتاه نمی‌آمدند و الآن اگر زنده بودند قطعاً این سینماهای ما این کتاب‌های ما این وضعیت ادارات ما اینها را اجازه نمی‌دادند.

*«نسیم»: موضوع صدور انقلاب، حضرت امام خمینی فرموده بودند که این انقلاب باید صادر شود، در زمان خودشان چه کاری پیگیری شد و الآن اگر همچین اتفاقی بوده به نظر شما چقدر این اتفاق افتاد؟

منصوری: یکی از ویژگی‌های انقلاب اسلامی این است که از همان ابتدا بر اساس مسئولیت دینی و رسالت جهانی عمل کنیم، امام (ره) خودش گفت ما انقلاب را صادر می‌کنیم حالا عده‌ای آمدند تحریفاتی کردند دروغ‌هایی گفتند تبلیغاتی کردند سمپاشی‌هایی کردند که آره ایران می‌خواهد کودتا کند لشکرگشی کند بمب منفجر کند آدم بکشد و انقلاب صادر کند، امام توضیح دادند نه اینطوری نیست ما می‌خواهیم افکار مردم دنیا را متوجه دین کنیم متوجه ارزش‌های الهی کنیم ما می‌خواهیم مردم دنیا را آزاده کنیم ما می‌خواهیم مردم دنیا را از زیر بار سلطه ابرقدرت‌ها خارج کنیم این معنای صدور انقلاب است.

ما در بخش خارجی به طور نسبی موفقیت‌مان بیشتر از داخل بوده یعنی امروز شما هر جای دنیا بروید آثار انقلاب اسلامی را می‌بینید، از کتاب گرفته تا ایجاد مساجد و تشکل‌های مذهبی و رشدئ مسلمانان و آثاری که حاکی حظور دین و اسلام در صحنه است.

قبل از انقلاب دین هیچ نقشی نداشت ولی الآن دین به یکی از عوامل تحولات بین المللی تبدیل شده است، اتفاقاً به همین دلیل هم هست که قدرت‌های بزرگ تمام امکاناتشان را گذاشتند برای اینکه حیثیت اسلام و ارزش‌های اسلامی را زیر سئوال ببرند، هدف آنها از ایجاد گروه‌های تروریستی دقیقأ همین است، 20 میلیون نفر دراربعین در کربلا جمع می‌شوند کمترین اثر را شما در رسانه‌های دنیا از این جریان می‌بینید اما مثلاً یک خبرنگار را داعش گردن بزند ساعت‌ها روزنامه‌ها و تلویزیون‌های دنیا روضه‌خوانی می‌کنند برای این قضیه رجزخوانی می‌کنند.

اما رسانه‌هایشان نمی‌گویند که در طول چند سال گذشته چند صد هزار نفر با سلاح‌های آمریکایی درافغانستان و عراق کشته شدند اما برای یک نفر چه کارها که نمی‌کنند، امروز در خیلی از مراکز دنیا اسلام شناسی شیعه شناسی ایران شناسی آموزش زبان فارسی خیلی جدی شده امروز خیلی‌ها تمایل دارند بیایند ایران درس بخوانند امروز در چین کمونیستی که دین ممنوع بود اکنون آزادی برای انتخاب دین وجود دارد، مسلمانان می‌توانند مسجد داشته باشند می‌توانند بروند حج می‌توانند آداب خودشان را انجام بدهند، البته اعلام کردند مسلمان‌ها توی کار سیاسی نباید دخالت کنند و این یک بحث دیگری است .

امام هم فرمودند: "که ما در جریان جنگ انقلابمان صادر شد انقلابمان صادر شد" ، واقعیت قضیه این است، به عنوان نمونه به اقصی نقاط دنیا که بروید می‌بینید که یک مسجد کوچیک چندتا مسلمان راه انداختند و آداب اسلامی را به جا می‌اورند و جلسات دارند ، این مسائل قبلأ مطرح نبود امروز در اروپا یکی از مسائلی که مطرح است این است که می‌گویند اگر موج گرایش به اسلام به این میزانی که الآن هست ادامه پیدا کند ممکن است تا سی سال دیگر اسلام دین اول اروپا شود، این بازی‌هایی که می‌بینید در می‌آورند بحث ترور و آتش زدن و کشتن و 11 سپتامبر و قضایای پاریس اینها تمامش به خاطر این است که چنین اتفاقی نیفتد.

*«نسیم»: قطعأ نامه مقام معظم رهبری در گسترش دین اسلام نقش کلیدی و محوری خواهد داشت، میزان تأثیر گذاری این نامه که مخاطب اصلی آن جوانان اروپایی و آمریکایی است از دید شما چه میزان است؟

منصوری: نگارش این نامه از سوی مقام معظم رهبری ابتکار بسیار زیبا و مهمی بود که در دیپلماسی عمومی ایشان انجام دادند، قطعأ تعداد قابل ملاحظه‌ای از جوانان دنیا تحت تأثیر نظر ایشان قرار خواهند گرفت و در مورد اسلام مطالعه خواهند کرد، مقداری برخوردهایشان ملایم‌تر خواهد شد ولی در عین حال دشمن هم بیکار نمی‌نشیند آنها شروع می‌کنند فیلم ساختن کتاب تولید کردن آنها هم بدل می‌زنند یعنی بیکار نمی‌نشینند مائیم که باید به هر حال دائم تولید کنیم دائم شکلی از پیام‌رسانی را تولید کنیم تا غلبه پیدا کند.

*«نسیم»: با تشکر از لطفی که مبذول داشتید.

** گفتگو از آرزو نوروزجم و سجاد آذری

ارسال نظر: