روایت فوکو از "انقلاب پیرمرد اسطوره‌ای با دستان خالی"

کدخبر: 981309

پایگاه ترجمه علوم انسانی ترجمه فصل نوزدهم کتاب "میشل فوکو" به قلم دیدیه اریبون با عنوان "انقلابی با دستان خالی"، شامل روایت فوکو از انقلاب اسلامی ایران را منتشر کرد

به گزارش خبرنگار «نسیم»، پایگاه "ترجمان"، ترجمه فصل 19 (انقلابی با دستان خالی) کتاب "بیوگرافی میشل فوکو به قلم دیدیه اریبون"؛ شامل روایتی جالب از انقلاب اسلامی در دیدگاه میشل فوکو را منتشر کرد.

در این مقاله که حسین درخشان، آن را ترجمه کرده است زاویه ای جدید از سفر فوکو در روزهای پر تب و تاب انقلاب اسلامی به ایران برای مخاطبین ارائه شده است.

فوکو، خیانت شاه را چه چیزی می دانست؟

اریبون، در روایت خود از حضور فوکو در ایران، بیان می دارد: (فوکو) وقتی با رهبران مخالفان، که حکومت پهلوی را «ترکیبی از مدرنیزم-اسبتداد و فساد اداری» می‌دانستند، صحبت می‌کرد، به یاد پیاده‌روی دو سه روز پیش از آن افتاد: «نکته‌ای توجه مرا در دیدارم از بازار که تازه پس از یک هفته اعتصاب باز شده بود جلب کرد. ده‌ها و ده‌ها چرخ خیاطی بزرگ و قدیمی کنار هم در ویترین‌ها چیده شده‌ بودند. شبیه به آگهی‌های قرن نوزدهم در روزنامه‌ها. روی بدنۀ آنها طرح‌های ناشیانه‌ای از گلها و پیچک‌های به سبک مینیاتورهای قدیمی ایرانی تزیین شده بود. روی تمام این دستگاه‌های از کار افتادۀ غربی، با آن نشانه‌های کهنۀ شرقی بر رویشان حک شده بود «ساخت کره جنوبی». آن‌گاه حس کردم که اتفاقات اخیر نشانۀ واکنش گروه‌های مرتجع و کهنه‌گرا به مدرنیزاسیون بی‌ترحم شاه نیست. بلکه برعکس نماینان‌گر نفی مدرنیزاسیونی در عین حال کهنه‌پرست توسط کل فرهنگ، کل مردم است. از نگون‌بختی شاه است که خودش بخشی از این کهنه‌پرستی به حساب می‌آید. خیانت شاه این است که از طریق فساد و استبداد می‌خواهد بخشی از گذشته را در اکنونی بی‌رغبت به این گذشه حفظ کند.»

سقوط شاه، سقوط مدرنیته شصت ساله ایرانی

این فیلسوف پست مدرن فرانسوی سقوط شاه را سقوط دوران شصت ساله تلاش برای مدرنیزاسیون ایران به شکل غربی می داند و می گوید: «از شما خواهش می‌کنم که دیگر در اروپا دربارۀ خوش‌اقبالی یا نگون‌بختی حاکمی که برای کشورِ بیش‌ازحد قدیمی‌اش زیادی مدرن است حرف نزنید. کسی که اینجا در ایران قدیمی و کهنه است، شاه است. او پنجاه یا حتی صد سال عقب است.؛ و به قدمت حاکمان شکارچی است. خیالات او برای گشودن کشورش از راه مدرنیزاسیون و سکولاریزاسیون است که عتیقه و کهنه است. پروژۀ مدرنیزاسیون او، تسلیحات استبدادی‌اش، و دستگاه حکومتی فاسدش چیزهای کهنۀ ایران امروز هستند»

اریبون در ادامه دیدگاه فوکو نسبت به انقلاب اسلامی را این گونه روایت می کند: «دولت اسلامی چه معنایی دارد برای مردمی که در این گوشۀ کوچک از کرۀ زمین زندگی می‌کنند و زیر و روی زمین‌شان در استراتژی‌های جهانی سهم دارد؟ وقتی که حتی به قیمت جانشان، به دنبال چیزی می‌روند که ما از دوران رنسانس و بحران‌های بزرگ مسیحیت حتی امکان آن را فراموش کرده‌ایم: معنویت سیاسی. همین حالا هم می‌توانم صدای خندۀ فرانسویان را بشنوم. ولی من می‌دانم که آنها در اشتباهند.»

حجاب، عملی سیاسی علیه استبداد

در این مقاله، حتی به نظر فوکو در مورد حجاب زنان ایرانی نیز اشاره شده است: «هنگام بازگشت به پاریس، فوکو در ماشین گفت که چقدر در زمان حضورش در ایران از اینکه سر کردن روسری برای زنان به یک عمل سیاسی تبدیل شده بود تحت تاثیر قرار گرفته بود. زنانی که به روسری سرکردن عادت نداشتند هنگام شرکت در راهپیمایی‌ها از قصد آن را سر می‌کردند.»

خمینی، شخصیتی اسطوره ای

در آخرین مقاله فوکو نقش آیت الله خمینی را به عنوان «شخصیتی تقریبا اسطوره‌ای» چنین توصیف کرد:«امروز هیچ رهبر حکومتی، هیچ رهبر سیاسی ای، حتی با حمایت همۀ رسانه‌های کشورش نمی‌تواند ادعا کند که چنین مورد علاقۀ مردمش است. این دلبستگی بدون شک نتیجۀ سه چیز است: خمینی در ایران نیست؛ او پانزده‌سال در تبعید بوده است و تا وقتی شاه ایران را ترک نکرده، قصد برگشتن به ایران را ندارد. آیت الله خمینی چیزی نمی‌گوید، چیزی جز «نه» -نه به شاه، به رژیم، به وابستگی. و دست آخر، آیت الله خمینی سیاستمدار نیست. آیت الله خمینی حزب سیاسی نخواهد داشت، آیت الله خمینی دولت نخواهد داشت. آیت الله خمینی کانون تمرکز اراده‌ای جمعی است.»

انقلابی با دستان خالی

او در معرفیِ جنبش ایران ادامه می‌دهد: «این خیزش مردمی با دستان خالی است. کسانی که می‌خواهند بار بسیار سنگینی که همۀ ما را، بخصوص آنها را -کارگران نفتی و کشاورزانی که در خط مقدم نبرد با امپراتوری‌ها هستند- زیر فشار گذاشته است، به سنگینی تمام دنیا، به دوش کشند. این شاید اولین رستاخیز عظیم علیه نظم جهانی است، مدرن‌ترین شکل شورش و جنون‌آمیزترین آن.»

فوکو انقلاب اسلامی را پتانسیلی می داند برای سرنگونی حکومت های فاسد منطقه؛ اریبون در فصل نوزدهم کتابش از قول دوست مورخ و فیلسوفش این گونه نقل می کند: «اهمیت تاریخی این حرکت، شاید در تطابق آن با مدل‌های شناخته‌شدۀ انقلاب نباشد. بلکه پیش از آن، در پتانسیلی است که برای وارونه کردن تمام واقعیت‌های سیاسی در خاورمیانه و در پی آن تعادل استراتژیک جهانی دارد. یگانگی (بی‌شباهتی) آن، که تاکنون منشأ قدرتش بوده است، به گسترش آن خواهد انجامید. در نتیجه، به عنوان حرکتی «اسلامی» می‌تواند کل منطقه را مشتعل کند. حکومت‌های به شدت ناپایدارش را سرنگون کند و برای پایدارترینشان دردسر ایجاد کند. اسلام -که فقط یک مذهب نیست، بلکه روشی فراگیر برای زندگی و دارای تاریخ و تمدن است- فرصت خوبی دارد که تبدیل به بشکه‌ای عظیم از باروت به اندازۀ صدها میلیون انسان شود. از دیروز، هر کشور مسلمانی می‌تواند از داخل دگرگون شود، برپایۀ سنتهای قدیمی‌اش.»

ارسال نظر: