جعفری جوزانی: من دو سال قبل از انقلاب، انقلابی شدم؛ بعد از انقلاب نیامدم

کدخبر: 995171

کارگردان "ایران برگر" در گفتگوی تفصیلی با «نسیم»: لذت می‌برم از این که در کنار مردم ایستاده‌ام و خواسته‌هایشان را طلب می‌کنم؛ همان‌گونه که در سال ۵۷ طلب کردم/ از اول انقلاب که این سینما را پایه‌ریزی کردیم قسم خوردیم برای مردم فیلم بسازیم نه جشنواره‌ها

گروه فرهنگی خبرگزاری «نسیم» - مسعود جعفری جوزانی، نویسنده و کارگردان سینما که با مجموعه "در چشم باد" خود را در ذهن دوست‌داران این مرز و بوم به یادگار گذاشته است ، در جدیدترین اثر خود، فیلم سینمایی "ایران برگر" را با لهجه محلی و لری و بازی علی نصیریان، محسن تنابنده، سحر جعفری جوزانی، حمید گودرزی و نیوشا ضیغمی ، در اسفند ماه 93 به پرده سینماها آورد، داستان فتح‌الله خان و امرالله خان را روایت می‌کند که بر سر انتخابات شورا‌ها در یک روستا با یکدیگر رقابت می‌کنند . همین لهجه لری فیلم، به ظاهر حاشیه‌هایی برای وی به ارمغان آورد که جوزانی که خود اصالتی ملایری دارد، با رفتن به آنجا و نمایش فیلم به تمامی این حاشیه‌ها پایان داد و در حال حاضر، "ایران برگر" با فروشی میلیاردی در صدر جدول اکران سال جدید قرار دارد.

نسیم: برخی گفتند ایران برگر تقلیل مسائل سال 88 است، به عبارت دیگر می گویند به طور سطحی کنایه ایی به آن اتفاقات بوده است؛ ایران برگر در واقع این گونه بود؟

جعفری جوزانی: عین القضات همدانی سخن شعرگونه خوبی دارد؛ این شعرها را چون آئینه دان، هر که در آن بنگرد خود بیند؛ ما عادت داریم از هر چه که می بینیم به مسائل خویش و خواسته های شخصی خود تبدیل می کنیم و آن را در جامعه انعکاس می دهیم.

زمانی برفی آمده بود، فستیوال فجر جایی بود که خارجی ها و ایرانی ها بودند، کبوتری مرده بود و کبوتر دیگر بالای سر آن ایستاده بود؛ هر کسی این صحنه را می دید، می گفت این کبوتر تا چه اندازه غمگین است؛ داور آمریکایی که کنار ما ایستاده بود خنده ای کرد و گفت شما ایرانی ها و شرقی ها انسان های عجیبی هستید که تمام حس های انسان را به یک حیوان نسبت می دهید، این حس شما است و حس پرنده چنین نیست.

وقتی حیوانی می میرد، برای جفت یا فرزندش همانند سنگ یا شی است و حس هایی که ما بروز می دهیم را آن حیوان ندارد؛ شرقی ها این رفتار را بیشتر بروز می دهند؛ ما فیلمنامه این کار را در سال 1380 نوشتیم و در سال 1381 پروانه ساخت آن را گرفتیم.

به دلیل این که تولید سریال در چشم باد متوقف شده بود؛ روزی آقای حیدریان، معاون وزیر، گفت آقای ضرغامی مدیر صدا و سیما شده است و خواسته است شما سریال در چشم باد را به پایان برسانید؛ به دلیل علاقه ی شدیدم به آقای ضرغامی، که هنوز بوی معرفت اوایل انقلاب را می دهد، سریال در چشم باد را به پایان رساندم.

فیلم، کتاب است و بزرگ تر از این است که برای مصداق های ویژه ای فیلم بسازید

در واقع در سال 1393 بعد از چند بار اقدام که بی نتیجه ماند، پروانه خود را تمدید کردیم؛ بنابراین نمی تواند این مصداق درست باشد؛ فیلم، کتاب است و بزرگ تر از این است که برای مصداق های ویژه ای فیلم بسازید؛ آن اصلا کار من نیست؛ واقعیت این است که انقلاب کردیم تا اتحاد به وجود آوریم، تا مملکت را نجات دهیم، تا به خواسته های خود که آزادی های مشروع سیاسی بود، برسیم.

تحلیل من در سال 1380 این بود که 100 سال بعد از مشروطه نیز چنین کردیم، به کرات از ما رای گرفتند و از دل آن دیکتاتوری خارج شد؛ نگرانی من این بود که دوباره این مسئله تکرار شود؛ در آن زمان در حال مطالعه تاریخ معاصر بودم و این امر برای من یک هشدار و یک نصیحت به قدرتمندان بود، که آقایان قدرتمند که بر آرای مردم استوار هستند، حواس خود را جمع کنند، زیر پای آن ها پوست خربزه است و راه هموار نیست.

قدرتمندان باید پاسخگوی ملت باشند؛ هر عملی که از سوی آن ها صورت می گیرد، موظف به توضیح دادن به ملت هستند؛ در درجه بعد هشدار به ملت و خودم بود؛ قیمت رای مردم بسیار بالا است، به اندازه ای که کسی نمی تواند آن را پرداخت کند؛ رای ما می تواند زندگی ما، فرزندان ما، نسل های بعد از ما را تغییر دهد پس رای ما ارزشمند است.

اگر فیلمی که می سازیم بسیار تلخ باشد مردم همانند دارو تلخ آن را نمی خورند؛ باید به شکر آغشته شود، باید همراه فیلم اندکی بخندند و بعد به فیلم فکر کنند؛ ما لزوما فیلم را برای اشاره به مصداق تاریخی خاصی نساختیم، دلیل این امر نیز تاریخچه فیلم است که هم فیلمنامه و هم پروانه ساخت در وزارت ارشاد و خانه سینما موجود است؛ اگر چنین ادعایی کنم بی ربط است ولیکن مردم حق دارند هر برداشتی از فیلم داشته باشند.

* من به ایران برگر اعتقاد دارم و عمق آن کمتر از در چشم باد نیست

نسیم: اشاره به طنز بودن فیلم کردید؛ بسیاری می گفتند علاقه شما به تاریخ و ادبیات است و چه دلیلی سبب گرایش به سمت طنز شده است؟

جعفری جوزانی: عمق و ژرف بودن یک مطلب به طنز یا غیر طنز بودن آن مطلب نیست؛ آقای اﺳﺘﻨﻠﻲ ﻛﻮبریک، اودیسه 2001 را می سازد و بعد از آن دکتر استرنجلاو هم می سازد؛ دکتر استرنجلاو عمق کمتری نسبت به اودیسه 2001 ندارد یا در مقایسه با فیلم " چگونه یاد گرفتیم بمب اتم را دوست داشته باشیم " ، نیز چنین است.

واقعیت این است که من به ایران برگر اعتقاد دارم و عمق آن کمتر از در چشم باد نیست؛ هر مطلبی را به یک شیوه می توان بیان کرد؛ ارزش این فیلم به این است که عام باشد چرا که همه مردم باید این فیلم را ببینند؛ بارها دیدم یک کارگر یا کارمند خسته در این اوضاع برای سینما نیز وقت می گذارد، نباید به این قشر، گران فروشی و کم فروشی کرد.

*این فیلمی است که قطعا برای مردم ساخته شده است

این قشر در ابتدا باید از سینما لذت ببرد، یک بخش سینما تفریح و لذت است، در مرحله بعد به فیلم فکر کند؛ این فیلم را برای مردم ساختم؛ اگر مردم از این فیلم استقبال نکنند قطعا من در ذهن خود دوباره اندیشی می کنم و گمان بر شکست فیلم خواهم برد؛ اگر این فیلم به وسیله عام دیده نشود فیلمی نیست که به درد بخورد.

ساخت فیلم نا امید کننده و تلخ می تواند به تلخی این اجتماع اضافه کند

در شرایط کنونی، با فشارهای اقتصادی، با مالیات های سنگین مستقیم و غیر مستقیم، خالی شدن سفره مردم به صورت روز به روز، افزایش درصد بیکاری و... ساخت فیلم نا امید کننده و تلخ می تواند به تلخی این اجتماع اضافه کند؛ پس من بسیار خوشحالم سراغ ساخت این فیلم رفتم.

در ایران به خصوص منتقدین دوست دارند همه مسائل را در چارچوبی قرار دهند؛ انسان کامپیوتر نیست؛ بنابراین هر کاری که دلم به من راهنمایی کند و در خدمت ملت ما باشد، انجام خواهم داد؛ اگر بنا باشد خود را به شکل دلقکی در آورم حتما این کار را انجام خواهم داد؛ ارزش ملت ما بالاتر از این است؛ ما قسم خورده ی این ملت هستیم.

انقلاب ما فرهنگی و عدالت جو بود

در ما که انقلابی هستیم تغییری ایجاد نشده است؛ انقلاب همچنان ادامه دارد؛ انقلاب به معنای رشد کشور است؛ باید این امر جهت داده شود و به خواسته های مشروعی که از ابتدای انقلاب داشتیم، هم به جهت آزادی خواهی و هم اجبار به این قدرت که پاسخگوی ملت باشد، دست یابیم؛ انقلاب ما فرهنگی و عدالت جو بود تا جایی که این عدالت را کسب کنیم.

روسری آن خانم در مقابل ماشین مدل بالای اون فرد از هیچ درجه ای برخوردار نیست

طبیعی است فردی همانند من که با این افکار و اندیشه رشد یافته است وقتی می بیند فردی با ماشین مدل بالا جلوی ناموس مردم نگه می دارد و مامور نیز به او کاری ندارد در حالیکه وقتی روسری خانمی عقب تر می رود چهار نفر به وی تذکر می دهند، به من بر می خورد؛ روسری آن خانم در مقابل ماشین مدل بالای اون فرد از هیچ درجه ای برخوردار نیست.

پس ساختن این فیلم برای من افتخار بزرگی است و بسیار خوشحالم که این فیلم را ساختم؛ از مردمی که این فیلم را می بینند خوشحال تر هستم؛ بسیار متاسف می شوم اگر نتوانم مردم را جذب کنم.

* چیزی که ما را تحقیر می کند این است که اعلام می کنند دو گونی برنج و سه عدد مرغ می دهند و ملت ما در صف می ایستند

نسیم: این سخنان من را به یاد پیام هنر و متعهد امام (ره) می اندازد؛ نشان از رنج مستضعفین و... دارد.

جعفری جوزانی: به شیوه ای که ملت را تحقیر نکند؛ چیزی که ما را تحقیر می کند این است که اعلام می کنند دو گونی برنج و سه عدد مرغ می دهند و ملت ما در صف می ایستند؛ ملت ما گدا نیست؛ ملت ما کار می خواهد؛ آرزوی امثال ما این است هیچ بیکاری در مملکت نباشد.

فرد مدام اعلام می کند به مردم یارانه تعلق می گیرد یا نمی گیرد؛ اینها چه کاره هستند که چنین رفتار می کنند، اینها حقوق بگیر ملت هستند؛ این که یک بار انقلاب کردیم دست ملت است؛ این افراد باید حقوق خود را بگیرند و باقی پول مملکت را صرف تولید کار کنند.

طبیعی است سخنان من شبیه پیام امام (ره) است چرا که از یک سلسله و خط هستیم

طبق قانون اساسی وظیفه دولت ها این است که تولید کار کنند، کار حق هر جوانی در مملکت است؛ برای این که وعده یک ناهار مردم را بدهم چه کمکی به این ملت می کند؟ طبیعی است سخنان من شبیه پیام امام (ره) است چرا که از یک سلسله و خط هستیم؛ عده ای فرصت طلب بعد از انقلاب ریش گذاشتند و امام (ره) را قبضه کردند.

اگر این خشک متعصب ها مشاور خدا بودند - نعوذبالله- حضرت یوسف را از قرآن حذف می کردند

این چنین افراد به اندازه ایی افراطی عمل می کردند که امام (ره) بارها گفتند از این گونه افراد ترس دارم؛ اگر این خشک متعصبها مشاور خدا بودند - نعوذبالله- حضرت یوسف را از قرآن حذف می کردند؛ یکی از این افراد بعد از 11 سپتامبر که در نیویورک زندگی می کند، با شلوارک در بنزی سوار است که پرچم آمریکا بر آن نصب است؛ حنای این افراد برای ما رنگی ندارد.

ما برای ملت فیلم می سازیم؛ اگر ببینم می توانم با این شیوه یک کلمه حرف بزنم که به درد ملت بخورد، این کار را انجام می دهم؛ جرزنی های سیاسی همانند جرزنی های فوتبالی، عارضه ی بدی است که وارد مملکت ما شده است؛ سیاست مداران محفلی که همانند فتح الله خان، امرالله خان و... در خانه های یکدیگر جمع می شوند یک روز باید در میان مردم افشا شوند.

فردی که پول خرج می کند تا از سوی مردم انتخاب شود، این پول را از کجا آورده است؟ اگر این فرد به این اندازه پول دارد صرف تولید کار در مملکت کند؛ برای چه این چنین تبلیغ می کنند تا قدرت به دست آورند؟ تا راحت تر دست خود را در جیب مردم کنند؛ تا راحت تر بتوانند دست خود را بر درآمد کشور باز کنند تا هر کاری می خواهند انجام دهند.

*لذت می بریم از این که در کنار مردم ایستاده ایم و خواسته های مردم را این گونه طلب می کنیم همان گونه که در سال 57 طلب کردیم

ما فیلم می سازیم تا دل چنین افرادی را به لرزه در آوریم و بگوییم ما هستیم؛ من مطمئنم فرزندان بعد از ما هم در این عرصه حضور دارند؛ ما این دعوا و بحث را از آن ابتدا داشتیم و همچنان ادامه دارد، ترسی و نگرانی از این افراد نداریم و لذت هم می بریم از این که در کنار مردم ایستاده ایم و خواسته های مردم را این گونه طلب می کنیم همان گونه در سال 57 طلب کردیم.

به هر حال هیچ حکومتی نمی تواند آن گونه که ما می خواهیم باشد اما می تواند تصحیح شود؛ زمانی تصحیح می شود که هنرمند آن، اهل قلم آن، این مبارزه را رها نکند؛ این شغل ما است؛ خداوند ما را روی یک خشت به دنیا آورده است تا حقیقت را آشکار کنیم؛ کسانی که درصدد پنهان کردن حقیقت هستند خائن به ملت‌اند ما دوست داریم در خصوص این مسائل فیلم بسازیم.

جناح فتح اللهی‌ها و امراللهی‌ها ترمزهای مملکت ما هستند

خدارو شکر این فیلم ها را با پول خود ساختیم؛ سرمایه گذاران این فیلم ها مشخص هستند و وابسته به هیچ جا نیستیم چرا که من هم از جناح فتح اللهی ها و هم از جناح امراللهی ها بدم می آید و گمان می کنم این ها ترمزهای مملکت ما هستند؛ اینها باید شعار یکی بودن و اتحاد سر دهند؛ اگر ما متحد نبودیم، تردید ندارم صدام همان گونه که اعلام کرده بود تا تهران پیش می آمد؛ ملت یکی شد و همانند مشت عمل کرد و هشت سال ما با دنیا جنگیدیم.

ما دو سال قبل از انقلاب، انقلابی شدیم؛ بعد از انقلاب نیامدیم

فتح اللهی ها و امراللهی ها در جبهه نجنگیدند بلکه در جبهه به دنبال این بودند آهن های باقی مانده را چطور بفروشند تا از آن سود ببرند و امروز آن پول ها را احتمالا برای کسب قدرت خرج می کنند تا به سفره چرب تری نزدیک شوند؛ ما دو سال قبل از انقلاب، انقلابی شدیم؛ بعد از انقلاب نیامدیم؛ زندگی ما را آن ها که باید بشناسند، می شناسند.

این فیلم بیشتر عرفانی - سیاسی است تا اینکه به طنز نزدیک باشد

نسیم: نوع فیلم سازی شما مشخص است که دوست دارید برای مردم فیلم بسازید؛ سراغ سوژه هایی می روید که عامه پسند است؛ من با دو سوم فیلم همراه می شوم و می دانم دختر و پسری عاشق یکدیگرند و یکسری مخالفت ها مانع ازدواج آن ها می شود؛ معمول این موضوعات این است که مخالفت ها تا اندازه ای پیش می رود که در یک سکانس همه مسائل حل می شود. یعنی جنگ قدرتی که در فیلم بوده با یک سکانس تمام می شود؛ چرا تمام فیلم های طنز این آفت را دارند؟ نمی گویم این اتفاق نیفتد که مخاطب گریزان شود چرا که مخاطب دوست دارد پایان فیلم ایرانی خوش باشد.

جعفری جوزانی: فیلم بزرگ تر از این است که قصه ای را بگوید؛ زیرساخت این کار به نوعی از رومئو و ژولیت با اندکی تغییر گرفته شده است؛ متاسفانه در ایران به محض دیدن تیتراژ همه خارج می شوند؛ اتفاقی در این فیلم رخ داد که با توجه به اینکه این دو جوان با یکدیگر ازدواج کردند ولیکن به سختی است؛ یعنی دختر از شرایط سخت می برد.

یکی از منتقدین گفته بود این فیلم بیشتر عرفانی - سیاسی است تا اینکه به طنز نزدیک باشد؛ این منتقد درست دیده بود؛ ما برای خود یک من می سازیم که این من بسیار بزرگ و ارزشمند است و از عقل کل غافل می شویم و به سمت عقل جزء بر می گردیم؛ در شرایطی گفته می شود که باید بمیری تا دوباره زنده شوی؛ این امر کشتن من ظاهری است که گمان می برد دنیا مادر اوست و همه چیز را به دست آورده است.

در فیلم پیچش بسیار زیبا دارد؛ آن چه که عام دوست دارد را آگاهانه بیان می کند اما ناگهان همه صداها قطع می شود؛ به بیننده گفته می شود تا اینجا را دیدی، همه این مسائل بهانه بود، شعری تحت عنوان بهانه پیدا می شود؛ شعری از سیاوش کسرایی است.

شب عبوس بود و دل بهانه داشت؛ بهانه آن شب های بی قراری را داشت؛ در حالت عادی باید این دو جوان با یکدیگر ازدواج کنند و مردم با ساز و دهل از آنجا خارج شوند در حالیکه ما ناگهان صدای مردم را قطع می کنیم و وارد حیطه دیگری می شویم و نعره های عاشقانه خود را می طلبد؛ همه این مسائل بهانه بود.

اگر با سیاست نشد با فوتبال به جان یکدیگر می افتیم

دانه های باران به پشت شیشه می خورند، قصه ها دارند؛ بشنو که باد پشت شیشه ها ترانه دارد؛ اگر در نوع فیلم سازی دقت کنید با موارد قبل متفاوت است؛ همواره با تیتراژ فیلم تمام می شد ولی بعد از امرالله خان و فتح الله خان می آیند و می گویند ما که نماینده نشدیم، از فردا فوتبال را شروع کنیم؟ در جواب می شنود که فردا پاتختی است و قاه قاه می خندند.

به عبارت دیگر دعوا همچنان ادامه دارد چرا که هم امرالله خان و هم فتح الله خان و هم فوتبال حضور دارد؛ اگر با سیاست نشد با فوتبال به جان یکدیگر می افتیم؛ فعلا فرزندان این دو با هم ازدواج کردند و آن ها خوشحال هستند؛ من می گویم محیط کشت میکروب در پایان فیلم از بین نرفته است.

امید ما به نسل آینده است، نسلی که به سر و وضع خود می رسد و بسیاری می پرسند اگر جنگ شود این افراد به جنگ می روند؛ ما نیز شلوار پاچه گشاد می پوشیدیم؛ جوانان بسته به زمان و مکان از نظر فیزیکی تغییر می کنند و جامعه آن ها را تحویل نمی گیرد؛ جوانان کارهای عجیب و غریب می کنند تا دیده شوند؛ تغییرات ظاهری بد نیست چه بسا همین بچه ها در زمان خطر ملت را نجات می دهند.

امروز زمان و مکان این جوان این گونه است و این گونه رفتار می کند؛ این امر به مرور درست می شود؛ ده سال بعد این جوان این گونه رفتار نمی کند بلکه ازدواج می کند و زندگی عادی دارد؛ در آن مرحله بسیار طبیعی است؛ اگر جوان 16-15ساله این تغییرات را بروز ندهد از نظر فیزیکی مشکل دارد.

حالا امکان دارد جوانی استعداد داشته باشد و وارد محافل شعر، هنر، درس و... شود؛ جوان دیگری این استعدادها را ندارد و رفتارهای دیگری از خود بروز دهد؛ امید من به همه این جوانان است؛ امیدم به تمام بچه هایی است که درس می خوانند، مدیر هستند؛ این مملکت مدیر می خواهد، مدیرانی می خواهد که خط خود را قطع نکرده باشد و مملکت را نجات دهند.

اگر برای بار دوم فیلم را ببینید می فهمید فیلم تراژدی است

فیلم غیر این چیزی نمی گوید و به شدت متفاوت است؛ اگر برای بار دوم فیلم را ببینید می فهمید فیلم تراژدی است؛ یکی از دوستان برای بار چهارم فیلم را دیده بود و همراه من گریه کرد و می گفت من این گونه فیلم را ندیده بودم.

فیلم برای بار اول وقتی به شما نمی دهد که در خصوص فیلم فکر کنید؛ بعد که بر روی فیلم فکر می کنید در می یابید در بسیاری از مسائل درست است؛ سیاست مدار درکی از مصادیق سیاست ندارد و از درک شخصی خود صحبت می کند؛ "گاه" کلمه ای فارسی است و تا اندازه ایی بی سوادها نوشتند "گاها" که اصطلاحی غلط و رایج شده است.

شما ببنید چند درصد از بزرگان مملکت از کلمات رایج و غلط استفاده می کنند؛ وقتی از این اصطلاحات غلط استفاده می شود به مرور در مملکت جا می افتد؛ اگر جوانی از اصطلاح خفن استفاده کند مشکلی ایجاد نمی شود چرا که زمان و مکان جوان این اقتضا را دارد؛ کسانی که می خواهند باسواد جلوه کنند کلمات را با یکدیگر قاطی می کنند.

نسل جوان نسل پاکی است اگر ما این نسل را ناپاک نکنیم

فیلم ما در عین این که همه مردم می خواهند این دو جوان با یکدیگر ازدواج کنند، این ازدواج را تحت شرایط خاص ایجاد می کند؛ مردم می فهمند پدر و مادر این دو جوان رفتار درستی ندارند و باید این دو جوان با هم ازدواج کنند؛ با کلک هم ازدواج می کنند؛ دختر خودکشی می کند و نامه ای می نویسد که در کفنم نامه ای قرار دهید که اگر در آن دنیا سهراب را دیدم بدون اجازه پدر با وی ازدواج نکنم.

به مسائلی هم چون احترام به پدر با وجود بد بودن پدر در فیلم پرداخته می شود؛ نسل جوان نسل پاکی است چرا که حق خود را نمی خواهد چرا که احترام به پدر را واجب می داند؛ نسل جوان نسل پاکی است اگر ما این نسل را ناپاک نکنیم؛ به لحظه لحظه ی فیلم فکر شده است؛ در پایان دلیل داشته است که ناگهان همه صداهای غیر واقعی را خاموش کردیم.

می توانستیم مانند همه فیلم ها ساز و دهل راه اندازیم ولیکن این امر تمام کلیشه ها را می برد؛ من توقع ندارم همه مردم به این درک برسند که شب، بهانه، باران و... حرف دارد ولیکن مطمئن هستم این درک برای مردم ایجاد می شود چرا که چندین بار حداقل تلویزیون پخش خواهد کرد.

نسیم: ایران برگر در مقابل یکسری شعارها و مشهورات قرار گرفت؛ به طور مثال صراحتا جامعه باز و حقوق زنان را هجو می کرد؛ برداشت من درست است؟

جعفری جوزانی: از نظر من سیاست مداران منظور را به صورت بیان نمی کنند، پوسته قضیه را می بینند؛ ما ز قرآن مغز را برداشتیم، پوسته را بهر خران بگذاشتیم؛ هر مسئله ای مغز و پوستی دارد؛ جامعه باز مغزی دارد؛ وقتی اسم از جامعه باز می برید دو دسته فتح اللهی ها و امر اللهی ها ایجاد می شود که یک دسته حمله و دسته دیگر دفاع می کند.

یکی حمله می کند چرا که گمان می برد جامعه باز به این معنا است فرد لخت شود و به خیابان بیاید؛ دسته دیگری نیز چیزی از جامعه باز مطرح می کند که آن مغز قضیه مطرح نمی شود؛ این هشداری به مردم است که بدانند هر کسی که صحبت از مسئله ای می کند لزوما درک درستی از مطلب ندارد؛ کسانی که در جامعه روشنگری می کنند مفاهیم را باید باز کنند.

درست است که به شوخی این مفهوم مطرح می شود ولی برای کسی که از این مفهوم سوءاستفاده می کند؛ هر دو گروه در برخورد با مفاهیم به سرعت واکنش نشان می دهند؛ این دو گروه گاهی به دلیل کم دانشی و گاهی به دلیل شیادی، برداشت سطحی از مطلب دریافت می کنند و آن برداشت را وارد جامعه می کنند چرا که خریدار دارد.

*جامعه باز به فرهنگ ویژه هر ملت بستگی دارد

طوری واکنش ها نمایان می شود که نه حرف امرالله خان و نه حرف فتح الله خان در خصوص جامعه درست است و سخنان این دو دسته بدتر مردم را سردرگم می کند؛ جامعه باز مفاهیمی و مصادیقی دارد و بستگی به فرهنگ ویژه هر ملت دارد؛ اکنون ما مسائلی داریم که مصائب ما شده است؛ این مسائل مربوط به سنت هایی که ربطی به دین ما ندارد ولیکن به اندازه ای وارد زندگی ما شده است که گمان می کنیم جزیی از دین ما است.

ما تلاش کردیم این مسائل را مطرح کنیم، در این فیلم ادعایی نداریم؛ نه برای نصیحت مردم تلاش می کنیم چرا که مردم داناتر از ما هستند و نه برای تمسخر کسی تلاش می کنیم؛ ما برای این تلاش می کنیم که مردم به مدت حداقل یک دقیقه خود را ببینند.

نسیم: این فیلم نقد مردم نیز محسوب می شود.

جعفری جوزانی: نقد مردم و همه ی ما است؛ من یک داستانی را روایت کردم که مانند هر کسی از دیدن این فیلم تحلیلی دارم؛ من تاریخ معاصر را برای ساخت در چشم باد خواندم، این مطالعه شامل خاطرات، ادبیات و...می شد؛ روزنامه هایی که از زمان مشروطه بوده است تا کنون را دارم و با بررسی آن ها می بینم برخی شعارها که امروز داده می شود در صد سال پیش نیز داده می شد.

برای شما خنده دار است که چرا به آن شعارها دست پیدا نکردیم، برای راحت کردن کار خود یک گروه یا سیاست مداری را پیدا کردند و تمام تقصیرها را به گردن آن انداختند؛ عده ایی می گویند انگلیسی ها نگذاشتند و عده ایی دیگر نظر بر روس ها دارند و برخی دیگر تقصیر را بر گردن آمریکایی ها می گذارند.

* چرا محیط کشت میکروب در خاورمیانه موجود است که از دل آن داعش بروز کند؟

وقتی تاریخ را مطالعه می کنم، در می یابم طبیعی است هر کشوری در کشور دیگر برای منافع ملی خود اقداماتی انجام دهد؛ از حرکات، اقدامات، گفتمان های موجود در جامعه بهره ببرد تا منافع مملکت خویش را تامین کند؛ هر اندازه در مملکت بیگانه راحت تر عمل کند آن کشور را مستعمره خود می سازد، اگر نتواند تلاش می کند دولت های دست نشانده قرار دهد.

در این موارد تقصیر بر گردن کشور بیگانه نیست چرا که آن ها وطن پرست هستند و مشکل از ما است؛ آن ها برای منافع وطن خود تلاش می کنند؛ درست است دشمن ما محسوب می شوند ولیکن دشمن ملت خود نیستند؛ چرا می توانند چنین اقدام کنند؟ چرا محیط کشت میکروب در خاورمیانه موجود است که از دل آن داعش بروز کند؟

اگر محیط کشت نبود، غرب می توانست داعش را ایجاد کند؟ محیط آماده است که آن ها به کشت میکروب اقدام می کنند؛ محیط کشت میکروب آماده است پس از آن سواستفاده می شود؛ چرا مغول از بیابان برای له کردن عظیم ترین حکومت ها حرکت می کنند؟ در ایران در خراسان بیش از 72 فرقه مذهبی وجود داشته است که هر روز یکدیگر را در خیابان می کشتند.

افراد را تنها به جرم شیعه بودن می کشند

این موارد به معنای عدم وجود اتحاد است؛ حکومت های ابله به جای جلوگیری از این اقدامات با این مسائل همراه می شدند و به دعوا شدت می دادند؛ مغولستان دین شمنی داشته است و پاسخی که زن هولاکو خان به نمایندگان پاپ می دهد، این است که خدایی دارید که کتابی به شما داده است و پیغمبری نیز برای شما فرستاده است ولیکن شما به آن عمل نکردید، همان خدا من را برای تنبیه شما فرستاده است.

حرف همین است؛ ما کتاب، دین و پیغمبر داشتیم و یکدیگر را کشتیم؛ همین اتفاقی که اکنون توسط داعش انجام می شود؛ افراد را تنها به جرم شیعه بودن می کشند؛ وضعیتی که در فیلم تشریح می شود چیزی غیر از این نیست؛ در فیلم گفته می شود محیط کشت میکروب را آماده نکنید؛ هر کسی که به شا دو کیلو برنج و گوشت داد لزوما دوست نیست.

* بسیاری از روحانیون با تجددخواهی یک شبه ریش خود را زدند و پاپیون زدند و نماینده مردم شدند و به یک دیکتاتور رای دادند

دوست شما به شما ناهار مجانی نمی دهد؛ دوست شما برای شما کار تولید می کند؛ اصلا اجازه این بریز و بپاش ها را ندارد؛ این اموال، نفت، منابع طبیعی و... مال مردم است و ملی شده است؛ دولت ها امانت دار هستند و حق خیانت در امانت ندارند؛ دولت حق دارد این اموال را در چارچوب رفاه مردم، تولید کار، عمران و آبادانی کشور و... صرف کند.

به نظر من فیلم به این مسائل می پردازد هر چند در زمان ساخت به این مسائل فکر نمی کردیم؛ ما از زمان مشروطه جان، خون، خاک و مال دادیم تا انقلاب شود و پارلمانی تشکیل شود و نمایندگان با قانونگذاری ما را از استبداد نجات دهند ولیکن از دل این نهضت دیکتاتوری خارج شد؛ بسیاری از روحانیون با تجددخواهی یک شبه ریش خود را زدند و پاپیون زدند و نماینده مردم شدند و به یک دیکتاتور رای دادند.

* تا کاستی های معرفتی از بین نروند مملکت درست نمی شود

این امر به انقلاب 57 رسیده چرا که مردم دریافتند بار دیگر باید به خیابان‌ها بریزند؛ دلیل اینکه مسائل درست نشد در درجه اول خود ما بودیم؛ نه دیکتاتورها و حکومت ها را و نه ما را از کره مریخ می آورند؛ ما در این کشور زندگی می کنیم و ژنتیک این کشور ما را پرورش داده است؛ یکسری کاستی های معرفتی در جامعه ما وجود دارد که باید به اندازه ایی نشان داده شود تا توجه و تغییر ایجاد شود.

* آرزوی من این است اگر این فیلم کاری نکند حداقل رای را گران کند

تا کاستی های معرفتی از بین نروند مملکت درست نمی شود؛ با تلاش یک نفر قصه سامان نمی پذیرد؛ فردی را آوردید و عزت دادید و در نهایت دزدی کرد؛ این فرد یکی از ما بوده است و آمریکایی ها و انگلیسی ها و روس ها در آوردن آن موثر نبودند.

کاستی های معرفتی عده ای، بتی از احمقی می سازند و باعث بروز کج رفتاری ها در فرد می شود؛ کاستی های معرفتی هم درون آن فرد است و هم درون ما وجود دارد که از این فرد بت می سازیم؛ ما در فیلم به کاستی های معرفتی اشاره می کنیم که نقد خود ما نیز می باشد؛ هم نقد رای دهنده و هم نقد رای گیرنده است؛ آرزوی من این است اگر این فیلم کاری نکند حداقل رای را گران کند و فرد بفهمد قیمت یک رای بالاتر از شام و ناهار است.

*این فیلم درد و دل کسی است که می‌گوید رای خود را ارزان نفروشید

روزی تا اندازه ای رای گران می شود که کسی نتواند آن را بخرد؛ مگر کسی می تواند آزادی شما را بخرد؟ حالا شما بگویید آزادی قیمت دارد، قیمت این ازادی در حدی است که حاضر هستید جان خود را هم بدهید؛ این فیلم نقد هم نیست بلکه درددل یا اشاره یک همشهری است که می گوید توجه داشته باشید رای خود را ارزان نفروشید.

می گوید رای گیرندگان اگر شیفته قدرت هستید این مردم همان گونه که شما را بالا بردند همان گونه شما را پایین می اورند؛ آن که بالاتر نشست ابله تر است، استخوانش سخت تر خواهد شکست؛ وقتی کسی بالاتر بنشیند وقتی نردبان بیفتد استخوان او سخت تر می شکند؛ هشدار می دهیم اگر در این کار ناتوان هستید بر این مسند تکیه مزن.

* وقتی فردی بر سفره ملت است و بر بیت المال دست می برد باید اعدام شود

اگر نمی توانید باری از دوش ملت بردارید، ملت یقه شما را خواهد گرفت؛ من آدمی هستم که همواره آرزو می کنم فردی در دنیا اعدام نشود ولیکن وقتی فردی بر سفره ملت است و بر بیت المال دست می برد باید اعدام شود چرا که این افراد اعتماد را سلب می کنند، اینها چیزی را می شکنند که نمی توان به حالت اول بازگرداند؛ اینها افراد خوب را نیز در اذهان بد می کنند.

این مسائل در من وجود دارد و طبیعی است که با ساخت فیلم برخی از این خواسته در آن متجلی می شود؛ همان گونه که عکاسی عکس می گیرد و بافت زیبایی شناختی در وی وجود دارد و این بافت زیبایی شناختی از قبل عکاس شدن در فرد وجود داشته است؛ من این مثال را از این باب زدم که کار خود را از عکاسی آغاز کردم.

هیچ گاه نمی توان چارچوبی که یک عکاس موقع عکس گرفتن می بندد را شما ببینید، چرا که دقت در آن قاب و چارچوب نداشتید؛ این چنین افراد یا عکاس، نقاش و ... می شوند؛ وقتی فردی مسائلی در ذهن دارد کادرهایی در کشور می بیند که افراد دیگر جامعه نمی بینند؛ ما نگاه خود را گفتیم و نمی گوییم خوب یا بد است.

* از اول انقلاب که این سینما را پایه ریزی کردیم قسم خوردیم که برای مردم خود فیلم بسازیم

نسیم: شما فیلم هایی می سازید که برچسب خور آن خوب است؛ به عبارتی سفارشی ساز گفته می شود؛ اغلب در فیلم های خود طرفداری از دولت دیده نمی شود؛ فیلم شما از معدود فیلم هایی است که شخصیت های مثبت آن از انقلاب حرف می زنند؛ چرا این گونه فیلم ها باعث تعجب ما می شود؟ اصولا گفته می شود کسانی که بی سواد با حکومتی هستند سراغ ساخت چنین فیلم هایی می روند ولیکن به آقای جعفری جوزانی این وصله نمی چسبد.

جعفری جوزانی: ما قسم خورده این ملت هستیم؛ ما برای مردم خود فیلم می سازیم؛ از اول انقلاب که این سینما را پایه ریزی کردیم قسم خوردیم که برای مردم خود فیلم بسازیم؛ هر چه که تعالی و رشد و آینده بهتری برای مملکت ما ایجاد کند می سازیم؛ با پول خود نیز می سازیم؛ ما برای پول دنبال دولت نیستیم.

* ما دنبال این هستیم که فیلم بسازیم و مردم از دیدن آن لذت ببرند

به این علت وجدان ما راحت است چرا که فیلمی ساختم که به آن عقیده دارم؛ هر کس هر برداشتی از آن دارد برای من مهم نیست؛ ارزش تعریف بقال سر کوچه و اقای بحر العلومی و .... از فیلم برای من بیشتر از هر چیزی است؛ ما دنبال این هستیم که فیلم بسازیم و مردم از دیدن آن لذت ببرند.

خداوند به هر انسانی معمولیت داده است، خداوند یک گوشه دنیا را به هر انسانی می دهد و می گوید برای درست کردن آن تلاش کن؛ این مملکت اگر کج است، اگر راست است تفصیر من است؛ هر یک از ما در بدی و خوبی این مملکت مقصر هستیم؛ پس ما فیلم می سازیم تا مملکت را بسازیم؛ پس به حرف های کسی اهمیت نمی دهم.

مردم مرا قضاوت خواهند کرد؛ بعد از مرگ من نیز کسی از من به عنوان خائن به مملکت نام نخواهد برد؛ اگر این فیلم سازی در جهتی باشد که حکومت اشتباه قدم بر میدارد و برای راست کردن قدم حکومت باشد، قول می دهم حتی لحظه ایی تردید نکنم؛ وقتی احساس کنم نیاز به اتحاد داریم همانند جنگ پیش می روم چرا که این جنگ پنهان است.

* هر کاری که گمان کنم به مردم خدمت می کند، می سازم

جنگ ایران و عراق جنگ راحت تری بود چرا که آشکار بود و تفنگ به دست به مبارزه می رفتیم؛ این جنگ جنگ اقتصادی است؛ سفره مردم را خالی کردند؛ باید این جنگ را آشکار کرد چرا که جنگ پنهان سخت تر است؛ شغل من این است که این حقیقت را آشکار کنم.

هر کاری که گمان کنم به مردم خدمت می کند می سازم و اگر به عکس این مطلب را دریابم، نمی سازم؛ انسان با این مطلب معنا پیدا می کند که هدف چیست؟ من سال های جوانی خود را در آمریکا گذراندم، مادر دختر من آمریکایی است و دوستان بسیاری همانند من هستند و متعصب تر از بسیاری از افراد در خصوص مملکت خود عمل می کنند.

نسیم: در خصوص فیلم کوروش نیز شنیدم که پیگیر شدید؛ فیلم نامه فیلم نوشته شده است؟

جعفری جوزانی: فیلم نامه این فیلم سه سال پیش نوشته شد؛ سال گذشته به تهیه کنندگی من و اقای معلم مجوز ساخت گرفتیم؛ سرمایه گذارانی پیدا کردیم تا این عوامل به یکدیگر وصل شوند و فیلم سینمایی ساخته شود. البته قراردادی برای پوریای ولی با تلویزیون داریم، فیلم نامه آن نوشته شده است؛ گمان می کنم سریال درستی است ولیکن متاسفانه تلویزیون در حال حاضر بودجه ندارد؛ قرارداد، کد اقتصادی و... انجام شده است ولیکن تلویزیون بودجه ندارد به همین دلیل سراغ فیلم کوروش کبیر می رویم؛ اگر تلویزیون بودجه داشت من موظف بودم طبق قرارداد پوریای ولی را بسازم.

گفتگو: علیرضا ملوندی - مصطفی پورکیانی

ارسال نظر: