برهان نوشت: نزدیک شدن انتخابات نهمین دورهی مجلس شورای اسلامی، تشکلهای اصلاحطلب را به شکلهای گوناگون به تکاپو انداخته است تا هر یک به نحوی وارد بازی سیاسی شده و آبروی از دسته رفتهی این جریان سیاسی را بازسازی کنند. در تداوم این خط تبلیغی، «مجمع مدرسین و محققین حوزهی علمیهی قم» با صدور بیانیهای در پوشش هشدار به آنچه «حوادث ناگوار اجتماعی و سلب و اختلال امنیت » نامیده شده، گام دیگری از فعالیت های انتخاباتی اصلاحطلبان را رقم زد. اگرچه ظاهر بیانیه از نگرانی مجمع نسبت به «آمار بالای طلاق ، اعتیاد ،خودکشی و قتل ، نزاعهای خیابانی و نیز بحرانهای اقتصادی و...» و احساس مسئولیت «در برابر ملت و دین و آیین »خبر میدهد ، اما مروری بر هویت و ماهیت واقعی این تشکل اصلاحطلب میتواند از نیات کاملا سیاسی و انتخاباتی چنین بیانیهای پرده بردارد. انتخابات دوم خرداد و روی کار آمدن تفکر متفاوت سیاسی با نام «اصلاح طلبان» را میتوان از جمله سالهای جالب توجه در تاریخ سیاسی ایران دانست. شکلگیری برخی احزاب سیاسی همچون «حزب مشارکت» از جمله درسهای سیاسی این دوران است. اگرچه پس از گذشت چند سال تمامی این احزاب دولتی که براساس
نیاز دولتمردان آن زمان تأسیس شده بود، همچون کف روی آب از بین رفت، ولی به هر حال دارای ابعاد جالبی است که بازگشت به آن دوران و بررسی آن، خالی از لطف نیست. یکی از تشکلهای سیاسی که همزمان با 8 سال دوران اصلاحات و به لطف و حمایت دولت وقت شکل و قوام گرفت «مجمع محققین و مدرسین حوزهی علمیّهی قم» بود. مجمعی که از نام انتخاب شده بر خود مدعی نمایندگی بخشی از حوزهی علمیّه باید باشد. اگرچه دبیر این مجمع یعنی «سیدحسین موسوی تبریزی» در بیان تاریخچهی شکل گیری آن به سال 1373 اشاره میکند ولی در همانجا ثبت و اعلام رسمی این تشکل را بعد از دوم خرداد میداند. وی دربارهی سوابق فعالیت این تشکل میگوید: «بالاخره بعد از سال 1371 دوستان در بیرون دفتر تبلیغات اسلامی دور هم جمع بودیم و همان فکر سیاسی خاصی را که میشود گفت آن موقع در برابر فکر راست بود، ادامه میدادیم. در زمان مسؤولیت «میرحسین موسوی» هم از او حمایت میکردیم و حتی در خبرگان اول رهبری در برابر کاندیداهایی که جامعهی مدرسین ارایه دادند ما نیز کاندیداهایی داشتیم.»[1] وی سپس به شروع حرکت دسته جمعی اشاره میکند و میگوید: «به انتخابات هفتمین دورهی ریاست جمهوری که
نزدیک میشدیم جلسات متعددی با حضور دوستان بیشتری در منزل ما تشکیل میشد. به عنوان مثال جناب آقای کروبی که به قم میآمد در منزل ما جلسات متعددی میگذاشتیم... از آن زمان که فعالیت را شروع کردیم برای خودمان اسم گذاشتیم و عنوان مجمع محققین و مدرسین را به تناسب ماهیّت اعضای شرکت کننده در جلسه انتخاب کردیم و به فکر نوشتن اساس نامه، آیین نامه و مرام نامه افتادیم.» مجمعی اصلاح طلب با تابلوی حوزوی جریان اصلاح طلب به برکت رانتهای فراوانی که به روزنامهها و احزاب مختلف داده بود، عقبهی تبلیغی خوبی برای خود مهیّا کرده و برنامههای معظمی برای خود چیده بود اما برای تکمیل پازل خود نیازمند یک تشکل حوزوی بود. چراکه حوزههای علمیّه، روحانیّت و تشکل با سابقهای مانند جامعهی مدرسین حوزهی علمیّهی قم اصلیترین مخالف و منتقد جریان اصلاح طلبی در ایران بودند. در همین زمان نیز «آیت الله مصباح یزدی» با ارایهی مباحث مختلف سیاسی و دینی یک تنه در مقابل تفکرهای انحرافی اصلاح طلبان ایستادگی میکرد. پس همهی شرایط برای حمایتهای مختلف مالی و اعتباری از یک مجمع که خود را جزو محققین و مدرسین حوزهی علمیّهی قم میخواندند، فراهم شد تا
بازوی دینی و حوزوی جریان اصلاح طلبی در آن زمان باشد و بتواند در ظاهر مقابل جامعهی مدرسین حوزهی علمیّهی قم عرض اندام نماید. اگرچه این تشکل نتوانست شرایط قانونی برای ثبت در خانهی احزاب را طی کند اما وزیر کشور وقت آقای «موسوی لاری» علیرغم مخالفت کمیسیون مادهی 10 احزاب، یک تنه مجوز تأسیس آن را صادر کرد. البته هیچگاه به صورت رسمی اساسنامه و اسامی دقیق اعضای هیأت مرکزی این مجمع، منتشر نشد و حتی سایت مجمع محققن و مدرسین نیز تنها به انتشار بیانیهها و مصاحبههای چند نفر از اعضای آن اکتفا کرد و هیچ اطلاع دقیقی از اسامی اعضای مرکزی و اساسنامهی این مجمع ارایه نکرده است. با این همه باید گفت تعداد اعضای این مجمع به عدد انگشتان دست هم نمیرسد. جریان اصلاح طلب به برکت رانتهای فراوانی که به روزنامهها و احزاب مختلف داده بود، عقبهی تبلیغی خوبی برای خود مهیّا کرده و برنامههای معظمی برای خود چیده بود اما برای تکمیل پازل خود نیازمند یک تشکل حوزوی بود؛ چراکه حوزههای علمیّه و روحانیّت اصلیترین مخالف و منتقد جریان اصلاح طلبی در ایران بودند. نکتهی جالب توجه دربارهی مجمع محققین و مدرسین حوزهی علمیّهی قم نام بی
مسمای آن است. طلاب حوزهی علمیّه با نگاهی به اسامی اعضای اصلی آن همچون آقایان «سیدحسین موسوی تبریزی، بیات زنجانی، محمدعلی ایازی، ناظم زاده، محمدعلی کوشا و ...» انگشت تحیّر به دهان میگیرند! چرا که این افراد کمترین جایگاه علمی و کرسی تدریس در حوزههای علمیّه را نداشته و تنها به واسطهی ارتباط با برخی محافل دانشگاهی مانند «دانشگاه مفید» در سطوح معمولی به تدریس میپردازند. اگر چه برخی دیگر از این افراد تلاش میکنند با استفتائات خود ساخته و راه اندازی سایت اینترنتی خود را در صف مرجعیّت جا دهند. این مجمع در سال 1378 و با حمایتهای مالی دولت وقت، دفتری در کوچهی 39 صفاییه خریداری کرد و به صورت رسمی فعالیتهای خود را در این دفتر ادامه داد. صدور بیانیه در مناسبتها و رویدادهای سیاسی و اجتماعی آن هم دقیقاً متناسب با نظر اصلاح طلبان و جریانهای همسو همچون جبههی مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب از اصلیترین فعالیت این مجمع در 15 سال گذشته است. مدرسینی که شیپور سیاسی شدند با نگاهی به بیانیههای صادر شده توسط این مجمع در 15 سال گذشته و مصاحبههای دبیر و اعضای آن به یک نتیجهی مشخص خواهیم رسید و آن چیزی نیست جز تصمیم
صحیح سران اصلاح طلب در راه اندازی تشکلی حوزوی است. در بخش بیانیههای این مجمع که اغلب آن در سایت رسمی مجمع محققین و مدرسین حوزهی علمیّهی قم منتشر شده است، دقیقاً زاویهی دید و موضعگیری کاملاً همسو و نعل به نعل با سایر جریانهای اصلاح طلب مشاهده میشود. برای نمونه این تشکل که گروهی حوزوی محسوب میشوند به جای دفاع از حریم اسلام و فقه جعفری، در حمایت از «هاشم آغاجری» و انتقاد از رأی صادره در خصوص او بیانیهی رسمی صادر میکنند! در اطلاعیهی این مجمع که در 20 آبان سال 1381 صادر شده، آمده است: «اعلام حکم اعدام برای آقای دکتر سیدهاشم آقاجری که توسط یکی از قضات کشور صادر گشت اذهان عموم را به تعجب و تحسر وا داشت... روشن نیست قاضی دادگاه از کدام قسمت صحبتهای آقاجری سب النبی را استخراج و یک مسلمان متعهد و جانباز را به مرگ محکوم کرده است!» نکتهی جالب توجهی که پس از گذشت سالها و با بازگشت به روزنامههای آن دوران اذهان را به خود مشغول میسازد هماهنگی خاصی است که بین این تشکل حوزوی با سایر گروههای دوم خردادی وجود داشت. دقیقاً در زمانی که این گروهها توسط رسانههای خود از جمله روزنامههای زنجیرهای هجمههای حساب
شدهای علیه آیتالله مصباح یزدی آغاز کردند. مجمع محققین و مدرسین نیز وظیفهی توهین و هجمه به ایشان را با ادبیات حوزوی به عهده گرفت. سیدحسین موسوی تبریزی دبیر این مجمع در مصاحبهی مفصلی ضمن تکرار برهانهای عجیب روزنامههای دوم خرداد در خصوص جایگاه ولایت فقیه آشکارا میگوید: «مصباح یزدی به ولایت فقیه معتقد نیست. وی بعد از پیروزی انقلاب نیز در جریان خلق مسلمان، در رابطه با منافقین یا هشت سال جنگ تحمیلی، حتی یک سخنرانی و موضعگیری ندارد!»[2] همچنین در موارد مختلفی آقایان ایازی، فاضل میبدی و چند تن دیگر از اعضای مجمع دقیقاً دیدگاههای روزنامههای زنجیرهای دربارهی حکومت اسلامی، ولایت فقیه و سایر مسایل دینی و سیاسی را با ادبیاتی حوزوی و به ظاهر علمی بیان کردهاند.[3] این مجمع در چند سال فعالیت خود کوشید با ادعای نمایندگی بخشی از حوزهی علمیّه و نام اساتید حوزه، مؤیّدی باشد بر فعالیت سایر گروههای اصلاح طلب. برای نمونه، مجمع محققین و مدرسین حوزهی علمیّهی قم در سال 1387 به مناسبت تشکیل مجمع سالانهی سازمان مجاهدین انقلاب، با صدور بیانیهی بلند بالایی ضمن تکرار شعارهای جبههی دوم خرداد به طور رسمی از تشکیل این
مجمع حمایت کرده و از اعضای مرکزی آن تجلیل میکند. [4] 8 سال دوران اصلاحات سپری شد و برخی از اعضای مجمع از جمله دبیر آن در سایهی امتیازات جناب آقای «خاتمی» مناصب دولتی نیز گرفتند، سیدحسین موسوی تبریزی رییس خانهی احزاب ایران و مشاور رییس جمهور شد تا جایگاه مجمع محققین را بیشتر از گذشته محکم کند. خداحافظی اصلاحات و تحیّر مجمع انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 در حالی برگزار شد که جبههی اصلاحات تمام تلاش خود را کرد تا کاندیداهای اصولگرا به موفقیت نرسند و در این بین مجمع محققین و مدرسین که یکی از گروههای 15 گانهی دوم خرداد نامیده میشد بیانیههای مکرری در حمایت از کاندیداهای دوم خرداد صادر کرد. ولی مردم دیگر چهرهی واقعی این جریان را شناخته بودند و در اقدامی شگفت انگیز با رأی قابل توجهی به کاندیدایی رأی دادند که شعار احیای انقلاب و آرمانهای امام راحل را داده بود. سیدحسین موسوی تبریزی دبیر این مجمع در مصاحبهی مفصلی ضمن تکرار برهانهای عجیب روزنامههای دوم خرداد در خصوص جایگاه ولایت فقیه آشکارا میگوید: «مصباح یزدی به ولایت فقیه معتقد نیست. وی بعد از پیروزی انقلاب نیز در جریان خلق مسلمان، در رابطه با منافقین
یا هشت سال جنگ تحمیلی، حتی یک سخنرانی و موضعگیری ندارد!» بین سالهای 1384 تا 1388 این مجمع همچون سایر یاران خویش در کُما و لاک خود رفته بودند و به جز چند بیانیه به مناسبتهای مختلف و پیام تسلیت تحرک خاصی نداشتند، تا آنکه انتخابات ریاست جمهوری سال 88 پیش آمد. براساس خاطرات سیدحسین موسوی تبریزی، اعضای این مجمع گرایش خاصی به میرحسین موسوی داشتند و پیش از دوم خرداد نیز نخست به سراغ او رفته بودند تا وی را به کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری ترغیب کنند. با اعلام رسمی کاندیداتوری میرحسین موسوی در انتخابات سال 88 این مجمع به صورت رسمی از وی حمایت کرد.[5] فتنهی پس از انتخابات و افشای هویّت واقعی مجمع حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری چهرهی واقعی بسیاری از سیاسیون را افشا ساخت و در این بین مجمع محققین و مدرسین نیز مجبور به کنار زدن نقاب از چهرهی خود شدند. این مجمع در مقاطع مختلف پس از انتخابات به صورت رسمی و با ادعای دفاع از حقوق شهروندی مردم!، آنان را به اردوکشی خیابانی دعوت کرد. در چند ماه فتنهی پس از انتخابات، اعضای اصلی این مجمع در قالب گفتوگو با سایتهای ضدانقلاب و امضای بیانیههای مختلف همنوا با
ضدانقلاب حرکت کردند. نکتهی جالب توجه اینکه اعضای این مجمع به صدور بیانیه اکتفا نکرده و ترجیح دادند شخصاً در بین معترضین خیابانی حضور یابند. «ایازی» و «عبدالرحیم سلیمانی» از جملهی این افراد بودند که در کنار آشوبگران خیاباتی قرار گرفتند و همنوا با آنان علیه نظام اسلامی شعار دادند اما نکتهی جالب توجه اینکه این مجمع که روزی به نام احیای آرمانهای واقعی امام خمینی(ره) آغاز به کار کرده بود و در بیانیههای خود همواره از انحراف نظام اسلامی از اسلام و انقلاب ابراز نگرانی میکرد، در 25 بهمن سال 88 همنوا با سازمان مجاهدین خلق و سایر گروههای دیگر ضدانقلاب به طور رسمی مردم را به حضور در آشوبهای خیابانی دعوت کرد. برای همگان مثل روز روشن بود که در این تجمع اعضای گروهک مجاهدین خلق و هواداران گروهکهای ضدانقلاب حضور خواهند داشت اما علیرغم همهی اینها مجمع محققین و مدرسین در اقدامی احمقانه و با صدور بیانیهای به طور رسمی سند ابطال همهی ادعاهای واهی خود در سالهای گذشته را امضا کرد.[6] گذر زمان به نفع مجمع نیست! آنگونه که دبیر مجمع محققین و مدرسین حوزهی علمیّهی قم در مصاحبهها و خاطرات خود عنوان میکند، تحقق
جامعهی اسلامی از اصلیترین آرزوها و آرمانهای او و دوستانش در مجمع محققین و مدرسین است. وی در بسیاری از مصاحبههای انجام شده بر تحقق واقعی جامعهی اسلامی بر مبنای نظریهی ولایت فقیه تأکید کرده و در اغلب بیانیههای مجمع نام امام خمینی(ره) برده شده است اما گذر زمان و نگاهی دگربار به مجموعه عملکرد و بیانیههای این مجمع کوچک دقیقاً خلاف این گفتهها و آروزها را اثبات میکند. همنوایی با گروههای دوم خرداد که در 8 سال دوران صدارت خود زمینه را برای انهدام فرهنگی جامعهی اسلامی مهیّا کردند، حمایت از شخصیتها و جریانهایی که در سالهای گذشته به طور رسمی ارتباط آنان با دشمنان نظام و انقلاب ثابت شده است و بخشی از آنان هم اینک در خارج از کشور به صورت رسمی و علنی علیه نظام اسلامی فعالیت میکنند چگونه میتواند دفاع از آرمانهای امام راحل باشد؟ آیا این مجمع در عملکرد 15 سال گذشتهی خود تدبیر کرده که چگونه به بازیچهی گروههای سیاسی دیگر تبدیل شده است و با سو استفاده از نام مدرسین حوزهی علمیّه بیشترین ضربه را به این نهاد مقدس وارد کرده است؟ اگرچه از منظری پرداختن به یک گروه کمتر از ده نفر که برای ارضای عقدههای شخصی خود
دانسته و خود خواسته تریبون جریان ضدانقلاب شدند ارزش آن چنانی ندارد اما تجربهی سقوط و نابودی آن برای دیگر فعالان سیاسی کشور باید جالب توجه باشد.(*) [1] گفت و گوی سیدحسین موسوی تبریزی با سایت مجمع، به نقل از کتاب جریان شناسی سیاسی در ایران [2] خبرگزاری ایلنا 10/10/1384 [3] مراجعه کنید به بخش مصاحبههای سایت مجمع محققین و مدرسین [4]http://www.majmaqom.com/index.php/bayaniyeha/218-74.html [5]http://www.majmaqom.com/index.php/bayaniyeha/221-77.html [6]http://www.majmaqom.com/index.php/bayaniyeha/300-1389-11-23-01-31-28.html *احمد نورانی، پژوهشگر سیاسی/