صوت:: چرا غرب به شدت با احیای حقیقی عاشورا مخالف است؟

کدخبر: 1040155

حجت‌الاسلام میرباقری، رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم با بیان اینکه عاشورا موجب طهارت، حماسه و بصیرت در موضوع حق و باطل می‌شود، گفت: اگر عاشورا نبود انبیاء(ع) هم در سختی‌های راه می‌بریدند

به گزارش خبرنگار «نسیم» آنچه پیش رو دارید دهمین جلسه سخنرانی حجت الاسلام سید محمد مهدی میرباقری در دهه اول محرم سال 94 است که در هیأت ثارالله قم (مدرسه فیضیه) برگزار شده است. وی در ابتدای بحث با اشاره به اهمیت استقامت در همراهی با امام(ع) گستره این ایستادگی را در دو میدان ظاهر و باطن لازم برشمردند. از نظر او استقامت و موفقیت در میدان جهاد اکبر موجب می شود که ابلیس میدان جهاد اصغر را علیه مؤمنین بگشاید؛ بنابراین اگر کسی در میدان جهاد اکبر بر ابلیس غلبه نکند هنگام ورود به میدان جهاد اصغر در صف ابلیس قرار خواهد گرفت. شناخت این میدان درگیری و ایستادگی در آن نیازمند بصیرت است؛ یکی از عوامل ایستادگی انسان در این میدان، داشتن همراهانی خوب است؛ این همراهان براساس معارف قرآن چهار دسته بوده و عبارتند از: انبیا(ع)، صدیقین، صالحین و شهداء.

مردم در قرآن سه دسته اند: منعم علیهم، مغضوبین و ضالین که شیعیان جزو منعم علیهم هستند و به مقام طوع و طاعت رسیده اند. عامل دیگری که در ایستادگی انسان بسیار مؤثر و مهم است خود وجود مقدس سیدالشهداء(ع) است؛ حضرت در قرآن توصیفاتی دارند از جمله در سوره اسراء و فجر، خدای متعال در سوره اسراء به دو فساد بزرگ و نیز به برتری جویی و علو عظیم بنی اسرائیل در زمین اشاره می کند که براساس روایات آن دو فساد قتل امیرالمؤمنین(ع) است و دیگری طعن بر امام حسن مجتبی(ع) و علو آن ها نیز قتل سیدالشهداء(ع) است.

قرآن در ادامه خبر از خون خواهی سیدالشهداء(ع) به دست جمعیتی در آینده می دهد. براساس آیات قرآن خدای متعال برای خون حضرت، ولیّ دمی قرار داده است که انتقام حضرت را خواهد گرفت بدون اینکه در خون خواهی اسراف نماید که ایشان کسی نیستند جز موجود مقدس امام زمان(ع).

حضرت از تمام کسانی که خون سیدالشهداء(ع) بر عهده آن هاست انتقام می گیرند؛ کسانی که در طول تاریخ در صف مقابل حضرت ایستاده اند و مانع تحقق اهداف ایشان بوده، به قتل حضرت راضی هستند یا در برابر مظلومیت ایشان بی تفاوت و ساکت بوده اند همگی مشمول انتقام خواهند بود. این در حالی است که اگر همه دنیا در مقابل سیدالشهداء(ع) بایستند و حضرت از همه انتقام بگیرند و همه را به قتل برسانند، هرگز اسراف و زیاده روی نکرده اند. در این میدان درگیری بخش عمده ای از استقامت انبیا(ع) هم به دلیل ارتباط ایشان با واقعه کربلاست. فتوحات ظاهری و باطنی عاشورا و توجهات ما به این واقعه مانع انحلال ما در دستگاه ابلیس و دنیای غرب می شود. به همین دلیل است که غرب به شدت با احیای حقیقی عاشورا مخالف است. عاشورا موجب طهارت، حماسه و بصیرت در موضوع حق و باطل می شود؛ از سویی جهاد اکبر در عاشورا محقق می شود و ما را برای جهاد اصغر آماده می کند.

شیطان تلاش می کند تا از طریق تصرف در فکر، عقل و فهم، انسان را با خود همراه کند بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم. در مباحث گذشته بحث شد که ایستادگی و استقامت در راه خدای متعال وابسته به استقامت در کنار نبی اکرم(ص) و اهل بیت(ع) است و این صبر و پایداری هم دامنه وسیعی دارد که هم در میدان عمل و جهاد اصغر هست، هم در میدان باطن و جهاد اکبر؛ در هر دو میدان باید در کنار نبی اکرم(ص) و اهل بیت(ع) ایستاد و استقامت کرد؛ شیطان تلاش می کند تا از طریق تصرف در فکر و عقل و فهم، انسان را با خود همراه کند؛ او می خواهد از طریق تصرف در قلب، انسان را با خود همراه کند و صفات ظلمانی خود را مانند حب دنیا و حرص و حسد و بخل و... را در او ایجاد نماید.

اگر انسان در میدان جهاد اکبر استقامت کند و اسیر ابلیس نشود و اجازه ندهد که ابلیس ارزش های باطل و دنیا را در نظرش جلوه دهد و قلب او را تسخیر کند، نوبت به جهاد اصغر می‌رسد و درگیری جدی و سخت می شود؛ در غیر این صورت شیطان اگر بتواند ما را از طریق جهاد اکبر تسخیر کند، نوبت به جهاد اصغر نمی رسد؛ در این حالت اگر جنگی هم اتفاق بیفتد ما در صف دشمن خواهیم بود، نه در صف نبی اکرم(ص) و اهل بیت(ع)؛ اگر ما در این میدان وسیع درگیری که [بعضی از جنبه های‌ آن هم] شناخته شده نیست، در مقابل نفوذها ایستادیم و در میدان جهاد اکبر پیروز شدیم، آنگاه ابلیس درگیری را به ناچار در میدان ظاهر به راه می اندازد.

دشمن گاهی از طریق آنچه نام آن را علم، پیشرفت، تکنولوژی و... می گذارد، نفوذ می کند دشمن گاهی از طریق آنچه نام آن را علم و پیشرفت و تکنولوژی و... می گذارد و به نظر ما هیچ نقصی هم در آن نیست، نفوذ می کند. دشمن وقتی نتواند از طریق جنگ نرم موفق شود، ناچار دست به جنگ آشکار می زند و لشکرکشی می کند. آنگاه ما باید در جهاد اصغر پایداری کنیم و پای کشتن و کشته شدن و اسارت و سختی های آن بایستیم؛ وگرنه [تا پیش از جهاد اصغر] اصلاً نوبت به این ها نمی رسد؛ زیرا ابلیس ما را در جهاد اکبر اسیر خود کرده و ما به سرباز دشمن تبدیل شده ایم؛ پس دیگر چه احتیاجی به جنگ سخت است!؟ شخصی در خواب دید که ابلیس طناب ها و زنجیرهایی با درجات مختلف در دست دارد؛ گفت: این ها مال چه کسی است؟ ابلیس گفت: مال مؤمنین است؛ به یکی از آن ها اشاره کرد و گفت: این زنجیر مال کیست؟ گفت: مال فردی متقی و عالمی بزرگوار است؛ بعد گفت: زنجیر من کدام است؟ گفت: شما با پای خودت دنبال من می آیی و نیازی به زنجیر نداری! بنابراین اگر ابلیس در میدان جهاد اکبر بر ما پیروز شود، اصلاً جهاد اصغری وجود نخواهد داشت؛ زیرا ما تسلیم و اسیر ابلیس شده ایم.

حقیقت این است که یک راه مستقیم بیشتر وجود ندارد برای اینکه بتوان در این دو میدان استقامت کرد و وسعت آن ها را شناخت، بصیرت هایی لازم بود که به برخی از آن ها اشاره شد. براساس قرآن یکی از عواملی که موجب استقامت در این میدان است، همراهان ما در این راه هستند؛ این همراهان، در صف انبیاء(ع) و وجود مقدس نبی اکرم(ص) و در کنار امیرالمؤمنین(ع) هستند؛ قرآن درباره این همراهان با بیانات مختلف توضیح داده است؛ «وَ مَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَ الشهداء وَالصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا»(نساء/69)؛ یک طرف مسیر حضرت حق است که تنها از راه اطاعت نبی اکرم(ص) و اهل بیت(ع) طی می شود و راه دیگری هم نیست و همین یک راه مستقیم وجود دارد؛ وجود صراط های مستقیم که برخی ادعا می کنند از مکائد ابلیس است؛ در حقیقت ابلیس صراط مستقیم را می بندد و راه های دیگر را به عنوان صراط مستقیم معرفی می کند؛ ولی حقیقت این است که یک راه مستقیم بیشتر وجود ندارد؛ فرمود: کسانی در این راه هستند که «منعم علیهم» می باشند؛ هر کس در راه نبی اکرم(ص) قرار بگیرد، خدای متعال به او نعمت عطا می کند؛ بنابراین مردم یا «منعم علیهم» هستند، یا «مغضوب علیهم»، و یا «ضالّ»؛ به عبارتی یا در حیرتند، یا مورد غضب هستند و یا خدا به آن ها نعمت عطا کرده و نعمت بر آن ها فرو ریخته است.

همه انبیاء(ع)، صدیقین، شهداء و صالحین شیعه هستند پس همراهان ما در این راه «منعم علیهم» هستند؛ یعنی کسانی که خدا به آن ها نعمت داده و غرق در نعمت خدا هستند که این نعمت نیز اعم از نعمت های ظاهری و باطنی است؛ «وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَه»(لقمان/20)؛ حضرت در حدیثی که مرحوم صدوق در معانی الاخبار آن را نقل کرده، فرموده اند: «شِیعَةُ عَلِیٍّ ع الَّذِینَ‏ أَنْعَمْتَ‏ عَلَیْهِمْ‏ بِوَلَایَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع‏»(1)؛ همه منعم علیهم از اول تا آخر تاریخ، شیعیان هستند؛ یعنی همه انبیاء(ع)، صدیقین، شهداء و صالحین شیعه هستند؛ به سخن دیگر در عالم، اهل بیت(ع) هستند و شیعیان آن ها که درجاتی دارند و مابقی هیچ!

بارها در روایات ائمه علیهم السلام آمده که انبیاء(ع) و مؤمنین امت های سابق در این طایفه هستند و اهمیت فراوانی هم دارند. در بعضی از آیات نیز مقامات دوستان و شیعیان اهل بیت(ع) نقل شده است که در ادامه تقدیم می شود؛ از این دو حال خارج نیست، آن ها یا اهل بیت(ع) هستند یا شیعیان اهل بیت(ع) هستند؛ ثالث آن می شود: مغضوبین و ضالین.

دسته بندی مردم به منعم علیهم، مغضوبین و ضالین مردم یا منعم علیهم هستند، یا مغضوب هستند، یا ضالّ؛ اگر ما در مسیر خدای متعال و نبی اکرم(ص) و اهل بیت ایشان(ع) استقامت کنیم، همراهان ما این چهار طایفه هستند: صدیقین، شهداء، انبیاء(ع) و صالحین که درباره هر یک در قرآن توصیفات فراوانی آمده است. قرآن مملو از وصف صالحین، صدیقین، شهداء و انبیاء(ع) است که همه آن ها هم شیعه امیرالمؤمنین(ع) هستند. حال نعمتی که خدا به منعم علیهم داده چیست؟ «الذین انعم الله علیهم بولایه علی بن ابیطالب» فرمود: نعیمی جز ولایت ما نیست و بهشت و درجات بهشت هم به همین یک کلمه بر می گردد؛ پس همراهان ما منعم علیهم هستند؛ ما هم اگر در این راه ایستاده ایم در حقیقت خدای متعال ما را در صف منعم علیهم و کسانی که به آن ها نعمت داده، قرار داده و درهای نعمت را به روی ما باز کرده است؛ این همراهان کسانی هستند که در این راه استقامت کردند؛ «إِنَ‏ أَمْرَنَا صَعْبٌ‏ مُسْتَصْعَب‏»(2)؛ کسانی که استقامت کردند، انبیاء(ع)، صدیقین، شهداء و صالحین هستند؛ اگر فرمودند که تحمل امر ما دشوار است، یعنی در راه خدا ایستادن و در مقابل هجوم ابلیس و شیاطین مقاومت کردن کار دشواری است که فقط سه دسته در آن موفق هستند؛ این سه دسته عبارتند از: انبیاءی مرسل(ع)، ملائکه مقرب و عباد ممتحن. در تفصیل این مطلب فرموده اند: منعم علیهم همان صدیقین، شهداء، صالحین و انبیاء(ع) هستند؛ نعمت این ها، فوق بهشت است و در فوق بهشت غرق در نعمت هستند؛ قرآن درباره این عده تعبیر بسیار لطیفی دارد و می فرماید: «حسن اولئک رفیقا» این ها رفقای خیلی خوبی هستند و همراهان انسان می شوند؛ آن ها اهل فداکاری، انس، محبت، تقوا، نور و هدایت هستند. انسان وقتی با آن ها می نشیند و همراه می گردد، بر علم و تقوایش افزوده می شود؛ یعنی از نعمت آن ها به انسان هم می رسد.

بنابراین اگر انسان کسانی را که در این راه استقامت کردند و به عبارتی این همراهان ـ که شیعیان هستند ـ و اوصاف و خصوصیات و صفات آن ها را شناخت، آنگاه می تواند بفهمد که معنی «حسن اولئک رفیقا» چیست و چرا صاحلین «حسن اولئک رفیقا» هستند و همراهان ما می شوند؛ اگر انسان در این وادی حرکت کند، همسفران و همراهان او که به آن ها سیر می کند، اینان خواهند بود؛ در این صورت انسان در وادی نعمت قرار می گیرد و سیرش در این وادی با این همسفران و به سمت خدای متعال خواهد بود؛ این ها «و من یطع الله و الرسول» هستند که مقام طاعت دارند؛ مقام طاعت مقام بسیار مهمی است؛ تا جایی که حضرت در توصیف قمر بنی هاشم(ع) می فرمایند: «المطیع لله و لرسوله و لأمیرالمؤمنین»(3)؛ مقام طاعت و طوع چنین مقامی است.

قرآن این همراهان را توصیف می کند؛ اگر انسان در وصف این همراهان بیندیشد و بفهمد که این ها چه کرده اند، چگونه ایستاده اند و چگونه صبر کرده اند، و ویژگی ها و صفات آن ها را درک کند، به استقامت و استواری می رسد و می تواند در این راه بایستد؛ اگر انسان همسفر این خوبان شود، می تواند همراه با آن ها استقامت کند؛ «و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر» البته این راه دشوار بوده و نیازمند تواصی به حق و صبر است؛ اگر انسان با این ها همسفر شود، تواصی به حق و صبر اتفاق می افتد؛ دیده اید شهداءی کربلا چگونه یکدیگر را توصیه به صبر می کردند؟ مسلم ابن عوسجه روی زمین افتاد و در لحظات آخر حیاتش، جناب حبیب بالای سرش آمد؛ فرمود: ای مسلم! اگر احتمال می دادم بعد از تو زنده بمانم به وصیت هایت گوش می دادم و به آن عمل می کردم؛ ولی قطعاً می دانم که من هم به تو ملحق خواهم شد؛ مسلم در حال شهادت با انگشت به سید الشهداء(ع) اشاره کرد و گفت: «علیک بهذا الرجل» همه وصیت من همین است و هیچ توصیه دیگری ندارم؛ پس چنین انسان هایی همراه ما می شوند.

وجود مقدس سیدالشهداء(ع)، محور استقامت جبهه حق است یکی دیگر از عواملی که به استقامت در این راه کمک می کند و خدای متعال در قرآن با بیان های مختلف به آن اشاره کرده، وجود مقدس سیدالشهداء(ع) است؛ این راه، راهی است که یکی از پرچمداران مهم آن سیدالشهداء(ع) است؛ داستان ایشان با بیان های مختلف در قرآن آمده است؛ از سوره احقاف که داستان تولد ایشان و بعد محیاسازی خود ایشان برای عاشورا که می فرماید: «وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً»(احقاف/15)؛ ما انسان را به احسان به والدین توصیه کردیم؛ ظاهر این آیه یک دستور عام است؛ ظاهراً خدای متعال انسان را به احسان بر پدر و مادر توصیه کرده است؛‌ ولی مگر یک مادر در دوران حمل و هنگام وضع حمل چقدر برای فرزند خود سختی تحمل می کند؟!

منظور از «وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً» سیدالشهداء(ع) است حضرت فرمودند: این [کراهت] مربوط به سیدالشهداء(ع) است؛ کدام مادری هنگام حمل و وضع حمل فرزند خود کراهت دارد؟ هیچ مادری! فرمودند: منظور از «وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً» سیدالشهداء(ع) است؛ خدای متعال اراده کرد تا این فرزند را به حضرت زهرا سلام الله علیها عطا کند؛ جبرئیل آمد و عرض کرد: قرار است چنین فرزندی به شما بدهیم ولی چنین بلای عظیمی هم در راه است که هیچکس تاکنون این بلا را تحمل نکرده است؛ حضرت رفت و برگشت هایی با خدای متعال داشتند تا اینکه خدای متعال وعده داد که در پاداش ابتلای سیدالشهداء(ع)، ائمه(ع) و امام زمان(ع) را از نسل ایشان قرار دهد؛ بدین ترتیب حضرت قبول کردند؛ سپس می فرماید: «حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعینَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنی‏ أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتی‏ أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى‏ والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاه»(احقاف/15)؛ حضرت در سن چهل سالگی، زمانی که هنوز به ظاهر دوران امامت ایشان نرسیده و دوران امام حسن مجتبی(ع) است، به خدا عرضه داشت خدایا به من توفیق بده تا آن نعمتی را که به من دادی شکر کنم؛ نعمتی که به امام حسین(ع) داده شده، چیست؟ عملی که خدا را راضی می کند، کدام عمل است؟ «یا ایتها النفس المطمئنه * ارجعی الی ربک راضیه مرضیه»(فجر/27-28)؛ این خطاب مربوط به گودی قتلگاه است؛ عملی که ترضی می کند، شهادت به آن شکل و روز عاشوراست؛ حضرت از چهل سالگی و از قبل، میثاق آن عمل را در عالم ذر بسته است؛ این یک فراز کار حضرت است.

فراز دیگر داستان حضرت در قرآن که توجه به آن ما را آماده می کند، داستان شهادت حضرت و وعده ای است که خدا درباره این شهادت در سوره اسراء داده است؛ البته تفسیر آیات ابتدایی این سوره بسیار دشوار است و ظاهر و باطن دارد؛ «وَقَضَیْنَا إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُواًّ کَبِیراً»(اسراء/4)؛ روایات، باطن این آیات را تفسیر کرده اند؛ ما این را به بنی اسرائیل اعلام کردیم که شما دو بار در زمین فساد می کنید و به یک برتری جویی بسیار سنگین مبتلا می شوید؛ «فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَادًا لَّنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّیَارِ وَکَانَ وَعْدًا مَّفْعُولًا»(اسراء/5) وقتی دوران وعده ابتدایی شما فرا می رسد، شما فساد می کنید و ما هم شما را مجازات می کنیم؛ ما عباد خود را بر شما بر می انگیزیم تا شما را به شدت مجازات کنند؛ حتی در خانه هایتان شما را جستجو می کنند.

دو فسادی که بنی اسرائیل مرتکب شدند، چیست؟ قرآن سپس وعده دوم را بیان می کند: «ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً»(اسراء/6)؛ روایاتی که درباره سیدالشهداء(ع) آمده این آیات را معنا کرده است؛ در کامل الزیارات ابن قولویه بابی است که به آیات مربوط به شهادت سیدالشهداء(ع) اشاره دارد؛ البته این باب کامل نیست و همه آیاتی که ذیل آن روایت آمده، جمع آوری نشده است؛ در این روایات به چند آیه اشاره شده است؛ یکی از آن ها داستان بنی اسرائیل است که در آیه چهار تا شش سوره آمده است؛ این دو فسادی که بنی اسرائیل مرتکب شدند، چیست؟ «... لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ قَالَ قَتْلُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع وَ طَعْنُ الْحَسَنِ ع»(4)؛ امام صادق(ع) نقل کرده اند: مقصود از این دو فساد، یکی شهادت امیرالمؤمنین(ع) و دیگری طعن و زخم زبان نسبت به امام مجتبی(ع) است. حال آن برتری جویی و علو آن ها چیست؟ فرمودند: آن برتری جویی قتل حسین ابن علی علیهم السلام است.

خدای متعال این داستان را بعد از بیان نصر و یاری سیدالشهداء(ع) بیان می کند؛ وقتی نصرت اول فرا می رسد جمعیتی از عباد خود را بر آن ها بر می انگیزیم؛ این ها جمعیتی هستند که خدای متعال آن ها را قبل از ظهور بر می انگیزد و هیچ خونی برای آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین نیست مگر اینکه آن خون را خونخواهی می کنند و هر خونی که باید ریخته شود، می ریزند؛ «قَوْمٌ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ ع فَلَا یَدَعُونَ وَتْراً لآِلِ مُحَمَّدٍ إِلَّا قَتَلُوه‏» این وعده ای است که حتماً واقع می شود و وعده خداست؛ سپس ذیل آیه «جعلنا لکم کره علیهم» روایتی آمده که باطنش را معنا کرده است؛ فرمودند: این کُره، رجعت وجود مقدس سیدالشهداء(ع) است؛ یعنی این کُرهه ای است که خود حضرت می آیند و کار را تمام می کنند و انتقام می گیرند.

در مقابل خون سیدالشهدا، اگر امام عصر(ع) همه اهل زمین را هم بکشد، اسراف نکرده است آیه دیگری که مربوط به حضرت است، آیه 33 سوره اسراء است؛ مرحوم ابن قولویه در همین باب در حدیث پنجم از محمد بن سنان نقل می کند: «قال سئلت ابی عبدالله(ع) قوله تعالى: وَ مَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلاَ یُسْرِف فِّی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُورًا» خدای متعال در قرآن می فرماید: حق ندارید خون نفسی را که محترم است، بریزید مگر اینکه بالحق باشد؛ یعنی خونی ریخته باشد و کاری کرده باشد که مجازاتش قتل است؛ ولی اگر کسی مظلومانه کشته شد، ما برای ولیّ دم و صاحب خون او سلطنت قرار داده ایم؛ او می تواند قصاص کند ولی نباید زیاده روی نماید؛ اگر یک نفر را کشته اند، ولیّ دم فقط حق دارد یک نفر را بکشد و حق ندارد بیش از حد تعدی کند؛ کسی که مظلوم کشته شده، یاری شده است و خدای متعال یاری اش می کند و انتقام خون او گرفته خواهد شد. حضرت فرمودند: این ولیّ دم و کسی که سلطه دارد، وجود مقدس امام زمان(ع) است که «یخرج فیقتل بدم الحسین(ع)» حضرت خروج کرده و قیام می کنند و در انتقام خون امام حسین(ع) دشمنان حضرت را به قتل می رسانند؛ «فلو قتل اهل الارض لم یکن مسرفا»(5) ولی اگر همه اهل زمین در برابر سیدالشهداء(ع) و در صف مقابل حضرت ایستاده باشند و خون سیدالشهداء(ع) بر عهده آن ها باشد، در مقابل این یک خون، اگر حضرت همه اهل زمین را هم بکشد، اسراف نکرده است.

خون سیدالشهداء(ع) خونی نیست که در ازای آن یک خون را بریزند پس معنای «فلا یسرف فی القتل» این است که حضرت هر کاری کنند، اسراف نیست؛ البته ایشان امام عدل و کلمه عدل هستند و جور و ظلم ندارند و کار بی حساب انجام نمی دهند؛ حضرت فرمودند: حضرت صنعی را که آن صنع اسراف باشد، انجام نمی دهند، ولی اگر همه اهل ارض هم یک طرف بودند و خون سیدالشهداء(ع) برعهده آن ها آمد، اگر حضرت همه آن ها را بکشد، باز هم زیاده روی نکرده است؛ خون سیدالشهداء(ع) خونی نیست که در ازای آن یک خون را بریزند. در روایات آمده است که حضرت نسل قتله کربلا را با اینکه در کربلا نبوده اند،‌ مجازات می کنند؛ چون آن ها راضی به کار پدرانشان هستند؛ بنابراین اگر این ها هم در انتقام خون سیدالشهداء(ع) کشته شوند، اسراف نیست.

گستره تاریخی عاشورا از پیش از عاشورا آغاز و تا رجعت و قیامت ادامه دارد جبهه حضرت براساس روایات از پیش از عاشورا شروع شده و در عاشورا به ظهور خود رسیده و تا رجعت ادامه دارد؛ حضرت ولی عصر(ع) می آیند و کار را تمام می کنند. این گونه نیست که عاشورا تمام شده باشد؛ بنابراین پس از عاشورا مردم به دو دسته و صف تقسیم می شوند.

ندای غربت سیدالشهدا به هر کس برسد و او برای حضرت اقدام نکند، مشمول لعن است سیدالشهداء(ع) برای هدفی آمدند؛ لذا کسانی که در مقابل هدف حضرت می ایستند، در صف مقابل هستند و با خون سیدالشهداء(ع) مبارزه می کنند و مانع فتح و پیروزی این مسیر می شوند و می خواهند این پیروزی را به تأخیر بیندازد؛ به همین دلیل پس از عاشورا اگر همه عالم مقابل سیدالشهداء(ع) قرار بگیرند و بخواهند مانع تحقق هدف سیدالشهداء(ع) در عالم شوند، خون حضرت بر عهده آنان خواهد بود و در قتل ایشان شریک می شوند؛ بنابراین طوایفی را که در عاشورا لعن می کنیم، کسانی هستند که از قبل قتل حضرت را زمینه چینی کردند و کسانی که بعداً می آیند و راضی به قتل حضرت می شوند و حتی کسانی که صدای غربت سیدالشهداء(ع) به آن ها رسیده و حضرت را کمک نمی کنند؛ یعنی «اشیاعهم و اتباعهم و راضین بفعلهم» و یا فرمود: «لَعَنَ اللَّهُ مَنْ سَمِعَ وَاعِیَتَکَ فَلَمْ یُجِبْکَ وَ لَمْ یَنْصُرْکَ»(6)؛ برخی از این ها کسانی هستند که در کربلا بودند و صدای مظلومیت حضرت را شنیدند؛ حضرت ظاهراً به عبیدالله حر جعفی فرمودند: اگر من را کمک نمی کنید بروید و در این سرزمین نباشید که اگر صدای استمدادم را بشوید و مرا کمک نکنید، در آتش جهنم هستید؛ درحقیقت ندای غربت حضرت در طول تاریخ به هر کس برسد و او برای حضرت اقدام نکند، مشمول این لعن است.

محمد بن سنان نقل می کند که امام صادق(ع) فرمودند: «یَقْتُلُ وَ اللَّهِ ذَرَارِیَ‏ قَتَلَةِ الْحُسَیْنِ‏ ع بِفَعَالِ آبَائِهَا»(7)؛ حضرت ذراری آن ها را به قتل می رساند؛ البته آن هایی که در خط پدرانشان هستند؛ زیرا این در مقابل کاری که پدرانشان کردند، ظلم نیست؛ این هم توضیح وعده نصرت قطعی است، هم اینکه شهادت حضرت به دست چه کسانی بوده است. بزرگان درباره این آیات بسیار بحث کرده اند؛ البته تفسیر آیات سوره بنی اسرائیل دشوار است و تأویلاتش که در روایت آمده، دشوارتر از تفسیر آن است.

جبهه ای که خون سیدالشهدا را ریختند، یهود امت هستند در هر صورت اگر خطی که این کار را انجام داده، دنبال شود، نقطه آغازش و کسانی که زمینه ساز آن بودند، آشکار می شود. ظاهر عاشورا دامن یزید و ابن زیاد را می گیرد و در یک قدم عمیق تر به بنی امیه می رسد؛ «لعن الله امه قتلکم» یا «لعن الله الممهدین لهم بالتمکین من قتالکم» در این واقعه یک جریان مطرح است؛ قرآن در توضیح این جریان و کسانی را که دستشان در خون حضرت شریک بود، می فرماید: «لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبیرا» پس جبهه ای که خون حضرت را ریختند، یهود امت هستند. و درباره رجعت حضرت هم می فرماید: «ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ‏» و در باب انتقام خون ایشان هم می فرماید: «فقد جعلنا لولیه سلطاناً فلا یسرف فی القتل انه کان منصورا»(اسراء/33) خدای متعال سیدالشهداء(ع) را به وسیله ولیّ خود نصرت می کند که در حقیقت ولیّ این دم است که اسراف هم نمی کند؛ ایشان از هر کسی که دستش به این خون آلوده باشد و در این خون شریک باشد، نمی گذرد؛ زیرا خون سیدالشهداء(ع) خونی نیست که اگر کسی راضی به قتل ایشان باشد، از انتقام جان سالم به در ببرد؛ حتی کسانی که از دنیا رفته اند در دوره رجعت بر می گردند و در همین دنیا مجازات می شوند و عذابشان به عالم آخرت موکول نمی شود.

امام باقر(ع): سیدالشهدا(ع) هنوز نصرت نشده، خدا در همین دنیا حضرت را نصرت کرده و خون خواهی این خون برای آخرت نمی ماند برخی از روایاتی که درباره سیدالشهداء(ع) آمده، ذیل آیه «إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ»(غافر/51) نقل شده است؛ قرآن می فرماید: ما پیامبران و فرستاده های خود را در همین دنیا و در حیات دنیا کمک می کنیم و روزی هم که شاهدان برپا می ایستند و شهادت می دهند، آنجا مجازات دیگری خواهد بود. دادگاه الهی در قیامت بر پا می شود و شهود می آیند؛ ابن قولویه از ابی بصیر از امام باقر(ع) نقل می کند که حضرت فرمودند: امام حسین(ع) هنوز نصرت نشده است و خدا در همین دنیا حضرت را نصرت می کند؛ خون خواهی این خون برای عالم آخرت نمی ماند و خدا در همین دنیا انتقام این خون را می گیرد؛ «و لمن یطلب بدمه بعد»(8)؛ حضرت فرمودند: با اینکه عده ای از قاتلان سیدالشهداء(ع) به دست مختار و دیگران کشته شدند ولی هنوز خون خواهی حضرت محقق نشده است؛ خون خواهی حقیقی حضرت به دست امام زمان(ع) است. جبهه حضرت یک جبهه تاریخی است که اگر همه عالم در مقابل حضرت بایستند حتی بعد از عاشورا، همگی مستحق قتل هستند؛ شک نکنید! حضرت باید بیایند و این مسیر را عوض کنند.

عده ای درباره عاشورا می گویند: 30000 نفر به یک نفر! حتماً حق با 30000 نفر است، آن یک نفر باید کنار برود. منطق برخی افراد همین است؛ می گویند: بعضی می خواهند عیاشی کنند، شما چرا مانع آن ها می شوید؟! ولی برخی هم گفتند: اگر همه عالم هم در مقابل حضرت بایستند، سیدالشهداء(ع) حق است و آن ها باطل هستند.

ای پیغمبر ما، صبح عالم در انتظار انتقام خون حسین(ع) به فجر منتهی می شود خدای متعال در سوره فجر با بیان داستان حضرت و مقدمات و مؤخراتش، به حضرت وعده پیروزی می دهد؛ «و الفجر * و لیال العشر» ای پیغمبر ما، صبح عالم در انتظار انتقام این خون به فجر منتهی می شود؛ فجری که ادامه شب قدر و ادامه حضرت زهرا سلام الله علیها می باشد؛ نسبت به خود حضرت نیز تهدید دشمنان و عذاب دشمنان در آیه «لا یعذب عذابه احد» و بعد هم پیروزی حضرت در آیه «یا ایتها النفس المطمئنه * ارجعی الی ربک راضیه مرضیه» ‌آمده است.

عاشورا محور استقامت انبیاء(ع) خدای متعال انبیاء(ع) را از این حادثه با خبر کرده که بخش عمده ای از استقامت آن ها وابسته به همین مطلب است؛ آن ها به سیدالشهداء(ع) اقتدا کردند. مرحوم ابن قولویه در کامل الزیارات بابی دارند که روایات آن نشان می دهد خدای متعال انبیاء(ع) را از واقعه عاشورا با خبر کرده است. در این باب داستان حضرت اسماعیل صادق الوعد(ع) را نقل می کنند. روایت اول را محمد بن سنان از امام صادق(ع) نقل می کند که از حضرت درباره آیه «وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکَانَ رَسُولًا نَّبِیًّا»(مریم/54) پرسیدم که این اسماعیل که خدای متعال در قرآن فرموده است از او یاد کن و سه ویژگی داشت که صادق الوعد، رسول و نبی بود، کیست؟ حضرت فرمودند: این اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم(ع) نبود بلکه یکی از انبیاء(ع) بود که خدای متعال او را بر قومش مبعوث کرد و قومش او را کشتند و پوست سر و صورت او را کندند؛ «فَأَتَاهُ مَلَکٌ عَنِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى‏» خدای متعال ملکی را فرستاد که به ایشان گفت: اگر بخواهید، من انتقام شما را می گیرم؛ این ها تو را به شهادت رساندند و خدا به من اجازه داده تا انتقام شما را بگیرم؛ ایشان فرمود: «إِنَّ اللَّهَ بَعَثَنِی إِلَیْکَ فَمُرْنِی بِمَا شِئْتَ فَقَالَ لِی أُسْوَةٌ بِمَا یُصْنَعُ بِالْحُسَیْنِ ع‏»(9) اسوه من امام حسین(ع) است.

در روایت دیگری توضیح داده که اسماعیل صادق الوعد(ع) به خداوند فرمود: «وَ إِنَّکَ وَعَدْتَ الْحُسَیْنَ ع أَنْ تَکُرَّهُ إِلَى الدُّنْیَا حَتَّى یَنْتَقِمَ بِنَفْسِهِ مِمَّنْ فَعَلَ ذَلِکَ بِهِ فَحَاجَتِی إِلَیْکَ یَا رَبِّ أَنْ تَکُرَّنِی إِلَى الدُّنْیَا»(10)؛ به خدا عرضه بدارید که تو به امام حسین(ع) وعده کُره و رجوع دادی و حضرت رجعت دارند؛ تو وعده دادی که در رجعت برگردد و انتقام بگیرد؛ من هم حاجتم این است که من را به دنیا برگردانی تا در کنار امام حسین(ع) انتقام بگیرم؛ خدای متعال هم به او وعده داد که با امام حسین(ع) برگردد و رجعت داشته باشد.

خدا داستان سیدالشهداء(ع) را با انبیاء(ع) در میان می گذاشت تا آن ها بتوانند صبر و استقامت نمایند پس خدای متعال داستان سیدالشهداء(ع) را با انبیاء(ع) در میان می گذاشت تا آن ها بتوانند صبر و استقامت نمایند و به این اسوه اقتدا کنند و با بلای حضرت دشواری های راه برایشان آسان شود؛ بنابراین خدای متعال این داستان را با همه انبیاءی اولوالعزم(ع) در میان گذاشته است. از حضرت آدم(ع) ـ که هرچند جزو انبیاءی اولوالعزم(ع) نیستند ولی پیغمبر بزرگ خدا هستند ـ تا موسی کلیم و عیسی مسیح و ابراهیم خلیل و حضرت نوح(ع). در روایات آمده است که خدای متعال یک یک آن ها را وارد وادی کربلا نموده یا آن ها را از این واقعه مطلع نموده است.

شیخ طوسی به نقل از امام سجاد(ع): حضرت مریم شبانه از فلسطین به کربلا رفت و عیسی(ع) را در موضع فعلی قبر سیدالشهدا(ع) ، به دنیا آورد در داستان حضرت مریم سلام الله علیها می فرماید: «فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَکاناً قَصِیًّا»(مریم/22) حضرت مریم سلام الله علیها وقتی به حضرت عیسی(ع) حمل داشت او را به یک مکان دور برد و به دنیا آورد؛ مرحوم شیخ طوسی در روایت تهذیب نقل کردند که ظاهراً امام سجاد(ع) فرمودند: ایشان شبانه از فلسطین به سرزمین کربلا رفت و حضرت عیسی(ع) را در جایی که موضع قبر امام حسین(ع) است، به دنیا آورد و برگشت؛ این چگونه ارتباطی است؟ موسای کلیم(ع) پیش از نبوت وقتی وارد کوه طور می شود از دور آتشی می بیند و می گوید: می روم و شعله ای می آورم؛ رفت و به نبوت رسید؛ این خصوصیت در سوره قصص آمده و در سوره طه نیست؛ «فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِیَ مِنْ شَاطِئِ الْوَادِ الأَیْمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبَارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ یَا مُوسَى إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ»(قصص/30)؛ خدای متعال از کرانه راست آن دره ای که در دامنه کوه طور بود، او را ندا داد. در روایت دیگری مرحوم شیخ در تهذیب نقل می کند که حضرت فرمودند: آنجا بقعه مبارک کربلاست که موسی(ع) و حضرت عیسای مسیح(ع) را به آنجا می برند. در نقل آمده در فرصت کوتاهی که خضر نبی(ع) با موسای کلیم(ع) داشته یکی از مطالب مهمی که با حضرت موسی(ع) در میان گذاشته تا به وسیله آن او را برای برداشتن بار نبوت و استقامت در مقابل فرعون آماده کند، داستان سیدالشهداء(ع) بوده است.

بصیرت های عاشورایی مانع انحلال مؤمنین در دستگاه ابلیس می شود به فضل الهی ما وسط واقعه عاشورا هستیم ولی گاهی نسبت به اهمیت آن دچار غفلت می شویم؛ با این حال تعدادی از عبرت های مهمی که به ما کمک می کنند، عبارتند از: توجه به امام حسین(ع) و مقام ایشان، توجه به عهد حضرت با خدا و استقامت ایشان، شناخت جبهه ایشان به عنوان یک جبهه تاریخی که از عاشورا شروع شده و به ظهور و رجعت و قیامت منتهی می شود، و توجه به پیروزی هایی اعم از فتوحات معنوی و باطنی که خدای متعال به ایشان وعده داده و نصیب ایشان می شود؛ «یا ایتها النفس المطمئنه» حضرت این باب را باز کردند؛ فرموده اند: این متعلق به سیدالشهداء(ع) و شیعیان ایشان است تا برسد به فتوحات ظاهریه که در عصر ظهور و رجعت اتفاق می افتد؛ «فقد جعلنا لولیه سلطانا فلا یسرف فی القتل» الحمدلله مادامی که ما غرق در این توجهات هستیم، این توجهات به ما کمک می کند تا در دستگاه شیطان ذوب نشویم.

امروزه دستگاه شیطان و این تمدن مادی در مواجهه با واقعه عاشورا انگشت به دهان مانده است امروزه دستگاه شیطان و ابلیس و این تمدن مادی در مواجهه با واقعه عاشورا واقعاً انگشت به دهان مانده است؛ آن ها همه وسائل را برای انحلال این امت به کار می برند ولی با فرارسیدن عاشورا همه چیز بر می گردد؛ لذا آن ها با هیچ چیزی به اندازه احیای عاشورا و عزاداری و اقامه این محافل مخالف نیستند؛ چون می دانند عاشورا هم روح طهارت در ما می دمد، هم ما را پاک می کند؛ آیا کسی هست که با ورود به این صحنه روحش مطهر نشود و صیقل نخورد، و متناسب با مقامات، از خطا و خطیئه خود پشیمان نگردد و آرزوی رفعت درجه پیدا نکند؟

عاشورا هم در روح ما طهارت می دمد و هم صف حق و باطل را روشن می کند آیا کسی هست که در این محافل بیاید و آرزو نکند که «یا لیتنی کنت معکم فأفور فوزا عظیما» عاشورا هم در روح ما طهارت می دمد، هم حماسه و استقامت ایجاد می کند، و هم صف حق و باطل را روشن می کند؛ این گونه نیست که این حادثه معطوف و محدود به یک واقعه تاریخی باشد؛ بسیاری از روشن فکرها که طرف دار تجدد هستند با قاطعیت می گویند: این قدر این صف بندی را دنبال نکنید! کربلا جنگی بود بین دو طایفه که تمام شد. عجب! تمام شد!؟ هنوز وعده اول نیامده است که فرمود: «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولی‏ بَأْسٍ شَدیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولا»(اسراء/5)؛ هنوز خدای متعال مجازات نکرده و وعده ثانی آن مانده است؛ تمام شد یعنی چه؟!!

روح دشمن شناسی و جهاد اکبری که ما را برای جهاد اصغر آماده می کند در عاشورا اتفاق می افتد روح حماسه، روح استقامت، روح دشمن شناسی و از همه مهم تر، طهارت نفس و مجاهده با نفس و جهاد اکبری که ما را برای جهاد اصغر آماده می کند در عاشورا اتفاق می افتد. همه زنجیرهایی که ابلیس در میدان جهاد اکبر به ما می زند و ما را یک سال مهار می کند، در یک صحنه عاشوار از هم می گسلد؛ سیدالشهداء(ع) همه این بندها را باز می کند و همه کیدهای ابلیس را بر ملا کرده و همه زحمت او را به باد می دهد؛ هم در دنیا، هم در آخرت؛ ظهورش در قیامت است؛ وقتی حضرت می آیند، بساط خود را پهن کرده، حسینی ها را جمع می کنند. شیطان می گوید: ای وای که هیچ آدم ارزشمند و شایسته ای برای من باقی نماند؛ سیدالشهداء(ع) هر کسی را که اندک امیدی به خیر او باشد، جمع می کند.

بنابراین یکی از مهم ترین توجهاتی که در این مسیر عامل استقامت ما در همه میدان ها اعم از میدان مجاهده اکبر تا میدان جهاد اصغر ـ که ممکن است به کشتن و کشته شدن برسد ـ است، توجه به همین موارد است. بعضی از این امر بسیار می ترسند؛ خطاب به این عده می گویم: آیا شما می خواهید، بگویید تا ما آیات جهاد را از قرآن پاک کنیم تا خیال شما و خودمان را راحت کنیم؟!! آیا شما می خواهید سوره برائت و کافرون را از قرآن حذف کنیم! آیا قرآن فقط «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمین»(انبیاء/107) است؟! میخواهید آیات «اشداء علی الکفار» و مانند آن حذف شود؟! تا خیال بعضی ها راحت شود! زهی خیال باطل... باش تا صبح دولتش بدمد.

امام زمان(ع) می آیند و به نحو تمام چراغ عاشورا روشن می شود این مسیر با این هیاهوها و غوغاها خاموش نمی شود؛ «یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ»(صف/8) اگر می خواهید این چراغ خاموش شود هر چه می خواهید تلاش کنید؛ آیا با یک نفس و یک بازدم می خواهید این چراغ را خاموش کنید؟! خدا هم می خواهد این چراغ را شعله ورتر کند؛ «والله متم نوره» فرمود: متم نوره، به وسیله امام زمان(ع)؛ حضرت می آیند و به نحو تمام چراغ عاشورا روشن می شود؛ هنوز چراغ عاشورا روشن نشده است؛ چراغ و مصباح الهدایی که امام حسین(ع) در عالم روشن کرده، هنوز آشکار نشده است. وقتی حضرت بیایند «اشرقت الارض بنور ربها» می شود؛ در آن زمان معلوم می شود که امام حسین(ع) مصباح الهدی است، به چه معناست.

اگر عاشورا نبود انبیاء(ع) هم در سختی های راه می بریدند خلاصه اینکه این بلای عظیم برای ایجاد یک انفتاح در عالم است تا این باب باز شود و مردم بتوانند وارد این راه شوند و صبر و استقامت کنند؛ در غیر این صورت هرگز کسی نمی توانست استقامت کند؛ حتی اگر عاشورا نبود انبیاء(ع) هم در سختی های راه می بریدند. السلام علیک یا اباعبدالله...

پی نوشت ها:

(1) معانی الأخبار، النص، ص: 36

(2) بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج‏1، ص: 26

(3) کامل الزیارات، النص، ص: 257

(4) الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏8، ص: 206

(5) کامل الزیارات، النص، ص: 63

(6) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏1، ص: 402

(7) کامل الزیارات، النص، ص: 63

(8) کامل الزیارات، النص، ص: 63

(9) کامل الزیارات، النص، ص: 64

(10) کامل الزیارات، النص، ص: 65

ارسال نظر: