یادداشت اختصاصی/ سیدعباس میرهاشمی؛
تاریخ خودمان را با یکسانسازی مزارهای شهدا مخدوش نکنیم/یکسانسازی مزارهای شهدا، بدون پشتوانه فرهنگی است
سیدعباس میرهاشمی، عکاس و کارشناس عکاسی نوشت: برای طرح یکسانسازی مزارهای شهدا پژوهشهای لازم انجام نشده و آدمهای فرهیخته فرهنگی و امانتدار دفاع مقدس پشت این طرح نیستند.
«سیدعباس میرهاشمی» عکاس و کارشناس عکاسی طی یادداشتی درباره یکسانسازی و طرح ساماندهی مزارهای شهدا که در اختیار « نسیم آنلاین » قرار داد ، نوشت:
اگر ما روال انقلاب اسلامی را از آغاز مرور کنیم، میبینیم که در زمان قبل انقلاب هم شهدایی داشتیم که مزارشان در شهرهای مختلفی دفن شده است اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی، آرامآرام، قطعاتی جدا برای شهدا در قبرستانها اختصاص داده شد و گلزارهای شهدا به صورت امروزی شکل گرفتند. اگر طرح ساماندهی گلزارهای شهدا که اخیرا دوباه شروع شده است، از جنبه زیباسازی گلزارها و بدون در نظر گرفتن فرهنگ و تعاریف آن باشد، ابدا قابل قبول نیست. ما در بحثهای عمیقی مثل این موضوع که با فرهنگ و معنویت عجین شده است و حتی در بحثهای میراث فرهنگی، هیچوقت، کلمه بازسازی را به کار نمیبریم بلکه عنوان مرمت را استفاده میکنیم که در آن شکل اولیه هم حفظ میشود. در بازسازی اصل قضیه از بین میرود و در این صورت، نباید انتظار داشته باشیم میراث بزرگ مزارهای شهدا که در سراسر کشور، پراکنده است، داشته باشیم. اگر تاریخ را مرور کنیم، میبینیم هرجایی که کارمان بر اساس تقلید فرهنگی بوده است، به انجماد فرهنگی دچار شدهایم و امروز، دوباره این مسیر را به بهانه زیباسازی و ساماندهی مزارهای شهدا طی میکنیم. مزارهای شهدا، عینا براساس زندگی ما و روز به روز در طول زمان شکل گرفته است و حالا وقتی میخواهیم آنها را دگرگون کنیم، در واقع تقلیدی از برخی جاهای دیگر است بدون آنکه به خاستگاه فرهنگی این مزارهای شهدا توجه داشته باشیم. چنین طرحی، قطعا به نتیجه نمیرسد چرا که بسیاری از چیزهایی که در این مزارهای شهدا وجود دارند، در اثر این طرح از بین میروند و دیگر قابل جبران هم نیستند. نوشتهها، عکسها، تورهای بافتهشده، گل، گلابپاش، شمعدان و وسایل دیگری که با چیدمان خاصی در مزارهای شهدا وجود دارند، هر کدام برای خود مفاهیمی دارند و از بین بردن آنها به بهانه زیباسازی، همان انجماد فرهنگی است. مادری که فرزند خود را با تمام داشتهها و نداشتههایش بزرگ کرده و به جبهه اعزام کرده و بعد از شهادتش، مزار او را خودش با آنچه در دست داشته، آراسته است، وقتی اینها را دگرگون میکنیم در واقع هویت این مزارها را از بین بردهایم، هیچ جای دنیا، اگر چنین چیزهایی را داشته باشند، به راحتی از دستش نمیدهند. آقای قرائتی میگویند کار تبلیغی مثل داغ کردن است اما کار فرهنگی مثل پختن است و چیز پخته خام نمیشود برخلاف چیزی که داغ است و سرد میشود، در موضوع مزارهای شهدا هم ما فضاهای فرهنگیمان را که میتواند آدم بپزد به فضای تبلیغی تبدیل کردهایم که هیچ جایی، چنین کار خطایی نمیکنند. متولیان فرهنگی بدون این که به پیشینیه این گلزارهای شهدا توجه داشته باشند، کار اشتباه یکسانسازی را انجام میدهند و معمولا بهانه این کارشان هم تقلید از کشورهای دیگر است در حالی که در نظر نمیگیرند همان کشورها هم برای خود طراحی اولیه دارند نه آن که فضایی را بعد از گذشت 30-40 سال که اصالتی پیدا کرده، به صورت یکباره تغییر دهند. یکسانسازی مزارهای شهدا، یک کار مصنوعی است در صورتی که در مزارهای قبلی، میتوانستیم از روی سنگمزار هر شهید، او را بیشتر بشناسیم، علاقههایش را بدانیم و... اما بعد از یکسانسازی کاملا شکل مصنوعی به خود گرفتهاند و هیچ حسی ندارند. من مخالف مرمت مزارهای شهدا نیستم اما حتما میشود اصلاحاتی در این طرح ایجاد کرد تا اصالت گلزارهای شهدا حفظ شود و به طور مثال مسیر تردد افراد مسن یا جانبازان هموار شود و این موارد، به معنای از بین بردن و یکدست کردن همه مزارها نیست. همه جای دنیا برای انجام یک طرح، شاید سالها وقت میگذارند اما ما خیلی از اوقات، وقتی به طرحی میرسیم بدون توجه به آینده و عواقبش، آن را بلافاصله شروع میکنیم و برای توجیه این کار هم کشورهای دیگر را بدون توجه به تفاوت خاستگاهها بهانه میکنیم. در مزارهایی که یکسانسازی شدهاند، وقتی دقت میکنیم آن قدر به شکل منظم مرتب شدهاند که به یقین میتوان گفت محل مزارها جابجا شده و این اتفاقات بارها تکرار شده است چون هدف فقط زیبا کردن نمای ظاهری بوده است. هر کدام از سنگمزارهای قبلی، معنایی برای خود دارند و نشانههایی از مردمی بودن جنگ هستند اما بعد از یکسانسازی که همه اینها را به یک شکل درآوردند و فقط یک اسم زدند، مزارها هم حالتی کاملا مصنوعی به خود میگیرند و این همان تقلید فرهنگی است. زمانی در بهشت زهرا(س)، «ننه علی» کنار قبر فرزند شهیدش، اتاقکی داشت که در طول سالها درست شده بود اما کسانی آمدند و با افتخار اعلام کردند اتاقک «ننه علی» را با اجازه خانوادهاش جمع کردهایم. در حالی که این اتاقک جزئی از تاریخ جنگ ماست که به واسطه جنگ ایجاد شده و حتی میتوانستیم از طریق آن، معنایی از مقاومت را به دیگران ارائه کنیم. ما زیباترین داشتههایمان را که به قیمت زندگی افراد یک دوره ایجاد شده است، به بهانههای واهی و به خاطر تصمیمات عجولانه از دست میدهیم اما من امیدوارم مسئولان نهتنها درباره موضوع یکسانسازی مزارهای شهدا بلکه دیگر مقولات فرهنگی هم این نکته را درنظر بگیرند. برای هر حوزهای باید از اهالی همان حوزه بهره گرفت، به ویژه درباره فرهنگ چرا که اگر دچار مشکل شود، دیگر قابل جبران نیست، الان نشانهها و نمادهایی که در مزارهای شهدا از بین رفتهاند دیگر قابل برگشت نیستند. معتقدم کسانی باید در این حیطه وارد شوند که امانتدارهای خوب و افراد مطلعی باشند، در این صورت است که مرمت، معنا پیدا میکند و مزارهای شهدا این گونه دگرگون نمیشوند و تنها به یک نمای ظاهری تبدیل نمیشوند. قرار نیست یک شبه همه مزارهای شهدا را بازسازی کنیم زیرا این شهیدان، بزرگترین و معتقدترین آدمهای ما هستند و ما حق نداریم بخاطر مطالعه کم خودمان یا تقلید از دیگران، ادبیات مقاومت را دفن کنیم. مزارهای شهدا و جعبهآینهها آرامآرام شکل گرفتند و به واسطه خانواده شهدا حرمت پیدا کردهاند اما به طور مثال بخاطر لبههای نامناسب بعضی از این جبعهآینهها دلیل نمیشود که همه این مزارها را به شکل یکدست بیاوریم. مزارهای شهدا، موزههایی فرهنگی هستند و کار کردن در حوزه فرهنگ به کیلو، تن و خروار نیست بلکه به تاثیرگذاری کار است و نمیتوانیم بگوییم مقدار زیادی هزینه برای دگرگون کردن مزارهای شهدا کردیم اما تاثیری نداشته است. اگر سالهای بعد بخواهیم مستندات مقاومت مردممان را نشان دهیم همین مزارهای شهدا و جعبهآینهها یکی از نمونههای این مقاومت است. عمدهترین ایرادی که من به این بازسازی(یکسانسازی) دارم این است که پژوهشهای لازم برای آن انجام نشده و آدمهای فرهیخته فرهنگی پشت آن نبودهاند، آدمهایی که امانتدار دفاع مقدس باشند البته امیدوارم برای ادامه این کار، کارگروهی جدی تشکیل شود. اگر امروزه، سنگ قبر چندهزار ساله ارزش دارد بخاطر این است که با امکانات و فرهنگ چندهزار سال پیش تهیه شده است؛ مزارهای شهدا هم که با اعتقاد و نگاه خاصی ایجاد شدهاند، برای ما ارزشمند است. ما اگر درک کنیم بعد از گذشت 30 سال، هنوز خانوادههایی هستند که روز تولد شهیدشان را سر قبر او جشن میگیرند، آن موقع میفهمیم که حس صمیمیت و زنده بودن شهدا چیست، خیلی از نوشتههای سنگمزارها انتخاب یا سروده خود شهید یا خانواده اوست که در جای دیگری نداریم. وقتی به همراه مردم، به مزارهایی که هنوز یکسانسازی نشدهاند میرویم و جعبهآینههای آلومینیومی و تصاویر شهدا را میبینیم، میتوانیم اتفاقات چند دهه را از زمان شهادت اولین رزمندگان حدس بزنیم و حس خوبی به فرد دست میدهد اما با یکدست شدن مزارها، گذشت زمان از چنین فضایی حذف میشود. حرف پایانی این که ما حق نداریم با یکسانسازی مزارهای شهدا، تاریخ خودمان را که در طول زمان ایجاد شده است، مخدوش کنیم و آن را به چیزی تبدیل کنیم که براساس جریان جامعه نبوده است.