کی‌لب مافین: مردم آمریکا باید بدانند دولتشان چه جنایتکار بزرگی است

کدخبر: 1004681

خبرنگار آمریکایی حاضر در کشتی نجات ایران در گفتگو با «نسیم» گفت: محموله کشتی را شخصا چک کردم و چیزی غیر از دارو و مواد غذایی ندیدم/ طبق سازوکار سیاست در آمریکا، احتمالا هیلاری کلینتون، رئیس‌جمهور آتی است

رسانه‌های آمریکایی به موضوع جنگ یمن نمی‌پردازند زیرا کاملا غیر قابل دفاع است، دقیقا همین موضوع در قبال جنگ ایران نیز صدق می‌کرد، هیچ توجیهی نداشت که آمریکا سلاح‌های شیمیایی در اختیار صدام حسین بگذارد. هیچ منطقی هم اقدام عربستان سعودی در قبال یمن را حمایت نمی‌کند. امیدوارم وقتی به کشورم بر می‌گردم از سفرم با کشتی به مردم گزارش‌هایی ارائه دهم و تلاش می‌کنم که مردم آمریکا بفهمند واقعا چه اتفاقی در یمن در حال وقوع است.

گروه بین‌الملل - «نسیم» : "کی‌لب مافین"، ( Caleb Maupin ) از معدود جوانان آمریکایی است که به شدت علاقه‌مند و پیگیر مباحث سیاسی است و همین علاقه مندی‌اش به دنیای سیاست او را ترغیب کرده فرا‌تر از رسانه‌های آمریکایی، ‌ در جستجوی حقیقت باشد. در جنبش‌های مختلفی از جمله «اشغال وال استریت» تا تظاهرات‌های اخیر در اعتراض به خشونت پلیس بالتیمور نقش فعالی ایفا کرده و مدتی نیز هست که با شبکه خبری پرس تی وی همکاری می‌کند .

در راستای اهدافش، مشتاقانه دعوت ایران را برای حضور در کشتی ارسال کمک‌های بشردوستانه به یمن پذیرفت و از محقق نشدن هدفشان که رساندن محموله غذا و دارو به مردم بیگناه یمن بود، به شدت ناراحت است. دولت آمریکا را به خاطر حمایت از عربستان سعودی در حمله به یمن به شدت محکوم می‌کند و می‌گوید وظیفه خود می‌داند که مردم آمریکا را در خصوص جنایت‌های کشورش آگاه کند .

با این فعال آمریکایی از تجربیات سفرش در کشتی شاهد و وضعیت آمریکا و جامعه آمریکا به گفتگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید .

سفر با کشتی برای شما چطور بود و اطرافیان و نزدیکانتان چه واکنشی داشتند؟

سفر با کشتی شاهد، نخستین سفر دریایی من بود، برادرم می‌گفت ایران می‌خواهد از تو به عنوان سپر انسانی استفاده کند . اما در کنار این احساسات منفی و تفکرات منفی، بسیاری از فعالان بین المللی نیز از این اقدام حمایت کردند، پیام‌های تشویق کننده بسیاری دریافت کردم .

بسیاری از اقدام ما برای حضور در کشتی و رساندن این کمک‌های بشر دوستانه به مردم یمنی خوشحال بودند. هر چند روز یک بار هم یادداشت‌هایی می‌نوشتم و ارسال می‌کردم که با استقبال خوب سایت‌های آمریکایی و بین المللی مواجه می‌شد .

این یادداشت‌های شما و به طور کلی انعکاس خبر کشتی را چطور دیدید؟

اخبار کشتی جسته و گریخته در رسانه‌های اصلی آمریکا انتشار یافت . NBC به ماجرای کشتی اشاره کرد اما از حضور فعالان بین المللی نامی نبرد. در مقاله فایننشیال تایمز هم به ماجرای کشتی اشاره شد. البته این روزنامه فقط دو پاراگراف درباره این کشتی بشردوستانه نوشته شده بود و باقی پاراگراف‌ها گمانه زنی‌هایی درباره ارسال تسلیحات از سوی ایران است. یعنی تعمدا مقاله طوری تنظیم شده که وقتی مخاطب روزنامه را می‌خواند فکر می‌کند هدف کشتی ارسال تسلیحات بوده است. برخی دیگر از رسانه‌ها هم مدعی شدند که کشتی‌های نظامی ایران کشتی ما را همراهی می‌کنند. طبیعتا کشتی‌هایی بودند که در صورت حمله دزدان دریایی و یا حمله نظامی به کشتی به کمک ما بیایند اما این تفکر که چندین کشتی نظامی ما را همراهی می‌کند اشتباه بود. پنتاگون و رسانه‌های وابسته تلاش داشتند تا اقدام بشردوستانه ما را نظامی جلوه دهند .

در آمریکا حتی رسانه‌هایی که تقریباً مستقل‌تر عمل می‌کنند هم بر اساس بودجه‌ای که دریافت می‌کنند، محدودیت در پوشش اخبار دارند. مثلاً برنامه خبری Democracy Now که از برنامه‌های تقریباً مستقل و پر بیننده است اخبار کشتی را پوشش نداد و شماری از مخاطبان برنامه کمپینی به راه انداختند و در طوماری که امضاء کردند از این برنامه خواستند تا اخبار کشتی را منعکس کند .

در حقیقت این شبکه هم که فعال چپ محسوب می‌شود به سرمایه گذارانش تکیه دارد، میلیاردری در آمریکا به نام «جورج گان» وجود دارد که به این شبکه کمک مالی می‌رساند، برخی نهادهای دیگر هم در تأمین سرمایه این برنامه مشارکت دارند که منتقد جامعه آمریکایی هستند اما این‌ها هم مستقل نیستند. مثلاً می‌گویند که جامعه آمریکا بد است اما دشمنان آمریکا بد‌تر هستند. می‌توان گفت که حتی این شبکه‌ها و برنامه‌ها هم توسط پول کنترل می‌شوند .

این نکته (حاکمیت پول) حتی در سازمان‌های مردم نهاد (NGO) هم وجود دارد. افراد جوانی مانند من که فعال سیاسی و اجتماعی هستند، از سوی سمن‌ها استخدام می‌شوند. فرد با خودش می‌اندیشد که چه شغلی بهتر از اینکه برای آرمان‌هایم کار کنم و درآمد هم کسب کنم. اما وقتی به استخدام این نهاد‌ها در آمدند، می‌فه‌مند که باید شعار‌هایشان را عوض کنند. مثلاً سمن مدعی است که در راستای حقوق بشر فعالیت دارد اما می‌گوید نمی‌توانیم در خصوص حقوق بشر عربستان سعودی کار کنیم یا مثلاً به مجاهدین خلق کمک می‌کنیم در برابر دفتر ایران در سازمان ملل تجمع برگزار کند و به این گونه است که جوانان آمریکایی که خواهان فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی هستند را کنترل و مدیریت می‌کنند. این نوع مدیریت نه از طریق اعمال خشونت بلکه از طریق پول است تا به مرور زمان دیدگاه این فعالان سیاسی و مدنی تغییر کند . گویی سازمان‌های مردم نهاد فعالان سیاسی ـ مدنی را به بند می‌کشند .

شما در گفتگو با رویترز گفتید که کشتی سلاحی حمل نمی‌کند، چطور اطمینان پیدا کردید که محموله کشتی فقط کمک‌های غذایی و دارویی است؟

من محموله را شخصا چک کردم و چیزی غیر از دارو و مواد غذایی ندیدم. تمام داوطلبانی که روی کشتی بودند از اعضای هلال احمر بودند و در اساسنامه این گروه آمده است که اعضای این گروه نمی‌توانند در امور نظامی دخالت کنند و کمک‌هایشان باید داوطلبانه و صرفا غیرنظامی باشد. افراد این گروه واقعا قهرمانند، من با چندتن از این افراد صحبت کردم، این افراد به کشورهایی مثل عراق رفته بودند و در برخی موارد به گروگان گرفته شده بودند. جهان باید بدانند که این قهرمانان چه کارهایی انجام دادند. با چشمان خودم دیدم که چقدر مشتاقند به یمن بروند و به مردم این کشور کمک کنند و وقتی نتوانستیم که به مقصدمان برسیم چقدر ناراحت و غمگین شدند، حتی آماده بودند هر شرایط خطرناکی را به جان بخرند و به مردم یمن برسند.

جالب ترین موضوعی که شما را تحت تاثیر قرار داد چه بود؟

در حین سفر وقت برای گفتگو زیاد بود و من با اندیشه شیعه اشنا شدم که حمایت از مردم مظلوم یکی از مهم‌ترین ابعاد اعتقادی است. اینکه بخش مهمی در دین شیعه این است که در کنار مظلومان و علیه ظالمان باشد و برای عدالت تلاش کند . سفر برای من خیلی آموزشی بود، مطالب زیادی درباره اسلام، شیعه و ایران یادگرفتم .

اما داستان داوطلب هلال احمر از اسارت در عراق و فرار از آن برای من جسیار جذاب بود؛ شنیدن تجربه‌های سایر‌های اعضای هلال احمر از جنگ ایران و عراق هم بسیار شنیدنی بود. اخبار این جنگ وحشتناک که در ان آمریکا از صدام حسین حمایت می‌کرد و هنوز مردم آمریکا از این موضوع اطلاعی ندارند، همانند جنگ امروز یمن در رسانه‌های آمریکایی و بین المللی بسیار کم بوده است و از این منظر هراین دو جنگ به هم شبیهند.

رسانه‌های آمریکایی به موضوع جنگ یمن نمی‌پردازند زیرا کاملا غیر قابل دفاع است، دقیقا همین موضوع در قبال جنگ ایران نیز صدق می‌کرد، هیچ توجیهی نداشت که آمریکا سلاح‌های شیمیایی در اختیار صدام حسین بگذارد. هیچ منطقی هم اقدام عربستان سعودی در قبال یمن را حمایت نمی‌کند. امیدوارم وقتی به کشورم بر می‌گردم از سفرم با کشتی به مردم گزارش‌هایی ارائه دهم و تلاش می‌کنم که مردم آمریکا بفهمند واقعا چه اتفاقی در یمن در حال وقوع است. مردم آمریکا باید بدانند که دولتشان چه جنایت‌هایی انجام داده است .

مهم‌ترین نکته و پیامی که در زمینه سفرتان به مردم آمریکا می‌گویید چه خواهد بود؟

مردم آمریکا باید بدانند که علت به مقصد نرسیدن کشتی ما چه بوده است. تن ها دلیل به مقصد نرسیدن ما این بود که عربستان سعودی بندر الحدیده را هشت بار طی‌‌ همان روزی که بنا بود ما به این بندر برسیم بمباران کرد. کشتی ما به دو دلیل با سرعت کمتری نسبت به حد معمول حرکت می‌کرد. نخست اینکه محموله چند هزار تنی از کمک‌های بشردوستانه از سرعت کشتی کاسته بود، علاوه بر این، موتور کشتی مکرر داغ می‌کرد و ما ناچار بودیم از سرعتمان کمک کنیم تا موتور کشتی خنک شود. از این رو سرعت بالایی نداشتیم اما در‌‌ همان روزی که انتظار می‌رفت به بندر الحدیده برسیم، عربستان سعودی این بندر را زیر آتش گرفت. و روزی که حرکت کردیم هم یک بار دیگر این بندر را بمباران کرد، سعودی‌ها می‌خواستند به ما پیام ارسال کنند. بمباران این بندر به قدری ادامه داشت که حالا کاملا تخریب شده است .

علاوه بر بندر، عربستان سعودی دانشگاه پزشکی این شهر را نیز هدف گرفت، ۱۲ دانشجوی این دانشگاه هم کشته شدند. فرا‌تر از آن، ۱۵ سودانی مسلح به راکت و سلاح هم در اطراف بندر در کمین ما بودند تا زمانی که کشتی ما پهلو گرفت به ما شلیک کنند و ما را بکشند. مردم آمریکا باید بدانند که این اقدامات واکنش عربستان سعودی به یک کشتی حامل کمک‌های بشردوستانه بوده است. درب کشتی را به روی بازرسان سازمان ملل یا صلیب سرخ می‌گشودیم تا محموله را بررسی کنند و ببیند که چیزی غیر از دارو و غذا نیست اما عربستان سعودی آماده بود تا ما را بکشد و برای انتقام از کشتی ما شمار دیگری من جمله آن دانشجویان دانشگاه پزشکی را کشت که بیانگر درجه بالای خباثت این کشور است. آمریکایی‌ها باید بدانند که پادشاهان سعودی بی‌رحمانه جنایت می‌ِکنند و آمریکا نیز از آن‌ها حمایت می‌کنند .

حین سفرتان آیا اتفاق ناگواری رخ داد که موجب نگرانی و یا ترس شود؟

اینترنت روی کشتی خیلی محدود بود و شب قبل از روزی که قرار بودم به بندر الحدیده برسیم به طور کلی قطع شده بود. ما هنوز تصور می‌کردیم که قرار است به این بندر برسیم اما همه ما احساس می‌کردیم که مشکلی پیش آمده است. ایرانی‌های داخل کشتی تلاش می‌کردند که مرا آرام کنند اما همه ما می‌دانستیم که مشکلی وجود دارد. بعد‌تر هم که با همسرم صحبت کردم متوجه شدم او نیز حس دلشوره عجیبی داشته است. به من گفت که تمام مدت تلفن همراهش را کنار خود نگه داشته و منتظر تماسم بوده است. وقتی با او تماس گرفتن تقریبا ۴ صبح به وقت آمریکا بود و او بلافاصله جواب داد . می‌دانستم که میلیون‌ها نفر برای به سلامت به مقصد رسیدن این کشتی دعا می‌کردند و قطعا این دعا موثر بوده است. چه کسی می‌داند چه اتفاقی می‌افتاد اگر به موقع به بندر می‌رسیدیم و زیر بمباران عربستان سعودی قرار می‌گرفتیم .

البته از حمله دزدان دریایی هم کمی واهمه داشتیم. چرا که مخصوصا در اطراف سومالی این نگرانی افزایش می‌یافت و باعث می‌شد که شب‌ها با چراغ خاموش حرکت کنیم . از طرف دیگر هم گرچه احتمال نمی‌رفت که عربستان مستقیم کشتی را هدف بگیرد اما ممکن بود با استفاده از عناصری مانند داعش به کشتی حمله کند. در صورت تحقق این سناریو، آمریکا هم می‌توانست از این وضعیت استفاده کند و افکار عمومی را که تصور می‌کنند آمریکا در حال مقابله با داعش است، برای تشدید حملات هواپیماهای بدون سرنشین کاملا اقناع نماید .

داعش برای آمریکا کاملا مفید بوده است زیرا به دولت آمریکا کمک می‌کند که چهره خشن و بدوی از مسلمانان توسط ویدئوهای ضبط شده و تصاویر منتشر یافته در نت به تصویر کشیده شود. بدین ترتیب هم آمریکا می‌تواند استفاده از پهپاد‌ها، تحریم‌های ایران، حمایت بی‌شائبه از اسرائیل را برای افکار عمومی توجیه کند .

بهترین حسی که در این سفر داشتید چه بوده است؟

وقتی از کشتی در جیبوتی پیاده شدیم، یکی از همراهانم به من گفت که تو مسیحی هستی و برای جامعه مسلمانان کار بزرگی کرده‌ای، ‌ شنیدن این جمله مرا به گریه انداخت. من درباره مشکلات آمریکا همواره سخن گفته‌ام اما در مقایسه با بسیاری از کشورهای جهان، از زندگی بهتری برخوردار هستم و می‌دانم که زندگی مرفه امروز من ماحصل جنگ‌ها، کشته شدن افراد بیگناه زیاد و جنایت‌های دولت‌های آمریکاست. این جمله حس خوبی را به من منتقل کرد زیرا دوست دارم که مردم مرا به عنوان فردی بشناسند که مخالف جنایت‌های آمریکاست .

دوست داشتید وقتی به یمن برسید به مردم جنگ زده و بی‌گناهش چه بگویید؟

به مردم این کشور می‌گفتم که تنها نیستید، می‌دانم که حتی نمی‌توانم تصور کنم یمنی‌ها با چه مشکلاتی مواجه هستند و حتما همه مردم غیرنظامی در یمن، بچه‌ها و زن‌ها فکر می‌کنند که تمام دنیا علیه آن هاست و اگر می‌توانستم با آن‌ها صحبت کنم به ایشان می‌گفتم که اینطور نیست و بسیاری در دنیا متوجه جنایت‌های عربستان سعودی و آمریکا هستند. از آن‌ها می‌خواستم که قوی باشند و به راه‌شان ادامه دهند و امیدوار باشند که در آینده کشور مستقلی خواهند داشت .

اشاره کردید که داعش برای آمریکا کارکرد تبلیغاتی برای اسلام هراسی دارد، پس چرا شماری از جوانان آمریکایی و اروپایی به این گروهک تروریستی می پیوندند؟

یکی از موارد متاثر کننده در جامعه آمریکا این است که مردم و جوانان به حدی از دولت خود خشمگین و ناراضی‌اند، به حدی سردرگم و دچار از خود بیگانگی شده‌اند که وقتی از رسانه‌هایشان می‌شنوند داعش با آمریکا مقابله می‌کند، تصمیم می‌گیرند به این گروه بپیوندند. داعش گروه منزجر کننده‌ای است اما این جوانان به حدی دچار " الیناسیون " شده‌اند که به این گروه می‌پیوندند چون تصور می‌کنند این گروه با دولت منفور آمریکا مقابله می‌کند. بهر حال در نظر داشته باشید که جامعه آمریکا، جامعه سالمی نیست. آمریکا کشوری است که کودکانش با سلاح به مدرسه می‌روند، درصد ابتلا به افسردگی، اقدام به خودکشی و مصرف مواد مخدر بسیار بالاست. هیچ کشوری نباید در جهان بخواهد شبیه جامعه ناسالمی مانند آمریکا باشد.

متاسفانه بسیاری از جوانان ایرانی تحت تاثیر تلویزیون و فیلم‌ها فکر می‌کنند آمریکا کشوری با پارک‌های دیزنی لند است و خیابان‌ها با آیفون و ایپد سنگفرش شده‌اند، مردم خوشحالند و تمام مدت مشغول رقص و پای کوبی هستند! اما واقعیت این نیست. این‌ها افسانه است، مردم امریکا خودشان هم دوست دارند در فیلم‌ها چنین تصویری از خودشان ببیند تا مشکلاتشان را فراموش کنند و بگریزند.

درست است که ما ثروتمند‌ترین سرمایه داران جهان را داریم، من در کلیولند اوهایو زندگی می‌کردم و این شهر مجموعه بیمارستانی مجهز و گسترده‌ای دارد. همیشه گفته می‌شد که این بیمارستان به حدی مجهز و عالی است که پادشاهان سعودی برای درمان به این بیمارستان می‌ایند. اما در آمریکا خانواده‌هایی را می‌شناسم که برای درمان سرطان یکی از اعضای خانواده خانه و زندگی خود را می‌فروشند چون بیمه ندارند. درست است که ما بهترین خدمات بهداشتی جهان را داریم اما تنها زمانی از آن برخوردار می‌شویم که پول گزاف بدهیم.

آمریکا ثروت زیادی دارد اما ثروت در این جامعه عادلانه توزیع نشده است. دلیل اینکه آمریکا هم یکی از قدرت‌های اقتصادی جهان است این است که صنعت تجهیزات نظامی به مدد جنگ‌های بی‌شمار این کشور پر رونق است. معمولا هم زندگی در آمریکا را با زندگی در خانه مرفه یک تبهکار مقایسه می‌کنند، کسی نمی‌پرسد که این همه پول از کجا می‌‌اید چون همه به خوبی می‌دانند که این زندگی مرفه از پول کثیف تامین شده است.

این مثال به خوبی توضیح می‌دهد که چرا مدت‌ها بود صدا و اعتراضی از سفید پوستان آمریکا شنیده نمی‌شد. داشتن خانه و زندگی نسبتا مرفه مانند رشوه‌ای بود که موجب می‌شد این افراد از اعتراض و تظاهرات خودداری کنند اما این امکانات برای سیاه پوستان، و نژادهای لاتینو یا حتی سفیدپوستان اروپایی فراهم نبود. حالا این "رشوه" در حال حذف شدن است و مردم در رفاه نیستند که گوش‌هایشان را بگیرند و صدائی نشوند. البته افزایش اطلاعات هم در این زمینه مفید بوده است.

گمان می‌کنم چهار سال آینده وضعیت آمریکا دیدنی باشد. دقیقا قبل از خروجم از آمریکا تظاهرات گسترده‌ای در بالیتمور برپا شد. در این تظاهرات شرکت کردم و جوانانی را دیدم که در خیابان حضور پیدا کرده‌اند و اتومبیل پلیس را به آتش می‌کشند و شیشه‌ها را می‌شکنند. فکر می‌کنم جامعه آمریکا کم کم ثبات خود را از دست خواهد داد و ناآرامی‌ها و اعتراض‌ها در آن بیشتر می‌شود.

چطور چنین ادعایی را توضیح می‌دهید؟

بسیاری از جوانان آمریکایی درست برعکس خواسته دولت آمریکا عمل می‌کنند، یعنی زمانی که دولت آمریکا تلاش می‌کند تا به مردم القا کند از یک کشور بیزار باشند، کاملا جواب عکس می‌دهد و مردم نسبت به آن کشور علاقه‌مندی بیشتری نشان می‌دهند. برای مثال بسیاری از جوانان آمریکایی در حال حاضر به کره شمالی علاقه مندند و مطالبی راجع به رهبر کره شمالی خوانندگان زیادی دارد. مسائل مختلفی باعث شده که جوانان احساس " از خود بیگانگی " (الیناسیون) داشته باشند. یکی از علت‌ها این است که پس از رکود اقتصادی ۲۰۰۸، شغل‌هایی که برای جوانان فراهم است، شغل‌هایی نیست که درآمد خوبی داشته باشد، اقتصاد آمریکا در حال حاضر به شدت به اقتصادی تبدیل شده که دستمزد‌ها در آن پایین است. افرادی را می‌شناسم که دکتری یا ارشد دارند که در کافی شاپ کار می‌کنند و تنها چشم انداز شغلی اشان این است که مدیر یک کافی شاپ شوند و این بر خشم مردم آمریکا افزوده است.

جالب است که در کشور شما تحصیلات تکمیلی با کنکور ولی به صورت رایگان فراهم است اما در آمریکا حتی دانشگاه‌های عمومی و دولتی هم رایگان نیست و هر کس که خواهان تحصیل باشد با بدهی ده تا دوازده ساله به تحصیلات خود ادامه می‌دهد . با لحاظ این نکته که شغل‌های پردرآمد هم برای نسل جوان فراهم نیست، تحصیلات تکمیلی فقط موجب بدهکار شدن جوانان می‌شود، بدهی که در دراز مدت قادر به پرداخت آن نیستند و این مشکل بزرگی است و استرس اقتصادی زیادی برای قشر جوان دارد.

از سوی دیگر فرصت‌های شغلی دولتی و عمومی هم در آمریکا رو به پایان است، در حال حاضر تقریبا همه شغل‌های دولتی به خصوصی تبدیل می‌شوند، آتش نشانی، مدارس، حتی اداره پست هم از بخش دولتی جدا شده و خصوصی می‌شود و مشاغلی در این نهاد‌ها که از درآمد دولتی خوبی هم برخوردار بود، به شغل‌هایی با درامدهای پایین تبدیل می‌شود.

در این بین، شاهد بروز و ظهور خشونت پلیس هم هستیم، جالب است که مثلا دوازده سال قبل اگر دانش آموزی در مدرسه‌ای کار اشتباه و خلافی انجام می‌داد در سطح مدرسه با او برخورد می‌شد، اما الان مسئولین مدرسه نیروهای پلیس را خبر می‌کنند و احتمال دارد که این دانش آموز با دستان بسته به اداره پلیس منتقل شود. تقریبا امروز در هر مدرسه‌ای در آمریکا یک افسر مسلح پلیس حضور دارد. حضور پلیس در همه بخش‌های آمریکا گسترده‌تر شده است و این را همه مردم حس می‌کنند. دوران حبس طولانی‌تر شده است.

دیترویت هم مثال خوبی است که باید برای مردم به تصویر کشیده شود تا واقعیت افول آمریکا را ببینند. این شهر که قبلا شهر موتوری نامیده می‌شد، الان بیشتر مناطق خالی هستند، سکوت حکمفرماست و اغلب خانه‌ها توسط بانک‌ها مصادره شده‌اند گویی شما در جنگلی از خانه‌ها قدم می‌زنید. پس از رکود اقتصادی، مردمی که در کارخانه‌های اتومبیل سازی شرکت می‌کردند شغلشان را از دست دادند. بحرانی هم در این شهر رخ داد و آب لوله کشی این منطقه قطع شد.

نبود آب به خاطر نبود امکاناتی برای تصفیه وانتقال آب نبود، بلکه آب لوله کشی قطع شد چون مردم نمی‌توانستند هزینه‌های آن را بپردازند. مردم این منطقه به سازمان ملل شکایت کردند و گفتند که این نقض حقوق ماست. اوضاع این شهر افتضاح است و مردم این شهر دیگر دولتشان را انتخاب نمی‌کند. این شهر کاملا از نظر اقتصادی ورشکسته شده است و این شهر فرماندار ندارد بلکه یک مدیر اورژانس ( emergency manager ) دارد. در توضیح بیشتر وضعیت این شهر باید بگویم که هزینه‌های آب شهری این شهر دوبرابر شده ولی مستمری بازنشستگان نصف شده است. و در حالی که وضعیت این شهر روز به روز وخیم‌تر می‌شود، بانک‌ها هر کدام مانند لاشخوری تکه‌هایی از این شهر را می‌گیرند.

در نسل هزاره جدید این مشکل است که این نسل به خاطر تبیلغات تلویزیونی انتظارات فوق العاده زیادی دارند و فرصت‌های پیش روی این نسل در مقایسه با نسل گذشته بسیار کمتر است، که این مساله باعث ایجاد فاجعه در آمریکا شده است. از این روست که فکر می‌کنم این فاجعه در سال‌های پیش رو بروزو نمود بیشتری پیدا خواهد کرد.

بحث های انتخاباتی در آمریکا داغ شده است، دیدگاهتان درباره انتخابات ریاست جمهوری 2016 چیست؟

در آمریکا این شرکت‌های بزرگ و سرمایه داران هستند که تعیین می‌کنند، این افراد هستند که تصمیم می‌گیرند که چه کسی انتخاب شود. هر فردی برای اینکه بتواند کاندیداتوری‌اش جدی گرفته شود به میلیارد‌ها دلار نیاز دارد. حتی اگر بهترین سخنران، بالا‌ترین تحصیلات، بهترین شرایط و بهترین گزینه برای کاندیداتوری باشید، اگر کمپن تبیلغاتی‌اتان میلیارد‌ها دلار بودجه نداشته باشد هرگز به طور جدی نمی‌توانید خود را مطرح کنید و به مردم معرفی کنید.

سیاست در آمریکا بدین صورت است که کاندیداتوری شما زمانی آغاز می‌شود که رسانه‌های مطرح گمانه زنی دربار حضور شما در انتخابات را آغاز کنند و توجه مردم را به شما جلب کنند. در امریکا احزا متعددی وجود دارد اما مردم هرگز اسمی از این احزاب نشنیده‌اند چون پو.ل و بودجه زیادی ندارد که در سطح کلان تبلیغ کنند.

در این دوره، هیلاری کیلنتون یکی از کاندیداهایی است که بر اساس سازوکار سیاست در آمریکا، احتمال می‌رود رئیس جمهور بعدی آمریکا باشد، چرا که همسرش یکی از بنیانگذاران شورای رهبری دموکرات هاست، که یکی از فراکسیون‌های مهم حزب دموکرات است. این شورا باعث شد که سیاست‌های این حزب از دوران رزولت که حمایت از حزب کار و قشر اسیب دیده بود دور شود و به کلی تغییر کند. چنانچه در دوران کمپین انتخاباتی بیل کلینتون- که هیلاری هم بخشی از آن بود- نمود و بروز پیدا کرد؛ سیاست‌های این حزب از چپ‌های لیبرال به میان گرائی (سنتریست) تغییر کرد. بدین ترتیب به احتمال زیاد اگر مشکل جدی پیش نیاد، هیلاری رئیس جمهور بعدی آمریکاست چرا که جمهوری خواهان با بحران هویت مواجه است.

برای مدت طویلی حزب جمهوری خواه، نماینده قشر متوسط سفیدپوست بود اما امروز سفیدپوستان طبقه متوسط جامعه آمریکا به حزب دموکرات گرایش دارند. جالب ایت که بدانید حتی تبلیغات شبکه فاکس نیوز که به این حزب تعلق دارد، تبلیغات تجهیزاتی است که سالمندان بدان نیاز دارند مانند واکر و یا داروهای مخصوص سالمندان. این نشان می‌دهد که حزب جمهوری خواه حزب سفیدپوستان و افراد سالخورده جامعه آمریکاست و جوانان سفیدپوست، سیاه پوستان و یا تیره‌های لاتینو گرایشی به این حزب ندارند. و حزب دموکرات وضعیت بهتری دارد.

اما در انتخابات اخیر کنگره اکثریت مجلس به جمهوری خواهان رسید؟

بله، برای این اتفاق دو دلیل می‌توان ارائه کرد، نخست اینکه، رای ندادن به دموکرات‌ها واکنشی به عدم ایجاد تغییرات لازم در جامعه آمریکا بوده است و مردم از اینکه حزب برای بهبود وضعیت کاری نکرده ناخرسندند، از طرف دیگر، در جامعه آمریکا زمانی که میزان مشارکت پایین است، معمولا جمهوری خواهان آرای بیشتری دارند. وقتی شمار رای دهندگان و میزان مشارکت بالاست، دموکرات‌ها برنده هستند. دلیل سومی هم هست که اگر به جامعه آمریکا گزینه‌ای برای انتخاب داده شود، رادیکال هستند. ادبیات سیاسی در جامعه آمریکا راکد و کسل کننده است، اما مثلا در جنبش اشغال وال استریت مردمی را دیدم که تا به حال در هیچ تجمعی شرکت نکرده بودند از شغل‌هایشان استعفا دادند و در این جنبش شرکت کردند. رسانه‌های آمریکایی به مردم القا می‌کنند که سیاست کسل کننده، به درد نخور و مناسب افراد خاصی است و عامه مردم بهتر است به موضوعات مورد علاقه اشان مانند اخبار سلبریتی‌ها بپردازند. در ادبیات سیاسی به این افراد "دیو خاموش" ( sleeping giant ) می‌گویند یعنی وقتی مردم ناگهان سیاسی می‌شوند و عملکرد بی‌نظیری دارند.

نکته دیگر اینجاست که آمریکا تنها کشوری است که انتخاباتش در یک روز تعطیل برگزار نمی‌شود، یعنی نمی‌توانید روز انتخابات سر کار نباشید. حتی در شهر کوچک من در ساعات اولیه و آخرین ساعات رای گیری که به ترتیب قبل از شروع ساعت کاری و پس از به پایان رسیدن ساعت کاریست، در مکان‌های رای گیری صف تشکیل می‌شد. یعنی رای گیری زمانگیر است.

در آمریکا باید برای شرکت در رای گیری ثبت نام کنی، برای ثبت نام باید مدارک شناسایی خود را ارائه کنی و "قوانی شناسایی" جدید ( Voter ID laws in the United States ) رای دهندگان آمریکا را مجبور می‌کندتا سه فرم جداگانه را پر نمایند. در آمریکا گرفتن مدارک شناسایی رایگان نیست و فرایند آن هم دست کم یک روز از زمان فرد متقاضی را تلف می‌کند و هزینه‌ای معادل ۶۰ تا ۱۲۰ دلار دارد. بنابراین شرکت در انتخابات ملزم به داشتن سه فرم شناسایی است که تهیه هر کدام زمانبر و مستلزم صرف هزینه‌ای است که چندان کم نیست. ه مین مساله موجب می‌شود کسانی که استطاعت مالی خوبی ندارند در رای گیری شرکت نکنند. برای قشری که کار می‌کنند هم شرکت در انتخابات چندان ساده نیست.

در آمریکا هم شمار کسانی که اصلا رای نمی‌دهند زیاد است و من شخصا معتقدم این افراد منطقی‌تر از کسانی که رای می‌دهند فکر می‌کنند چون می‌گویند چرا باید در رای گیری شرکت کنم؟ بالاخره که این شرکت‌های آمریکایی برنده هستند.

به عنوان سوال آخر، بفرمایید دیدگاه شما درباره جنجال رسانه ها در قبال بازدداشت و دادرسی خبرنگار واشنگتن پست " جیسون رضاییان " ، چیست؟

در مورد این شخص اطلاعات زیادی ندارم اما واشنگتن پست یکی از صهیونیستی ترین روزنامه های آمریکاست و اگر این فرد خبرنگار این روزنامه در ایران بوده است به نظرم احتمال زیادی دارد که درگیر فعالیت های جاسوسی بوده باشد. شاید گفتن این حرف چندان پسندیده هم نباشد و من اطلاعات زیادی ندارم اما اطلاعات محدود و شناختی که از این رسانه دارم به من اینطور القا می کند که خیلی هم بعید نیست که این فرد کار جاسوسی می کرده است.

اما نکته مهم این است که در آمریکا مسلمانان زیادی هستند که بدون جرم و جنایت در زندان‌های آمریکا محبوسند، دولت آمریکا به شدت تلاش می‌کند که چهره مسلمانان را تخریب کند و آن‌ها را تروریست جلوه دهد. برای روشن شدن این مساله می‌خواهم خاطره‌ای اشاره کنم، ‌ چند سال قبل یکی از موسسات صلحی که با آن‌ها کار می‌کنم داوطلبی داشت که مبتلا به اوتیسم بود. روزی با ما تماس گرفت و گفت که قصد دارد مسلمان شود. دوسال از او هیچ خبری نداشتیم تا اینکه یک روز در روزنامه تصویر او را دیدم و فهمیدم یکی از نیروهای اف‌بی‌آی در مسجدی که مکان عبادت او بوده، با او ارتباط می‌گیرد و او را تشویق می‌کند تا به القاعده بپیوندد. و حالا به خاطر مبادرت به همکاری با تروریست‌ها به بیست سال زندان محکوم شده است. این فرد معلولیت ذهنی داشت و ماموران اف‌بی‌آی در قالب دوستی او را فریب می‌دهند تا کاری را انجام دهد که قطعا هیچ وقت به ذهن خودش نمی‌رسیده است.

ماموران اف‌بی‌آی به همه مساجد آمریکا تردد دارند و مجهز به دستگاه‌های شنود هستند تا مدرک و سندی علیه مسلمانان پیدا کنند. حتی برخی مسلمانان به خاطر ارسال جوک در زندان هستند. جالب است بدانید که خیریه‌ای در آمریکا بود که برای مردم غزه غذا تامین می‌کرد. پس از واقعه یازدهم سپتامبر بنیان گذاران این نهاد ثبت شده دستگیر شدند و ادعا شد که این افراد تروریست‌ها را تغذیه می‌کردند. در دادگاه حتی یک سند هم ارائه نشد که بنیان گذاران این خیریه چنین کاری کرده‌اند، فقط گفته شد که ممکن است برخی از تروریست‌ها به این نهاد مراجعه کرده و غذای رایگان دریافت کرده باشند. و حالا مسئولین این خیریه در زندان هستند و رسانه‌های آمریکایی هم نوشتند باند تغذیه تروریست‌ها متلاشی شد.

اف بی‌آی در گوشه و کنار آمریکا حملات تروریستی را ایجاد می‌کند و بعد به دنبال متهمین ساختگی هستند و بعد‌تر همه در رسانه‌ها مدعی می‌شوند که باندهای ترویستی کشف و خنثی شدند.

از حضور شما در خبرگزاری «نسیم» و وقتی که در اختیار ما گذاشتید سپاسگزاریم.

ارسال نظر: