یادداشت «نسیم آنلاین» در مورد فیلم اسکاری "اتاق":

لوکیشن داخلی؛ ترفندی برای سودآوری در تولید یا ‏عنصری برای پردازش رئالیستی ایده؟

کدخبر: 2019339

ساختن فیلم در فضاهای بسته هرچند آن طور که در سینمای ایران رواج داشته بیشتر ترفندی برای رهایی از محدودیت‌های مالی است؛ اما در سینمای حرفه‌ای دنیا عمدتا این سوژه است که فیلمساز را به سمت استفاده از فضاهای بسته می‌برد و نه صرفا گرفتاری مالی!

گروه فرهنگی « نسیم آنلاین »- ساختن فیلم در فضاهای بسته هرچند آن طور که در سینمای ایران رواج داشته بیشتر ترفندی برای رهایی از محدودیت های مالی است اما در سینمای حرفه ای دنیا عمدتا این سوژه است که فیلمساز را به سمت استفاده از فضاهای بسته می برد و نه صرفا گرفتاری مالی!

در سینمای دنیا آثار مطرحی با لوکیشنهای داخلی داشته ایم که شاید از آن میان بیشتر از همه بتوان به نمونه ای چون "طناب/ROPE" آلفرد هیچکاک اشاره کرد؛ فیلمی که در میانه دهه هشتاد و با اقتباس از نمایشنامه ای نوشته "پاتریک همیلتون" ساخته شد و تقریبا 80 دقیقه زمان فیلم در نمایی داخلی می گذشت بدون اینکه مخاطب ذره ای احساس کسالت کند.

دلیل اصلی این دوری از کسالت هم آن بود که ایده اصلی فیلم که بررسی روانکاوانه عواقب یک قتل است در محیط بسته رخ می دهد و اصلا همین بسته بودن لوکیشن است که باعث می شود کاراکترها مسیری استحاله گونه را طی کنند و ذره ذره به سمت آشکار شدن درونیاتشان پیش بروند.

*مقایسه بین دو نمونه ایرانی و خارجی

با این همه اما در سینمای ما محدودیت بودجه و البته سودآوری در تولید(!) موجب می شود که کارگردانان به سمت نماهای بسته رفته و سعی کنند با تبدیل کردن آثار خود به شبه‌نمایشهایی(!) که عموما در یکی دو پرده می گذرند کمبودهای مالی را جبران کنند. یکی از تازه ترین نمونه های چنین ترفندهایی را در فیلمی به نام "ابد و یک روز" می بینیم که واهمه کارگردان از زدن به دل اجتماع باعث محبوس کردن کاراکترها در خانه ای مخروبه در محلات پایینی شهر و پیش برد روایت با درگیریهایی است که مدام در این خانه روی می دهد.

اگر بخواهیم به طور جدی عقب افتادگی سینمای با لوکیشنهای بسته داخلی را در قیاس با نمونه های استانداردش طرح کنیم کافی است مروری کنیم بر یکی از آثار مستقل سینمایی 2015 یعنی فیلم به نام "اتاق/ROOM" که اتفاقا در زمره نامزدهای بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگری اسکار هم بود و جایزه اسکار بهترین بازیگری زن را از آن خود کرد.

*برآمده از اتفاقی واقعی که برای زنی اتریشی روی داد

"اتاق" درامی مستقل محصول مشترک ایرلند، کانادا و انگلستان است که توسط کارگردانی ایرلندی تبار به نام "لنی آبراهامسون" ساخته شده است.

کارگردانی که فارغ از فعالیت ده ساله اش در سینما در ساخت مجموعه هایی تلویزیونی چون "کامیابی"(2007) هم تجربه داشته است.

سناریوی "اتاق" توسط "اما داناف" ایرلندی-کانادایی از رمانی نوشته خودش اقتباس شده است؛ رمانی که در سال 2010 جزو فینالیستهای جایزه ادبی "من بوکر" بود که همه ساله به بهترین رمان انگلیسی زبان منتشر شده در بریتانیا اعطا می شود.

"اتاق" داستان محبوس شدن هفت ساله یک زن و فرزندش را در اتاقی در انتهای یک باغ روایت می کند؛ مردی که به زن تعرض کرده برای جلوگیری از عدم افشای تعرض، زن را در یک اتاق زندانی می کند و این زندانی شدن 7 سال به طول می انجامد. داستان "اتاق" برآمده از اتفاقی واقعی است که در اتریش برای زنی رخ داد که بیشتر از 20 سال در طبقه زیرین خانه پدری محبوس شده و تحت تعرض پدرش قرار گرفت!

عمق تلخی اتفاق رخ داده برای زن اتریشی آن قدر بود که داناف ایرلندی وقتی سعی کرد رمانی براساس این اتفاق بنگارد فقط یک بخش اثر را به ماجرای مجبوس شدن اختصاص داد و بخش مهمتر را به دوران رهایی از آزادی و ورود به دنیایی اختصاص داد که زن و فرزندش بعد از رهایی تجربه می کنند.

*تراژدی اصلی بعد از خروج از اتاق است که روی می دهد...

در امتداد چنین نگاهی نسخه سینمایی "اتاق" هم اثری دوبخشی است؛ یک بخش درون اتاقی می گذرد که "ما نیوسام" زن جوان و فرزندش "جک" حدودا هفت سالی را در آن می گذرانند. کارگردانی این بخش با تأکید بر اله مانهای محدودی شکل می گیرد که پسرک خردسالی که در همین اتاق به دنیا آمده و هفت سال در آن زندگی کرده مرتب در حال تجربه اش است. از منظر این پسر دنیا همین اتاق است و پنجره ای که روی سقف اتاق قرار گرفته پلی است به سمت دنیایی ماورایی!!!

تکان دهندگی بخش ابتدایی و وضعیت تراژیکی که زن و فرزندش با آن روبرو هستند بخصوص رابطه خصمانه ای که زن با مرد متعرض به خود که هرازگاه سراغش می آید دارد این حس را در مخاطب ایجاد می کند که با رهایی زن و فرزند از اتاق، فیلم با یک پایان سرخوش به انتها می رسد اما...

اما درست بعد از خروج از اتاق است که تراژدی بعدی که عدم توانایی ارتباط برقرار کردن با محیط بیرونی است هم برای پسربچه و هم برای مادرش رخ می دهد. پسربچه وضعیت بغرنجتری دارد؛ او سالهاست که به محیط تنگ و تاریکی که در آن می زیسته عادت کرده و وقتی به جهان بیرونی می آید درست مانند انسانی است که قدم به سیاره ای ناشناخته گذاشته و حتی در برداشتن یک گام عادی هم تردید دارد.

*اتاقی که نمادی است از دنیا و بیرونش معادل، آخرت است

این رویارویی با محیط بیرونی همراه است با ارائه نوعی مفاهیم فرامتنی که ریشه در علاقه کارگردان به شبیه دانستن وضعیت این پسربچه با وضعیت آدمهای روی کرده زمین دارد؛ لنی آبراهامسون که فارغ التحصیل فلسفه است سعی کرده درست همان ناشناختگی دنیای پس از مرگ برای بشریت را قرینی کند برای وضعیتی که پسربچه داستان تجربه می کند.

نقش مادر که پیش از پسربچه دوران بیرون را تجربه کرده در ابتدا مفهومی سلبی دارد یعنی مادر سعی می کند برای پیش نیامدن تعارض ذهنی برای فرزندش تا می تواند با خیال پردازی درباره عناصر موجود در اتاق، ذهن پسرک را به این سمت ببرد که دنیا همین اتاق است و بس.

با این حال از جایی به بعد مادر که نسبت به سرنوشت نهایی فرزند خود در این اتاق تنگ و تاریک به شدت نگران شده میکوشد شرایط فراری دادن وی از خانه و رویارویی اش با محیط بیرونی را روی دهد.

این تلقی را می توان مشابه تلقی آدمیان در برهه های زمانی مختلف زندگی خود دانست. بیشتر آدمیان وقتی از دوران میانسالی می گذرند می کوشند بیشتر از قبل متوجه بازتاب رفتار زشت دنیوی خود در سرنوشت اخروی خود باشند برای همین تغییر مشی ای نسبی را در زندگی و برخورد با اطرافیان در پی می گیرند.

*تمرکز بر مفاهیمی چون عشق، آزادی و استقامت به‌جای وجه جنایی درام

"اتاق" با بودجه ای 13 میلیون دلاری ساخته شده و درآمدش در اکران جهانی بیشتر از 30 میلیون دلار بوده است. کل پروسه فیلمبرداری اثر در حدود یک ماه و ده روز در تورنتوی کانادا انجام شده است با این حال در پیش تولید و بخصوص برای انتخاب بازیگر اصلی زن مسیری طولانی انجام شد.

بازیگر اصلی کار "بری لارسون" بعد از گزینه هایی چون "اما واتسون"، "رونی مارا" و "شایلن وودی" و به پیشنهاد یکی از دستیاران کارگردان "اتاق" انتخاب شد. لارسون پیشتر فیلمی به نام "ترم کوتاه 12" را بازی کرده بود که "لنی آبراهامسون" بعد از دیدن آن به پیشنهاد دستیارش وی را برای نقش اصلی "اتاق" برگزید.

لارسون سعی کرد ایفای نقش اش را فارغ از وجه رعب آور تجاوز و زندانی شدن هفت ساله انجام دهد و بر وضعیت روانی کاراکترها در دو بخش مجزای فیلم پیش برود.

این بازیگر در این باره گفته است: بیشتر از آن که بر وجه جنایی ماجرا تمرکز کنم بر این مقوله دست گذاشتم که این فیلمی درباره عشق، آزادی و استقامت است و البته آن چیزی که باعث رشد شخصیت درونی شما می شود.

*ایده است که نیاز به فرم بسته را توجیه می کند...

"اتاق" در پایان بندی اثر و بخصوص زمانی که پسرک را می بینیم که آرام آرام از دنیای قبل فاصله گرفت و با محیط جدید اخت می شود نمی کوشد تغییرات ضربتی را در کاراکترها ایجاد کند و اتفاقا می کوشد تأثیری که یک اتفاق ناگوار تا سالها می تواند بر ذهن انسانها بگذارد را مورد کنکاش قرار دهد.

در بخش دوم "اتاق" هم مانند بخش ابتدایی اغلب نماها در لوکیشنهای بسته گرفته می شود که این خود ناشی از پرهیز کاراکترها از روبرو شدن با محیطی است که چندان آشنایی با آن ندارند.

کاراکترهای اصلی "اتاق" زن و پسری هستند که مدتها در یک دخمه زیست کرده اند و برای همین انتظار اینکه بعد از رهایی از آن دخمه خیلی زود با محیط پیرامون انس بگیرند انتظاری بیجاست و دقیقا به همین دلیل است که قرارگیری بخش عمده فیلم در لوکیشنهای بسته با حضور معدودی کاراکتر، منطقی جلوه می کند و کمتر مخاطبی را می توان یافت که این محدودیت لوکیشن را مجالی برای سودآوری در تولید بداند.

اینجا ایده است که کارگردان را به انتخاب فرم بسته مجبور می کند؛ این همان نکته ای است که در سینمای ایران چنان که باید به آن توجه نمی شود و مدام آثاری تولید می شوند که بیشتر از دوسوم آنها در لوکیشنهای بسته و تکراری و با لفاظی کاراکترها پیش می روند.

ارسال نظر: