جواد منصوری در گفتگوی تفصیلی با «نسیم آنلاین»:

پاسخ عجیب مصدق به نواب درباره ممنوعیت فروش مشروبات الکلی

کدخبر: 2055994

جواد منصوری، اولین فرمانده سپاه، سفیر اسبق ایران در چین و پژوهشگر تاریخ معاصر در گفتگوی تفصیلی با «نسیم آنلاین» به بررسی زوایای مختلف کودتای ۲۸ مرداد پرداخت.

گروه فرهنگی «نسیم آنلاین»؛ علیرضا ملوندی، فاطمه مقدمی- کودتای 28 مرداد اگرچه متعلق به تاریخ معاصر ایران است، اما با گذشت 6 دهه هنوز نقاط مبهم و تاریک بسیاری دارد. این کودتا که شیرینی روزهای ملی شدن صنعت نفت و همراهی ثمربخش ملت، دولت و روحانیت در ایران را به تلخی کشید، جزو وقایع عبرت آموز تاریخ ایران به حساب می آید. رخدادی که حاصل اعتماد سیاستمداران ایرانی به آمریکا برای فرار از استعمار انگلیس بود و در نتیجه فاصله گرفتن مصدق از آیت الله کاشانی منجر به سقوط دولت وی شد.

نقش امریکا در کودتای 28 مرداد برای جاگیری در فضای سیاسی ایران و تامین منافع استعماری اش وقتی برای تحلیلگران حتمی شد که در سال های اخیر رئیس جمهور امریکا به نقش سازمان های اطلاعاتی کشورش در این کودتا اعتراف کرده و آن را اشتباه خواند.

به بهانه فرارسیدن سالروز این کودتا به گفتگویی تفصیلی با جواد منصوری، اولین فرمانده سپاه، سفیر اسبق ایران در چین و پژوهشگر تاریخ معاصر به بررسی زوایای مختلف این رخداد مهم تاریخ ایران پرداختیم. مشروح این گفتگو را از نظر می گذرانید.

نسیم آنلاین : برخی، از جمله رهبری در سخنان خود علت اصلی سقوط دکتر مصدق را، اعتماد دکتر مصدق به امریکا می دانند. از طرف دیگر عده‌ای می‌گویند مصدق چاره‌ای نداشت جز این که به امریکا اعتماد کند. برای شروع نظرتان را در این خصوص بیان کنید.

منصوری: یکی از نقطه ضعف‌های تحصیل‌کرده‌های نظام غرب، حال چه در ایران تحصیل کرده باشند و چه در خارج از ایران، این است که با فرهنگ عمیق و دقیق قرآن آشنایی ندارند، در نتیجه شناخت صحیحی از کفر، نفاق، شرک و استکبار ندارند. نسبت به این جریان‌ها ظاهربین، خوش‌بین و حتی در مواردی فریب‌خورده هستند. این بحث جدی و اساسی است.

مصدق از جمله تحصیل‌کرده‌های نظام غرب است که شناخت صحیحی از کفر، نفاق، شرک و استکبار ندارد

فرق آیت الله خامنه‌ای و امام (ره) با بقیه در همین است. امام (ره) عمیقاً قرآن را درک کرده است و عمیقاً نظام کفر و استکباری را می‌شناسد. این به اصطلاح تحصیل‌کرده‌های غرب و روشنفکران این نقطه ضعف را دارند. از جمله آنها مصدق است. بحث بسیار گسترده در این امر وجود دارد که دشمن‌شناسی است. طبیعتاً در این فرصت نمی‌توان به آن پرداخت. معمولاً این تحصیل‌کرده‌های غربی اصلاً دشمن‌شناسی ندارند بلکه برعکس، گول ظواهر و کلمات و ادبیات را می‌خورند.

پاسخ عجیب مصدق به درخواست شهید نواب صفوی برای ممنوعیت فروش مشروبات الکلی

کسانی که در نظام غربی تحصیل کرده بودند یا الان تحصیل می‌کنند، چهارچوب فکری و معیارگذاری ارزشی و سبک زندگی‌شان غربی می‌شود. بنابراین وقتی شهید نواب صفوی می‌گوید آقای مصدق فروش مشروبات الکی را ممنوع کنید اعتنایی از سوی مصدق دریافت نمی‌کند و جواب عجیبی می‌شنود بر این مبنا که ما سالی 14 میلیون تومان از مالیات مشروب درآمد داریم، در نتیجه این کار را نمی‌کنیم. این جمله عجیبی است. من می‌گویم حتی اگر این مملکت مسلمان هم نبود ولی وقتی اکثر مردم مسلمان هستند، لااقل برای احترام و حقوق این ملت باید به این حرف اعتنا می‌کردید. اینها حرف های عجیبی است که بسیار کم به آن توجه می‌شود.

دکتر شریعتی: روشنفکران ما برای پیاده سازی مدل تمدن غرب به جای آب به فاضلاب غرب کانال زدند

دکتر شریعتی حرفی می زند که بسیار قابل تامل است. می‌گوید روشنفکران، دولتی‌های ما خواستند که مدل تمدن غربی را در این کشور پیاده کنند که متاسفانه هم ناشی بودند و هم فریب خوردند. به غرب برای اقتباس تمدن غربی کانال زدند ولی به فاضلاب غرب زدند.

چرا تمام تحصیل‌کرده‌های نظام غربی به جلال آل احمد بد و بیراه میگویند؟

این بسیار مهم است. تمام تحصیل‌کرده‌های نظام غربی -من تاکید می‌کنم نظام غربی نه لزوماً در غرب- به جلال آل احمد بدوبیراه می گویند چرا که او این امر را فهمید و لذا بحث غرب‌زدگی را مطرح کرد و گفت جنازه شیخ شهید نوری بر فراز دار نشانه تسلط غرب بر این مملکت بود.

اختلاف بنیادی ملی گرایان و مذهبی ها از کجا شروع شد؟

مصدق آمد و ملی‌گرایی و دفاع از حق مردم را در ملی کردن صنعت نفت پیگیری کرد، اما یک واقعیت این است که در این جریان مردم حضور داشتند، روحانیون حضور داشتند، با حکم آیت‌الله کاشانی عده‌ای از مردم کفن پوشیدند و در مقابل توپ و تانک دولت ایستادند، نواب صفوی و فدائیان اسلام با کشتن رزم‌آرا زمینه ساز ملی شدن صنعت نفت شدند. این را مصدق یا نخواست دریابد یا درنیافت. در نتیجه در مقابل جریان مذهبی ایستاد. این مطلب اساسی است و اختلاف بنیادی ما با جریان ملی‌گراها از این نقطه آغاز می‌شود.

بنابراین در جریان دهه 20 که ادامه آن به ابتدای دهه 30 می‌رسد، ما دو جریان شدیداً اسلامی و غیر اسلامی داریم. غیر اسلامی یا در پوشش مارکسیست است که شکل دیگر غرب‌زدگی است یا در پوشش ملی‌گرایی است و یا حتی در پوشش سلطنت است و یا می‌تواند در هر پوشش دیگری باشد که در مقابل جریان مذهبی، مردم و امام (ره) و مراجع قرار می‌گیرد. در نهایت مسائلی پیش می‌آید که امروز موجب تاسف همه ما است.

نسیم آنلاین : می‌خواهم سوال اول خود را بیشتر باز کنم. آیا اعتماد دکتر مصدق به امریکا زمینه‌ساز شکست وی بود؟

منصوری: بعد از جنگ جهانی دوم امریکایی‌ها با دو شعار وارد سرزمین‌های مستعمرات اروپائی‌ها شدند. دو شعاری که به شدت مردم سرزمین‌های استعمارزده به آن احتیاج داشتند، یکی آزادی و دیگری توسعه بود. مشابه همین وضعیت در ایران هم بود. امریکایی‌ها در جریان اشغال ایران وعده‌هایی را در مورد آزادی و توسعه دادند. البته قبل از جنگ جهانی دوم هم برخی از امریکایی‌هایی که به ایران می‌آمدند و در برنامه‌هایی، دولت ایران از آنها استفاده می‌کرد، چنین وعده‌هایی را می‌دادند. بعد از جنگ جهانی دوم این به عنوان شعار رسمی و صریح دولت امریکا به همه مستعمرات بود.

استدلال مصدق این بود که امریکایی‌ها سلطه بر ما را نمی‌خواهند و به ثروت ما چشم ندارند

طبیعی است یک ایرانی که متجاوز 150 سال از سیاست‌های استعماری انگلیس در ایران ضربه خورده است، حالا با یک جریان جدیدی روبرو است که به نوعی در مقابل آن وضعیت و در دفاع از این مردم می‌خواست حرکت کند. استدلال جریان غرب‌زده از جمله مصدق این بود که امریکایی‌ها سلطه بر ما را نمی‌خواهند و به ثروت ما چشم ندارند، امریکایی‌ها از در دوستی با ما می‌خواهند وارد شوند و انگیزه تسلط و استثمار ندارند. بنابراین چه بهتر است که ما با امریکایی‌ها روابط گسترده داشته باشیم و آنها حضور بیشتر داشته باشند تا بتوانیم از نفوذ انگلیس و شوروی در این کشور کم کنیم تا از این طریق بتوان از منافع خود به خوبی دفاع کرد. این به ظاهر حرف خوب و جالبی است. اما واقعیت قضیه این است که امریکایی‌ها با انگلیسی‌ها با ادبیات متفاوت بودند و این تفاوت در ماهیت و اهداف نبوده است.

بلایی که امریکایی‌ها بر سر ما آوردند به مراتب بدتر از انگلیسی‌ها بود

این چیزی بود که بسیاری از روشنفکران ما نفهمیدند. به عبارت دیگر امریکایی‌ها بلایی بر سر ما آوردند که به مراتب بدتر از آن چیزی بود که انگلیس‌ها بر سر مردم آوردند. یک نوع ساده‌اندیشی و سطحی نگری اتفاق افتاد. یک کتابی را در دهه 40 شخصی به نام مهدی سمسار نوشت تحت عنوان "میراث‌دار استعمار" بود. در اینجا جنایاتی که امریکا در سرزمین‌های دیگر برای تسلط بر آن سرزمین‌ها تشریح و به طور مفصل توضیح داده است. این کتاب حدود 700 صفحه است.

نبود دشمن شناسی در جریان روشنفکر سبب شد که فکر کنند با کمک آمریکا می توان مشکلات را حل کرد

در امریکای لاتین، در افریقا، در شرق آسیا، در چین، در ژاپن و... این اتفاقات افتاد. همان کتاب زمینه‌ساز برخی حرف‌ها شد. منظورم این است که این ذهنیت در جریان روشنفکری آن زمان بود که بتوان به کمک امریکا مشکلات کشور را حل نمود ولی به دلیل اشتباه در درک و عدم شناخت دشمن عملاً نه تنها مشکل حل نشد بلکه به کودتای 28 مرداد هم رسید.

نسیم آنلاین : مصادیق این اعتماد را می‌توانید ذکر کنید.

منصوری: عملکرد امریکا در قضیه اشغال آذربایجان توسط شوروی یا تجزیه آذربایجان توسط شوروی در سازمان ملل یکی از دلایل خوش بینی مصدق و طرفداری مصدق از امریکا شد. اما متاسفانه متوجه نشدند که درواقع امریکا و شوروی با یکدیگر معامله کردند که آلمان غربی را به شوروی دادند تا آذربایجان را از او بگیرند.

دفاع امریکا از تمامیت ارضی ایران در سازمان ملل زمینه‌سازی برای نفوذ در ایران بود

نکته دیگر این که این دفاع امریکا از تمامیت ارضی ایران در سازمان ملل درواقع یکی از زمینه‌سازی‌ها برای نفوذ در ایران است. این اتفاق هم افتاد. مطلب دیگر این که زمانی که موج ملی شدن صنعت نفت و قیام ضد استعماری ایران علیه انگلیس در کشور بسیار نیرومند شد، امریکایی‌ها به نظرشان رسید فرصت بسیار خوبی برای استفاده از موقعیت و حضور و سلطه در ایران است، لذا با واسطه و میانجی‌گری و ... خواستند به گونه‌ای قضیه ملی شدن نفت را بین ایران و انگلیس حل کنند و در عین حال از مزایای این میانجی‌گری استفاده کنند.

در این فرصت هم کار دیگری کردند و این که جریان اصل چهار را مطرح کردند که تحت عنوان کمک به کشورهای در معرض تهدید سلطه کمونیست بود؛ چرا که این کشورها به دلیل فقر و تحت سلطه بودن - در تسلط شوروی که انها هم شعار آزادی و برابری را می‌دادند - در این طرح قرار می‌گیرند و به این دلیل بود امریکایی‌ها توانستند توجه دولت ایران را جلب کنند.

آیت‌الله کاشانی به شدت از امیدواری به امریکایی‌ها بر حذر می‌داشت

جالب است که آمریکایی ها در همان زمان یک روحانی را نتوانستند جذب کنند. علت این است که روحانیون با مبانی قرآنی می‌فهمیدند این قدرت‌های بزرگ در واقع ماهیت یکسانی دارند. اگرچه ادبیات و شعارها متفاوت باشد. در هر حال در اوج زمانی که به نفع امریکا در ایران شعار می‌دادند آیت‌الله کاشانی به شدت بر حذر می‌داشت و به شدت از این که به امریکایی‌ها امیدوار باشند بر حذر می‌داشت و تاکید می‌کرد که نباید گول اینها را خورد.

نسیم آنلاین : نمونه‌هایی از اعتراضات آیت‌الله کاشانی را می‌توانید بفرمایید؟ چرا که هم رئیس مجلس و هم رهبر جنبش بودند و طبیعتاً می‌توانند خیلی موثر باشند. آیت الله کاشانی هرگز بین امریکایی‌ها و انگلیسی‌ها تفاوتی قائل نمی‌شود

منصوری: شما می‌بینید که از اواسط سال 31، بعد از جریان 30 تیر، برنامه ایجاد تفرقه و درگیری و شکستن نیروهای ملی شروع می‌شود و آیت‌الله کاشانی در چند مورد اولتیماتوم می‌دهد و مصدق در نقطه مقابل عمل می‌کند. وقتی مصدق می‌بیند حریف مجلس نمی‌شود که نظرات خود را پیاده سازد، در مرداد 32 رفراندوم غیرقانونی برای انحلال مجلس برپا می‌کند. همان زمان آیت‌الله کاشانی به شدت هشدار می‌دهد و نقد می‌کند، اما مصدق اعتنایی به این امر ندارد. علاوه بر اینها در روز 25 مرداد نامه مفصلی را برای آقای مصدق می‌نویسد و به داماد خود می‌دهد که به دست مصدق برساند. در آنجا می‌گوید که قصد چنین برنامه‌ای دارند و قرار است ما را بکوبند و شما را ساقط کنند و دستاوردهای ما را غارت کنند. تو با این رفتارها نه تنها به حرف ما اعتنا نکردی بلکه آبروی ما را هم بردی.

آقای مصدق حتی به این نامه هم اعتنا نمی‌کند و جواب بسیار بی‌ادبانه می‌دهد. علاوه بر اینها آیت‌الله کاشانی از زمان جنگ جهانی اول با انگلیس‌ها در عراق جنگیده و زندانی شد و بعد از مدتی ایشان را به ایران تبعید کردند. در ایران با متفقین درگیر می‌شود و به لبنان تبعید می‌شود. بعد که بازمی‌گردد با همین جریانات ضد دینی و لیبرال‌ها درگیر می‌شود و بعد شاه از این موقعیت سواستفاده می‌کند و داستان 15 بهمن سال 27 را طراحی می‌کنند و آیت‌الله کاشانی را به قلعه فلک‌الافلاک در خرم آباد تبعید می‌کنند.

در تمام این مراحل آیت الله کاشانی در چندین صحبتی که وجود دارد، بین امریکایی‌ها و انگلیسی‌ها تفاوتی قائل نمی‌شود. هشدار می‌دادند که اینها یکی هستند.

نسیم آنلاین : نکته‌ای را پیرامون افتراق بین جریان مذهبی و ملی‌گراها مطرح کردید. در خصوص عملکرد آیت‌الله بروجردی در آن مقطع مسائلی وجود دارد به خصوص درباره نامه‌ای که به شاه نوشتند. در این زمینه صحبت بفرمایید. می‌خواهیم رفتار آیت‌الله بروجردی را تحلیل کنیم.

منصوری: نکته‌ای را باید توجه داشته و این است که نباید انتظار داشت همه آدم‌‌ها یک گونه عمل کنند. دوم این که در آن مقطع آیت‌الله بروجردی برای خود مسئولیت سنگین‌تری داشت که از ملی شدن صنعت نفت و روی‌کار آمدن دولت دینی برای او بیشتر اهمیت داشت و آن احیای حوزه‌های علمیه در ایران بود.

در طی چند ده سال گذشته، از مشروطیت تا دهه 20، حوزه‌های علمیه در ایران رو به تضعیف رفته بود. آیت‌الله بروجردی رسالت خود را تحکیم و تقویت و توسعه حوزه‌های علمیه قرار داد. امروز هم اگر دقت کنید، می‌بینید تاثیر بسیار اساسی داشتند. اگر ایشان همانند آیت‌الله کاشانی وارد صحنه شده بودند، این جریان اتفاق نمی‌افتاد. من معتقدم تقسیم کار آگاهانه‌ای صورت گرفته بود که آیت‌الله کاشانی در صحنه می‌ایستند.

این تقسیم کار این گونه نیست که نشسته باشند و تصمیم گرفته باشند. خود به این نتیجه رسیدند که در کجا ایفای نقش کنند. این نکته را هم می‌دانید که بعد از این که آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی که مرجع تقلید بزرگ شیعه بود، در سال 1305 آیت‌الله خمینی از قم به بروجرد می‌رود و آیت‌الله بروجردی را به قم می‌آورند و برای مرجعیت ایشان هر تلاشی لازم است را انجام می دهد.

آیت‌الله بروجردی تا زمانی که زنده بودند از نظرات سیاسی آیت‌الله خمینی استفاده می‌کردند. هیچ گاه خود را مطرح نمی‌کردند. همان آیت‌الله خمینی که بعد از آیت‌الله بروجردی آن گونه وارد صحنه می‌شود، زمان ایت‌الله بروجردی این امر را مطرح نمی‌کنند. به طوری که بعد از فوت آیت‌الله بروجردی عده کمی هستند که آیت‌الله خمینی را می‌شناسند و به اصطلاح خواص ایشان را می شناختند. این نکات ظریفی است.

به دلیل همین رفتار آیت‌الله بروجردی، ایشان توانست موقعیت بسیار قوی در کل عالم شیعه و در ایران پیدا کند به طوری که تا زمان زندگی ایشان شاه جرات انجام خیلی از کارها را نداشت. بعد از فوت آیت‌الله بروجردی می‌بینید شاه تلگرام تسلیت را به آیت‌الله حکیم در نجف می‌زند تا به اصطلاح خود مرجعیت را از قم به نجف بفرستد و اینگونه نشان دهد که دیگر قم برای ما مسئله نیست؛ چرا که آیت‌الله خمینی را اصلاً نمی شناخت.

نکته دیگری که حائز اهمیت است این است که ما نباید انتظار داشته باشیم همه آدم‌ها در همه زمان‌ها یکسان عمل کنند. بنا به تشخیص و موقعیت خود می‌توانند رفتار کنند.

"قدرت کمونیست در ایران" را در جریان کودتای 28 مرداد بزرگ کردند و تبدیل به توجیه کودتا شد نسیم آنلاین : به خصوص درباره پیام تبریک آیت‌الله بروجردی به مناسبت بازگشت شاه مسئله وجود دارد. می‌توانستند سکوت کنند.

منصوری: به هر حال تشخیصی بود که آنها دادند و نمی‌توانم دفاع خاصی کنم. آنچه معروف است این است که در جریان کودتای 28 مرداد یکی از مسائلی که خیلی مطرح کردند و به عبارتی بزرگ کردند و توجیه کودتا شد قدرت کمونیست در ایران بود.

آیت‌الله بروجردی این تحلیل را داشتند که وجود سلطنت می‌تواند از تسلط کمونیست در ا ین کشور جلوگیری کند. این که این مطلب مورد قبول هر کسی است یا خیر، مقوله دیگری است. این مطلب در آن مقطع مطرح بوده است. در عین حال بعدها رفتار آیت‌الله بروجردی نشان می‌دهد که حکومت شاه را بی چون و چرا بپذیرد یا تقویت کنند. موارد متعددی وجود داشت که ایشان در مقابل حکومت شاه مقاومت و مخالفت کرده است.

نسیم آنلاین : با گذشت نزدیک به 60 سال از کودتا تحلیل شما از خطر قوت گرفتن کمونیست در ایران چیست؟ اگر آقای مصدق به سخن آیت الله کاشانی در روز 25 مرداد گوش می‌داد و عناصر کودتا را دستگیر می‌کرد و حکومت مصدق ادامه می‌یافت، احتمال کمونیست جدی بود؟

منصوری: به هر جهت بعد از جنگ جهانی دوم امریکایی‌ها برای تسلط بر کشورهای دیگر و این که مقامات خود و مردم خود را برای اقدامات خود در خارج از امریکا آماده و قانع کنند بحثی را تحت عنوان دشمن فرضی و خطرناک که موجودیت و منافع غرب از جمله امریکا را تهدید می‌کند، که همان کمونیست بود، مطرح کردند.

امریکا هر جنایتی را در دنیا به عنوان مبارزه با کمونیست انجام داده است

امریکا هر جنایتی را در دنیا به عنوان مبارزه با کمونیست انجام داده است. یک عده‌ای علیه حکومت دیکتاتور قیام می‌کردند، سرکوب می‌کردند و می‌گفتند کمونیست هستند. عده‌ای می‌گفتند استقلال می‌خواهیم، سرکوب می‌کردند و می گفتند کمونیست هستند. زمانی هم که در سال 32 تصمیم گرفتند که دولت دکتر مصدق را سرنگون کنند و دولت دست‌نشانده را در ایران بیاورند و سلطه کامل در ایران داشته باشند باید این توجیه را در امریکا ارائه می‌کردند تا بگویند برای سرکوب کمونیست در ایران این کار را انجام می‌دهیم که هم مردم و هم دستگاه‌های خود را قانع کنند.

برای این منظور حزب توده‌ای که از سال 1327 غیرقانونی اعلام شده بود و نشریات آن توقیف شده بودند و تعداد زیادی که زندانی شده بودند و تعدادی به شوروی رفته بودند را آزاد کردند. نیمه مرداد سال 32 این اقدام را انجام دادند. اینها به نفع مصدق در خیابان ها شعار دادند. به این دلیل به اینها توده انگلیسی گفته می‌شد، چرا که انگلیس اینها را به خیابان آورده بود.

مصدق نه کمونیست بود، نه طرفدارکمونیست ها و نه در این جریان که اینها را به خیابان بکشد

این جریان را در اروپا و امریکا بسیار بزرگ کردند که ببینید در ایران کمونیست‌ها حکومت را می‌گیرند و ایران در معرض خطر کمونیست است. باید ایران را نجات دهیم. برای نجات ایران کودتا کردند. تا زمان انقلاب هم هر جنایتی خواستند انجام دادند و گفتند مبارزه با کمونیست در ایران است. حتی وقتی یک مسلمان را که اعلامیه، عکس و شعار امام (ره) را همراه داشت، می گفتند این مارکسیست -اسلامی است. کمونیست است که ادای اسلام را درمی‌آورد.

در سال 52 که من را در دادگاه نظامی محاکمه کردند عنوان اتهامی که به من دادند، عضویت در گروهی با مرام و رویه اشتراکی برای سرنگون کردن حکومت شاهنشاهی بود. من به رئیس دادگاه گفتم این گروه با مرام و روش اشتراکی که من عضو آن بودم و خود اطلاع ندارم به چه نامی بود؟ بدون این که پاسخی بدهند من را 11 سال محکوم کردند. در دادگاه تجدید نظر نوشتند عضویت در گروهی با مرام و رویه ضد سلطنت برای سرنگونی نظام سلطنتی. تا انقلاب هم مهمان اینها بودیم. در دنیا هم همین بود. لشکرکشی‌ها، کودتاها و... به عنوان سرکوب کمونیست مطرح شد. مصدق نه کمونیست بود و نه طرفدارکمونیست ها و نه در این جریان که اینها را به خیابان بکشد.

امریکا و شوروی از بالا تفاهم کردند که توده‌ایی‌ها روز 28 مرداد به خیابان نیایند

امریکایی‌ها و شوروی‌ها از بالا تفاهم کردند که شما به توده‌ایی‌ها دستور دهید روز 28 مرداد به خیابان نیایند. تا روز 27 مرداد در خیابان‌ها بودند، شعار می‌دادند ولی روز 28 نیایند. شوروی هم چنین دستوری را به توده‌ایی ها داد.

بعد از پیروزی کودتا چه اتفاقاتی افتاد؟ دولت شوروی حکومت جدید را به رسمیت شناخت. پول هایی که در جریان جنگ جهانی دوم دزدیده بودند به ایران پس دادند در حالی که تا آن زمان نمی دادند. متقابلاً رفت‌وآمدها صورت گرفت. تبلیغات علیه ایران قطع شد. حکومت شاه حکومت بد و امپریالیستی و دیکتاتوری و... نبود. حتی جالب است که از انقلاب هم تعریف کردند و از آن دفاع کردند.

"خطر کمونیست" یکی از مهم‌ترین اصول استراتژی امریکا برای تسلط بر ایران و دنیا بوده است

منظورم این است که این عنوان خطر کمونیست یکی از مهم‌ترین اصول استراتژی امریکا برای تسلط بر ایران و دنیا بوده است. در ویتنام تحت عنوان مبارزه با کمونیست نمی‌دانید چه جنایاتی انجام دادند. هنوز هم مردم ویتنام طعم آن جنایات را می‌چشند و این به خاطر آن مواد سمی و هسته ای بود. هنوز بچه‌های ناقص به دنیا می‌آیند.

نسیم آنلاین : تحلیلی وجود دارد که مصدق به خاطر شرایط اقتصادی و فلج شدن دولت، خودش هم بدش نمی‌آمد که وضعیتی پیش آید و از دولت کناره‌گیری کند. به همین دلیل در روند کودتا اقدام تقابلی انجام نداد. تا چه اندازه این تحلیل را درست می‌دانید؟

منصوری: در خصوص این تحلیل‌ها باید احتیاط بسیار داشت. خود طرف این حرف را نزده است و ما حدس و گمان را بیان می‌کنیم. مستند قاطعی هم وجود ندارد. این که ابتدا با همین تصور و ایده به این شکل حرکت کرد نیاز به اثبات دارد. من محکم نمی توانم از این نظر دفاع کنم.

آیت‌الله کاشانی در نامه خود خطاب به مصدق می‌نویسد که "شما می‌خواهید قهرمانانه از صحنه بیرون بروید"

ما مقداری در صحبت کردن خود باید مراقبت جدی داشته باشیم. این مسئله خیلی راحت شده است و خیلی ساده حرف‌هایی را به هم نسبت می‌دهند در حالی که کار درستی نیست. من در صحبت‌های خود به آن چه ظن و گمان دارم استناد نمی‌کنم. اگر در جایی مصدق گفته باشد قابل استناد است. اگر گفته نشده باشد یا نوشته نشده باشد، نمی‌توان استناد کرد.

البته آیت‌الله کاشانی در نامه خود می‌نویسد که شما می‌خواهید قهرمانانه از صحنه بیرون روید. قریب به این مضمون در نامه وجود دارد. این حرف آیت‌الله کاشانی است. لذا من این حرف را رد هم نمی‌کنم و در عین حال تائید نمی‌کنم.

نسیم آنلاین : نکته دیگری هم وجود دارد و آن اینکه اساساً 28 مرداد را کودتا نمی دانند؛ چراکه بر اساس قانون مشروطه شاه حق عزل نخست‌وزیر را داشته و این کار را کرده است. پس کودتایی نبوده.

منصوری: نظری وجود دارد مبنی بر این که آنچه در 28 مرداد سال 32 اتفاق افتاد کودتا نبوده است، بلکه طرحی بود که خود دولت هم در وقوع ان موثر بوده است. به علاوه این که طرف مقابل هم قصد سقوط دولت را نداشته است. نظر دیگری می‌گوید که قطعاً کودتا بوده است. نظر من این است که آنچه که طراحی شده بود سقوط دولت مصدق و روی کار آوردن زاهدی بود.

طراحی شده بود که امریکا به تدریج انگلیس را از صحنه حاکمیت ایران بیرون ببرد

آن چه طراحی شده بود این بود که امریکا به تدریج انگلیس را از صحنه حاکمیت ایران بیرون ببرد و خود سلطه کامل بر ایران را برعهده گیرد. آن چه قطعاً طراحی شده بود این بود که شاه باید هم‌چنان بر مملکت حکومت کند. اگر منظور از کودتا این است که لشگرکشی شود، سران نظامی بیایند و کشت و کشتار شود، اشتباه است. کودتا به معنای به هم ریختن اوضاع فعلی و به دست گرفتن قدرت است. این اتفاق افتاد.

این که اصرار بر این داشته باشیم که حتماً نظامی ها عمل کنند و دولت بعدی دولت نظامی‌ها باشد و حتماً قانون را بر هم بریزند و ... اشتباه است. هر کار که خواستند کردند. ملی شدن صنعت نفت را گرفتند. نیروهای مذهبی را سرکوب کردند. حرکت‌های ضد استعماری را متوقف کردند. حکومت را سرکار اوردند. به این ترتیب 25 سال خفقان در کشور ما حاکم شد. کودتا به همین معنا است. برخی اصرار دارند کودتا نبوده است و این به نظر من مسئله‌ای را تغییر نمی‌دهد و تنها بازی با الفاظ است.

نسیم آنلاین : عملکرد حامیان مذهبی دکتر مصدق چگونه بود؟ اصلاً در روز 25 مرداد حامی مذهبی برای دکتر مصدق باقی مانده بود؟

منصوری: بله، تعدادی از مذهبی‌ها با این تصور که مصدق بر شاه غلبه پیدا می‌کند و می تواند جلوی تسلط مجدد انگلیس را بگیرد از مصدق حمایت کردند. بعدها که قضایا به 28 مرداد ختم شد متوجه شدند اشتباه کردند. بعد از 28 مرداد بیشترین طرفداران مصدق همان جریان ملی‌گرای غرب‌گرا بود.

نسیم آنلاین : یعنی عملکردی از جریان مذهبی در دفاع از مصدق نمی‌بینیم؟

منصوری: خیلی جزئی است اگر باشد. همه حامی آیت‌الله کاشانی بودند.

نسیم آنلاین : آیت‌الله کاشانی بعد از کودتا کنش سیاسی داشتند؟

منصوری: بله، 3-2 روز بعد از کودتا اولین اطلاعیه و اعلامیه را علیه کودتا می‌دهند که بسیار شدید است. سر قضیه کنسرسیوم اعلامیه بلندبالایی می‌دهند. موارد متعددی بوده است که بعد از کودتا حضور سیاسی داشتند.

نسیم آنلاین : اما دیگر همانند 30 تیر وارد عمل نمی‌شوند؟

منصوری: بله. شرایط متفاوت بوده است.

نسیم آنلاین : اصل چهار به عنوان نماد اعتماد امریکا و وعده‌های امریکایی در آن مقطع چه آوردهایی داشت؟

منصوری: اینها اندکی کارهای خدماتی کردند. همانند واکسیناسیون، آب آشامیدنی سالم، شیر خشک و... بود. به یاد دارم در آن زمان که به مدرسه می رفتیم ظرف‌های شیر خشک فلزی به ما می‌دادند و می‌گفتند در خانه یک لیوان شیر مصرف کنید. تعدادی مشاور در امور اداری و آموزشی کشور آوردند. مقداری پول آوردند.

امریکایی‌ها برای جلب قلوب مردم کشورهای جنگ‌زده، قحطی‌زده و عقب‌مانده و فقیر دنیا چنین اقداماتی را داشتند. چنان‌که برای اروپائیان طرح مارشال را پیاده کردند. اروپا هم در جریان جنگ خسارات فوق‌العاده دیده بود و امکان این که سریع روی پا شود کم بود و امریکا تصمیم گرفت به اینها کمک کند. البته این کمک‌ها مجانی هم نبوده است و تا کنون هم تسلط طرح مارشال وجود دارد.

امریکایی‌ها در اروپا در مراکز اقتصادی و نظامی و... نفوذ و حضور دارند. در هر حال این دو طرح بعد از جنگ جهانی دوم اجرا شد. طرح مارشال برای بازسازی اروپا و طرح اصل چهار برای کمک به کشورهای اسلامی بود.

نسیم آنلاین : دکتر مصدق پیشوای جبهه ملی بود. با توجه به این ضربه‌ای که جبهه ملی و شخص دکتر مصدق از امریکا خورد چرا ما نمی‌بینیم این جریان درس عبرت گرفته باشد؟ حتی بعدها نشانه‌های بی‌اعتمادی به امریکا را بروز ندادند و انشعابات مذهبی همانند بازرگان با امریکا همگام بودند.

منصوری: دو نکته وجود دارد. یک نکته این که این جریان کلاً مبانی فکری -اعتقادی، ارزشی و سیاسی خود را از غرب گرفتند. این مبانی با کودتای 28 مرداد از بین نمی‌رود. نکته دوم این که این جریان با جریان مذهبی میانه خوبی ندارد و به این دلیل حتی جریان 28 مرداد را ناشی از عدم همکاری جریان مذهبی با مصدق، تنها گذاشتن مصدق و هم‌چنین عدم شرکت در فعالیت‌های بعدی می‌دانند.

اولین درخواست کندی از شاه: «فضا را باز کنید که جبهه ملی به مجلس برود»

غرب هم ارتباط خود را با این قضیه قطع نکرد. به عنوان نمونه شاپور بختیار از سال 1327 از سازمان سی‌آی‌ای پول دریافت می‌کرد تا سال 57 که به درد آنها خورد. منظورم این است که جریان جبهه ملی این گونه نبود که غربی‌ها کلاً آنها را طرد کنند. می‌بینید در سال 39 که کندی روی کار می‌آید اولین حرفی که به شاه می‌زند این است که فضا را باز کنید که جبهه ملی به مجلس برود.

آنها از جریان ملی احساس خطر نمی‌کردند. جالب است که در همان مقطع که صحبت از فضای باز سیاسی می‌کنند به مذهبی‌ها اجازه فعالیت نمی‌دهند.

نسیم آنلاین : فیلم‌هایی که از مصدق پخش می‌شود وی را بسیار ضعیف و مریض نشان می‌دهد. من وقتی این فیلم‌ها را می‌بینم گمان می‌کنم نمایش ضعف و درماندگی است. وی واقعاً بیمار بودند یا این ها نمایش مصدق بوده است؟

منصوری: آنچه که به نظر من می‌رسد این است که با ضربه‌ایی که خورد و واقعیت با آن ادعا و تصوری که برای خود داشت، فاصله زیادی پیدا کرد و از لحاظ روحیه خرد شده بود. به این دلیل طبیعتاً آن ایستادگی و وضعیت قبل را نداشت.

نسیم آنلاین : شما در جریان انقلاب و فعالیت های مبارزاتی عضو چه گروهی بودید؟

منصوری: در سال 44 به خاطر عضویت در حزب ملل اسلامی دستگیر شدم. به 6 سال زندان محکوم شدم. سه سال و نیم در زندان بودم و بعد آزاد شدم. گروهی دیگر به وجود آوردم که با نام حزب‌الله بود. در سال 51 به این دلیل دستگیر شدم.

ارسال نظر: